ابعاد سیاسی مهدویت

ابعادسیاسی مهدویت

اكنون كه دوران غیبت امام(علیه السلام) پیش  آمده و بناست احكام حكومتی اسلام باقی بماند و استمداد پیدا كند و هرج و مرج روا نیست، تشكیل حكومت لازم می آید، عقل هم به ما حكم می كند كه تشكیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیری كنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم كردند دفاع كنیم

ابعاد سیاسی مهدویت
 از آنجا كه طبق روایات قطعی، حضرت مهدی انقلابی سیاسی و دینی در جهان برپا خواهد كرد و تنها فردی خواهد بود كه عدالت را به معنای واقعی در همه ابعاد آن در سرتاسر جهان برپا خواهد داشت. بررسی ابعاد سیاسی این مسئله نیز از دید امام خمینی اهمیت خاصی دارد زیرا باید بر پایه سیاست مبتنی بر دین اسلام مشخص شود كه حضرت صاحب دارای چه جایگاه و ویژگیهایی در تحقق این امر هستند.
الف: تداوم رسالت انبیاء
از آنجا كه یكی از مهمترین رسالت انبیاء در طول تاریخ ریشه كنی ظلم و اجرای عدالت بود، این امر پس از حضرت رسول در فرایند امامت و ولایت ائمه اطهار دنبال گردید. از این رو حضرت مهدی و دیگر امامان، وارثان نبوت هستند كه این امر با حضرت صاحب و ختم ولایت در او به پایان می رسد. به بیان دیگر از آنجا كه اسلام دین كاملی است و دعوی اجرای تمامی احكام برای تأمین سعادت بشر را دارد بنابراین بنا به خود اصول اسلامی باید پس از پیامبر جامعه اسلامی توسط حجت حق و امام عصر مربوطه هدایت و رهبری شود، كه از آن به امامت و ولایت تعبیر می شود. پس می توان گفت امامت یك اصل مسلمی در اسلام است كه خدا آن را قرار داده تا اجرای احكام دین و زنده بودن آن تضمین گردد. به گفته امام خمینی: «باید امامت كه معنی اش تعیین نگهبان از برای دین است در دین اسلام مسلم و ثابت باشد و اگر قانونگذار اسلام یك خردمند عادل هم بود باید تكلیف دینداران را پس از خود معین كند.(1)
 پس امامت تداوم بخش نبوت به صورتی دیگر برای اجرای احكام دینی و تضمین سعادت انسان های دیندار است و ضروری اصلی دین نیز است یعنی دین اسلام بدون اصل امامت نمی تواند یك دین كامل باشد. این امر از دید امام خمینی تا آنجا اهمیت دارد كه او امامت را همپایه نبوت می داند و آن را عامل حفظ جامعه مسلمین تلقی كرده و می گوید:
«همان طور كه دین و قرآن در پیشگاه خدا و پیامبر با اهمیت تلقی می شود، امامت هم باید در آن پیشگاه به همان اهمیت شناخته شود، زیرا امامت قوه و جریان قانون است كه مقصود اصلی از دین و قانونگذاری است از این جهت بی امامت قانونگذاری لغو و بیهوده است و امری بسیار كودكانه و از قانون خرد بیرون است و با امامت، دین كامل و تبلیغ تمام می شود.(2)
 بر این اساس امام خمینی اعتقاد دارند كه حضرت رسول هنگام رحلتشان تمامی امامان دوازده گانه بعد از خودشان را با تمامی مشخصات ذكر كردند و این امر اساسی را فراموش نكردند تا امت درباره آن تصمیم بگیرند و از این رو وظیفه مسلمانان، بالاخص شیعیان در این امر آشكار و واضح است. با این وصف، حضرت صاحب  الزمان جانشین بر حق و امام حق زمان است كه تداوم گر رسالت انبیاء برای اجرای احكام دین اسلام می باشد. زیرا او در زمان