اقسام جهاد در امر رهبري بخش هفتم - جهاد معنوي

علی حسن زاده
بیانات رهبری

اقسام جهاد در امر رهبري بخش هفتم

جهاد معنوي

جهاد در زبان عربي به معناي مشقت و رنج است.[1] در اصطلاح قرآني به معناي بذل جان و مال و توان خويش در راه خدا و اقامه شعاير ديني و اعتلاي اسلام به کار رفته است[2]. بنابراين با جنگ و خشونت و درگيري که در زبان عربي با واژه حرب به کار رفته است، تفاوت ماهوي دارد.

جهاد نفس داراي دو مفهوم است:۱. جهاد نفس به معناي آن که انسان با جان و نفس خويش در جهاد مقدس نظامي شرکت کند و همان طوري که مال خويش را صرف اين جهاد با دشمنان بيروني مي کند، نفس خويش را نيز صرف و هزينه کند و با جانفشاني و فدا کردن نفس از اسلام و مسلمين و مرزهاي جغرافيايي زمين هاي مسلمين و دولت اسلامي به عنوان مجاهد و مرابط دفاع کند و اجازه ندهد دشمن وارد سرزمين هاي اسلامي شود. در آيات قرآني اين نوع از جهاد نفس به عنوان جهاد در راه خدا و جهاد با اموال و انفس در راه خدا بيان شده است.

۲. جهاد نفس به معناي جهاد عليه نفس و هواهاي سرکش آن که در آياتي از جمله آيه ۶ سوره مبارکه عنکبوت مطرح شده و خداوند مي فرمايد: وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِي عَنِ الْعَالَمِينَ ؛ و هر کس (با نفس خود يا دشمن خدا) جهاد کند جز اين نيست که به سود خود جهاد مى کند، زيرا خداوند از همه جهانيان بى نياز است.

از ديدگاه اسلامي، جهاد معنوي براي زندگي انسان ضروري است و نه تنها در تقابل با عبادت و آرامش قرار نمي گيرد، بلکه مکمل عبادت وآرامشي محسوب مي شود که نتيجه عبادت خداوند يکتا است.

در زندگي معنوي از کمال هم مي توان به عنوان جهادي باطني ياد کرد. جدا شدن از ناپاکي هاي دنيا نيازمند جهادي سخت است. براي دور کردن نفس از کارهاي بي فايده دنيوي و باز گرداندن آرامش الهي و زيبايي که روح در زمينه هاي ديگر به دنبال آن است، جهاد معنوي توصيه مي شود. سرانجام، براي درک اين که تنها خداوند مطلق است و تنها نفس مي تواند من باشد بايد جهاد برتر انجام داد.

جهاد معنوي مي تواند به مثابه کليدي براي درک تمام فرآيند هاي معنوي و طريقتي براي درک خداوند باشد که اين امر در تمامي پيام هاي اسلامي وجود دارد. جهاد اکبر طريقتي است که رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم اين طريقت را در دنيا به وجود آورد. همانطور که هر لحظه زندگي مخلوق خدا و بدون توجه به خواسته ها و طبق اراده خداوند به پيش مي رود، انسان بايد در تمام لحظات زندگي خود جهاد کند تا آرامش در تمام دنيا برقرار شود.

براي انسان هاي پارسا، هر دم، ياد آور اين است که بايد جهاد معنوي را ادامه دهند. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم فرموده اند: انسان خواب است و زماني که مي ميرد بيدار مي شود. انسان پارسا، به واسطه جهاد معنوي در اين دنيا مي ميرد تا تمام روياها و غفلت هاي خود را از بين ببرد.

جهاد به معناي تلاش دروني انسان براي تسلط و مهار قواي نفساني يعني تزکيه نيز به کار مي رود.

براي تبيين معنا و مفهوم قرآني جهاد به آثار معنوي و اجتماعي آن در زندگي انسان بايد توجه داشت.

