شکفتن یک گل

ویژه میلاد حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها
حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها

ولادت

نوباوه رسالت، پیکره عصمت، هم سنگ و همسر خلافت خدا در زمین، بانوی بانوان جهان، فاطمه زهرا علیهاالسلام در لحظه های طلایی روز جمعه بیستم جمادی الثانی، پنج سال پس از بعثت پیامبر، در بُنِ آسمان حجاز، در دامنه کوه های سنگی مکّه، در چشم انداز کعبه، در منزل وحی، در خانه ای که فرشتگان آن را خوب می شناختند و در آن رفت وآمد داشتند، آن جا که زمزمه نماز پیامبر در صبح و شام و آوای ملکوتی تلاوت پیامبر در دل شب زمینش را به آسمان پیوند می زند، در خانه امید یتیمان، در خانه دستگیری از مستمندان، در خانه پیامبر و خدیجه، آفتاب وجودش از شرق دامان خدیجه طلوع کرد و ولادتش برای پیامبر، مانند وزیدن نسیم بهشت در گرمای صحرای سوزان حجاز، روح بخش و دلنواز بود.

فاطمه علیهاالسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله

اگر هیچ زنی در چشم و دل رسول خدا صلی الله علیه و آله به اندازه زهرا علیهاالسلام جا نداشت، بی دلیل نبود. آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر زهرا علیهاالسلام وارد می شد، زهرا علیهاالسلام تمام قد می ایستاد و مشتاقانه به استقبال پدر می شتافت و بر دست او بوسه زده و عبا از دوشش برمی گرفت و نعلین او را به کناری می نهاد و آن حضرت را در جای خود می نشاند و خود در پیش روی او مؤدب می نشست و هرگاه پدر او را می خواند، ندایش را با لبیک لبیک پاسخ می داد. همیشه رسول خدا صلی الله علیه و آله را «پدرجان» می خواند و همواره در حفظ احادیث و سخنان گهربار پدر می کوشید. همیشه رضای رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر رضای خود مقّدم می داشت و بارها برای خشنودی او، که همان خشنودی خداست، از غذا و لباس و پرده و گردن بند و حتی دستبند بچه هایش و بالاخره هر آن چه داشت، به راحتی می گذشت و آنها را ایثار می کرد.

فاطمه مام پدر

بهترین راه شناخت فاطمه علیهاالسلام از دیدگاه پدر است که هیچ سخنی را بدون اراده و بدون دستور حق و به خواسته نفس نگفته و تمام سخنانش از وحی و با اراده خداست. تاریخ، از رفتار رسول خدا با دخترش فاطمه علیهاالسلام در شگفت و حیرت است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به او سلام می دهد و رفتار او با فاطمه علیهاالسلام ، با رفتارش با دیگران بسیار تفاوت دارد. پیامبر صلی الله علیه و آله چهره و دست فاطمه علیهاالسلام دختر کوچکش را می بوسد. او را «ام ابیها» یعنی مادرِ پدر می خواند و با رفتار خود، چشمان کم سوی بزرگان و سیاست مداران و توده مردم مسلمان را به عظمت مقام فاطمه می گشاید و فاطمه مامِ پدر است. حقیقت و عمق رابطه بین رسول خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام را باید در همین «مامِ پدر بودن» جست وجو کرد.