حاضر، ولایت مطلق الهی را بر عهده دارد و به بیان دیگر تحقق بخش اهداف و غایات انبیاء هست. امام خمینی در بیان این امر می گوید: «مقصود از حجت خدا بودن امام معصوم، این نیست كه فقط بیان كننده احكام است، زیرا گفته افرادی چون زراره و محمد بن مسلم نیز حجت است و هیچ كس حق مردود دانستن و عمل نكردن به روایات ایشان را ندارد و این امر روشن است. بلكه منظور از حجت بودن امام زمان و پدران بزرگوارش این است كه خداوند تعالی به سبب وجود ایشان و سیره و رفتار و گفتار آنان در تمام شئون زندگی شان بر بندگان احتجاج می كند.(3)
 و نیز بیان می كند كه در دیدگاه شیعه حجت بودن امامان و نیز امام زمان به ولایت مطلقه الهی آنان كه از سوی خدا به آنان داده شده است ارتباط وثیق دارد و بواسطه این ولایت است كه آنان بر تدبیر امور خلایق قادر و توانا هستند و در جامعه، حق حاكمیت دینی و سیاسی را به عهده دارند.
 ب ـ برپاكننده عدالت و احیاكننده دین
از مهم ترین ویژگی هایی كه برای حضرت صاحب در نظر گرفته می شود برپایی عدالت و داد توسط او در جهان است، و به یقین می توان گفت كه تأكید بر این جنبه او از تمام دیگر ویژگیهایش بیشتر می باشد. این نشان دهنده آن است كه بشر امروز بیش از هر چیز، از ظلم و بی عدالتی رنج می برد و بی صبرانه منتظر ظهور منجی خود برای ریشه كنی و گسترش عدالت است. از سوی دیگر این امر نشان دهنده بروز انحراف در باورهای دینی بشر و در واقع ایجاد خلا معنویت می باشد یعنی گسترش ظلم در جهان امروز نتیجه معنویت زدایی و دین زدایی از زندگی انسان بوده است كه آدمی را دچار ظلم خانه برانداز كرده است. از این رو ریشه كنی و عدالت گستری و نیز اجرای احكام دین واقعی از ویژگیهای مهم مهدی موعود است. امام خمینی كه در پرتو اندیشه شیعی می اندیشد بر این ویژگی حضرت صاحب تأكید زیادی دارد او برپاداشتن عدالت را اهم رسالت انبیاء می داند كه تداوم آن تا تحقق كامل بر عهده امام زمان است و هم بواسطه گسترش بیش از حد ظلم در جامعه انسانی كه آدمی از آن به فریاد آمده است. از این در خصوص تداوم راه انبیاء برای تحقق عدالت توسط حضرت مهدی می گوید:
 «هر یك از انبیاء كه آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود كه اجرای عدالت را در همه عالم بكنند، لكن موفق نشدند، حتی رسول ختمی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ كه برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا، و آن كس كه به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد كرد، نه آن هم این عدالتی كه مردم عادی می فهمند، ...بلكه عدالت در تمام مراتب انسانیت. انسان اگر هر انحرافی پیدا كند، انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش، این ایجاد عدالت است در انسان، ... و فقط برای حضرت مهدی موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد.(4)
 بنابراین در دید امام خمینی رسالت انبیاء برای تحقق عدالت واقعی در جهان تنها با قیام حضرت مهدی كامل می شود كه به همین دلیل او تداوم بخش و وارث رسالت انبیاء است كه ولایت مطلقه الهی در او خاتمه می یابد و بشر به واسطه او به كمال خود می رسد.
