ما و غرب در پایداریِ تعهدات انسانی

استاد اصغر طاهرزاده
سبک زندگی اسلامی

مرگ یک مسلمان، مرگ امکان اوست در مسیری که در آن مسیر می توانست به تعالی برسد. روح زندگی با راهی که خداوند در مقابل انسان قرار داده شکل می گیرد، هرچند انسانِ معاصر؛ انسان متفاوتی شده ولی حقیقت او حقیقت پایداری است که تنها با راه های الهی به گشودگی و تعالی می رسد

باسمه تعالی
انقلاب اسلامی؛ نه ی بزرگ به زندگی بی هدف
1- وقتی قرآن تا قیام قیامت افق ادامه ی  حیات اسلامی را در مقابل انسان می گشاید، هرکدام از ما می توانیم راز پیروزی ها و شکست های جهان اسلام را بر اساس آن چه وَحی الهی نشان داده، تعیین کنیم. زیرا ما مسلمانان معتقدیم هویت خود را در رسمیتِ شناختن اسلام و پیام های وَحی الهی تعیین کنیم تا معلوم شود در باره ی چه چیزهایی باید فکر کرد و چه چیزهایی را باید مهم دانست.
2- مرگ یک مسلمان، مرگ امکان اوست در مسیری که در آن مسیر می توانست به تعالی برسد. روح زندگی با راهی که خداوند در مقابل انسان قرار داده شکل می گیرد، هرچند انسانِ معاصر؛ انسان متفاوتی شده ولی حقیقت او حقیقت پایداری است که تنها با راه های الهی به گشودگی و تعالی می رسد، هرچند با پیچیده شدن فرهنگ و تمدن، جنگ و صلح هم صورت پیچیده تری پیدا کرده ولی باز این انسان است که با حقیقت پایدار خود در صحنه است و باید همواره نسبت خود را در همه ی عرصه های زندگی با خالق خود و با پیام خالق خود تنظیم کند، تا زندگی ادامه یابد، وگرنه در توَهُّم  یافتنِ سعادت و آرامش، همه چیز را بر هم می زند.
3- آرامش روحی برای انسان معاصر همه چیز شده است؛ به همین جهت انسان معاصر تحت تأثیر فرهنگ غربی به جای آن که طالب تعالی روح و اُنس با خدا باشد، خواهان آرامش ذهنی است تا از اضطراب ها و افسردگی ها و نارضایتی های مبهم و حسّیِ ناشی از خلأ درونی راحت شود و در این رابطه انقلاب اسلامی آمد تا انسان ها به این نوع از زندگی «نه»، بگویند و از زندگی بی شکل و بی هدف خود نجات یابند. و اساس اسلام نیز در راستای ناکارآمدی دینِ اهل کتاب، توسط خداوند از طریق حضرت محمد«صلوات اللّه علیه وآله» به بشریت عرضه شد.
4- وقتی بشریت خود را گرفتار عالَمی کرد که خودْ تولید کرده است، برای رهایی از آن طالب آرامش می شود. برای برخی مردم، بازگشت به دین پاسخ به این طلب است؛ البته نه به عنوان عملی از سر ایمان، بلکه برای فرار از یک تردید تحمل ناپذیر. آن ها این تصمیم را نه از جهت ایمان و پرهیزکاری؛ بلکه برای دست یافتن به ایمنی روحی اتخاذ می کنند. در حالی که این عمل  ناراحتی عصبی دیگری را به وجود خواهد آورد. زیرا این گونه بازگشت به دین در جای خود تبعاتی دارد که یکی از آن ها تغییر درک از دین و تغییر کارکرد آن است.
5- در فضای طلب آرامش، آرامشی درخواست می شود که عبارت است از رفع تنش و فشار، نه آرامش به قصد نیل به حقیقت. مردم زمان ما آرامشِ بدون محتوا می خواهند؛ آرامشی که تنها آرامش است. همان طوری که سلامت می خواهند. سلامت را برای چیزی دیگر نمی خواهند. این همان سوبژکتیویته است که ویژگی دوران ماست.
6- انقلاب اسلامی، ماوراء آن نوع برگشت به معنویت که هیچ پایه ی حقیقت یابی ندارد، به بشریت ارائه شد تا با جدیّت کامل انسان ها را از تمدنی رهایی دهد که عامل همه ی بحران های  امروز بشری است و زندگی زمینی را به آسمان متصل نماید نه آن که بخواهد با یک تخلیه ی روانی جواب آرامش موهومی را بدهد که در واقع ادامه ی همان فرهنگ غربی است.
