سیره معصوم سرچشمه معارف الهی/بخش اول

میرباقری؛
آیت الله میرباقری

این گفتار سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میرباقری (دام عزه) در دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در ماه صفر سال 1390 می باشد که در آن به بهره گیری از سیره معصوم و تحلیل آن اشاره دارند. و نیز می توان با لحاظ کردن نکاتی خاص، از سفره علم و اشارات فعلی این خاندان کریم، بهره وافری داشت. در این بحث ایشان به واکاوی هجرت تاریخی حضرت ثامن-الحجج علیه السلام از مدینه به خراسان نیز پرداخته اند.

صحبت و تامل حول شخصیت مقدس ائمه معصومین علیهم السلام محتاج توجهات ویژه ای است که اگر گوینده به این نکات التفات نداشته باشد، در تحلیل کلام و رفتار معصوم علیه السلام راه به بی راهه خواهد برد و حق مطلب را ادا نخواهد کرد. باید همواره به خاطر داشت که اگرچه امام معصوم علیه السلام در قالب بشر در عالم دنیا تنزل پیدا کرده، و با ما آدمیان در عالم خاک هم نشین شده است؛ اما این شخصیت، همان کلمه طیبه الهی ای است که فرازهای بلند و نورانی زیارت جامعه کبیره، تنها برخی از شئون اوست. در بخشی از آخرین فرازهای زیارت جامعه کبیره خطاب به ایشان می گوییم «مَوَالِی لَا أُحْصِی ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ  قَدْرَكُمْ  وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ» اى سروران من، ثناى شما را به احصاء نمى آورم، و با زبان مدح به كنه عظمت شما و از طریق وصف به قدر و منزلت شما نمی رسم، و شما نور اخیار، و هادیان ابرار، و حجّت هاى خداى جبّارید.

بدیهی است اگر کسی در تحلیل رفتار سیاسی ائمه معصومین علیهم السلام، هم چون تحلیل سیاسی قیام اباعبدالله-الحسین علیه السلام، به جنبه های غیبی عمل امام توجه نکند و صرفا رفتار ظاهری ایشان را پایه و اساس تحلیل خود قرار دهد، نتیجه گیری ناقص و چه بسا ناصوابی از عاشورا ارائه خواهد داد. این که کسی بگوید هدف امام حسین علیه-السلام از قیام عاشورا، رسیدن به حکومت کوفه در سال 61 هجری بود، انحراف بزرگی است و از یک غفلت سنگین ناشی می شود.

1- لزوم توجه به نکات ویژه در تحلیل رفتار امام معصوم علیه السلام

امام معصوم علیه السلام هیچ گاه به دنبال حکومت مستعجل نیست؛ افق نگاه امام بسیار فراتر از این حرف هاست. امام معصوم علیه السلام پا به هر میدانی که می گذارد، رفتار خدایی دارد. هر عمل امام یعنی: «وَ ما رَمَیتَ  إِذْ رَمَیتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»؛ ائمه معصومین علیهم السلام در مقامی هستند که همه افعال شان خدایی ست.

اگرچه خداوند متعال در آیه پایانی سوره مبارکه کهف خطاب به نبی اکرم صلی الله علیه آله می فرماید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»؛ اما باید توجه داشت که ادامه این خطاب، گویای تفاوت اساسی ما با ایشان است: «یوحى إِلَی»! این تفاوت ساده ای نیست و بدان معناست که از همانندی قالب بشری نبی اکرم صلی الله علیه وآله نمی توان و نباید این نتیجه را گرفت که شأن ما نیز همانند شأن نبی اکرم صلی الله علیه وآله است. ایشان این برتری را دارند که مهبط وحی الهی باشند و وحی پروردگار متعال بر ایشان نازل شود؛ آن هم وحی ای که در بعضی مواقع حتی بدون واسطه جبرئیل علیه السلام است.

خاندان وحی، شخصیت های متعالی ای هستند که برای شفاعت و دست گیری، چند روزی در عالم مُلک هم نشین ما شده اند. ایشان هر زمان که پا به میدانی از میادین این جهان بگذارند، "علم ما کان و ما یکون" با آن هاست. حضرت صادق آل محمد صل الله علیه وآله در بیان شریفی فرموده اند: «إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا یكُونُ»(1) سپس در ادامه، در حالی که گویا این سخن به سمع حاضرین گران آمده، و از شنیدن این سخن امام متعجب شده بودند؛ مکثی کرده و فرمودند: مگر نه این است که ما عالم به قرآن هستیم و قرآن هم تبیاناً لکل شیء است؟! همه حقایق در قرآن آمده است و ما عالم به قرآن هستیم و از همه حقایق آگاهیم.