 امام خمینی بر این اساس بر آن است كه لازمه اجرای عدالت توسط حضرت صاحب طولانی شدن عمر او تا زمانی است كه اراده الهی بر آن تعلق بگیرد زیرا او وظیفه دارد زمین را از فساد و ظلم پاك نماید و از این رو مصداق «یملأ الارض عدلاً بعد ما ملئت جورا»(5) است. یعنی او بعد از اینكه زمین و ساكنان آن آكنده از ظلم و ستم شدند، آنها را از ظلم و ستم پاك كرده و عدالت را در آن برقرار می سازد. نكته ای كه در این خصوص لازم است توجه شود این است كه تداوم رسالت انبیاء برای تحقق عدالت در سرتاسر جهان، باید با دیگر شئون انبیاء تناسب داشته باشد، یعنی حضرت صاحب وظیفه دارد كه وجدان های خفته و منحرف را بیدار سازد و پوستین وارونه كه بر ارزش ها و باورهای دینی پوشانده شده را درآورد، تا اینكه انسان تهی شدن از معنویت و منحرف از باورهای دین حقیقی، دوباره به دین راستین و معنوی بازگشت نماید و این یعنی بازخوانی دوباره اسلام راستین برای پیروی و ندا دادن توحید حقیقی. از این رو امام خمینی، حضرت مهدی را از پیروان راستین پیامبر اكرم می داند كه اصول فراموش شده پیامبر و دیگر انبیاء را اجرا خواهد كرد. به تعبیر دیگر حضرت مهدی مجری و مجدد شریعت در آخرالزمان خواهد بود.
 دو وظیفه مهم قبلی یعنی برقراری عدالت و اجرای شریعت اسلام، تنها با تشكیل نظام حكومتی امكان پذیر است این امری است كه در زمان انبیاء و امامان قبلی برای هر یك كه میسر بود واقع شد، یعنی در این دنیا برای تحقق اهداف عالیه دینی باید نظام و ساز و كار مربوطه را هم ایجاد كرد. كه این همان وراثت مستضعفین بر روی زمین خواهد بود. از این رو امام خمینی ظهور انقلاب اسلامی و تشكیل حكومت اسلامی در ایران و امكان آن در سایر نقاط جهان را مقدمه ای برای انقلاب جهانی حضرت مهدی و تشكیل دولت فراگیر او می داند و می گوید: «امید است كه این انقلاب جرقه و بارقه ای الهی باشد كه انفجاری عظیم در توده های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقیة الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهی شود.»(6) و آرزوی آن را دارند تا حكومت اسلامی توسعه یابد تا آنجا كه زمینه تحقق عدالت گسترده اسلامی و حكومت عدل الهی توسط حضرت صاحب مهیا گردد.
 ج ـ اصلاح تلقی های غلط از انتظار
 یكی از نگرانیهایی كه امام خمینی درباره ظهور حضرت مهدی دارند، رواج نگرش های انحرافی درباره انتظار برای ظهور آن حضرت است. ایشان ابتدا بر نگرش فعالانه در امر انتظار تأكید می كنند، یعنی انتظار آن است كه منتظران ضمن اینكه منتظر آمدن آن حضرت باشند، برای تحقق عدالت و از بین رفتن ظلم تلاش و مجاهده كنند. لذا می گوید: «اینطور نیست كه حالا كه ما منتظر ظهور امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم: عَجّل عَلی فرجه. عجّل با كار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم كنید برای آمدن او، و فراهم كردن اینكه مسلمین را با هم مجتمع كنید همه با هم بشوید، ان شاءالله ظهور می كند ایشان»(7)
 پس انتظار فرض یك كنش و فعل و كارگر بودن است نه یك انفعال و صرف منتظر چیزی بودن، تا آن واقع شود. زیرا انفعال و دست از فعالیت كشیدن در واقع سلب مسئولیت در قبال جامعه و انسانهای آن است كه عواقب جبران ناپذیری در پی خواهد داشت. از این رو در دید امام خمینی انتظار واقعی برای ظهور حضرت صاحب به دعا و سكوت یا دست از فعالیت كشیدن به امید آمدن او نیست، بلكه تلاش مجدانه برای برقراری عدالت و ریشه كنی ظلم در هر زمان و مكان با امید به آمدن آن حضرت است. لذا امام خمینی به شدت با نگرش های انحرافی درباره انتظار به مقابله برمی خیزد.
