اقسام جهاد از منظر مقام معظم رهبری بخش ششم - جهاد فکري

علی حسن زاده
جهاد
جهاد فکري از منظر آيات و روايت

مفهوم عام جهاد از نظر قرآن و حديث
نصوص قرآني و حديثي، مفهوم عام جهاد را مورد تأييد و تأکيد قرار مي دهند، و تصور مسلمان از جهاد را در اين راستا سوق مي دهند. جهاد به معني جنگ نيست و به همين خاطر در تعاليم اسلامي به جاي کلمه حرب که فقط تداعي گر جنگ است از کلمه جهاد که از عموميت مفهوم برخوردار است استفاده شده است. از جمله نصوص قرآني که خيلي واضح مفهوم عام جهاد را تشريح مي کنند آيه هاي مکي قرآن کريم هستند که در آنها از جهاد سخن به ميان آمده است. بطور مثال در آيه ۵۲ سوره مکي فرقان خداوند در مورد جهاد سخن گفته است که مي فرمايد:
و در آيه مبارکه ۱۱۰ سوره مکي نحل باز هم از جهاد سخن به ميان آورده و مي فرمايد:
ثُمَ إِنَ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ.
آنگاه محققا بدان که خدا با مؤمناني که از شهر و ديار خود چون به فتنه کفار مبتلا شدند ناگزير هجرت کردند و در راه دين کوشش و صبر کردند. از اين پس بر آنها بسيار آمرزنده و مهربان خواهد بود.(سوره نحل، آيه۱۱۰)
جهاد با قرآن و استدلال هاي آن جهاد بزرگ است:
وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً
و با قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز. (سوره فرقان، آيه ۵۲).
طبق اين آيه بايد جهادِ بزرگ ما مسلمانان در هر زمان با قرآن و استدلال هاي قرآني باشد.
در احاديث نبوي هم مفهوم فراگير جهاد مورد تأکيد واقع شده است
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَأَلْسِنَتِكُمْ.
پيامبر اسلام (صلى الله عليه واله) مي فرمايد: با مال ها، جان ها و زبانهايتان با مشرکان بجنگيد.
در احاديث صحيح گفتن سخن حق و عدل در برابر پادشاه زورگو افضل الجهاد معرفي شده است:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِر
افضل الجهاد گفتن سخن عدل در برابر پادشاه ستمگر است. (مجموعة ورام، ج2، ص 12)
در اين حديث نبوي دايره جهاد آن چنان وسيع شده است که گونه هاي متعددي از جهاد را در مفهوم عام آن داخل مي کند. بنابراين واژه جهاد گونه هاي مختلفي هم چون جهاد مالي، جهاد فکري، جهاد زباني و گفتاري و نوشتاري، جهاد سياسي، جهاد فرهنگي را در بر مي گيرد.
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين عَلَيْهِ السَّلَام: الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنَافِقِينَ وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ وَ شَنَأَ الْفَاسِقِينَ وَ مَنْ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَة
جهاد را چهار شعبه است: امر به معروف، نهى از منكر، صداقت در مواضع حق، دشمنى با بدكاران. آن كه به امر به معروف برخاست مردم مؤمن را توانا نمود. و هر كه نهى از منكر كرد بينى منافقان را به خاك ذلت رساند. و آن كه صدق در مواضع حق را رعايت نمود به وظيفه‏اش عمل كرد. و هر كس با بدكاران دشمنى كرد و براى خدا خشم گرفت خداوند به خاطر او خشم گيرد و او را در قيامت خشنود سازد. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج18، ص 142)
هر كس امر به معروف كند كمر مؤمن را محكم مى كند، و هر كس نهى از منكر كند بينى فاسق را به خاك مى مالد، و هر كس در جاهاى مختلف راست بگويد وظيفه اى كه بر عهده اش بوده انجام داده است، و هر كس با فاسقين عداوت داشته باشد و بخاطر خداوند غضب كند خداوند بخاطر او غضب مى نمايد.
