شاهزاده ایرانی پروژه ایران هراسی – اسلام ستیزی

نقد فیلم؛
 شاهزاده ایرانی
رسانه به دنبال مخاطب منفعل می گردد تا هر چه دوست دارد در دل او بکارد اما وظیفه جوان اهل بصیرت نکته سنجی و دقت و ظرافت است تا در دام وسواس های خناس نیافتد.

فیلم سینمایی «شاهزاده پارسی(شن های زمان)» (Prince of Persia) فیلمی پر هزینه و حرفه ای است که در قالب یک افسانه شرقی به روایت بخشی از فرهنگ و تاریخ گذشته ایران می پردازد. پرداخت قوی و در نگاه اول، مثبتِ فیلم از آنچه به سرزمین پارس تعلق دارد و نیز جذابیت ساختار، خط سیر قوی داستانی و کش و قوس فیلمنامه آن باعث شده کم و بیش از سوی مخاطبان خارجی و ایرانی مورد استقبال قرار گیرد. ایده اصلی این فیلم از بازی رایانه ای با همین نام که اولین نمونه آن در سال 2008 ساخته شد، گرفته شده، اما داستان و درون مایه آن اثری مستقل است که ارتباط چندانی با بازی نداشته و باید به عنوان یک اثر رسانه ای مستقل مورد بررسی قرار گیرد.

تنوع کاراکترها و شخصیت های داستانیِ فیلم، بهره گیری از جلوه های ویژه قوی، قابل حدس نبودن روند داستانی از سوی عامه مخاطبین، بهره گیری از بازیگران خوش نقش و بازی خوب بازیگران فیلم، به کار گیری فراوان از نمادها و نشانه ها (بهره گیری از زبان رمز)، قوت موسیقی، تنوع و همخوانی بالای آن متن فیلم و در نهایت خط سیر قوی این فیلم از نقاط قوت این فیلم است.

عوامل ساخت:

کارگردان : مایک نویل
داستان نویس: جردن مکنر
فیلمنامه: بواز یاکین، دوگ میرو، کارلو برنارد
تهیه کننده: جری بروکهیمر
موسیقی : هری ویلیامز
تاریخ عرضه: 28 می 2010
ژانر: ماجرایی ، فانتزی ، اکشن ، افسانه
مدت زمان: 116 دقیقه
استودیوی سازنده: والت دیزنی

بازیگران اصلی:
1-     جیک جیلینگهال
2-     جما آرتتون
3-     بن کینگزلی
4-     آلفرد مولینا