 1ـ نگرش اول درباره انتظار فرج:
 
بر اساس این نگرش انتظار فرج یعنی مؤمنان در مسجدها و حسینیه ها بنشینند و تنها برای ظهور امام زمان دعا كنند و البته امر به معروف و نهی از منكر زبانی هم بكنند ولی در مسائل جامعه دخالت نداشته باشند.(8)
2ـ نگرش دوم درباره انتظار فرج:
این نگرش بر آن است كه كاری به اینكه در جهان و دنیا چه می گذرد نداشته باشید. شما تنها منتظر باشید تا حضرت صاحب بیایند و خودشان جامعه را اصلاح نمایند،(9) پس طبق این نگرش ما در قبال مردم جهان تكلیفی نداریم و تنها تكلیف ما دعا كردن و انتظار كشیدن برای ظهور آن حضرت است تا ایشان خودشان امور را ساماندهی كنند. امام خمینی این دو نگرش را دیدگاه افرادی می داند كه می خواهند از زیر مسئولیت اجتماعی و دینی خود شانه خالی كنند و تن به سختی های مبارزه و تلاش در جامعه ندهند. لذا یك روایت جعلی یا دروغین پیدا می كنند و آن را مستمسك خود قرار می دهند و با این كار وجود ظلم و ظالم را در دنیای خود و دیگران مشروع قلمداد می كنند. ایشان ضمن رد این دو دیدگاه و نفی ظلم در هر زمان و مكان به حدیث معروف استناد می كنند كه می گوید: مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد كه مسلمان نیست.(10) پس برای مسلمان در هر زمان و مكانی مبارزه علیه ظلم و ظالم واجب است و او نمی تواند انتظار برای فرج را توجیهی برای فرار خود از این مسئولیت قرار دهد.
 3 و 4ـ نگرش سوم و چهارم درباره انتظار:
 این دو دیدگاه بر آن هستند كه چون حضرت صاحب، زمانی ظهور خواهند كرد كه ظلم و فساد جهان را پر كرده باشد، پس بهترین كار برای ما منتظران آن است كه به گسترش ظلم و فساد در جهان كمك كنیم تا زمینه ظهور حضرت زودتر فراهم شود، یا اگر در گسترش ظلم كاری نمی توانیم انجام دهیم حداقل، به گسترش ظلم و معصیت كاری نداشته باشیم تا اینكه حضرت صاحب خودشان بیایند و تمامی ظلم و فساد را ریشه كن كنند. بنابراین طبق این دیدگاه ها وظیفه ما جلوگیری از گسترش ظلم نیست بلكه كمك به گسترش آن و یا حداقل مانع نشدن در مقابل آن می باشد.(11)
 امام خمینی در رد این دیدگاهها، آنها را انحراف اساسی از مسیر اسلام و هدایت دانسته و طرفداران آنها را خطاب قرار می دهند كه آیا آنها تمام واجبات دینی خود را نیز تعطیل كرده اند تا امام زمان بیاید، یا اینكه واجباتی مثل نماز را از آن جدا كرده اند.(12) به نظر می رسد این دیدگاه منطق كسانی است كه با سكوت خود در مقابل ظالم و گسترش ظلم، در واقع منافع خاصی را برای خود دنبال می كنند یا اینكه دچار سطحی نگری و انحرافات اساسی در دین هستند. انحراف گروه سوم و چهارم تا آنجاست كه در شكل افراطی آن حتی خود را موظف به كمك به گسترش ظلم در جهان می دانند و این را برای خود خدمت بزرگی به منظور تعجیل در ظهور حضرت صاحب قلمداد می كنند.