7- سنت های کهن با اعتقاد به طرحی فراگیر در عالم از طریق خداوند، ایجاد اطمینان و اعتماد می کردند. مدرنیته از آغاز، همه ی سنت ها را افسون خواند و با تکیه بر عقلانیتی خاص که براساس سوژه شکل گرفته بود، پیروان همه ی فرهنگ های دیگر را افسون زده دانست؛ اما خودِ مدرنیته با افسون کردن دیگر فرهنگ ها جهانی شد و در همه ی باورها تردید ایجاد کرد و همه ی مبانی و ارکان را متزلزل ساخت. حال سؤال این است؛ آیا مدرنیته با چنین خصلتی می تواند مبنا و رکنی را نگه دارد که ما برای ادامه ی حیات خود به آن دل ببندیم؟
8- بر اساس تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی - به عنوان نماینده ی اسلام در این دوران- با وجه انحرافی اهل کتاب وجود دارد، باید جایگاه خود را معلوم کنیم. قرآن در آیه ی 120 سوره ی بقره ما را متوجه این امر می کند آن جایی که می فرماید: «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصير» یهود و نصاری -که مدعی حرکت فرهنگی هر دوران می باشند- از شما راضی نمی شوند، مگر آن که شما- از ادعای تمدنی خود و فعالیت های فرهنگی خاص اسلام- دست بردارید و همان نوع نگاهی را که به عالم و آدم دارند بپذیرید و آن نگاه را به عنوان هدایت و رستگاری بشر قبول کنید، ای پیامبر! به آن ها اعلام کن هدایت الهی تنها هدایت است نه آن چه شما با فکر خود برای بشریت طراحی کرده اید و شما مسلمانان نیز بدانید اگر بعد از آن که به نور وحی الهی حقیقت برایتان روشن شد، امیال و هوس های یهود و نصاری را دنبال کنید، انتظاری از ولایت الهی و نصرت و یاری او که از طریق اسلام در این تاریخ برای شما گشوده شده، نداشته باشید.
مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» در این رابطه می فرمایند:
«عمده این است که [انسان] اسیر کلیشه های تحمیلی نظام سلطه نباید بشود. یک تفکّراتی، یک مفاهیمی از سوی تبلیغات پُرحجم نظام سلطه، به طور شبانه روزی در سرتاسر عالم دارد پراکنده می شود؛ یکی از مهم ترین مسائل این است که ما باید اسیر نشویم. این سفارش فقط به مجلس خبرگان نیست. .... با زبان های مختلف آن را بیان می کنند، ناچار ما هم بایستی همرنگ جماعت بشویم و همان را مطرح کنیم، همان را تکرار کنیم؛ نه، ما خودمان مبانی داریم، ما فکر داریم. استکبار در صدد آن است که کلیشه های مورد نظر خودش را به همه ی مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملّت ها، هم بالخصوص به مسئولان و مؤثّران کشورها؛ یعنی دولت ها، نمایندگان مجالس، تصمیم گیران، تصمیم سازان، به قول خودشان اتاق های فکر، به همه ی این ها می خواهند آن کلیشه های خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آن ها بکنند. مایلند همه، جهان را از منظر آن ها ببینند؛ مفاهیمی را که آنها بر روی آن تکیه می کنند، با همان رویکرد آنها، با همان نگاه آن ها تشخیص بدهند و بشناسند. این رویکرد رویکرد سلطه طلبانه است؛ با این رویکرد سلطه طلبانه مفاهیمی را یا جعل می کنند یا دست کاری می کنند و معنا می کنند و مایلند همه، طبق معنای آنها این مفاهیم را بفهمند و به کار بگیرند و در ادبیّاتشان از آن ها استفاده کنند.»[1]
راه های نفوذ فرهنگی دشمن   
9- وقتی قرآن می فرماید: یهود و نصاری در هیچ حالی در مقابل شما کوتاه نمی آیند مگر آن که شما را به رنگ خود درآورند، خداوند می خواهد به ما خبر دهد در هیچ حالی از آن ها برای حفظ هویت اسلامی خود احساس امنیت نکنید و بدانید آن ها سعی وافر دارند فضای ذهنی شما را با زیباجلوه دادن ملاک ها و کلیشه های خود، تصاحب کنند و در آن صورت است که نفوذ در بین شما بسیار آسان می شود. زیرا از منظومه ی فکری خود که زلزله در دنیا ایجاد کرده است، یعنی از انقلاب اسلامی و نفی ظلم و استکبار و استبداد؛ عدول کرده ایم و با آویزان شدن به قدرت های دنیا، خواهان سعادت گشته ایم و این مرگ آزادی و استقلال ما خواهد بود یعنی مرگ همه ی امکاناتی که خداوند جهت تعالی ما در مقابل ما گشوده است و تنها با دست های معجزه گرِ جوانان انقلابی و امید به آینده ی این ملت ظهور خواهد کرد.