پيامبر گرامي اسلام(صلى الله عليه واله) بالاترين مرتبه جهاد را نه در رويارويي مستقيم، و فيزيکي با دشمن؛ بلکه در حق گرايي در مقابل سلطان ستمگر مي داند و از آن به افضل الجهاد تعبير مي کند. آري اين جهاد زباني است که پيامبر اسلام (صلى الله عليه واله) آن را بر جهاد شمشير تفضيل مي دهد، و براي اينکه مؤمن لقب مجاهد کبير دريافت کند بايستي سراغ افضل الجهاد برود.
بيانات نبوي نه تنها حصر جهاد در مبارزه مسلحانه را رد مي کنند؛ بلکه پيامبر گرامي اسلام(ص) معتقد است جهاد در حيطه اقتدار مرد است، و بايد به وسيله او صورت گيرد.
پس با توجه به مطالب ارائه شده مقيد کردن مفهوم جهاد به مبارزه مسلحانه روايت گويايي است از بدفهمي مفهوم جهاد است.
روايتي از حضرت امام صادق(عليه سلام) مبني بر اين که كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ
بدين معني که مردم را به غير زبانتان و با اعمال و رفتارتان به دين دعوت نماييد. (روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج12، ص 76)

قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَام: فَضْلُ كَافِلِ يَتِيمِ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِيهِ النَّاشِبِ فِي تِيهِ‏ الْجَهْلِ- يُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ، وَ يُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَيْهِ- عَلَى [فَضْلِ] كَافِلِ يَتِيمٍ يُطْعِمُهُ وَ يَسْقِيهِ- كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى السُّهَا.
فضيلت کسي که يتيم آل محمد – يعني آنکه از امامان و سرپرستان معنوي خويش جدا افتاده و در ناداني و جهالت قرار گرفته- را سرپرستي مي کند و او را از ضلالت و ناداني به سوي نور خارج ساخته و اشتباهات او را از بين مي برد نسبت به فضيلت کسي که يتيمي را اطعام نموده واو را سيراب سازد. (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج17، ص318)
قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَام: مَنْ كَفَلَ لَنَا يَتِيماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مِحْنَتُنَا بِاسْتِتَارِنَا فَوَاسَاهُ مِنْ عُلُومِنَا الَّتِي سَقَطَتْ إِلَيْهِ- حَتَّى أَرْشَدَهُ وَ هَدَاهُ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ:
يَا أَيُّهَا الْعَبْدُ الْكَرِيمُ الْمُوَاسِي- إِنِّي أَوْلَى بِالْكَرَمِ اجْعَلُوا لَهُ يَا مَلَائِكَتِي فِي الْجِنَانِ
بِعَدَدِ كُلِّ حَرْفٍ عَلَّمَهُ أَلْفَ أَلْفِ قَصْرٍ، وَ ضَمُّوا إِلَيْهَا مَا يَلِيقُ بِهَا مِنْ سَائِرِ النِّعَمِ.
هر كس كفالت يتيمى از ما که بواسطه غيبت محبتش از ما قطع شده را بر عهده گيرد و با علوم ما او را همراهى و كمك كند تا ارشاد و هدايت شود، خداوند عزّ و جلّ به او فرمايد: «اى بنده كريم من! كه به برادرت يارى نمودى، من به كرم از تو سزاوارترم، اى فرشتگانم براى او در بهشتها به تعداد هر حرفى كه تعليم داده هزار هزار قصر قرار دهيد. و در خور آن قصرها نيز از ساير نعمتها بدان بيافزايد.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَام: أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَام حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي، وَ حَبِّبْ خَلْقِي إِلَيَّ. قَالَ: يَا رَبِّ كَيْفَ أَفْعَلُ قَالَ: ذَكِّرْهُمْ آلَائِي وَ نَعْمَائِي لِيُحِبُّونِي، فَلَئِنْ تَرُدَّ آبِقاً عَنْ بَابِي، أَوْ ضَالًّا عَنْ فِنَائِي، أَفْضَلُ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ مِائَةِ سَنَةٍ بِصِيَامِ نَهَارِهَا وَ قِيَامِ لَيْلِهَا.
امام سجاد عليه سلام فرمود: اي موسي! مرا نزد بندگانم و بندگانم را نزد من محبوب گردان. موسي عليه السّلام گفت : پروردگارا چه کنم؟ فرمود : احسان و نعمت هايم را به يادشان آور تا مرا دوست بدارند که اگر گريزپايي از درگاه مرا يا گمراهي از آستان مرا بازگرداني ، برايت از عبادت صد سال که روزهايش را روزه و شب هايش را بيدار باشي برتر است.
قَالَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَام: وَ مَنْ هَذَا الْعَبْدُ الْآبِقُ مِنْكَ قَالَ: الْعَاصِي الْمُتَمَرِّدُ. قَالَ: فَمَنِ الضَّالُّ عَنْ فِنَائِكَ قَالَ: الْجَاهِلُ بِإِمَامِ زَمَانِهِ تُعَرِّفُهُ، وَ الْغَائِبُ عَنْهُ بَعْدَ مَا عَرَفَهُ، الْجَاهِلُ بِشَرِيعَةِ دِينِهِ تُعَرِّفُهُ شَرِيعَتَهُ، وَ مَا يَعْبُدُ بِهِ رَبَّهُ، وَ يَتَوَصَّلُ [بِهِ] إِلَى مَرْضَاتِهِ.
حضرت موسي عليه سلام عرض کرد: پروردگارا! اين بنده گريز پا کيست؟ خطاب رسيد: آن بنده‏اي است که از فرمان من سرکشي کند. عرض کرد: پس آن که از آستانه تو راه را گم کرده و آن گمراه کيست؟ فرمود: کسي که امام زمانش را نشناسد و پس از شناخت او نيز به حضور او نرسد و به احکام دينش آشنا نگردد، در حالي که احکام دين و آنچه را که بدان وسيله خدا را عبادت کند و آنچه را که باعث خشنودي پروردگار است برسد به او شناسانده است.» امام عليه السلام در اين حديث شريف مبلغان و دعوت کنندگان به سوي خداي تعالي را به کوشش بيشتر براي نجات مردم از معاصي و نافرمانيهاي حق و ترغيب و تشويق ايشان به اطاعت پروردگار وادار فرموده و اين که مبادا ايشان را از درگاه خدا و از طاعت او دور سازند ديگر اين که بدانند، عمل آنان در اين راه از بالاترين و محبوبترين عبادات در پيشگاه خداست.
ارزش کار فکري و عقيدتي
وَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع لِرَجُلٍ: أَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ رَجُلٌ يَرُومُ قَتْلَ مِسْكِينٍ قَدْ ضَعُفَ، تُنْقِذُهُ مِنْ يَدِهِ أَوْ نَاصِبٌ يُرِيدُ إِضْلَالَ مِسْكِينٍ [مُؤْمِنٍ] مِنْ ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا تَفْتَحُ عَلَيْهِ مَا يَمْتَنِعُ [الْمِسْكِينُ] بِهِ مِنْهُ- وَ يُفْحِمُهُ وَ يَكْسِرُهُ بِحُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ: بَلْ إِنْقَاذُ هَذَا الْمِسْكِينِ الْمُؤْمِنِ مِنْ يَدِ هَذَا النَّاصِبِ. إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ:
وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً [أَيْ] وَ مَنْ أَحْيَاهَا وَ أَرْشَدَهَا مِنْ كُفْرٍ إِلَى إِيمَانٍ، فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً- مِنْ قَبْلِ أَنْ يَقْتُلَهُمْ بِسُيُوفِ الْحَدِيدِ.

التفسير المنسوب إلي الإمام العسکري عليه السلام: امام حسين عليه السلام به مردي فرمود: «کدام يک را دوست تر مي داري: مردي اراده کشتن بينوايي ضعيف را دارد و تو او را از دستش مي رَهاني، يا مردي ناصبي اراده گمراه کردن مؤمني بينوا و ضعيف از پيروان ما را دارد، امّا تو دريچه اي [از علم] را بر او مي گشايي که آن بينوا، خود را بِدان، نگاه مي دارد و با حجّت هاي خداي متعال، خصم خويش را ساکت مي سازد و او را مي شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن اين مؤمن بينوا از دست آن ناصبي. بي گمان، خداي متعال مي فرمايد: «و هر که او را زنده کند، گويي همه مردم را زنده کرده است»؛ يعني هر که او را زنده کند و از کفر به ايمان، ارشاد کند، گويي همه مردم را زنده کرده است، پيش از آن که آنان را با شمشيرهاي تيز بکشد». (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص 348)
جهاد علمي و فکري قبل از هر جهاد
اسلام از زمان شکل گيري خود به علم توجه زيادي کرد، و با صدور فرمان “اقراء” در اولين آيات از جانب خداوند به سوي نبي مکرم اسلام(صلى الله عليه واله) نهضت علمي اسلام را بيان نمود، و اوليت برنامه خود را بر حرکت و تکاپوي علمي و تحقيقي انديشه راکد مخالفين خود که فقط پيرامون اعتقادات خرافي، موروثي و تقليدي بود قرار داد تا بر اساس تعقل و تفکر سالم به حقايق رسيد، با نداهاي آسماني افلا تعقلون بشريت را مورد مخاطب قرار داد تا قدرت تشخيصي آنان را ميان نيکي و بدي بالا ببرد.