سیری کوتاه در فیلم (روایت قصه فیلم)
پادشاه ایران در دیداری که از پایتخت دارد به بازار شهر می رسد. در این اثنا شاهد فرار نوجوانی چالاک از دست سربازان حکومتی است. «دَستان» که نوجوانی باهوش و جسور اما خیابانی است، به دلیل ویژگی های خاص اش و به این دلیل که هنوز خانواده  پادشاه از سوی خدا به حد نصاب و کمال نرسیده، به فرزند خواندگی پادشاه پذیرفته می شود و به کاخ شاه راه می یابد. سالها از این داستان گذشته است و دستان جوانی برومند است که مسئول جناح راست و سرکرده اراذلی است که هنگ نظامی او را تشکیل می دهند. «نِظام» اَمین دستگاه حاکمه و مشاور اصلی پادشاه است. حاکم شهر الَموت، در تجهیز دشمنان سرزمین پارس به سلاح های جدید، متهم می شود. تصمیم بر آن است که باید به این شهر حمله کرد و این حاکم خائن را که قصد مقاومت دارد برکنار نمود. پادشاه به معبد شرقی در نزدیکی هند رفته و به عبادت مشغول است. همه فرزندان پادشاه به درخواست نظام، بسیج می شوند و الموت را تصرف می کنند.
شاهزاده مؤنث الموت دختر زیبایی به نام تهمینه است که پس از به آتش کشیده شدن شهر به اسارت در می آید. دستان پس از نبرد تن به تن با پیک الموت او را از پای در می آورد و خنجر عجیب او را غنیمت می گیرد. در جشن پیروزی، پادشاه به پاس شجاعت و رشادتی که دستان از خود نشان داده تهمینه را به عنوان همسر او معرفی می کند. درست در همین لحظه پادشاه  با لباسی که هدیه طوس اما از طریق دستان به وی بود مسموم می شود و جان می سپارد. جشن به آشوب کشیده می شود و همه شواهد نشان می دهد دستان قاتل پادشاه است. دستان و تهمینه به همراه خنجر عجیب از شهر می گریزند. دستان به دنبال راهی است که بی گناهی خود را ثابت کند. او تصور می کند فرزندان خونی پادشان این توطئه را طراحی کرده اند؛ به همین دلیل مخفیانه به شهر باز گشته و به سراغ نظام که مورد اعتماد اوست می رود و ماجرای بی گناهی خود را بازگو می کند. در حین صحبت، سربازان نظام او را محاصره می کنند. اما دستان باز هم موفق به فرار می شود.
تهمینه راز خنجر اسرار آمیزی که دستان از حاکم الموت به غنیمت گرفته را برای او بازگو می کند: این خنجر که در واقع یک هدیه الهی به مردم سرزمین پارس است می تواند زمان را به عقب بازگرداند و امکان جبران اشتباهات را فراهم آورد و دارنده آن همچنین می تواند به قدرت بی پایانی خنجر و قلب تپنده ای که در دل الموت است به هر میزان که لازم باشد به عقب بازگردد و هر کاری را از نو شروع کند. دستان متوجه می شود همه این توطئه ها کار «نظام» بوده است و او به دروغ حاکم الموت را خائن و شریک دشمنان سرزمین پارس معرفی کرده تا خنجر اسرار آمیز را به چنگ آورد و با قتل پادشاه خود به حکومت بر سرزمین پارس برسد. اهرُم اجرایی نظام گروهی آدمکش حرفه ای هستند به نام هاساسین «حشاشین[1]» که به دستور او مأمور می شوند با کشتن دَستان، خنجر اسرار آمیز را برای او بیاورند.
در نبرد پایانی، دستان موفق می شود به کمک خنجر، زمان را به عقب برگرداند و نظام را رسوا کرده برادرش طوس را به قدرت برساند. بعد از پیروزی دستان به پیشنهاد برادرش طوس که اکنون پادشاه سرزمین پارس است با تهمینه ازدواج می کند و دستان با تسلیم خنجری که از ایشان در دست داشت به نوعی از تهمینه خواستگاری کرده و همه چیز به خیر و خوشی به پایان می رسد.

تحلیل محتوایی فیلم
نقشه ابتدایی فیلم و برخی معماری ها تداعی کننده دوره سلجوقیان یا دوران در ایام باستان است ولی با این حال فیلم از نظر تاریخی دچار تشویش و بی نظمی است و حتی برخی از پلان ها به حکومت عثمانی و گاه به سرزمین هندوستان یا عربستان ارجاع دارد. در ابتدای فیلم زمانی که گوینده از ایرانی بزرگ و با تمدن تعریف می کند که از شرق مدیترانه تا غرب چین امتداد داشت، به جای ارتش فیل سوار سپاهیان شتر سوار در فیلم به نمایش درمی آید. نیک می دانیم که ایران در هیچ دوره زمانی دارای سپاهیان شتر سوار نبوده است. برخلاف آنچه در فیلم به تصویر کشیده می شود در دوران کهن ایران از ارتشیانی که فیل سوار بوده اند بهره می جست و این مساله که ایران تمدن فیل سوار بوده مشهور است.
در جای دیگر از فیلم و در همان ابتدای شروع نیز درختان نخل به تصویر کشیده می شوند. گرچه در نقاط زیادی از جنوب ایران درختان نخل رشد می کنند اما ایران سرزمین نخل نیست. از آن بالاتر تصویر درختان نخل در الموت که سرزمینی کوهستانی و سرد است. این مساله یا از بی اطلاعی کارگردان و تهیه کننده است یا از تعمدی که در القای برخی مفاهیم داشته اند. مورد اول به خاطر به تصویر کشیدن برخی صحنه های فوق سری از قلعه اصلی الموت منتفی است و این تصاویر نشان دهنده میزان اطلاع عوامل سازنده از فضای ایران کهن است. اما احتمال دوم که ایشان در پی القای مفهوم اسلامیت در کنار ایرانیت بوده اند. زیرا نخل و شتر در فیلم های هالیوودی به نمادی ثابت برای به تصویر کشیدن غیر مستقیم اسلام به کار گرفته می شوند.