بی تعلقی غرب به حقایق پایدار
10- وقتی می توانیم نسبت خود را با فرهنگ استکباری درست تعریف کنیم که متوجه باشیم بدبینی در تفکر اروپایی نسبت به آینده ی خود، از نیمه ی قرن نوزده شروع شد. شوپنهاور فیلسوفی که مشهور است به فیلسوف بدبین؛ تنها فرد بدبین نبود، بلکه او نشانه ای از آغاز وَجه یأس آورِ فرهنگ مدرن است. او متوجه است در عالم غربی، بنیان ها فرو ریخته و سخن گفتن از بنیان ها یا از سر بلاهت است و یا از سر بی توجهی به زمانه و تکیه بر ساخته های ذهنی. زیرا از بی تعلقی نسبت به حقیقت پایدار کار بر نمی آید و در جوهر فرهنگ و اندیشه ی غربی خاصیت بی تعلقی نسبت به حقایق نهادینه شده است. آیا انقلاب اسلامی که نظر به حقایق پایدار عالم دارد می تواند با چنین فکر و فرهنگی کنار آید و بدان اعتماد کند؟ و یا باید به توصیه ی قرآن عمل نماید که در رابطه با چنین قومی می فرماید: «لا يَرْقُبُونَ في‏ مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُون‏»(توبه/10) اینان نسبت به مؤمنینِ طرف معامله ی خود هیچ پیمانی را نگه نمی دارند، اینان انسان های متجاوز به حقوق دیگران می باشند. و جوهر این بی تعلقی نسبت به حقایق پایدار در این تاریخ و در این روزگار تماماً در شخصیت استکباری فرهنگ غربی ظهور کرده و کسانی در این هوشیاری قرار می گیرند که نسبت به روح غربی آگاهی لازم را داشته باشند و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه اللّه»: «همه بدانند دشمن می خواهد چه کار کند؛ ... با لبخند دشمن، با احیاناً یک مساعدت کوتاه مدّت دشمن ... فریب نخوریم».[2]
محدودیت غرب در ساخته های ذهنی
11- انسان غربی بیش از آن که در جهان واقعی حضور داشته باشد، در جهان مجازی زندگی می کند و این موجب تغییر تلقی انسان غربی از خود شده و چون مغلوب عالَم مجازی است، ریشه ها و اصول را گم کرده و اساساً ریشه و اصولی نمی شناسد تا ما مبتنی بر آن اصول روی آن ها حساب کنیم. هیچ اطمینانی به انسان غربی نیست و به جهت تقابلی که با هر امر قدسیِ جدّی دارد، هرکاری از دستش برآید بر ضد انقلاب اسلامی انجام می دهد.
12- کسی که اساس مناسبات خود را بر امکانات جهان مجازی گذاشته است مرجعی برای تعیین جایگاه خویش ندارد و به همین جهت همواره باید آماده ی فروپاشی آن باشد و بروز صورت های آشفته ی آن فرهنگ و نقض تعهدات آن، همه به جهت آن است که غرب، به ساخته های ذهنی خود محدود شده است.