1/1- تولّی به فعل معصوم

وقتی چنین شخصیت با عظمتی پا به میدان مأموریت بزرگی در دنیا می گذارد، معلوم است که تحلیل فعل او قواعد ویژه ای را می طلبد و در چارچوب کاوش در شخصیت های معمول نمی گنجد. ماموریت اصلی امام، درگیری همه جانبه با دستگاه شیطان است؛ شیاطین جنّ و انس! امام رضا علیه السلام در این درگیری با شیطان انسی مثل مامون لعنت الله علیه رویارو هستند که در حدیث لوح با عنوان «عِفْرِیتٌ  مُسْتَكْبِرٌ»(2) معرفی شده است. در چنین نبردی، جبرئیل و میکائیل با امام رضا علیه السلام همراهی می کنند؛ ملکوت عالم پشت سر امام عالم صف  می کشند. آن طرف نیز جبهه شیطان صف آرایی کرده است تا به گمان باطل خود در برنامه توسعه حق اختلال ایجاد کند. فرمان دهی جبهه حق را در این نبرد کسی عهده دار است که زیارت جامعه، گوشه ای از جلالت و عظمت اوست. آیا چنین پیکار و هجرتی را می توان تنها در بازه زمانی 150 تا 200 هجری قمری و در جغرافیای مدینه و طوس تحلیل کرد و وسعت حادثه آفرینی های ایشان را به همین زمان و مکان محدود نمود؟! تفقه در چنین امری، کار آسانی نیست و از عهده امثال بنده خارج است.

اگر دقت داشته باشیم، توان  ما حتی در حد توصیف بنده مومن خدا هم نیست؛ چه برسد به تفقه در عظمت و وسعت فعل امام معصوم علیه السلام. کار ما این است که تولّی به فعل معصوم داشته باشیم که خود این تولّی، چیزی غیر از فهم فعل معصوم و احاطه به عمل ایشان است. تولّی به فعل امام معصوم یعنی استضائه از نور رفتار ایشان؛ نه احاطه و تفسیر و تدبیر در فعل او! احاطه و تفسیر و تدبیر فعل معصوم در حد و اندازه ما نیست. 

وقتی انسان، بیان ائمه اطهار علیهم السلام در باب حوادث بزرگ را ملاحظه می کند، متوجه می شود که کلام این ذوات مقدسه به هیچ وجه  قابل مقایسه با بیان دیگران، حتی بزرگان علم و حکمت نیز نیست. برای نمونه؛ اگرچه عرفا، حکما، متکلمین و سیاسیون متقدم و متاخر، هر کدام در مورد عاشورا حرف های رسای بسیاری ادا کرده اند؛ اما اندکی تورق مجامع روایی و تامل در عناوین ابواب احادیث و کلام معصومین علیهم السلام، گواه این حقیقت است که این حادثه، بسیار فراتر از تحلیل های رائج بشری است؛ عاشورا، واقعه ای است از ازل تا ابد، که همه کائنات را از خود متاثر ساخته، و پرونده آن هنوز مفتوح است. تحلیل انسانی ما از عاشورا که حضرت برای تصاحب حکومت کوفه قیام نمودند کجا؛ و بیان امام صادق علیه السلام در کیفیت زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام کجا که به یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابوسلمه سراج فرمودند وقتی خواستید قبر جد شهیدم حسین علیه السلام را زیارت کنید، بگویید: « أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِی الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ  أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِیعُ الْخَلَائِقِ وَ بَكَتْ  لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَینَهُنَّ وَ مَنْ یتَقَلَّبُ فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ؛ شهادت مى دهم كه خون تو در بهشت ساكن و آرام گشت و موجودات فوق عرش را لرزاند و تمام خلائق بر آن گریستند، و آسمان هاى هفت گانه و طبقات هفت گانه زمین و آن چه از موجودات در آن ها و بین آن ها هستند بر آن گریستند، و تمام مخلوقات پروردگار كه در بهشت و جهنّم قرار دارند بر آن گریه كردند»(3)

2/1- توجه به جایگاه ویژه فعل معصومین علیهم السلام

نکته دیگری که باید در تحلیل فعل امام معصوم علیه السلام به آن توجه داشت، تفاوت خاستگاه فعل امام معصوم علیه السلام با افعال ما انسان های عادی است. به دیگر سخن باید بگوییم "فقه فعل امام معصوم" با "فقه افعال ما" یکی نیست؛ و اعمال معصوم در رتبه ای متفاوت از فقه ما انجام می پذیرد. در مجامع روایی شیعه آمده است که در هیچ امری، به جز امر امامت، از جانب خداوند متعال برای نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله نامه سر به مهر نیامده است. تنها در موضوع چگونگی رفتار ائمه معصومین علیهم السلام است که نامه های سربه مهری برای حضرت آمد که ایشان آن ها را باز نکردند و تحویل امیرالمومنین علیه السلام دادند. وجود مقدس امیرالمومنین علی علیه السلام نامه مربوط به خودشان را گشودند و به آن عمل کردند؛ نامه های بعدی را نیز به امام پس از خودشان تحویل دادند. در همین حدیث نورانی است که سید الشهداء علیه السلام نیز پس از شهادت برادر بزرگ وارشان امام حسن مجتبی علیه السلام نامه ممهور به اسم مبارک خودشان را گشودند و به بخشی از نامه که مربوط به زمان حاضرشان بود عمل فرمودند و بخش دیگری را نیز در زمان رجعت، باز خواهند گشت و به ادامه نامه عمل خواهند نمود. لذا می توان چنین نتیجه گرفت که رفتار امام معصوم علیه السلام بنا بر منشوری صورت می پذیرد که از طرف خداوند متعال آمده و هر امامی بر اساس آن نامه های سر به مهر، تصمیم های دوران امامت خود را اتخاذ می کند.

