مباحث دانش کلام جدید و مقایسه آن با کلام قدیم

علم کلام

مباحث اعتقادی چیزی خارج از علم کلام نبوده و در نتیجه خارج از محدوده کلام قدیم و یا جدید نمی باشند و تفاوت این دو نیز امری ماهوی نبوده بلکه تجدد در محورهای یاد شده وصف جدید را آفریده است وگرنه فارغ از محورهای تجدد نفس زمان هیچ گونه دخالتی در تفاوت کلام قدیم و جدید ندارد از این رواست که سخن پرسشگر محترم که از کلام بی زمان سؤال کرده اند معنای کامل و دقیقی نخواهد داشت

پرسش: کلام جدید را به صورت دقیق و متفق علیه تعریف کنید فرق علم کلام با کلام جدید چیست؟ مگر مباحث کلام جدید همان مباحث اعتقادی دینی نیست آیا نوعی ازمباحث اعتقادی داریم که منوط به زمان نشود و کلام قدیم و جدید بر آن صدق نکند ودر واقع کلام بی زمان چیست؟

پاسخ:
در گام نخست از این نکته نباید غافل شد که با توجه به رویکرد های متفاوت نسبت به کلام جدید ارائه تعریفی متفق علیه که مورد پذیرش همه نظریه ها باشد امری دشوار می نماید، اما می توان پس از بررسی این نظریه ها و برگزیدن یکی از آنها تعریفی را ارائه نمود. با توجه به تعدد رویکرد ها نسبت به کلام جدید که بیان آنها از حوصله این مقاله خارج است، می توان آنها را در دو قالب کلی دسته بندی کرد:
1. برخی معتقدند که کلام جدید تفاوت ماهوی و بنیادین با کلام قدیم دارد برای این که فضای تفکر به طور کلی در این روزگار تغییر کرده و جازمیت علمی و فلسفی رخت بربسته است، اثبات عقلی و یقینی عقاید حقه که هدف کلام سنتی به شمار می رفت، ناممکن گشته است و در یک کلام سؤال ها و پرسش های جدید و روش ها و مبانی و مبادی و فضای دیگری حاکم شده است. بنابراین به ناچار باید به شیوه دیگری از خدا و نبوت و انسان و معاد و وحی سخن گفته شود.
این رویکرد گرفتار نوعی سنت ستیزی و اسیر تحولات غربی شده است و با متاثر شدن از فلسفه نقادی کانت و نسبیت انگاری جدید و مبانی هرمنوتیکی هایدگر و گادامر، تلقی خاصی از وحی و کلام پیدا کرده است.(1)
2. در مقابل، رویکردهای متعددی وجود دارد که تفاوت میان کلام جدید و قدیم را جوهری نمی دانند اما برخی تجدد و نوشدن را وصف متکلمان دانسته و معتقدند به جای تقسیم علم کلام به قدیم و جدید باید متکلمان را به قدیم و جدید تقسیم کرد.(2) برخی دیگر تجدد را وصف شبهات و ابزار معرفی می کنند و گروهی دیگر تجدد را وصف مسایل کلامی دانسته و عده ای جدید بودن را وصف دلایل و یا مؤیدات می دانند.
مقایسه کلام قدیم و جدید
در مقایسه کلام قدیم و جدید دو محور کلی یافت می شود: یکی محور ثبات و دیگری محور تغیر و طبعاً کلام جدید بر محور تغیر می چرخد و همراه و همپای آن تحول می یابد و در نتیجه تجدد در علم کلام امری است نسبی و در زمانهای مختلف تحول خواهد یافت ، گرچه معیار تحول آن تغیر زمانی نیست، بلکه یک رشته اموری است که در زمان رخ می دهند پس زمان ظرف تحول و تجدد کلام است و نه معیار و ملاک آن.
الف: محورهای ثبات در علم کلام
1. موضوع علم کلام که عبارت است از معتقدات دینی و بازگشت آنها به اعتقاد به وجود خداوند و صفات جمال و جلال اعم از صفات ذاتی و فعلی، تکوینی و تشریعی. با تامل و تدبر روشن می شود که همه مسایل و مباحث کلامی اعم از قدیم و جدید به مطلب فوق باز می گردند و بحث درباره معجزه، وحی، ضرورت و قلمرو دین، انتظار بشر از دین، شرور، سکولاریسم، پلورالیزم دینی، دین و حقوق بشر، اسلام و حقوق زن و ... در حقیقت بحث درباره عالمانه و حکیمانه بودن دستگاه تکوین و تشریع است که همگی فعل خداوند متعال است.
2. اهداف و رسالت های علم کلام که سه قلمرو دارد: یکی معرفت جویی که مربوط به خود متکلم است دیگری تعلیم و آموزش و ارشاد و هدایت که مربوط به افراد دیگر است و سوم تبیین، اثبات، تحکیم و دفاع که مربوط به عقاید و آموزه های دینی است.
3. روشهای کلی بحث و استدلال که همان روشهای منطقی اند.(3)
ب: محورهای تجدد
گاه تجدد در مسایل به گونه تجدد در نگرشها و رویکردهای جدید به مسایل پیشین است یعنی موضوع یا مساله جدیدی مطرح نشده است، بلکه مسئله سابق با نگرش و رویکردی جدید مورد بحث قرار گرفته است مثلاً بحث درباره شرور در گذشته بیشتر از جنبه توحید و سپس عدل الهی مورد اهتمام بود و اکنون از این جهت که معترضان از آن به عنوان یک پا را دوکس در حوزه عقاید دینی یاد می کنند. به گمان آنان پدیده شرور با اعتقاد به قدرت مطلقه و خیرخواه بودن خدا ناسازگار است.