در واقع اسلام از همان ابتدا، به تقويت مباني علمي و عقلي پرداخت.
و منطق اسلام از قدرت، قوت و پويايي برخوردار است که در مبارزات علمي و منطقي مخالفين خود را به تسليم شدن در برابر منطق خود وادار مي سازد. بنابراين بايد قبل از توجه به ميادين نظامي صحنه پيکار و مبارزه را به ميادين علمي و فکري منتقل سازيم که همين روش از اصالت برخوردار است.
موقعيت شناسي در جهاد
امروزه با توجه به اين که دنياي کفر، جبهه هاي متعددي را بر ضد مسلمانان گشوده است، و حساب ويژه اي روي جنگ هاي رواني، تبليغاتي و فرهنگي باز کرده است، بنابراين جنگ فکري آنان را بايد به نحو احسن با جنگ فکري پاسخ داد.
قَالَ الْإِمَامُ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس
معلّم بزرگ امام جعفر صادق عليه سلام فرموده است: تنها انسان مطّلع از زمان خود است كه در معرض هجوم چيزهاى اشتباه انگيز واقع نمى شود (الحياة ترجمه احمد آرام، ج2، ص 475)
با توجه به اين که استکبار جهاني ساليانه بودجه هاي کلاني را به مراکز فرهنگي و تبليغاتي اختصاص مي دهند. که رسانه هاي خبري ويژه اي را براي جنگ تمام عيار رواني بر ضد اسلام آماده مي کنند. حجم تبليغات وسيع وگسترده آنان به حدي است که حتي قشر تحصيل کرده، و روشن فکر جوامع اسلامي هم همان چيزهايي را تکرار مي کنند که رسانه هاي غربي القا مي کنند.
همين امر باعث مي شود که اهميت جهاد فکري و تبليغي در شرايط کنوني چيزي است که علما، و متفکرين معاصر اسلامي را هم بر اين داشته تا آن را بر جهاد مسلحانه مقدم بدارند، و بگويند قلم دعوت گر و زبان فرد اصلاح گر نه تنها از شمشير مجاهد کمتر نيست بلکه به مراتب هم والاتر است.
در حوزه جنگ، روش هاي نويني چون جنگ رواني، جنگ اقتصادي، جنگ رسانه اي، جنگ فکري و فرهنگي، و خيلي ديگر از انواع و اقسام جنگ ها، مشاهده مي شود.
بنابراين بايد در اکثر مناطق دور و نزديک کره زمين، به استثناي بعضي مواقع و برخي مکان ها، جبهه دعوت و تبليغ بر جبهه جهاد مسلحانه مقدم شود.
بزرگ ترين معضل جهل و عدم فهم درست اسلام است.
خيلي از اين تندروها اخلاص دارند، ولي فهم درست و صحيحي از اسلام ندارند، نفع اخلاص فردي است، ولي زيان عدم فهم صحيح از اسلام متوجه جمع مسلمانان مي شود و چهره بدي از اسلام نشان مي دهد.