3/1- تناسب تصرفات ائمه اطهار علیهم السلام با مرتبه خلقت ایشان در هر عالم

ظرفیت انسان ها، ظرفیت محدودی است، چرا که دانش و توانایی بشری محدود است؛ اما ظرفیت وجودی امام معصوم علیه السلام محدود نیست، لذا تصرفاتی هم که در عالم انجام می دهند، فراتر از تحولات فردی و اجتماعی است. اگر کسی در تحلیل فعل سیاسی هر یک از ائمه اطهار علیهم السلام تنها تحولات اجتماعی صورت گرفته توسط ایشان، که متناسب با زمان حیات شان بوده است را مدّ نظر قرار دهد، به طور قطع در مسیر فهم لایه های عمیق تر رفتار آن معصوم، به مقصد نخواهد رسید. این که در تحلیل رفتار سیاسی امیرالمومنین علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام و اباعبدالله علیه السلام بگوییم ایشان به دنبال ایجاد تغییرات اجتماعی در جامعه زمان خودشان بودند و تلاش می کردند تا با به دست گرفتن حکومت سیاسی کوفه، زمینه کسب قدرت سیاسی در سایر بلاد اسلامی را نیز آرام آرام به دست آورند، سخنی متناسب با شأن و ظرفیت ائمه اطهار علیهم السلام نیست! چنین تحلیلی، متناسب با ظرفیت انسان های عادی است؛ در حالی که ائمه معصومین علیهم السلام دارای ظرفیت های بسیار بالاتری هستند.

به طور خلاصه، بر اساس ادله موجود در آیات و روایات، حداقل سه مرتبه خلقت برای اهل بیت علیهم السلام در عالم رقم خورده است؛ که می توان تحت عنوان "خلقت فوق عرشی"، "خلقت عرشی" و "خلقت مُلکی" از این مراتب چندگانه، یاد کرد. بر همین اساس، تصرفات ایشان نیز، محدود به عالم مُلک نبوده؛ و ولایت  ایشان جدای از عالم مُلک، در عوالم دیگر نیز جاریست و ایشان به اذن الهی می توانند در این عوالم نیز تصرف نمایند. عوالمی هم چون عالم حجب، سرادقات، کرسی و ... که شرح آن ها در کتاب "السماء و العالم" از مجموعه "بحارالانوار" ذکر شده است.   بیان زیارت جامعه کبیره در توصیف مراتب خلقت معصومین علیهم السلام نیز، بیان موجز و شیوایی است. آن جا که می فرماید: «وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِینَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ  بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ  خَلَقَكُمُ  اللَّهُ  أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَینَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ  فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ » در این فراز، سه مرحله متفاوت که آثار خاصی نیز در پی داشته، برای اولیای معصومین علیهم السلام برشمرده شده است:  

مرتبه اول؛ «أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِینَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ  بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ». در این مرتبه همه اهل بیت، نور واحد بودند. از این مرتبه در احادیث دیگر، با بیان: «اولنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و كلنا محمد»(4) نیز یاد شده است. در این مرتبه، دست احدی از مخلوقات خداوند به این ذوات مقدسه نمی رسید و ایشان بالاتر از عرش الهی قرار داشتند. اگر خداوند متعال، خلقت عرشی و نوری را برای ایشان رقم نمی زد، حتی ملائکه مقرب الهی نیز از دست گیری و تربیت اهل بیت معصومین علیهم السلام الی الابد بی نصیب می ماندند؛ اما خداوند متعال به منظور جاری ساختن رحمت خود، مرتبه ای از تنزیل را برای ائمه اطهار علیهم السلام نوشت و ایشان در عرش الهی نازل شدند.

مرتبه دوم: «خَلَقَكُمُ  اللَّهُ  أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ». در این مرحله نور ائمه معصومین علیهم السلام در قالب اشباح نوری حول عرش الهی برای اهالی عالم ملکوت نمایان شد؛ و در آزمونی که برای ملائکه پیش آمده بود، به شفاعت نور فاطمه زهرا سلام الله علیها ظلمات از عالم ملکوت مرتفع گردید. اما اگر تنزیل دیگری برای ائمه علیهم السلام نبود و ایشان در عالم مُلک در قالب بشر خلق نمی شدند، ما نیز تا ابد از شفاعت ایشان بی بهره می ماندیم و راهی برای بیرون رفتن از ظلمات عالم مُلک، که ظلمات تو در توی عجیب و هولناکی است، نداشتیم؛ اما خداوند منان لطفش را شامل حال ما نمود و این انوار مقدس و کلمات تامه اش را هم نشین ما در عالم خاک ساخت.