آثار معنوي جهاد در زندگي دنيوي

تزکيه نفس که همان جهاد اکبر و جهاد معنوي است يکي از مهم ترين اهداف جهاد در قرآن بيان شده است و خداوند در اين باره مي فرمايد که جهاد وسيله اي براي تقرب به خداوند است و راهي براي دست يابي به رحمت و جلب عنايت اوست.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا كنيد؛ و به او [توسل و] تقرب جوييد؛ و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.[3]

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أُولَـٰئِكَ يَرْ‌جُونَ رَحْمَتَ اللَّـهِ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.

آنان كه ايمان آورده، و كسانى كه هجرت كرده و راه خدا جهاد نموده اند، آنان به رحمت خدا اميدوارند، خداوند آمرزنده مهربان است.[4]

براي رسيدن به محبت الهي بهترين راه علاوه بر اطاعت خدا و پيامبر و ائمه معصومين، جهاد است که زمينه جلب محبت خداوند را فراهم مي آورد.

إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ

در حقيقت، خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف، چنانكه گويى بنايى ريخته شده از سرب اند، جهاد مى كنند.[5]

آثار ديگر معنوي جهاد، از مهم ترين پاداش دنيوي انسان که به خاطر جهاد در راه خدا از آن برخوردار مي شود مغفرت الهي است.[6]

آثار اجتماعي جهاد

از مهم ترين اثر اجتماعي جهاد، حيات جامعه ايماني بودن است. قرآن بيان مي دارد که هدف از جهاد، زنده کردن جامعه ايماني است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّـهِ وَلِلرَّ‌سُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ؛ اي کساني که ايمان آورده ايد خدا و پيامبرش را اجابت کنيد هنگامي که شما را مي خواند تا شما را احيا و زنده کند.[7]

اين خواندن براي جهاد است که موجبات زنده شدن جامعه ايماني را فراهم مي آورد.

آثار ديگر اجتماعي جهاد، ولايت و دوستي در ميان مومنان و کمک به يک ديگر است که در زمان جهاد افزايش مي يابد و جهاد انگيزه و عاملي مي شود که قلب هاي مومنان به هم نزديک شده و به کمک يک ديگر بشتابند.

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَـٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُم مِّن وَلَايَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و كسانى كه [مهاجران را] پناه داده اند و يارى كرده اند، آنان ياران يكديگرند؛ و كسانى كه ايمان آورده اند ولى مهاجرت نكرده اند هيچ گونه خويشاوندى [دينى] با شما ندارند مگر آنكه [در راه خدا] هجرت كنند؛ و اگر در [كار] دين از شما يارى جويند، يارى آنان بر شما [واجب] است، مگر بر عليه گروهى باشد كه ميان شما و ميان آنان پيمانى [منعقد شده] است، و خدا به آنچه انجام مى دهيد بيناست.[8]

چند سئوال مهم در اهميت پرداختن به جهاد معنوي

چرا قابيل که اهل عبادت بود يک باره دست به جنايت زد؟

چرا اولين جنگ بشريت بين دو خداپرست بود؟

چه شد که در کربلا عده اي نمازخوان بدترين جنايت تاريخ بشر را انجام دادند؟

جواب همه اين مسائل برمي گردد به مسئله تزکيه و جهاد با نفس که جهاد معنوي و اکبر ناميده شده.

اگر مبارزه با نفس نکنيم همه خوبي ها سرانجام از دست مي روند و ممکن است تمام مهرباني ها و خوبي هاي ما در خدمت هواي نفس ما قرار گيرد؛ بزرگترين و بدترين و مخفي ترين دشمن انسان نفس انسان است! همان نفسي که برخي اوقات انسان را به وسيله کارهاي خوبش به جهنم مي برد. همانطور که 6000 سال عبادتِ ابليس، او را از جهنم نجات نداد.

براي رسيدن به قرب پروردگار راهي جز، جهاد با نفس نيست»، لذا بايد انسان از نفس خودش نفرت داشته و مراقبش باشد، يعني نگرش انسان نسبت به نفس منفي باشد و از آن به عنوان دشمن، تنفر داشته باشد.

تأکيدهاي مکرر ائمه معصومين عليهم السلام بر همين مطلب است از جمله فرمايشات ائمه هدي عليهم السلام است.