فاطمه دختری خردسال

فاطمه علیهاالسلام در خانه رسالت جای گرفت. در سایه وحی الاهی بالید. با شیر خدیجه، حبّ ایمان و خلق و خوی کریمانه را تغذیه نمود. فاطمه علیهاالسلام از لطف و مهربانی پدری که فرستاده خدا بود و مادری پاکیزه که «امّ المؤمنین» لقب داشت، بهره ها گرفت. او در چنین فضای روحی و عاطفی و جوّ خانوادگی برجسته و متعالی رشد کرد و روح مقدسش با لطف و مهربانی پیامبرانه و بسیار کریم و بزرگوار اشباع گردید. خدای متعال اراده فرمود که فاطمه علیهاالسلام دوران کودکی خود را در یکی از سخت ترین مراحل دعوت اسلامی آغاز کند؛ مرحله ای که از لحاظ زحمت و مصیبت، کم نظیر و از جهت آزار و فشار بر پدر و مادرش، غیرقابل تصّور بود. او که در اوج کشمکش میان اسلام و جاهلیت از مادر متولد گردید، چشم خود را بر مبارزه و ستیزی بازکرد که میان پیشتازان مؤمن از یک سو، و قریش مشرک و ستمگر از سوی دیگر شعله ور بود.

با پدر و مادر در دره تبعیدگاه

ظلم و جنایت مشرکان، هم چون آتشی که مرتب به آن هیزم برسد، لحظه به لحظه افزون تر می شد، ولی با حمایت های پی گیر رئیس حرم، جناب ابوطالب و حمزه قهرمان از وجود آسمانی پیامبر صلی الله علیه و آله ، کفار نمی توانستند به آن حضرت دست پیدا کنند و آسیبی برسانند. آن ها به ناچار پیروان حضرت را تحت فشار شدید قرار می دادند تا آن جا که گروهی از آن ها به «حبشه» مهاجرت کردند. زین پس بود که قریش در پی مشاوره و مذاکره، عهدنامه ای نوشتند و پیامبر و یارانش را به درّه ای به نام «شِعْبِ ابوطالب» تبعید کردند. این تبعید و سکونت اجباری پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحابش در دره، سه سال طول کشید. دردانه رسول خدا صلی الله علیه و آله زهرا علیهاالسلام هم از این درد و غم، سهمی داشت. او همراه پدر و مادر در محاصره اقتصادی کفار قریش قرار گرفت و در تحمّل سخت ترین شرایط گرسنگی و سختی، با پدر و دیگر مسلمانان شرکت جست.

جلای وطن

در همان سال وفات خدیجه، سال دهم بعثت، پیامبر صلی الله علیه و آله عموی فداکار و حامی بزرگ خود «ابوطالب» را نیز از دست داد. ابوطالب از صمیمی ترین یاران پیامبر بود و چون رئیس قریش و بزرگ مکّه به شمار می آمد، با نفوذی که در میان مکّیان و قریش داشت، وجودش پشتیبانی مهم برای پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان محسوب می شد. پس از وفات ابوطالب، کار بر پیامبر صلی الله علیه و آله سخت تر شد و مبارزه و آزار و شکنجه قریش شدت یافت تا آن جا که نقشه قتل رسول خدا صلی الله علیه و آله را کشیدند و خداوند به پیامبر دستور هجرت به مدینه را داد. پس از مهاجرت پیامبر به مدینه، امام علی علیه السلام که در مکه مانده و در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله خوابیده بود تا پیامبر بتواند به مدینه هجرت کند، بانوان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و از آن شمار حضرت فاطمه علیهاالسلام را با خود همراه نموده و به سوی مدینه رهسپار شد و بدین سان، فاطمه علیهاالسلام به همراه پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام جلای وطن نموده و به مدینه مهاجرت کرد.

به دنبال آفتاب

فاطمه علیهاالسلام هم چون خورشیدی فروزان و آفتابی روشنگر بر بام ابدیت تاریخ می درخشد و نور وجودش همگان را به نشاط و شور و تحّرک وامی دارد. زهرای اطهر علیهاالسلام چونان آفتاب همه جا را روشنایی می بخشد و راه می نمایاند و راهبری می کند. میلاد دختر پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و آغاز زندگی پربرکتش، انگیزه ای بود برای از میان بردن یک رسم و ایده پلید جاهلی، یعنی زنده به گور کردن دختران از سوی قومی که اصولاً داشتن دختر را برای خود ننگی بزرگ می پنداشتند. ولادت فاطمه علیهاالسلام و احترام عمیق پدر و مادرش به او، به این پندار نادرست و احمقانه پشت پا زد و ثابت کرد دختر و پسر، آفریده های خداوند هستند و سنگینی شان بر زمین است و روزی شان با خدا.