لذا مأموريت علما تبليغ فهم درست از اسلام و اصطلاحات اسلامي است. بايد تحريف غاليان را از اسلام دور کنند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: يحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ کُلِّ خَلَفٍ عُدُولُهُ، ينْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ، وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ، وَتَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ
به دنبال هر نسلي کساني (که بهترند)، حمل اين علم را عهده دار مي شوند و آن را از تحريف تندروان و دست بُرد باطل گرايان و تأويل جاهلا مصون مي دارند.(الهدايا لشيعة أئمة الهدى (شرح أصول الكافي للمجذوب التبريزي)، ج1، ص 329)
وظيفه علما اين است که به روشنگري بپردازند و اسلام را به دور از اين تندروي ها و خشونت ها و خوريزي ‌ا به مردم معرفي کنند. اسلامي که رحمت در آن موج مي زند و در عين حال در مقابل متجاوزان از خود دفاع مي کند، و هرگز خشونت نمي کند و بهترين الگو تاريخ اسلام در اين زمينه است.
قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَام: فَأَبْشِرُوا مَعَاشِرَ عُلَمَاءِ شِيعَتِنَا بِالثَّوَابِ الْأَعْظَمِ، وَ الْجَزَاءِ الْأَوْفَرِ.
اى عالمان شيعه به شما بشارت باد به عظيمترين ثواب و کاملترين پاداش.
از شروط تبليغ‏
يکى از شرطهاى تبليغ اين است که مخاطب توان فهم معارف و احکام را داشته و به راستى دنبال حقيقت باشد، که اگر قدرت فهم او پائين بوده و يا راه خصومت و دشمنى را داشته باشد تبليغ اثرى نخواهد داشت.
بيانات مقام معظم رهبير در مورد جهاد فکري
يکي از جهادها هم جهاد فکري است. چون دشمن ممکن است ما را غافل کند، فکر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هرکس که در راه روشنگري فکر مردم، تلاشي بکند، از انحرافي جلوگيري نمايد و مانع سوءفهمي شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش جهاد ناميده مي شود. آن هم جهادي که شايد امروز، مهمّ محسوب مي شود. پس، کشور ما امروز کانون جهاد است و از اين جهت هيچ نگراني اي هم نداريم. (بيانات در ديدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله (صلى الله عليه واله)؛ 1375/۰3)
جهاد فکري
در ايران اسلامي، هر کس به نحوي در مقابل دشمن - که از اطراف، تيرهاي زهرآگين را به پيکر انقلاب و کشور اسلامي، نشانه رفته است - تلاشي بکند، جهاد في سبيل اللَّه کرده است. بحمداللَّه، شعله جهاد بوده است و هست و خواهد بود.
البته يکي از جهادها هم جهاد فکري است. چون دشمن ممکن است ما را غافل کند، فکر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هر کس که در راه روشنگري فکر مردم، تلاشي بکند، از انحرافي جلوگيري نمايد و مانع سوءفهمي شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است، تلاشش جهاد ناميده مي شود. آن هم جهادي که شايد امروز، مهمّ محسوب مي شود. ۱۳۷۵/۰۳/۲۰
ساده انگاري است اگر اميد و طمع دشمن بر رجعت دانشگاه به آن گذشته آفت زا، ناديده گرفته شود. امروز آماج بسياري از تبليغات خصمانه دشمنان، در درجه اول، دانشجويان و دانشگاهيانند. امروز در حالي که نسل جوان روشنفکر در بسياري از کشورهاي اسلامي، مجذوب امام و انقلاب و اسلام ناب محمدي (صلّي اللَّه عليه واله) است، طراحان تبليغاتي نظام سلطه جهاني، در صدد آنند که نسل جوان و نوخاسته کشورِ انقلاب را با آرمانهاي انقلاب، بيگانه و از ريشه خود جداکنند. دستهاي طرار و مغزهاي مکار و دلارهاي بيشمار در تلاشي بيهوده، نسل جوان انقلاب را هدف گرفته اند. آنان از بيداري جوانان و قدرت تحليلي که در پرتو انقلاب به آنان داده شده، غافل اند. با اينحال جوانان دانشور، طلبه و دانشجو، و اساتيد متعهد، دانشگاهي و روحاني، بايد مسؤوليت سنگين روشنگري و جهاد فکري و علمي را بيش از پيش بر دوش خود احساس کنند و در ميدان علم و دين و آرمانگرايي به مسابقه الهي که پاداش آن بهشت دنيوي و اخروي است، بپردازند.
۱۳۷۸/۰۳/۱۲

Share