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب عَلَيْهِ السَّلَامُ: كُنْ أَوْثَقَ مَا تَكُونُ بِنَفْسِكَ أَخْوَفَ مَا تَكُونُ مِنْ خِدَاعِهَا.

اميرالمؤمنين علي عليه سلام مي فرمايند: زمانى که به نفْس خود بيشترين اعتماد را دارى، از فريب او بيشتر برحذر باش.[9]

با وجود تأکيدهاي مکرر دين بر اينکه بدترين دشمن انسان نفس اوست.

قَالَ النَّبِيُّ ص أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك[10]

.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دشمن ترين دشمن تو، نفسى است كه ميان دو پهلويت قرار دارد.

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ أَنْ لَا يَخْلُوَ فِي كُلِّ حَالٍ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِ وَ مُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ.[11]

بايد ببينيم آيا در دلِ ما نسبت به دشمني به نام «نفس»، کينه و نفرت وجود دارد يا نه؟ متاسفانه کينه و نفرتي که بايد نسبت به نفس خود داشته باشيم، در اغلب ما نيست.

از نظر فرهنگ اسلام و قرآن، جهادهاي علمي و تزکيه، جهادهاي کبير و اکبر است.

حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ ع أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ.

حضرت امام موسى ابن جعفر از پدران خود عليهم السّلام روايت كرده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گروهى از لشگريان را بجنگ فرستاد چون باز گشتند، فرمود: خوشا بحال گروهى كه از جهاد اصغر فراغت يافتند و برايشان جهاد اكبر باقى مانده است، گفتند يا رسول اللّه جهاد اكبر چيست؟ فرمود: جهاد و زد و خورد با نفس، پس فرمود: بالاترين جهاد، جهاد كسى است كه با نفس خود كه با اوست جهاد كند.[12]

در تفسير قمي در ذيل آيه ۶ سوره عنکبوت: «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِين؛ کسي که جهاد کند براي خود جهاد مي کند، چرا که خداوند از همه جهانيان بي نياز است.» مي خوانيم: و من جاهد… قَالَ نَفْسُهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ الْمَعَاصِي ؛ يعني، منظور مبارزه با نفس در برابر شهوات و لذات نامشروع و گناهان است[13].

مصداقي از مجاهد در باب جهاد معنوي

امام خميني رحمه الله پيش از آنکه رهبري انقلاب اسلامي ايران را عهده دار شوند، رهبر مملکت خويش شده بودند و اين برترين ويژگي سرپرستي و رهبري ايشان محسوب مي شد. چنانچه اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده اند: «خَيْرُ الْأُمَرَاءِ مَنْ كَانَ عَلَى نَفْسِهِ أَمِيراً؛ بهترين فرمانروايان کسي است که امير و فرمانرواي نفس خويش باشد».[14]

امام خميني تمام شيوه هاي مبارزه بر عليه طاغوت هاي زمانه را سال ها در مبارزه با نفس خود تجربه کرده بود و انقلاب شگفتي که در صحنه جهاني آفريد و معادلات سياست مداران را درهم ريخت، نمونه پيروزي ايشان در مبارزه با طاغوت درون خود بود. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين رابطه فرموده اند:

إِذَا نَفَذَ حُكْمُكَ فِي نَفْسِكَ تَدَاعَتْ أَنْفُسُ النَّاسِ إِلَى عَدْلِك

هرگاه حکمران نفس خود شوي نفس هاي مردم به سوي عدالت تو جذب و دعوت مي شود.[15]

فرق است بين جهاد با دشمن ظاهري و جهاد با دشمن باطني

در درگيرى با دشمن ظاهر انسان يك مرتبه از دنيا مىرود. امّا در جهاد اكبر مبارزه با نفس هر روز انسان چندين مرتبه معنويت انسان در خطر قرار مىگيرد. در حديث معراج مى خوانيم: «يَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ يَمُوتُ أَحَدُهُمْ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ مُجَاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَالَفَةِ هَوَاهُم وَ الشَّيْطَانُ الَّذِي يَجْرِي فِي عُرُوقِهِم.

