تفسیر سوره مبارکه فجر / جریان ابتلاء و بندگی / نصرت جریان حق و رسول و سیدالشهداء/بخش اول

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

متن زیر سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در ایام محرم الحرام 1435 است که در این مجلس ایشان با توجه به ارتباط وثیق سوره فجر با سیدالشهداء به تفسیر این سوره اشاراتی دارند و نگاههای مختلفی از این سوره را ارائه می کنند. که نگاههای ابتلاء و وعده جریان حق و تسلیت دادن رسول خدا و مخاطبه خدا با سیدالشهداء است. متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه مذکور است که تقدیم میشود.

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و اله الطاهرین. اللّهمّ، كن لوليّك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، في هذه السّاعة و في كلّ ساعة، وليّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فيها طويلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. سوره مبارکه فجر، براساس روایاتی که داریم که از ائمه، خصوصا آقا امام صادق(ع) نقل شده، «سوره الحسین(ع)» نامیده شده است. و فرمودند: اگر مداومت بر قرائت این سوره در نوافل و فرائض داشته باشید، ثمره اش این است، که در روز قیامت همراه و هم درجه امام حسین(ع) خواهید بود.

واضح است که مقصود از این معیت، معیت قیومیه است. یعنی، اینطور نیست که ما در عرض امام حسین (ع) قرار بگیریم، زیرا این مسئله شدنی نیست و معیتی که در ادعیه هست همین معناست. مثل «اللهم اجعلنی مع الرسول سبیلا یا مع الحسین...» این معیت به معنای این است، که ما همراه آنها باشیم وقوام وجود ما به وجود آنها باشد ودر سیر الی الله با امام خودمان سالک باشیم. معیت به معنای این که ما و امام حسین (ع) در روز قیامت یک جا می نشینیم، از اوهام است. این مقام برای انبیاء اولی العزم هم شجره ممنوعه است و همچنین حق طمع در آن را ندارند. بلا تشبیه مثل این که کسی دلش بخواهد خدا بشود، یا این که با خدا همنشین بشود، یا این که هم عرض خدا بنشیند، معنی ندارد، بلکه این هوس و عین الحاد است. اگر می گوییم خدا با ماست و ما هم با خدای متعال هستیم، این معیت، معیت قیومیه است. اما سوره  فجر قرائت های مختلفی دارد و چهار یا پنج معنا برای این سوره شده است که یکی دوتای آنها را تقدیم شما می کنم:

نگاه اول به سوره / جریان ابتلاء و بندگی و رسیدن به مقام اطمینان

اما معنای اول. که معنای ظاهری آن است و با توجه به این که بلاتردید در کلمات وحی، به خصوص در قرآن، استعمال اکثر از معنا هیچ اشکالی ندارد. یعنی می شود، قرآن معانی متعددی داشته باشد و همه اراده شده باشند. اما معنی اول اینکه «والفجر* ولیال عشر* والشفع والوتر* واللیل اذا یسر* هل فی ذلک قسم الذی حجر» در این آیه، قسم به آیات حضرت حق و مواقف بندگی و تقرب خدای متعال است، قسم به سپیده، که یکی از اوقات پر برکت و پر خیر است و قسم به «شفع» و «وتر» و«لیال عشر»، لیال عشر را دهه ذیحجه، تفسیر کرده اند، که ایام خاص عبادت و بندگی خدای متعال هستند. و «شفع» به «یوم الترویه» تفسیر شده و «وتر» به روز عرفه تفسیر شده، قسم به این ایام و به این مواقع، قسم به شبی که در حال رفتن است، که شاید، ناظر به سحر شب باشد، این ها مواقف خاص عبادت و بندگی هستند که خدای متعال در این عالم برای انسان قرار داده که این ها یک ظاهری دارند و ظاهرشان همین اوقات مخصوص است و نیز باطنی دارند و این باطن درهایی هستند که از عالم ملکوت به سوی انسان، گشوده می شوند و راه غیب الهی باز می شود. مثل ماه رجب که منادی از آسمان هفتم ندا می دهد و این ایام و این لحظات عبادت، درهای غیبی از طرف حضرت حق به روی انسان ها هستند و همه چیز در عالم برای بندگی و قرب مهیاست «هل فی ذلک قسم الذی حجر»

تقسیم انسانها بر اساس جریان ابتلاء / دارایی ها معیار کرامت مبنای فراعنه

آنگاه انسان ها دو دسته هستند، یک دسته انسان هایی هستند که این دنیا را می شناسند و این مواقف را درک می کنند و از این مواقف برای قرب و بندگی استفاده می کنند، اینها کسانی هستند که به مقام نفس مطمئنه می رسند «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی» این افراد در دنیا از این فرصت ها استفاده می کنند و عالم را می شناسند، که این عالم، عالم ابتلاء و امتحان است و همه آمد و شد ها، بستر امتحان انسان هستند و از این فرصت ها، چه بلای آن و چه نعمتش و خوشی ها و غصه هایش استفاده می کنند و سالک می شوند. و طبیعتا به مقام نفس مطمئنه می رسند و پایان راهشان این است که وقتی می خواهند، از این دنیا بروند، مخاطب می شوند به خطاب یا «ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی» که مخاطبین اصلی به این خطاب وجود مقدس نبی اکرم (ص)و اهل بیت(ع) و به تبع آن ها شیعیانشان هستند.

و در مقابل این جمعیت، جمعیت فراعنه تاریخ و اتباع آنها هستند، که قرآن سه دسته از این اقوام را که صاحب تمدن بزرگ بودند، نام می برد، که در دنیا بودند و نتوانستند از این امکانات استفاده کنند. «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ» ای پیامبر نمی بینی که پروردگار تو با قوم عاد چه کرد؟ در یمن قبل از میلاد، قوم حضرت هود بودند، و صاحب شهر ارم، تمدنی که «لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ» که مثلی نداشتند. و قوم ثمود را نمی بینی «و ثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ» که در کوهها برای خودشان کاخی ساختند، «وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ، الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ،فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ» که البته «ذی الاوتاد» دو جور معنا شده است، یک معنایی که در روایات است، یعنی آنقدر قدرت داشت، که دشمنان خودش را به میخ می کشید. یک معنای دیگر که در قرآن است «والجبال اوتادا» کوه ها میخ های زمین هستند، این ها صاحب اوتاد بودند، یعنی برای بعد از مرگ خودشان اهرامی مثل کوه ها درست کرده بودند.

پس نگاه نمی کنی به صاحبان این تمدن با این همه جلال و جبروت که پایانشان چی شد؟ طغیان کردند و در نهایت کارشان به اکثار فساد در زمین کشید. آنگاه «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ» پروردگار تو تازیانه عذاب را بر آنها فرو آورد «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» پروردگار تو در کمین است. این فقط مربوط به فراعنه گذشته نیست بلکه فرعون امت شما هم همینطور است. قرآن، علت سقوط این افراد را استفاده نادرست از امکانات دنیا و داد وستد آن، که فقط بستر یک ابتلاء هستند؛ میداند، که این قوم ها امکانات و داد ستدها را موجب تحقیر و تکریم می دانستند.

Share