اسلام ستیزی نمادین
این احتمال زمانی تقویت می شود که کاراکترهایی مانند حسنین را در فیلم می بینیم که نماد شرارت هستند. نیک می دانیم حسنین اصطلاحی برای رساندن معانی حسن و حسین بوده و از صدر اسلام برای بیان اسامی امام حسن و امام حسین این لفظ استفاده می شد. در این فیلم همان نام برای این کاراکتر استفاده شده و جالب اینجاست که عمامه ای سیاه بر سر دارد اما چهره ای نیم سوخته و چشمانی با رنگ سبز مات دارد که در نشانه شناسی از نشانه هایی است که به همراه رنگ سیاه، قرمز سیر و آبی جیغ در ردیف رنگ های شیطانی قرار دارند و برای نشان دادن شیطان و فرد شرور و شیطانی از این رنگ ها استفاده می شود.
حسنین در این فیلم فردی است که مار در آستین می پرورد، مهره نظام برای ترور حکومتی است و سرکرده افرادی است که گروه ترور فوق سری دولتی اند. صورت نیم سوخته، تیپ رفتاری و نام گروه ایشان که بعد از انتقال به زبان انگلیسی معادل ترور و آدمکشی شده به همراه نشانه ها و نمادهایی که در نمایش این کاراکتر به کمک گرفته می شود همه و همه سعی در سیاه نمایی شخصیت امام حسن و امام حسین دارد که نام مبارک ایشان بر این فرد پلید در فیلم نهاده شده تا بار معنایی آن رساننده آن مفهوم و ترکیب آن با شرارت و پلیدی برای سیاه نمایی و پلید معرفی کردن ایشان باشد.
مساله دیگر، فردی به نام شیخ عمر است که فردی عرب معرفی می گردد. این فرد شهوتران، شهری پنهانی در دل بیابان بنا کرده است و برای فرار از دست مالیات، شایعه پراکنی می کند. این فرد که در ملاقات خود با دستان به وی می گوید: «من حاضرم برای پول و طلا مادرم را هم بفروشم»، نماد اهل سنت و مقدسات ایشان در فیلم است.

دستان و تهمینه انسان های معیار ایرانی
رستم دستان و همسرش تهمینه معروف ترین شخصیت های شاهنامه اند که در تمام دنیا با فرهنگ و تاریخ ایران گره خورده اند. در این فیلم از شهرت این دو نام بهره جسته شده و بارهای بار اشاره می شود که دستان با آنکه از خانواده اصیل نیست و از نسب و خاندان نجیب بی بهره اما اصیل ترین شاهزاده ایرانی است. رایزنی های بسیاری صورت گرفت تا نقش تهمینه را خانم گلشیفته فراهانی ایفا کند. وی در فوریه 2008 برای تست بازی در نقش تهمینه در این فیلم به لندن دعوت شده بود. او هم پذیرفت و آماده رفتن شد. اما در فرودگاه امام خمینی(ره) به دلیل مسائل مربوط به فیلم ریدلی اسکات و بازی وی در فیلم مجموعه دروغ ها «Body of Lies» ممنوع الخروج اعلام شد. ویزا و روادید وی با تاخیر فراوان مواجه شد و نتوانست خود را به این فیلم برساند. به جای وی خانم «جما آرتتون» جایگزین شد. تلاش سازندگان فیلم برای استفاده از گلشیفته فراهانی نشان می دهد به پرمخاطب شدن فیلم در ایران از ابتدا توجه خاصی مبذول شده است.
برای خوانندگان روشن است که نقش اول و شخصیت های محوری فیلم اگر اهل جایی معرفی شوند به عنوان انسان های معیار آن سرزمین خواهند بود و تمام مواردی که از او صادر می شود مولفه هایی برای معرفی شخصیت جامعه هدف خواهد بود. در این فیلم که نقش اول آن را دستان «جیک جیلینگهال» بر عهده دارد نزدیک به ده بار؛ دو بار به کمک تصاویر و زبان رمز و هشت بار دیگر از زبان خود دستان، برادرانش، نظام و حتی شخص پادشاه بیان می شود که وی نه خون اصیل داشته و نه اصالت و نجابت خانوادگی، بی پدر و مادر بود و دله دزدی می کرد. این بزرگترین توهینی است که می توان به مخاطبین نمود. با انتخاب بازیگر ایرانی برای ایفای نقش محوری از سوی عوامل سازنده نشان می دهد مخاطب مستقیم و دست اول فیلم ایران و ایرانی است. با این حال ده بار به شکل های گوناگون به اتسان معیار ایرانی توهین کردن و او را دله دزد و بی پدر و مادر خاندن اوج بی شرمی غرب در توهین به ایران و ایرانی است.