درباره ويژگى نيكوكاران و آخرت گرايان آمده است: مردم يك بار مى ميرند ولى آنها بر اثر مبارزه با نفْسهايشان و مخالفت با خواهشهايشان و ستيز با شيطانى كه در رگ و ريشه شان جريان دارد، روزى هفتاد بار مى ميرند.[16]

لازم به ذکر است که مسلمان بودن نه تنها به اداي جمله شهادتين و گفتن حقيقت درباره اسلام است، بلکه مسلمان بايد در جهاد معنوي کوشش کند. اولين شهادت اصلي اسلام گفتن جمله لا اله الا الله است. تمام مورد مثبتي که در اين جمله وجود دارد بازگشت به حقانيت است. شهادت دوم به انسان و وحي از طرف حقانيت متعالي مربوط مي شود. متوسل شدن به شهادتين در قالب زباني معنوي که اين دو را کاربردي مي نمايد، همان به کار بستن جهاد معنوي و آگاهي در رابطه با اين امر است که ما که هستيم، از کجا آمده ايم و به کجا مي رويم.

نمازهاي يوميه که از فرامين اصلي اسلام هستند يک جهاد پايان ناپذير تلقي مي شوند. اقامه نماز با دقت و تمرکز نيازمند جد و جهد و نبرد بي پايان عيله اهمال، اسراف و کاهلي است. نماز شکلي از جهاد معنوي محسوب مي شود. علاوه بر اين، روزه در ماه مبارک رمضان لباس طهارت معنوي بر تن فرد مي کند و او را از هواي نفس و وسوسه هاي دنيوي دور مي سازد. حج و رفتن به مرکز جهان اسلام در مکه بدون تمهيدات طولاني، تلاش، رنج و تحمل سختي ميسر نيست. به حج رفتن نيازمند جد و جهدي فراوان است. به همين دليل رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم فرموده است، حج از تمام جهاد ها برتر است. زائرخانه خدا بايد در يک جهاد معنوي شرکت جويد که درپايان آن تمامي ايثارها و دشواريها  دربرابرعظمت موجود رنگ مي بازنند. سرانجام پرداخت زکات يا ماليات ديني هم به نوعي جهاد است؛ زکات نه تنها به معني جنگ انسان عليه طمعکاري و طمع نفس خود است، بلکه پرداخت زکات و خمس در اشکال بسياري باعث برقراري عدالت اقتصادي در جامه بشري مي شود.

بيانات مقام معظم رهبري در مورد جهاد معنوي و جهاد اکبر

- امروز وظيفه بزرگ ملت ايران، جهاد معنوي و جهاد اکبر است.۱۳۷۰/۰۷/۱۷

- ما ملت ايران بايد به تهذيب نفس همت کنيم؛ خودمان را بسازيم، خودمان را تطهير و پاکيزه کنيم و نفوسمان را با خدا آشنا نماييم. اين جهاد، بزرگتر از هر جهاد ظاهري، با هر دشمني و با هر عظمتي است.۱۳۷۰/۰۷/۱۷

- آنچه كه ما بايد فراموش نكنيم و هميشه به ياد داشته باشيم، اين است كه ببينيم وظيفه ما در اين برهه از زمان چيست و در مقابل نعمت الهى چه وظيفه اى داريم. امروز وظيفه بزرگ ملت ايران، جهاد معنوى و جهاد اكبر است. 17/ ۰7/ 137۰.

 

----------------------------------------
پی نوشت:
[1] . معجم مقاييس اللغه، ج ۱ ص ۴۸۶
[2] . جواهر الکلام ج ۲۱ ص ۳
[3] . سوره مائده، آيه ۳۵
[4] . سوره بقره، آيه ۲۱۸
[5] . سوره صف، آيه ۴
[6] . سوره نساء، آيات ۹۵ و ۹۶
[7] . سوره انفال، آيه ۲۴
[8] . سوره انفال، آيه ۷۲
[9] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص392.
[10] . مجموعة ورام، ج1، ص59.
[11] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 555.
[12] . معاني الأخبار، ص 160.
[13] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج67، ص 65.
[14] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 239.
[15] . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص343.
[16] . سفينة البحار، جلد1، صفحه711.

Share