خانه ى گمشده

در خانه، به جاى فكركردن به امور اساسى آن، يعنى سكنى گزيدن و بقاءيافتن و با قدسيان به سربردن، نبايد به در و ديوار و اثاثيه فكر كرد، وگرنه منظور اصلى پيوند خانوادگى فراموش مى شود و خانواده از شكوه خود فرو مى ريزد. مثل وقتى كه در ارتباط با دريا فقط به خوردن ماهيان آن فكر كنى و شكوه آن را نيابى. يا به جاى نظر به شكوه بُستان، آن را در رابطه با ميوه هايش ببينى، كه گفت:

تنگ چشمان نظر به ميوه كنند                      ما تماشاگران بستانيم

وقتى از دريا فقط به خوردن ماهى هاى آن چشم بدوزيم، ديگر شكوه دريا از ما دور مى شود و دريا را با طَبَق ماهى فروشى يك شكل مى بينيم و نمى فهميم چه چيزى از ما دور شده و آن را گم كرده ايم. وقتى در و ديوار و اثاثيه خانه، اصل شد و فكر ما را اشغال كرد، سكنى گزيدنِ خانه از ما دور مى شود، همين قدر احساس مى كنيم كه ديگر خانه، خانه نيست، بدون آن كه متوجه شويم چه چيزى را تخريب كرده ايم،[1] مشكل بزرگ تر اين كه گمان كنيم با تجديد بنا و تغيير اثاثيه، تجديد فضا خواهيم كرد.

 

----------------------------------
[1] - وقتى پيامبر(صلی الله علیه وآله) جهيزية حضرت فاطمه زهرا( سلام الله علیها) را ديدند، فرمودند:« خداوندا زندگى را بر گروهى كه بيشتر ظروف آن ها سفال است، مبارك گردان»( بحارالأنوار، ج 43، ص 94) و بدين شكل چون اين خانواده نسبت به ظاهر اثاثيه كم توجه بودند، خانه را محل مراوده حضرت جبرائيل(علیه السلام) نمودند.

Share