توهین به ایرانیت و اسلامیت
با توهین به دستان و تهمینه که نماد ایرانیت ما هستند به ایرانیت و با توهین به مقدساتی که همه مسلمانان به آن احترام می گذارند به اسلامیت ما توهین شده است. در این فیلم هم به دستان که یادآور رستم و نماینده ایران و ایرانیت ما در دنیاست و هم به حسنین (ع) که عشق و ارادت به این حضرات اوج دینداری و نماینده اسلامیت ماست با زیرکی هرچه تمام توهین می شود. جالب اینجاست که در آخر فیلم حسنین داستان به دست دستان و با کمک تهمینه کشته شده و به قعر جهنم که در فیلم در دل زمین قرار دارد فرستاده می شود. این اوج مقابله ایرانیت با اسلامیت و بهره گیری از فضای دعوای دین و دنیا به نفع مادیات و نفسانیات است.

دستان؛ منجی ایرانی

اگر چه معمول فیلم های منجی گرایانه، به شکلی ساخته می شوند که فضای جهانی را ترسیم کنند و یا در مواردی مراکز مهمی از دنیا به نمایندگی از جامعه جهانی به تصویر کشیده می شود، اما در مصادیق فراوانی از این دست فیلم ها که در سال های اخیر رو به فزونی است، این قالب شکسته شده است. در این دسته فیلم ها به جای ترسیم جامعه جهانی، تنها کشور یا کشورهایی خاص به تصویر کشیده می شود و با سکوت نسبت به وجود کشورهای دیگر چنین القا می شود که گویا کشور دیگری وجود ندارد، در این صورت قهرمان فیلم که گاه به صورت جمعی و افراد محوری نیز به تصویر کشیده می شوند، در قالب منجی یا مصلحی ایفای نقش می کنند.
بنابر این نگاه، فیلم شاهزاده پارسی نیز جزو فیلم های منجی گرایانه با ژانری تاریخی است. نقش منجی این فیلم را دستان بر عهده دارد و با نجات الموت و در واقع کل ایران شخصیت نجات بخش خود را به نمایش می گذارد. این منجی در وهله اول به صورت ناخواسته، تهمینه را نجات می دهد که در فیلم محافظ خنجر خدایان است. وی در وهله بعدی به نجات الموت اقدام می گمارد و با نجات قلب تپنده زمین (شن های بی انتهای زمان) که در زیر زمین این شهر قرار دارد، جلوی نفرین و غضب خدایان (!) را می گیرد و با این کار، ایران و دنیا را از ویرانی نجات می بخشد.
در فیلم بارها به شکل های گوناگون از زبان تهمینه می شنویم که اگر خدایان که به ادعای او این دنیا را آفریده اند غضب کنند تمام هستی را نابود می کنند. این نکته علاوه بر مطالب بالا به تایید ادعای این مقاله مبتنی بر منجی بودن دستان کمک می کند. زیرا به ادعای فیلم، تنها یک نفر است که می تواند جلوی ویرانی کل دنیا را بگیرد و او کسی جز دستان نیست. این فرد با آنکه تنها یک کشور در فیلم به تصویر کشیده شده است، اما منجی کل دنیا معرفی می شود. البته در ابتدای فیلم به امپراطوری بزرگ ایران که بر نزدیک نیمی از آسیا، شمال آفریقا و جنوب اروپا گسترده شده بود اشاره می شود که این نیز کمک شایانی به القای این فضا دارد.