 5ـ نگرش پنجم درباره انتظار:
 این نگرش بر آن است كه تشكیل هرگونه حكومت در زمان غیبت امام زمان باطل می باشد و از این رو اینها در زمان غیبت تلاش برای تشكیل حكومت را حرام تلقی می كردند. امام خمینی انجمن حجتیه ها را مصداق این گروه دانسته و درباره آنها می گوید: «یك دسته دیگری بودند كه می گفتند كه هر حكومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حكومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهایی كه بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتی كه وارد شده است بر این امر كه هر علمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است.»(13)
امام خمینی این فكر را یك اندیشه دارای ریشه استعماری می داند یعنی توسط استعمارگران اندیشه جبر و انفعال را از این طریق در میان دینداران ترویج می دهند تا به راحتی سلطه خود را ادامه دهند. و لذا امام خمینی این را یك فكر تزریقاتی و وارداتی می داند كه دینداران را اسیر خود كرده است. امام می گویند: «اما مسأله این است كه دست سیاست در كار بوده، همان طوری كه تزریق كرده بودند به ملتها، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیتهای دنیا كه سیاست كار شماها نیست، بروید سراغ كار خودتان و آن چیزی كه مربوط به سیاست است بدهید به دست امپراطورها. خوب! آنها از خدا می خواستند كه مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه.»(14)
 امام خمینی مصداق واقعی این سیاست را استعمار ملت مستضعف جهان توسط امریكا و شوروی می داند كه با این كار هستی مسلمین را به غارت بردند و آنها را به خودشان مشغول كردند. از سوی دیگر امام استدلال طرفداران دیدگاه پنجم را مبنی بر باطل بودن هرگونه حكومتی در زمان غیبت كه آن را به معصوم نسبت می دهند با این بیان رد می كند كه اگر كسی در زمان غیبت با علم مهدی و با عنوان مهدویت قیام كند یعنی خودش را مهدی موعود بنامد، این قیام باطل است و عمل او حرام و ضد اسلام، نه ما مسلمانان در زمان غیبت برای تشكیل حكومت و اداره امور خودمان.
 ـ وظایف منتظران:
 
تشكیل حكومت و دفاع چیزی كه دغدغه مهم امام خمینی در زمان غیبت است این است كه انتظار به معنای واقعی، همان تلاش مخلصانه برای تحقق عدالت و ریشه كنی ظلم از جامعه با تشكیل حكومت و اداره زندگی دینداران، ضمن دعا برای تعجیل ظهور حضرت صاحب است. این امر از آنجا ناشی می شود كه اسلام بعنوان دین كامل به ما حكم كرده است كه در هر زمان و حتی زمان غیبت با تشكیل حكومت، امور زندگی دینداران را سامان دهیم.