مرتبه سوم: «حَتَّى مَنَّ عَلَینَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ  فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ». بالاخره؛ در مرتبه سوم از تنزیل مراتب عالی ائمه معصومین علیهم السلام، خداوند متعال بر ما منت گذاشت و این ذوات مقدسه را در قالب بشر، همراه و هادی ما قرار داد. لذا باید توجه داشت که عالم مُلک، آخرین منزل خلقت ایشان است، نه اولین منزل! حقیقت اهل بیت علیهم السلام همان نور واحد و کلمه تامّه الهی است؛ و اگر چند روزی در قالب بشر با ما همراه شده اند، بر ما منت نهاده اند تا دست گیر و شفیع ما باشند. این تنزیل، نمونه عالی نعمت خاصه الهی یا نعیم است و ما باید نسبت به این نعمت شاکر باشیم.

به هرحال؛ کسی که به چنین مراتبی عالی  از خلقت معصومین علیهم السلام آگاه باشد، به قطع یقین، افعال این حضرات را محدود به زمان خاص و منحصر در جغرافیای خُرد نخواهد دانست و فعل امام عالم را متناسب با شأن امامت و ولایت ایشان تحلیل خواهد نمود.

- تصرف در تاریخ، شأن امام معصوم در تحولات عالم مُلک : ائمه اطهار علیهم السلام در هر عالمی، خلقتی دارند که خلقت ایشان، "بیت النور" و "بیت الحکمه" آن عالم است؛ موجودات و مخلوقات آن عالم نیز از نور و حکمت ایشان ارتزاق می کنند. نکته ظریف مطلب فوق این است که تصرفات امام معصوم علیه السلام در هر عالمی، متناسب با ویژگی های آن عالم است و تصرفاتشان در عالی ترین مرتبه آن عالم تاثیر می گذارد. پس؛ اگر چه ولایت اولیای طاهرین علیهم السلام از "فوق عرش" تا "تحت عرش" را در بر می گیرد، اما شأن ایشان در عالم مُلک، "تغییر تاریخ" است. ائمه معصومین علیهم السلام امام تاریخ  هستند و به کل تاریخ بشر احاطه دارند؛ لذا در تاریخ عالم، تصرف می کنند. سایر تحولاتی هم که در اثر تصرف ایشان در عالم مُلک ظاهر می شود، ذیل تصرفی است که در تاریخ اعمال کرده اند. اگر تحولی در جامعه و نفوس انسانی به وجود می آید، نشأت گرفته از ولایت تاریخی اولیای معصوم علیهم السلام است.

ظرفیت بصیرت امام معصوم به اندازه ای جامع، وسیع و نافذ است که همه تاریخ را در پیش خود حاضر می بیند و هر تصرف لازمی برای اصلاح تاریخ را در زمان حیات خود اعمال می نماید. امام معصوم، ولیّ تحول تاریخی  است. برای مثال: اگرچه ظاهر کار امام رضا علیه  آلاف التهیه والثناء اصلاح در زمان خودشان، در درگیری با شخصی هم چون مأمون عباسی لعنت الله علیه است، اما باطن فعل حضرت، اصلاح تاریخ است. دامنه تاثیرات هجرت ایشان به مرو را نباید محدود به دوران خلافت عباسی دانست. طبیعی  است که بخشی از اصلاحات به صورت تحولات اجتماعی، ارتقاء اخلاق و دانش، و حتی توسعه قدرت سیاسی شیعه ظهور و بروز خواهد داشت؛ اما سخن این جاست که دامنه این هجرت در همین جا خاتمه نمی یابد و فعل حضرت را در همه تاریخ باید دنبال کرد. (این مطلب در جای خود توضیح داده خواهد شد).    

- تربیت وجدان بشری، در راستای زمینه سازی برای حکومت تاریخی : امام معصوم علیه السلام عجله ندارد و افعال و تصمیمات ایشان، متمرکز در برپا ساختن یک دولت مستعجل نیست! بلکه، تاریخ و اصول تاریخ اجتماعی بشر را رهبری می کند. حکومت بر امروز و فردای چند روزه، شأن ولایت امام معصوم نیست! ایشان از آن جا که دارای بصیرت تاریخی هستند، وجدان بشری را برای تحمل یک حکومت تاریخی، از نوع حکومتی که در عصر ظهور و رجعت برپا می شود، آماده می سازند و نفوس را برای آن روز تربیت می کنند.

پس از ماجرای سقیفه، زمانی که ابوسفیان و چند تن دیگر از مهاجران رو به امیرالمومنین علیه السلام آوردند و به ایشان گفتند: چرا برای به دست آوردن خلافت قیام نمی کنید؟ اگر شما پا پیش بگذارید، ما حمایت تان خواهیم کرد! حضرت که از مطامع دنیوی آنان آگاهی داشتند، فرمودند: «... وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَیرِ أَرْضِهِ؛ آن كس كه میوه را كال و نارس بچیند، مانند كشاورزى است كه در زمین دیگرى بكارد...»(5)

کسی که درخت را در زمین دیگری بکارد، زحمت رشد درخت را می کشد؛ اما میوه درخت را صاحب زمین برمی دارد؛ امام که این گونه نیست! وجدان بشری باید آن قدر بیدار می بود که زیر بار حکومت جور سقیفه نمی رفت؛ اما حالا که عالم از مدار حق و عدل منحرف شده و حکومت جور را پذیرفته است؛ باید آن قدر منتظر بنشیند تا دوباره به اذن امیرالمومنین علیه السلام وجدان بشر بیدار شود و عالم به مدار خویش برگردد.