قسم دیگر از تجدد در مسایل این است که واقعاً مساله جدیدی مطرح شده که در گذشته نبوده است مانندبحث اسلام و حقوق بشر یا رابطه علم و دین.
2. تجدد در روش
باید توجه داشت که روشهای کلی و منطقی بحث و استدلال ثابتند با این حال تطبیق آن روشها بر موارد خاص و کاربرد آنها در شرایط مختلف، متفاوت و متغیر است فرهنگ امروزی بشر به روشهای نظری محض چندان اعتنایی ندارد و به استفاده از روش استقراء، تجربه و تمثیل و فایده اندیشی در مسایل دینی تمایل بیشتری دارد چنانکه زبده نگر و خلاصه گرا نیز هست.
3. تجدد در زبان
بدون تردید متکلم نقش واسطه ای میان وحی ومخاطبان وحی دارد. بدون تردید تحول در ذهن مخاطبان وحی، مستلزم تحول در زبان متکلم است به همین جهت ممکن است گفته شود که تجدد در کلام به معنای بیان عصر اندیشه های دینی است کلام جدید. یعنی کلام معاصر به معنای هم زبانی متکلم با مخاطبان معاصر است که ذهن و زبان کاملاً نوینی یافته اند.(4)
از مطالب یاد شده روشن می شود که کلام جدید با کلام قدیم تفاوت ماهوی ندارد زیرا تفاوت ماهوی در یک علم درگرو تغییر موضوع یا اغراض و یا روش های کلی آن است و این سه در علم کلام ثابتند البته اگر همه مسایل یک علم یا اکثریت آنها به کلی تغییر کنند قهراً آن علم نو خواهد شد، ولی این مطلب فرضیه ای بیش نیست و تاکنون در علم کلام جامة عمل نپوشیده است، پس کلام جدید چیزی جز تکامل یافته همان کلام قدیم نبوده که عبارت است «از مجموعه بحث ها و استدلالهایی که در دفاع از محتویات متون دینی انجام می گیرد» و تنها برخی تجددها را برتافته است و بسیاری از مسایل آن با فلسفه دین اشتراک دارد.
تفاوتهای کلام قدیم و جدید
با توجه به گفتار گذشته قلمرو و حدود تفاوت کلام قدیم و جدید روشن شد، اما می توان تفاوتهای دیگری را نیز که بعضاً برآیند تفاوتهای سابق است را بیان کرد.
الف: توجیه گزاره های دینی با توجه به مشکلات عملی
رویکرد متکلمان قدیم به مسایل کلامی صرفاً نظری بود و آنان به پی آمدهای عملی گزاره های دینی چندان توجهی نداشتند اما امروزه پاره ای از شهبات که متوجه باورهای اعتقادی اخلاقی و حقوقی دین است، ناظر به پی آمدهای عملی آنهاست. فی المثل ممکن است در مورد حکمی اخلاقی یا حقوقی (فقهی) اشکال شود که التزام به اجرای آن در اوضاع و احوال کنونی یا ممکن نیست یا پی آمدهای ناگواری دربر دارد .
ب) نحوه برخورد با متکلمان ادیان دیگر
متکلمان قدیم صرفاً در صدد اشکال تراشی برای مخالفان خود بودند اما امروزه متکلمان برای آموختن و کسب نقاط قوت به ادیان دیگر نزدیک شده و در صدد شناسایی آن ادیان برآمده اند زیرا در برهه فعلی اصل دین مورد هجوم خصمانه ملحدان قرار گرفته است.
ج) انتظار از متکلم
انتظاری که نوعاً در گذشته از متکلمان می رفت صرفاً دفاع و مناظره بود اما امروزه بیشتر انتظار می رود که آنان نسخه ای برای درمان دردهای صعب العلاجی چون ترس از مرگ و احساس تنهایی و معنا داری زندگی و غیره ارائه دهند(5) نتیجه آنکه کلام قدیم و جدید تفاوت ماهوی نداشته، ولی در عین حال یکسری تجددها را در زبان و روش و مسایل کلام جدید مشاهده می کنیم که باعث جعل اصطلاح کلام جدید شده است.
با توجه به گفتار سابق روشن می شود که مباحث اعتقادی چیزی خارج از علم کلام نبوده و در نتیجه خارج از محدوده کلام قدیم و یا جدید نمی باشند و تفاوت این دو نیز امری ماهوی نبوده بلکه تجدد در محورهای یاد شده وصف جدید را آفریده است وگرنه فارغ از محورهای تجدد نفس زمان هیچ گونه دخالتی در تفاوت کلام قدیم و جدید ندارد از این رواست که سخن پرسشگر محترم که از کلام بی زمان سؤال کرده اند معنای کامل و دقیقی نخواهد داشت.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ فرامرز ملکی، احد، هندسه معرفتی کلام جدید، بخش اول و دوم، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چ1، 1378.
---------------------------
پی نوشت:
1. خسروپناه، عبدالحسین،کلام جدید، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزة علمیه، چاپ اول، 1379، ص17.
2. جوادی آملی، عبدالله، ر.ک: قبسات، سال اول، شماره دوم، ص63.
3. ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، قم، دارالفکر، 1378، ص149ـ150.
4. اوجبی، علی، کلام جدید، موسسه فرهنگی اندیشه معاصر، چاپ اول، 1375، ص110.
5. فنایی، ابوالقاسم، درآمدی بر فلسفه دین و کلام جدید، اشراق، چاپ اول، 1375، ص97ـ95.

Share