 به گفته امام خمینی: «همان دلایلی كه لزوم امامت را پس از نبوت اثبات می كند، عیناً لزوم حكومت در دوران غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در بر دارد، بویژه پس از این همه مدت كه از غیبت آن بزرگوار می گذرد و شاید آن دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد، علم آن نزد خداوند است و ما از طولانی شدن آن به خدای بزرگ پناه می بریم»(15) بنابراین لزوم تشكیل حكومت برای تدبیر امور مؤمنین در هیچ زمان و مكان تعطیل بردار نیست و این یك ضرورت عقلی و دینی برای همه دینداران می باشد. پس لزوم تشكیل حكومت همیشگی است. از این رو امام خمینی تشكیل حكومت را برای برقراری زندگی عادلانه، اجرای حدود الهی، جلوگیری از تعدی به حقوق مردم حتی در زمان غیبت ضرورتی بدیهی می داند. زیرا تنها با تشكیل حكومت است كه احكام دین اسلام ضمانت اجرایی پیدا می كنند و زمینه فساد و ظلم از بین می رود و عدالت اجتماعی برقرار می گردد. لذا امام خمینی می گوید: «امروز و همیشه وجود ولی امر، یعنی حاكمی كه قیم و برپا نگهدارنده نظم و قانون اسلام باشد ضرورت دارد، وجود حاكمی كه مانع تجاوزات و ستمگریها و تعدی به حقوق دیگران باشد، امین و امانتدار و پاسدار خلق خدا باشد، و از بدعتهایی كه دشمنان و ملحدان در دین و در قوانین و نظامات می گذارند جلوگیری كند.»(16)
 پس تشكیل حكومت در عصر غیبت همان ویژگیهای تشكیل حكومت در دوران حضرت رسول و امیرالمؤمنین را دارد و كاركردهای سیاسی، دینی، اقتصادی و غیره خاص خود را می تواند داشته باشد، یعنی هم ضامن اجرای عدالت و مانع گسترش ظلم و هم ضامن اجرای احكام فردی و اجتماعی دین و تعالی جامعه در همه ابعاد است. زیرا عدم تشكیل حكومت در این دوران به معنای تعطیل قوانین و احكام دینی، سیاسی و غیره اسلام است كه این آشكارا با ادعای اسلام مبنی بر كامل بودن آن در تضاد و تناقض است. از این رو امام خمینی تشكیل حكومت در عصر غیبت را تداوم گر امامت شیعی در شكل دیگر و جزء ولایت می داند، یعنی ضرورت تحقق ولایت ائمه در دوران غیبت تشكیل حكومت از سوی علما و فقهای دینی برای تداوم حكومت اسلام و ولایت ائمه است. لذا امام خمینی می گوید: «انتظار به ضرورت تشكیل حكومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره جزیی از ولایت است، چنانچه مبارزه و كوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است... ما كه به ولایت معتقدیم، و اینكه رسول اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) تعیین خلیفه كرده، و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه كند و ولی امر مسلمانان را تعیین كند، باید به ضرورت تشكیل حكومت معتقد باشیم و باید كوشش كنیم كه دستگاه اجرای احكام و اداره امور برقرار شود. مبارزه در راه تشكیل حكومت اسلامی، لازمه اعتقاد به ولایت است.»(17)
بنابراین ضرورت تداوم ولایت و اجرای احكام اسلامی، در واقع همان ضرورت حفظ و بقای احكام اسلامی برای آینده است كه این امر تنها با تشكیل حكومت امكان پذیر است. از این رو تشكیل حكومت، حتی در زمان غیبت امام معصوم نیز امری بدیهی و آشكار است. زیرا در این میان دفاع از هستی و كیان جامعه اسلامی در مقابل تجاوزات و هجومهای بیگانگان تنها با تشكیل حكومت و سازمان سیاسی و نظامی و اعمال رهبری سیاسی و نظامی امكان پذیر است. پس از آنجا كه دفاع از تمامیت ارضی مسلمین واجب عقلی و شرعی است. وسیله انجام این واجب تشكیل حكومت در هر زمان و مكان حتی عصر غیبت است. از این