13- جنگ هایی که در صدساله ی اخیر واقع شد، همه نشان داد که علم و تکنیک به مثابه عوامل اصلی خوش بینی به آینده، چه بسا مؤثرترین ابزار فلاکت و نابودی انسان باشد. انتظار حکیمانه در زمان ما، حداقل، انتظار گشایش امکان های جدید در زندگی و اندیشه ی بشر است. و ملت ایران در این رابطه برای نجات خویش از سرنوشت غربی قیام کرد و معلوم است وقتی ملتی برای نجات خویش قیام کند از آینده ای دفاع می کند که ادامه ی گذشته ی غرب زدگی آن نیست زیرا متوجه شده فرهنگ غربی در حالی که همه ی فرهنگ ها را دگرگون ساخته و همه ی اقوام را درگیر مسائل خود کرده، در مسیر آینده ای سختْ ظلمانی قرار گرفته و در نتیجه باید به دورانی وارد شد که آن دوران با اصول و جهت گیری دیگری شروع می شود و تقابل انقلاب اسلامی با فرهنگ غربی در این فضا شکل گرفته است و معلوم است که این یک تقابل موهوم نیست و لذا مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» در رابطه با آن می فرمایند:
 «امروز البتّه دشمن، استکبار جهانی است. استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست؛ یک امر واقعی است و دارای مصادیق روشنی است؛ آمریکا بزرگ ترین مصداقش است و پشت سرِ هیئت حاکمه ی آمریکا، کمپانی ها و تراست ها و کارتل ها و سرمایه دارانِ جهان خوارِ غالباً صهیونیست هستند که در همه جا هم گسترده اند؛ مخصوص آمریکا هم نیست؛ در اروپا هم این ها به شدّت نفوذ دارند، در بعضی جاهای دیگر هم همین جور؛ این معنای استکبار است. شیشه ی عمر این استکبار با یک چنان حرکت اسلامی شکسته خواهد شد که پیدایشِ این حرکت با انقلاب اسلامی انجام گرفته، ادامه ی آن با جمهوری اسلامی و تداوم حرکت جمهوری اسلامی در خطّ انقلاب تأمین شده، و آینده هم همین طور دارد پیش می رود».[3]
14- وقتی متوجه شدیم انسان غربی هیچ هویتی را برای خود نگه نداشته و انسانی است که در فضا معلق است، باید انتظار هرگونه حرکت غیر عاقلانه ای را از او داشت و در این رابطه به شدت باید خود را بنا به توصیه ی قرآنی مجهز و آماده کرد، تا حتی در حین نماز خواندن غافل گیر نشویم. و بنا به چنین توصیه ای عده ای در حین تقابل با دشمن، به نماز ایستادند و عده ای مواظب بقیه و اسلحه های خود بودند، زیرا «وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً»(نساء/102) کفار دوست دارند که ای کاش شما از اسلحه ها و امکانات تان غافل شوید تا برق آسا و با یک حمله ی سرنوشت ساز به شما حمله کنند، در حالی که اگر مواظب دشمن باشید خداوند بنا را بر این گذاشته که عذاب خوارکننده ای برای دشمنان شما آماده کند و هیبت آن ها را در این زمانه فرو ریزد.
معنای خطّ امام«رضوان اللّه تعالی علیه»
15- این خطی است که توسط حضرت روح اللّه امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» در این تاریخ به صحنه آمده است و هرکس مایل است و ادعا دارد می خواهد آن خط نورانی را ادامه دهد، نباید یک لحظه از تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی و فرهنگ غربی هست، غفلت کند و وظیفه دارد عالِمِ به زمانه بودن را در این فضا تجربه نماید زیرا انسان با خودآگاهی به زمانه، اصیل می شود و شرط خودآگاهی به زمانه، افق داشتن است و نه اسیر روزمرّه گی هابودن.
کار اصلی متفکران در این دوران
16- کسی که آینده را حسّ نکند و رو به آینده نداشته باشد، البته به سوی آینده کشانده می شود ولی این نوع روبه آینده رفتن اصالت ندارد، چنین انسانی همان طور که نسبت به زمانه، خودآگاهی ندارد، انسان بی آینده است. مواجهه با آینده، قدرت روح و فکر می خواهد. آینده گاهی به مثابه ی جلال الهی در وجود آدمی، خوف ایجاد می کند. با این وصف، کارِ اصلی متفکر پس از آمادگی های لازم، اندیشیدن در باره ی آینده ای است که امکان تعالی بشر در آن نهفته است و این راز رهایی از کلیشه های فکریِ فرهنگ استکباری است که رهبر بصیر انقلاب، متذکر آن هستند و می فرمایند:
«نیروهای مؤمن ما در سرتاسر کشور بدانند که حرکت، به سمت اهداف و آرمان های اسلامی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. و همه خودشان را آماده نگه بدارند، همه آماده باشند؛ نیروهای مؤمن، نیروهای اصیل و معتقد در سرتاسر کشور -که بحمدالله اکثریّت قاطع این کشور را هم تشکیل می دهند- آماده  به کار باشند. آماده به کار به معنای آماده ی جنگ نیست؛ یعنی هم آماده ی کار اقتصادی باشند، هم آماده ی کار فرهنگی باشند، هم آماده ی کار سیاسی باشند، هم آماده ی حضور در میدانها و عرصه های مختلف باشند؛ آماده باشند، ما همه باید آماده باشیم. در مقابل این جهت گیری های دشمنان -که دشمنان ما شب و روز نمی شناسند- ما هم بایستی شب و روز نشناسیم و همه آماده باشیم. و وعده ی الهی هم راست است؛ خدای متعال وعده اش راست است، ما سوءظنّ به وعده ی الهی نباید داشته باشیم.  یک بار من این جا عرض کردم که باید به خدا پناه ببریم و سوءظنّ به وعده ی الهی [نداشته باشیم. خدای متعال لعنت کرده؛ «الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا» یعنی خدا لعنت کرده کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند. حُسن ظنّ به خدا این است که وقتی می گوید که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»، این را باور کن؛ این حسن ظنّ به خدا است؛ وقتی می فرماید: «لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»، این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیّت ما نصرت دین الهی است - معنای نصرت خدا همین است- بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم؛ وقتی انسان با این روحیّه حرکت کرد، آن وقت آن سکینه ای که عرض کردیم بر دل های ما ان شاءالله نازل خواهد شد.»[4]
طلوعِ راه نجات بشر
17- مهم ترین کاری که از ما برمی آید پایداری در تاریخی است که از طریق حضرت روح اللّه گشوده شده. اگر این پایداری با جدّیت تمام شکل گیرد خداوند آن خواهد کرد که باید بکند و از افقِ انسانِ متعلق به انقلاب اسلامی راهِ نجات بشر طلوع خواهد کرد. حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ و سیر و حرکتی که تا حال داشته، خبر از آن می دهد که انسان در آستانه ی برقراری نسبتی خاص با خداوند است که به کمک آن نسبت؛ زمین، زمینِ دیگر و آسمان، آسمان دیگری خواهد بود.