سید الشهداء علیه السلام نیز، در نهایت، به دنبال حکومت اجتماعی عصر خود نبودند. ایشان نیز با قیام خود، پایه های یک حکومت تاریخی عظیم را بنا نهادند و کاری کردند تا وجدان بشر برای درک آن حکومت، ارتقا یابد. از همین روست که نبرد سید الشهداء علیه السلام با جبهه یزید، با قواعد نظامی معمول جلو نرفته است! روش جنگ آوری حضرت به گونه ای نبوده، که یک فتح اجتماعی مستعجل را برای ایشان در پی داشته باشد! قیام عاشورا، صحنه یک نبرد اخلاقی تمام عیار در برابر لشگری از رذائل اخلاقی است. در این جنگ، فداکاری، همراه با مظلومیت به میدان آمده تا به تدریج ارتقاء وجدان انسان ها را در جامعه بشری رقم بزند. عاشورا، مقدمه دولت عصر ظهور و برپایی حکومت اهل بیت علیهم السلام در عصر رجعت است.

حتی تهیّأ امم انبیاء سلف و تربیت وجدان ایشان بر محور ولایت اهل بیت علیهم السلام نیز از این منظر قابل بررسی است؛ و اگر بگوییم تلاش و آموزه های پیام آوران الهی در تربیت امت های خودشان، حول تولی به ائمه معصومین علیهم السلام سامان گرفته، سخن صوابی گفته ایم.

ابابصیر از وجود مبارک حضرت صادق علیه السلام روایت می کند که حضرت فرمودند: « ِانَّ وَلَایتَنَا وَلَایةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- الَّتِی لَمْ  یبْعَثْ  نَبِی  قَطُّ إِلَّا بِهَا؛ ولایت ما همان ولایت خداست كه هیچ پیامبرى مبعوث نشده جز اینكه مأمور به تبلیغ آن بوده است»(6)

این که از همه انبیاء عظام نسبت به نبوت نبی اکرم صلی الله علیه وآله عهد گرفته شده؛ به این معناست که این انبیاء بزرگ وار، پرچم داران رسالت نبی اکرم صلی الله علیه وآله در زمان ماضی بوده اند و امت شان را با امید و بشارت نسبت به مقصدی که نبی اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام رهبری آن را به عهده دارند، دعوت به استقامت و پایداری می نمودند. به بیان بهتر؛ از آن جایی که این امم، ظهور ولایت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام را در فرجام این عالم می دیدند، پا در رکاب رسالت نبی زمان خودشان می نهادند و به این ترتیب با رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله همراهی می کردند.

- توجه به  تقابل ائمه نور و ائمه نار در تاریخ : قرآن مجید در آیه 112 سوره مبارکه انعام می فرماید «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یوحی  بَعْضُهُمْ إِلى  بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یفْتَرُونَ؛ و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطان هاى انس و جن برگماشتیم. بعضى از آن ها به بعضى، براى فریب یك دیگر، سخنان آراسته القا مى كنند؛ و اگر پروردگار تو مى خواست چنین نمى كردند. پس آنان را با آن چه به دروغ مى سازند واگذار».

از غور در این آیه و آیات مشابه دیگر کتاب الهی، چنین برمی آید که تاریخ، عرصه درگیری «امام نار» و «امام نور» است. به عبارت  دیگر؛ اگر ظرفیت امام معصوم علیه السلام در عالم مُلک، هدایت و سرپرستی و امامت تاریخ است؛ دشمنان ایشان نیز _ به یک نسبتی _ دارای شرح صدر و ظرفیت دشمنی تاریخی با ائمه اطهار علیهم السلام هستند. شواهد تاریخی حاکی است که گاهی ائمه جور نیز عجله نمی کنند و شیطنت آن ها در چارچوب ایجاد تغییرات تاریخی به نفع جبهه باطل شکل می گیرد.

هر دو امام، تاریخی فکر می کنند و در افق دیدشان، بیش از 50 سال و یک قرن و 10 قرن را می بینند. البته بدیهی است که افق امام حق، غالب بر هر برنامه باطلی است و پیروزی نهایی با جبهه ای است که امام نور آن را سرپرستی کرده است. کسی که دنبال تحول و انقلاب عظیم تاریخی است، ظرفیت و بصیرتی را داراست که بدون عجله و شتاب، سنگ بنایی را می گذارد که ثمره آن را قرن ها بعد از رحلت خودش درو می کند.