دستان موحد مشرک می شود

دستان که هدیه خداوند به خانواده پادشاه و فردی معتقد است در چند مرحله با باورهای مشرکانه آشنا و در آخر سر سر تعظیم در مقابل آن فرود می آورد. در ابتدا به ظاهر خبری از شرک در فیلم نیست. اما وقتی دستان با تهمینه از کاخ می گریزند دستان در اثر حادثه ای متوجه می شود که خنجر غنیمتی کاردی عادی نیست. گام اول القای شرک از سوی تهمینه با بیان این که این خنجر هدیه ای از سوی خدایان است. در گام بعد دستان متوجه می شود که خنجر با هر شنی کار نمی کند و اندکی به آنچه تهمینه گفته بود متمایل می شود. در گام بعد از قبول کارکرد خنجر نوبت تثبیت باورهای القایی از سوی تهمینه است. در این مرحله هم هنوز باور دستان به این افسانه شکل نمی گیرد. در سکانسی که دستان تهمینه را به شیخ عمر ره بهای جانش و خنجر می فروشد با تهمینه حرفش می شود. تهمینه می خواهد که دستان خنجر را به پس دهد زیرا آن خنجر برای خدایان و در دست او امانت است اما دستان به او می گوید نتعلق به خدایان توست نه خدای من. در این گام اول دستان متوجه می شود که نظام فقط به دنبال خنجر بوده و سوال برایش پیش می آید که چرا؟ بعد طوفان شن فرصتی است برای دستان که داستان تهمینه و افسانه خنجر و مهلت خدایان به انسان ها را بشنود.
دزدیده شده خنجر از سوی نظام به کمک حسنین و بازپس گیری خنجر از نظام فرصت دیگری برای دستان و مخاطب فیلم ایجاد می کند تا حرف های تهمینه در ذهن او نهادینه شود. در گام بعدی با به تصویر کشیدن قلب تپنده زمین که در الموت وجود دارد باور حرف های تهمینه برای مخاطب به تبع دستان آسان و آسان تر می شود. در گام آخر دستان با تقدیم خنجر به تهمینه در حالی که زانو زده به نوعی سر تعظیم به باور مشرکانه فرود می آورد و در برابر عظمت محافظ خنجر خدایان زانو می زند.

رگه های معناگرایی در فیلم

در سراسر فیلم، تهمینه لباسی هندی که ویژه زمان عبادت و اعمال عبادی است بر تن دارد. این نقش محور با عنوان محافظ خنجر خدایان شناخته می شود. جالب اینجاست که وقتی دوربین در فضای شهر و معبدی محل استقرار این خانم به گردش درمی آید، تصاویری که به چشم می خورد، انسان را به یاد معابد بودایی هند می اندازد. هم گنبدهایی که برای معابد ترسیم می شود و هم اندرونی این معابد فضایی بسیار مشابه با آنچه از معابد بودایی سراغ داریم، است. جالب تر اینکه در نماهایی مجسمه بودا و یا الهه های این مکتب در معبد نیز به چشم می خورد.
نکته بعدی در این فیلم، برگشتن دستان از باور موحدانه و ایمان به این که خدایان آفرینندگان این نظام خلقت اند. این نکته را به نمادهایی که در معابد و شهر الموت در فیلم اضافه کنید. وقتی از زبان تهمینه می شنویم که او محافظ خنجر خدایان است و داستانی را برای نجات این عالم از سوی دخترکی تعریف می کند که امروز خود او جای آن دخترک باید از این خنجر محافطت کند، خدایانی که در فیلم معرفی می شوند آیا جز بر الهه های هندویی – بودایی قابل تطبیق اند؟ با این حال باید گفت این نگرش نئوبودیستی در سراسر فیلم حضور جدی دارد، اما چون با زبان رمز و ابهام و در قالبی نمادین بیان می شود مشهود نیست.
سفر پادشاهِ پدر در ابتدای فیلم به شهری در شرق ایران آن زمان که در حدود جغرافیایی نیمه شمالی هند واقع می شود، نیز می تواند دلیل دیگری بر تاکید فیلم نسبت به اهمیت مکاتب هندی داشته باشد. مقدس معرفی کردن تهمین در انتهای فیلم و سر تعظیم فرود آوردن دستان به عنوان منجی، به احترام تهمینه و حتی بالاتر از این، تقدیم ایمان و زانو زدن در برابر این جایگاه مقدس که نماد آئین بودایی است، دلیل دیگری بر معناگرا بودن فیلم و تبلیغ آئین های شرقی است.

چند پرسش و پاسخ

سوال های زیاد و بی پاسخی درباره این فیلم و محتوای آن وجود دارد که به طرح و پاسخ به آن ها می پردازیم.