رو امام خمینی می گوید: «اكنون كه دوران غیبت امام(علیه السلام) پیش  آمده و بناست احكام حكومتی اسلام باقی بماند و استمداد پیدا كند و هرج و مرج روا نیست، تشكیل حكومت لازم می آید، عقل هم به ما حكم می كند كه تشكیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیری كنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم كردند دفاع كنیم. شرع مقدس هم دستور داده كه باید برای همیشه در برابر اشخاصی كه می خواهند به شما تجاوز كنند برای دفاع آماده باشید، برای جلوگیری تعدیات افراد نسبت به یكدیگر هم حكومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است. چون این امر به خودی خود صورت می گیرد، باید حكومت تشكیل داد.»(18)
امام خمینی همچنین این مسئله را در نظر دارند كه در زمان غیبت حضرت صاحب، فرد مشخصی برای اداره امور و تشكیل حكومت از سوی خدا و حتی ائمه معرفی نشده است، كه این مسئله نشان می دهد با توجه به ضرورت تشكیل حكومت در این زمان، به حكم عقل و شرع، این امر به عهده علمای دینی و فقهای زمان است تا با اقدام به تشكیل حكومت زمینه اجرای احكام اسلامی و حراست از كیان سرزمین های اسلامی فراهم گردد. تأكید استدلالی در این مسئله بر آن است كه همان خاصیتی كه امر حكومت در زمان حضرت رسول و حضرت علی داشت عیناً در زمان دیگر ائمه و حتی در عصر غیبت دارد و از این جهت فرقی میانشان وجود ندارد. امام خمینی درباره دخالت در امور سیاسی و اجتماعی مسلمین تا آنجا تأكید دارند كه حتی شركت در اداره جامعه تحت لوای حكومت غیرعادل را برای كمك به مردم مستضعف جایز و روا می داند كه این امر حتی در زمان ائمه مرسوم و مورد تأیید آنها بوده است. به گفته ایشان: «در همان تشكیلات خانمانسوز دیكتاتوری هم اگر كسی وارد شود برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال كشور و توده خوب است. بلكه گاهی هم واجب می شود.»(19)
امام خمینی در نهایت بین جهاد و دفاع در زمان غیبت امام زمان تفكیك قایل می شود، او دفاع را در هر شرایطی، حق مسلم هر فرد و جامعه می داند كه برای انجام آن نیازی به اذن امام زمان هم نیست. زیرا دفاع از حقوق اولیه و مسلم انسانهاست، در حالیكه جهاد، بالاخص اگر برای كشورگیری یا فتح سرزمینهای جدید به منظور دعوت آنها به اسلام باشد تنها در زمان تشكیل دولت امام زمان و به اذن او امكان پذیر و مشروع است. و اگر كسی بدون اذن امام معصوم شخصاً دست به چنین كاری زند فعل و عمل او باطل و حرام است. از این رو بر اساس نظر امام خمینی می توان گفت دفاع كه همان حفظ كیان و هستی مسلمین است امری عقلی و مسلم است كه شرع اسلام هم بر آن تأكید فراوانی دارد و لذا ادعای كسانی كه طرفدار تعطیل امر دفاع در زمان غیبت هستند، ادعایی باطل است كه احتمالاً ناشی از رخوت و سستی در ایمان و حمیت آنهاست كه باعث توجیه وجود و گسترش ظلم نیز می شود. امام خمینی در خصوص دفاع، كه او آن را قسم دوم از جنگ اسلامی می داند، می گوید: «اما قسم دوم از جنگ اسلامی كه به نام دفاع اسم برده شده و آن جنگیدن برای حفظ استقلال و دفاع در مقابل اجانب است، به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و كسی از مجتهدین نگفته كه دفاع را باید با امام یا جانشین آن كرد، بلكه بر تمام افراد توده واجب است به حكم اسلام، از كشور اسلامی محافظت كنند و استقلال آن را پابرجا نمایند.»(20) امام خمینی این نظر خود را با اشاره به آیاتی از قرآن مورد تأكید بیشتر قرار می دهد، آیاتی چون: «و قاتلوا المشركین كافه كما یقاتلونكم كافه»(21) و آیه «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم».(22)