در مورد ظهور نیز امر به همین منوال است؛ «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا»(7)  مومن متاثر از امام خویش، دارای ظرفیت نگاه تاریخی است و تحولات عالم را تاریخی می بیند. حتی اگر همه عالم ظهور را بعید بپندارند و قرن ها با ظهور فاصله داشته باشند، مومن به گونه ای اتفاقات عالم را می بیند که ظهور برای او قریب است؛ و لذا عجول نیست. اگرچه طفل و کودک، از زمان شکوفه زدن درخت به دنبال چیدن آن از شاخه است؛ اما باغبان به خوبی می داند که باید تا پاییز صبر کند تا موسم چیدن میوه ها از درخت برسد.

داشتن نگاهی تاریخی برای انسان این امکان را فراهم می آورد که بتواند دست به اقدامات بزرگ بزند و در اسارت عمر خویش محصور نشود. ائمه اطهار علیهم السلام نیز اگرچه در طول عمر شریف شان برای ظهور و رجعت کار می کردند؛ اما هرگز دنبال دولت مستعجل نبودند و در باب ظهور نیز به مومنان هشدار می دادند که از عجله در امر ظهور برحذر باشند.(8) باید زمان ظهور فرآیند خودش را طی کند و شجره نبوت به بار بنشیند؛ آن گاه عصر ظهور فرا می رسد و عالم فصل تازه ای از حیات خود را تجربه می کند.  

4/1-  توجه به غالب بودن «تدبیر امام نور» بر «کِید امام نار»

پیش تر گفتیم که عالم امکان، عرصه تقابل ائمه نار و ائمه نور است؛ و افق نگاه هر دو جبهه، نگاهی تاریخی ست. موضوع مهمی که باید در این میان به آن توجه داشت، بحث غالب بودن «امام نور» بر «امام نار» در همه شئون، از جمله رفتار سیاسی است. غیر ممکن است که امام حق در یکی از حوزه های حیات بشری، از امام باطل شکست بخورد. اگرچه کِید دشمن از لحاظ کثرت، فراوان؛ و از لحاظ گستردگی، وسیع است؛ اما «کید و دوراندیشی ائمه باطل» با «تدبیر و کیاست ائمه معصومین علیهم السلام» به هیچ روی قابل مقایسه نیست.

تشبیه زیبایی نیست، اما همان گونه که دستگاه های اطلاعاتی بزرگ دنیا، یک عملیات اطلاعاتی را به نحوی می چینند که برآیند فعالیت  گروه های مورد مطالعه به نفع آن ها تمام شود؛ و با فریب دادن گروه های خُرد، اطلاعات مورد نیازشان را از طریق فعالیت همین گروه ها تامین می کنند؛ در فرآیند ارتقای فهم و رشد وجدانی بشر نیز این مطلب به نحو دیگری صدق می کند! معنای آیه « وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماكِرین »(9) این است که حزب شیطان گمان می کند که در دستگاه الهی عددی است و کار خودش را با دست خدای متعال جلو می برد؛ اما ماجرا بر عکس است؛ و خداوند متعال آن ها را در نقشه خودش به بازی می گیرد.  

کسی که وسعت نظر و تحلیل او تاریخی نیست و ظرفیت اشراف نسبت به تحولات تاریخی را ندارد، از ملاحظه کثرت افرادی که پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وآله حول جریان نفاق جمع شدند؛ و امروزه نیز اکثریت جهان اسلام را به خود اختصاص داده اند؛ گمان خواهد برد که حق با آن هاست! اما مگر ائمه باطل می توانند نبی اکرم صلی الله علیه وآله را دور بزنند و دین ایشان را ملعبه خود بسازند؟! حقیقت این است که این ها درون برنامه جامع نبی اکرم صلی الله علیه وآله قرار دارند و شیطنت و طغیان آن ها، در نهایت، به نفع جبهه حق تمام می شد. حقیقت زمانی روشن می شود که انسان این ماجرا را با وارد کردن شرح صدر بی مثال نبی اکرم صلی الله علیه وآله به یک طرف معادله، آن را دوباره ارزیابی کند و معنای شکست ناپذیری امام نور را بفهمد.   

خدا رحمت کند، استادی داشتیم که نقل می کرد: «صحنه ای در انقلاب پیش آمد؛ من نگران بودم که با این اتفاق، روند پیشرفت و تعالی انقلاب به مخاطره بیافتد. در اتاق خودم دراز کشیده بودم که حضرت امام رحمت الله علیه را به تمام قامت دیدم؛ جمله عجیبی فرمودند و من صدای ایشان را با رسائی تمام شنیدم. امام فرمود: نبی اکرم صلی الله علیه وآله منافقین را تحمل کردند تا حرکت عالم به سوی خداوند متعال تسریع شود».  

این شرح صدر بی نظیر نبی اکرم صلی الله علیه وآله است که با کیاست خودشان، به منافقین میدان می دهند و  فعالیت آن ها را در مسیر رسالت خودشان منحل می کنند. اگر ما هم به این فعالیت ها از منظر تاریخی بنگریم، خواهیم دید که چگونه همه شیطنت های منافقان، به نفع جریان اسلام و رسالت رسول الهی تمام شده است. 