شاهزاده ایرانی در پی چیست؟
فیلم سینمایی شاهزاده ایرانی را باید آغاز یک خط سیر رسانه ای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران و ارزش های آن به شمار آورد و می توان انتظار داشت محصولات دیگر این خط رسانه ای در دیگر قالب های تصویری یا نوشتاری، در آینده نزدیک عرضه شود. شاهزاده ایرانی تقابل دو جبهه خیر و شر در ایران را به تصویر می کشد که هر یک، از عناصر کاملا مشخص و هدفمندی قوام یافته اند و همه این عناصر برای مخاطب ایرانی معنای خاص و روشنی را تداعی می کنند. در یک سو دَستان، قهرمان خیابانی اما مردمی سرزمین پارس و در سوی دیگر «نظام» حیله گر و قدرت طلبی که می کوشد حکومت را از آنِ خود نماید. نظامی که در ابتدا مورد اعتماد همگان بود و ملجأ و پناه دستان به شمار می رفت، سعی دارد با دستیابی به خنجر خدایان (ابزار جنگی و نمادی از سلاحی غیر متعارف) است، جنگی بزرگ و آخرالزمانی به راه اندازد که سیطره او را بر سرزمین پارس و بسیاری مناطق دیگر را تضمین می کند. به این جمله دقت کنید که از زبان تهمینه خطاب به دستان بیان می شود: «ما باید جلوی آغاز این «آرماگدون» را بگیریم.» می دانیم واژه آرماگدون برگرفته از نام منطقه ای در بیت المقدس است و در کتاب مقدس مسیحیان به جنگی بزرگ اطلاق می شود که جبهه شر و باطلِ آن از سرزمین های شرقی بیت المقدس که مسلمانان اند هستند.

نظام کیست؟
«نظام» به نوعی تداعی گر «نظام الملک طوسی» است اما بر خلاف آنچه در فیلم القا می شود این شخصیت تاریخی فردی خادم و مورد اعتماد بوده است. دیگر شخصیت های تاریخی دوره ای که فیلم درباره آن سخن می گوید نیز هیچکدام با هم جور درنمی آیند. به عنوان مثال اگر حسنین را سمبلی برای به تصویر کشیدن حسن صباح بدانیم آنوقت باید به ایران بعد از اسلام باید کار داشته باشیم نه ایران باستان. هرچند در فیلم تمام مولفه ها بر این شهادت می دهد که روی خطاب فیلم ایران اسلامی است و شاهد این مدعا به تصویر کشیده شدن مناره هاو ساجد فراوانی است که در هنگام خشم خدایان تصویر ویران شدن آن ها به نمایش درمی آید. اما فیلم نه در زمان و مکان و نه در خلق کاراکترهای شخصیت های گوناگون رعایت بی طرفی و امانتداری را نداشته است.

هاساسین یا حشاشین چه کسانی هستند؟
هاساسین یا همان حشاشین به عنوان یکی از گروه های مبارزه شیعی (فرقه اسماعیلیه) در تاریخ ایران شهرت جهانی دارند. هرچند درباره حسن صباح رهبر این گروه و صحت و سقم وجود خارجی چنین فردی اختلاف نظرهای جدی میان مورخین وجود دارد ولی گروه حشاشین به عنوان یکی از شاخه های نظامی اسماعیلیه و حتی در برخی منابع شیعه اثنی عشری مورد تأیید است.
در این فیلم حشاشین گروهی از آدمکش های حرفه ای و شیطانی هستند که به عنوان اهرم اجرایی نظام در پیشبرد اهدافش معرفی می شوند. حشاشین در فضایی با بُرد جهانی و در جنبه تبلیغات سه کارکرد عمده دارند: معرفی شیعه بودن، تروریست بودن و شیطانی بودن حشاشین. شیطانی بودن نظام و حشاشین با مارهایی که همواره در آستین می پروند و در محل زندگی آن ها وجود دارند و به ایشان در انجام مأموریت هایشان کمک می کند، نظام و حشاشین را به اهریمن های افسانه ای ایران همچون ضحاک نیز پیوند می زند.
در تمامی دایره المعارف ها و مدخل های انگلیسی اینگونه آمده است که حشاشین گروه تروریستی از شیعه اسماعیلیه بودند و با داروهای روانگردان و مواد مخدر و همچنین وردها و طلسم های شیطانی افراد را مسخر خود می کردند؟! این منابع همواره در توضیح خونریز بودن این گروه، واژه assassin به معنای آدم کش و قاتل در زبان انگلیسی را مشتق از حشاشین می دانند. شبکه هیستوری چندی پیش مستندی سیاه درباره جهوری اسلامی پخش کرد که در آن خط ترور را از زمان حسن صباح و حشاشین تا زمان جمهوری اسلامی ایران و بسیجیان امتداد داده بود. این گونه برنامه ها که تعداد آن ها کم هم نیست از مدت ها پیش میان حشاشین، تروریسم و جمهوری اسلامی ایران در ذهن مخاطب غربی پیوند ایجاد کرده اند.