انسان معاصر که تحت سلطه ی فرهنگ غربی است با وجود قدرت و اطلاعات بی نظیری که دارد بیش از گذشته گرفتار دلهره و اضطراب است و بیش از همیشه زیر سلطه ی کمیّت ها قرار دارد. با ظهور هرچه بیشتر انقلاب اسلامی در مناسبات بشر است که این سیر، تغییر می کند و آرامش و اطمینان قلب و حاکمیت کیفیت ها، به تاریخ برمی گردد و فرهنگ غربی این را خوب احساس کرده است و لذا به جای تغییر خود که توان چنین تغییری را دیگر از دست داده است، درصدد تغییر جایگاه انقلاب اسلامی در این تاریخ است، در حالی که با این کار تجربه نشان داده است با ناکامی بیشتری روبه رو خواهد شد و البته این به شرطی است که ما در اتخاذ مواضع انقلابی، بدونِ رودربایستی و با بیان مبانی امام بزرگوار در مقابل دشمنان انقلاب اسلامی؛ در این تاریخ حاضر شویم، زیرا دشمن از جایی نفوذ می کند که روحیه ی تقابل با نظام استکباری در آن جا کاسته شده باشد و عزم کلّی در این تقابل ضعیف گردد و فراموش کنیم خداوند هیچ راهی برای به میدان آمدن کفار در امور مسلمین نگذاشته و با آیه ی «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً»(نساء/141) خواسته است بفرماید در مسیر جذب ولایت الهی در امورتان، هیچ نیازی به گشودن راه نجات از طریق کافران ندارید و هیچ مشکلی از ما توسط غرب حلّ نمی شود، این پیام اصلی انقلاب اسلامی است، وگرنه گرفتار شیفتگی های پوچ و بی ثمر آن ها خواهید شد. زیرا اگر دشمن غربی احساس کند به او نیاز داریم، فخرفروشی خود را شروع می کند و این، شروع بی رنگ شدن عزّتی است که خداوند به ما داد. و با عادی شدنِ روابط ما با آمریکا بی رنگ شدن آن عزّت شروع می شود و تقابل تمدنی انقلاب اسلامی با آمریکا که موجب حضورایران در خطّ مقاومت منطقه است، تضعیف می گردد. مک دونالد و کوکاکولا و برجام؛ همه بهانه است و تنها با توجه به ذات فرهنگ غربی و جایگاه قدسی انقلاب اسلامی می توان از چنین دام های شیطانی رهایی یافت. و باید توجه داشت که جایگاه قدسی انقلاب اسلامی را می توان در اصول مکتب امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» که به تعبیر مقام معظم رهبری عبارتند از: «اسلام ناب محمدی» و «نفی اسلام آمریکایی» و «اعتماد به صدقِ وعده ی الهی» و «بی اعتمادی به مستکبران» دنبال نمود و نیز باید بدانیم غفلت از این موضوع که یک نوع تحریف شخصیت آن بزرگوار می باشد، تحریف صراط مستقیم ملت ایران است و به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه اللّه»؛ اگر راه امام گم یا فراموش و یا خدای ناکرده عمداً به کنار گذاشته شود، ملت ایران سیلی خواهد خورد

منبع: لب المیزان
................................
پی نوشت ها:
 [1] - سخنان مقام معظم رهبری در 94/6/12 در دیدار با اعضای خبرگان
[2] - همان.
[3] - همان.
[4] - همان.

Share