حرکت و افعال سیاسی سایر ائمه معصومین علیهم السلام نیز از این قاعده خارج نیست. برای مثال؛ این طور نیست که سیدالشهداء علیه السلام درون طرح و نقشه ای که یزید لعنت الله علیه ترسیم کرده بود، قرار گرفته و شهادت ایشان، برای دستگاه باطل فتح و پیروزی محسوب شود! بلکه برعکس؛ حقیقت این است که یزید در طرح جامع و تاریخی سیدالشهداء علیه السلام منحل شد؛ و عاشورا به عنوان نقطه عطفی در پیروزی نبی اکرم صلی الله علیه وآله در تاریخ ثبت گردید. نقشه یزید این بود که در صورت امتناع سید الشهداء علیه السلام از بیعت، حضرت را در مدینه و یا مکه، ترور کند؛ حال این که امام حسین علیه السلام با خروج از مدینه و ناتمام گذاشتن حج، و در نهایت با حضور در صحرای کربلا، صحنه را طوری چید و جنگ حساب شده و تمام عیار اخلاقی و وجدانی را به گونه ای برپا نمود که امروزه علمای اهل سنت نیز تقریبا بر سر لعن یزید اجماع می کنند.

لذا در صحنه تدبیر جهان، دست ولی الله، ید غالب است؛ «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»(10) هر کجا که نور امام هست، ایمان جریان دارد و جریان نور امام و ایمان هم، جریان غالب و مقاومی ست. اساساً در تحلیل رفتارهای سیاسی ائمه اطهار علیهم السلام باید توجه داشت که محیط ولایت امام معصوم علیه السلام محیط غلبه است و هیچ گونه شکستی در آن جای ندارد.

 

************************************

پی نوشتها:

1) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ یونُسَ بْنِ یعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ وَ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ عَبْدُ الْأَعْلَى وَ أَبُو عُبَیدَةَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بِشْرٍ الْخَثْعَمِی سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ  إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا یكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَیئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ فِیهِ تِبْیانُ كُلِّ شَی ءٍ؛ من آن چه در آسمان ها و زمین است مى دانم و آنچه در بهشت و دوزخست مى دانم و گذشته و آینده را مى دانم، سپس اندكى تأمل كرد و دید این سخن بر شنوندگان گران آمد، لذا فرمود: من این مطالب را از كتاب خداى عز و جل مى دانم. خداى عز و جل میفرماید «بیان هر چیز در قرآنست. (الكافی؛ الاسلامیة، ج 1، ص261).
2) حدیث معروف به حدیث لوح: وَ ذَكَرَ فِی كِتَابِ مَوْلِدِ فَاطِمَةَ ع أَنَّهُ أَخْبَرَنِی أَبِی سَمِعَ مُحَمَّدَ بْنَ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی مَاجِیلَوَیهِ وَ أَحْمَدَ بْنَ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ وَ الْحُسَینَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ تَاتَانَةَ وَ أَحْمَدَ بْنَ زِیادٍ الْهَمْدَانِی بِأَسَانِیدِهِمْ  عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ لِلْبَاقِرِ ع هَنَّأْتُ  فَاطِمَةَ بِوِلَادَةِ الْحُسَینِ ع وَ فِی یدَیهَا لَوْحٌ  مَكْتُوبٌ فِیهِ  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ  هَذَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ لِمُحَمَّدٍ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَظِّمْ یا مُحَمَّدُ أَسْمَائِی وَ اشْكُرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِی إِنِّی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَا غَیرِی عَذَّبْتُهُ عَذَاباً لَا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ فَإِیای فَاعْبُدْ وَ عَلَی فَتَوَكَّلْ إِنِّی لَمْ أَبْعَثْ نَبِیاً فَأُكْمِلَتْ أَیامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِیاً وَ إِنِّی فَضَّلْتُكَ عَلَى الْأَنْبِیاءِ وَ فَضَّلْتُ عَلِیاً وَصِیكَ عَلَى الْأَوْصِیاءِ وَ أَكْرَمْتُكَ بِشِبْلَیكَ بَعْدَهُ وَ سِبْطَیكَ حَسَنٍ وَ حُسَینٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ حُكْمِی بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ أَبِیهِ وَ جَعَلْتُ حُسَیناً خَازِنَ وَحْیی أَكْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَةِ فَهُوَ أَكْرَمُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَةً جَعَلْتُ كَلِمَتِی التَّامَّةَ مَعَهُ وَ الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِیبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ وَ ابْنُهُ شَبِیهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ لِعِلْمِی وَ الْمَعْدِنُ لِحِكْمَتِی سَیهْلِكُ الْمُرْتَابُونَ فِی جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَیهِ كَالرَّادِّ عَلَی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُكْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأُقِرَّنَّ عَینَهُ بِأَشْیاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ مُحِبِّیهِ انبخ  [أُنْتِجَ ] بَعْدَهُ فِتْنَةٌ عَمْیاءُ حِنْدِسٌ لِأَنَّ خَیطَ فَرْضِی لَا ینْقَطِعُ وَ حُجَّتِی لَا تَخْفَى وَ أَنَّ أَوْلِیائِی لَا یشْقُونَ أَبَداً أَلَا وَ مَنْ جَحَدَ مِنْهُمْ أَحَداً فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ مَنْ غَیرَ آیةً مِنْ كِتَابِی فَقَدِ افْتَرَى عَلَی وَیلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ عَبْدِی مُوسَى وَ خِیرَتِی إِنَّ الْمُكَذِّبَ بِالثَّلَاثَةِ مُكَذِّبٌ بِكُلِّ أَوْلِیائِی عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ مَنْ أَضَعُ عَلَیهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ یقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ  مُسْتَكْبِرٌ یدْفَنُ بِالْمَدِینَةِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ ذُوالْقَرْنَینِ إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُقِرَّنَّ عَینَهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ حُجَّتِی عَلَى خَلْقِی جَعَلْتُ لَهُ الْجَنَّةَ مَثْوَاةً وَ شَفَّعْتُهُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ كُلُّ قَدْ وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ أَمِینِی عَلَى وَحْیی أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِی إِلَى سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِی الْحَسَنَ ثُمَّ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ ابْنِ الْحَسَنِ عَلَیهِ كَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِیسَى وَ صَبْرُ أَیوبَ سَیدِلُّ أَعْدَاؤُهُ فِی زَمَنِهِ وَ یتَهَادَوْنَ رُءُوسَهُمْ كَمَا یتَهَادَوْنَ رُءُوسَ التُّرْكِ  وَ الدَّیلَمِ فَیقْتَلُونَ وَ یحْرَقُونَ وَ یكُونُونَ خَائِفِینَ وَجِلِینَ تُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَائِهِمْ وَ یفْشُو الْوَیلُ وَ الرَّنَّةُ فِی نِسَائِهِمْ أُولَئِكَ أَوْلِیائِی حَقّاً بِهِمْ أَرْفَعُ كُلَّ فِتْنَةٍ عَمْیاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَكْشِفُ الزِّلْزَالَ وَ أَرْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ  أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ؛ ثُمَّ رَوَى  أَنَّ الْبَاقِرَ ع جَمَعَ وُلْدَهُ وَ فِیهِمْ عَمُّهُمْ زَیدٌ ثُمَّ أَخْرَجَ إِلَیهِمْ كِتَاباً بِخَطِّ عَلِی وَ إِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ مَكْتُوبٌ فِیهِ حَدِیثُ اللَّوْحِ ؛ ثُمَّ رَوَى عَنْ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ  وَجَدْنَا صَحِیفَةً بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَطِّ عَلِی وَ ذَكَرَ مِثْلَه . (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام لابن شهرآشوب، ج 1، ص297).
3) حَدَّثَنِی أَبِی وَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى  عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ ثُوَیرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ قَال : كُنْتُ أَنَا وَ یونُسُ بْنُ ظَبْیانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ الْمُتَكَلِّمُ یونُسَ وَ كَانَ أَكْبَرَ مِنَّا سِنّا..... (كامل الزیارات، النص، ص198)
4) یا سلمان و یا جندب، قالا: لبّیك یا أمیر المؤمنین : قال صلّى اللّه علیه و آله: أنا أحیی و أمیت بإذن ربّی، و أنا أنبئكم بما تأكلون و ما تدّخرون فی بیوتكم بإذن ربّی، و إنّی عالم بضمائر قلوبكم، و الأئمّة من ولدی یعلمون و یفعلون هذا إذا أحبّوا و أرادوا، لأنّا كلّنا واحد، أوّلنا محمّد و أوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و كلّنا محمّد، فلا تفرّقوا بیننا فإنّا نظهر فی كلّ زمان و وقت و أوان فی أی صورة شئنا بإذن اللّه تعالى عزّ و جلّ كلّنا، و نحن إذا شئنا شاء اللّه، و إذا كرهنا كره اللّه، فالویل كلّ الویل لمن أنكر فضلنا و خصوصیتنا و ما أعطانا اللّه ربّنا، لأنّ من أنكر شیئا ممّا أعطانا اللّه  فقد أنكر قدرة اللّه و مشیته فینا.... (المناقب (للعلوی)؛ الكتاب العتیق، ذكر معرفة أمیر المؤمنین بالنورانیة،ص76).
5) و من [كلام ] خطبة له ع  لما قبض رسول الله ص و خاطبه العباس و أبو سفیان بن حرب فی أن یبایعا له بالخلافة (و ذلك بعد أن تمت البیعة لأبی بكر فی السقیفة، و فیها ینهى عن الفتنة و یبین عن خلقه و علمه) النهی عن الفتنة: أَیهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ  هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یغَصُّ بِهَا آكِلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَیرِ أَرْضِهِ. (نهج البلاغة للصبحی صالح، خطبه ی5، ص52).
6) الأمالی (للمفید)، ص142.
7) بخشی از دعای عهد امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
8) مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِی بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِیرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیهِ مِهْزَمٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی نَنْتَظِرُ مَتَى هُوَ فَقَالَ یا مِهْزَمُ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَكَ  الْمُسْتَعْجِلُونَ  وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ. (الكافی، چاپ اسلامی، ج 1، ص369).
9) سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه ی54.
10) سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه ی139.

Share