 ترسیم جهت دار سبک زندگی ایرانیان

مسأله مهم دیگری که نباید از نظر دور بماند توجه به این نکته است که فیلم گرچه سرشار از نمادهای اسلامی است اما از نظر فرهنگی، تمامی مؤلفه های اسلامی و حتی ایرانی را در مناسبات روزمره حذف کرده و همه روابط با الگویی امروزی و غربی شکل می گیرد. از فرهنگ ایرانی تنها به مواردی چون تعدد زوجات و حرمسرا، زن بارگی پادشاهان، خوشگذرانی و جنگ افروزی اشاره شده است. نوشیدن شراب و انواع مست کننده ها، اباحی گری در ارتباط با جنس مخالف، ادبیات گفتاری و رفتاری ناشایست، ارزش های انسان غربی و ... مواردی است که در فیلم به شکلی بسیار نامحسوس به مخاطب القا و در قالب رفتاری و گفتاری شخصیت اصلی داستان یعنی شخص دستان برای مخاطبین از طریق الگو پردازی نهادینه می شود.

جمع بندی نهایی
نکته مهمی که مخاطبین چنین فیلم هایی باید در نظر بگیرند توجه و اکتفا نکردن به ظاهر فیلم و تحلیل و بررسی عمیق محتواست. خوب می دانیم دل سازندگان این دست فیلم ها برای مخاطبان ایرانی نسوخته که میلیون ها دلار خرج کنند و فیلم ها، سریال ها و بازی های رایانه ای طراحی کرده و بسازند تا جوان و نوجوان ایرانی بی سرگرمی نماند. به یقین اهداف بلند فراوانی پشت این دست محصولات غربی نهفته که ما از آن بی اطلاعیم. دقت در محتوا و ریزبینی به ما خط سیر اندیشه دشمن را می نمایاند. درست است که این فیلم مانند فیلم 300 به طور صریح و آشکار توهین نمی کند و رمز موفقت آن هم در جذب مخاطب ایرانی رعایت همین نکته است اما در باطن خباثتی که دارد کم از آن نیست و این نکته با دقت و تیزبینی حاصل می شود.
رسانه به دنبال مخاطب منفعل می گردد تا هر چه دوست دارد در دل او بکارد اما وظیفه جوان اهل بصیرت نکته سنجی و دقت و ظرافت است تا در دام وسواس های خناس نیافتد. این سخن خداوند در قرآن کریم است: «پس به بندگان بشارت بده؛ آنان که گفتارها را می شوند و بهترین را انتخاب می کنند. اینان کسانی هستند که خداوند ایشان را هدایت کرده و ایشان صاحبان خرداند. «فَبَشِّرْ عِبادِ ‍ ‍"17 ‍ ‍"الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِک الَّذینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِک هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ ‍ ‍"18 ‍ ‍"»» با امید اینکه از این دسته خوبان باشیم.
 

 

منبع : (علی قهرمانی 18/6/90) / نقل از بهداشت معنوی
----------------------------
پی نوشت:
[1]یاران حسن صباح که کارشان فروختن داروهای گیاهی بود و به همین علت به این نام معروف شدند. غرب برای بدنام گردن این گروه عنوان تروریسم و گروه های ترور را به نام ایشان و با عنوان هاساسین ضبط کرد.

Share

دیدگاه‌ها

لطفا اطلاعات غلط سایت «بهداشت معنوی» را به بازدید کننده ها ندین کجای فیلم اسمی از حسنین برده شده؟
حسنسین برگرفته شده از حسن صباح هست تلفین اساسین و حسن
و چون در کشور های دیگر حشاشین رو افرادی قاتل میدانند.(بخاطر کمبود اطلاعات یا اطلاعات غلطشان) برای همین خاطر اونهارو بدجلوه دادن تو فیلم