 نتیجه گیری در اندیشه امام خمینی جریان نبوت و امامت یك جریان واحد است كه تحقق كامل آن در زندگی مسلمین، ضامن سعادت دنیایی و آخرتی آنها خواهد بود. در این میان امامت ائمه، بالاخص حضرت ولی عصر در زمان حاضر، دارای ویژگی خاص است. زیرا او در عین حال كه تداوم گر رسالت انبیا در شكل امامت در زمانه كنونی است، آخرین حجت خدا بر روی زمین، انسان كامل خدا و صاحب ولایت مطلقه الهی است كه بر باطن امور عالم، بالاخص دینداران خود اشراف دارد، و ما از حضور مستقیم و بهره مندی از فیض حضوری آن حضرت محروم هستیم. از این رو در درجه اول شخصیت والای ایشان برای جهان، بالاخص شیعیان امامیه، كه او را منجی واقعی بشریت در آخرالزمان می دانند برجستگی خاص دارد. از ویژگیهای شخصیتی ایشان، انسان كامل، خاتم ولایت، وارث انبیاء و اولیاء، حجت الهی حق بر روی زمین و نیز صاحب ولایت مطلقه الهی بودن است كه چشم امید همه ما به او دوخته شده است و همه می دانیم كه تحقق وعده الهی برای حاكمیت مستضعفان بر كره زمین توسط او محقق خواهد شد. امام خمینی بعنوان یك رهبر و فقیه دینی كه خود سالها برای احیاء ارزش های دینی اسلامی به وسیله تشكیل حكومت اسلامی مبارزه كرده و در نهایت موفق به این امر شده، خود را منتظر بی قرار ظهور آن حضرت و تحقق عدالت جهان گستر او می داند و بر آن است كه انقلاب اسلامی و حاكمیت ناشی از آن تنها یك مقدمه و زمینه كوچكی برای بروز دولت كریمه حضرت صاحب است. به بیان دیگر، حاكمیت ما یك حاكمیت منتظر است اما در عین حال، امام خمینی به شدت با انتظار منفعلانه مخالف است و آن را در تضاد با عقل و شرع اسلام می داند، زیرا صرف دعا برای ظهور حضرت، بهترین راه برای توجیه سستی ایمان ها و گسترش ظلم و فساد در جهان و عملكرد ظالمان است كه به شدت مورد نظر آنها می باشد. از این رو امام خمینی قایل به انتظار فعالانه می باشد یعنی منتظر واقعی حضرت صاحب كسی است كه با تمام توان برای اجرای احكام اسلام، تحقق عدالت در همه ابعاد آن، دفاع از هستی مسلمانان و تحقق دیگر اهداف دین اسلام مبارزه نماید، كه این عین انتظار و موردنظر خدا و رسول و صاحب الزمان است. لذا امام خمینی قایل به تشكیل حكومت در زمان غیبت برای تحقق موارد فوق می باشد كه این باعث انسجام جامعه دینی و جلوگیری از تعدی به مسلمانان می شود و مانع از تحریف حقیقت مهدویت است.
------------------------------------------------
 پی نوشتها:
 1. امام خمینی، كشف الاسرار، قم، انتشارات مصطفوی، ص 136ـ134.
2. همان.
3. امام خمینی، كتاب البیع، قم، چاپ مهر، ج 2، ص 475ـ474.
4. صحیفه امام، همان، ج 12، ص 1ـ480.
 5. اصول كافی، ج 1، ص 525.
 6. صحیفه امام، همان، ج 15، ص 62.
 7. صحیفه امام، ج 18، ص 269.
 8. صحیفه امام، ج 21، ص 14 ـ 13.
 9. همان.
 10. وسایل الشیعه، ج 11، ص 559، كتاب الامر بالمعروف، حدیث 1.
 11. صحیفه امام، ج 17، ص 534 و ج 21، ص 14.
 12. صحیفه امام، ج 21، ص 447 و امام خمینی، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1373، ص 58.
 13. صحیفه امام، ج 21، ص 14.
 14. همان، ص 16ـ15.
 15. امام خمینی، كتاب البیع، همان، ج 2، ص 2ـ 461.
 16. امام خمینی، ولایت  فقیه، همان، ص 32ـ31.
 17. همان، ص 15.
 18. همان، ص 39.
 19. امام خمینی، كشف الاسرار، همان، ص 331ـ227.
 20. همان.
 21. آیه 36، سوره توبه.
 22. آیه 190، سوره بقره

Share