علاقه پیامبر به فاطمه علیهاالسلام

از شگفتی هایی که حیات نورانی فاطمه علیهاالسلام را ارجمندتر می سازد، مهر و علاقه شگرف پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله به اوست. این مهر و علاقه چنان شدید بود که باید آن را از شمار شگفتی های زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله دانست. پیامبر صلی الله علیه و آله دختران دیگری نیز داشت و با همه مردم، از جمله خانواده، بستگان و حتی بیگانگان بسیار مهربان و خوش رفتار بود، ولی در عین حال محبت ویژه او به فاطمه، کاملاً برای ما نمایان و متمایز است و جالب تر آن که خود آن حضرت این محبت را به صراحت در فرصت های گوناگون اعلام می کرد و نزد مردم بر آن تأکید می ورزد. این امر، خود سندی است بر آن که زندگی فاطمه علیهاالسلام و خانواده او، با سرنوشت اسلام همراه است و رابطه پیامبر و فاطمه علیهاالسلام تنها رابطه یک پدر با دختر عزیز خود نیست، بلکه به طور مستقیم با مسائل حیاتی یک اجتماع، با آینده امّت و با اوامر الاهیِ پیرامون رهبری و امامت مسلمانان مرتبط است.

فاطمه علیهاالسلام قلب و روح پیامبر صلی الله علیه و آله

رسول خدا صلی الله علیه و آله در موارد زیادی از فاطمه علیهاالسلام به عنوان قلب و روح خود یاد می فرمودند و او را پاره تن خود خطاب می کردند. از این گونه تعبیرات می توان دریافت به جز علی علیه السلام هیچ کس نزد آن حضرت گرامی تر و محبوب تر از فاطمه نیست. تا آن جا که نقل شده روزی پیامبر خدا در حالی که دست دخترش فاطمه علیهاالسلام در دستش بود، از سرای خویش بیرون آمده، فرمود: «هرکس فاطمه را می شناسد که شناخته و نیازی به معرفی نیست و هرکه او را نمی شناسد، پس بداند که فاطمه دختر من، پاره تن من و قلب و روح من است؛ هرکس او را بیازارد، مرا آزرده است و هرکس مرا آزرده باشد خدا را آزرده است».

پدرش به قربانش

به حدّی علاقه رسول خدا صلی الله علیه و آله به یگانه بانوی جهان، فاطمه علیهاالسلام زیاد بود که وقتی به سفر می رفتند، آخرین فردی که از او خداحافظی می کردند، زهرا علیهاالسلام بود و هنگامی که از سفر بازمی گشتند، ابتدا به مسجد رفته و دو رکعت نماز می خواندند، سپس به نزد فاطمه می رفتند و آن گاه به دیدن همسرانشان تشریف می بردند. زمانی که زهرا علیهاالسلام به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد می شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله بلند می شدند و به استقبال زهرا علیهاالسلام چند قدمی رفته و دستش را می گرفتند و می بوسیدند و فاطمه را در جای خود می نشاندند. بی تردید این رفتار، نه به دلیل صرف رابطه پدر و فرزندی است، بلکه نشان از منزلت والای معنوی و عظمت شخصیت زهرای اطهر علیهاالسلام است. این احترام نبوی زمانی به اوج خود می رسد که فلسفه ابراز عاطفه بی حدّ پیامبر صلی الله علیه و آله به سیده زنان بهشتی در این کلام نبوی شکوفه می کند که می فرماید: «پدرش به قربانش».

 

منبع: گلبرگ - مرداد 1383، شماره 53 - بانوی بانوان(ویژه تولد حضرت زهرا علیهاالسلام)

Share