چه شد زان آشیان بیگانه گشتی؟

استاد اصغر طاهرزاده؛
اسماء الهی

خداوند به آدم فرمود: «اَنْبِئْهُمْ بِاَسْمَائِهِمْ» از حقایق و اسمائی که ملائکه حامل آن هستند خبر بده، و آدم هم بر عکسِ ملائکه که نتوانستند، از عهدة آن برآمد و لذا می فرماید: «فَلَمَّا اَنْبَأَهُمْ بِاَسْمائِهِمْ» چون آدم اسماء آن ها را نمایاند و از حقیقت آن ها خبر داد، خداوند فرمود: ای ملائکه آیا نگفتم من به غیب آسمان ها و زمین و آنچه شما می نمایانید و آنچه را پنهان می کنید، دانا هستم؟ چون در آخر آیه 30 سوره بقره وقتی ملائکه عرض کردند: شایسته است ما که تسبیح و تقدیس تو را می کنیم، خلیفة تو باشیم، نه آدمی که فساد می کند و خون می ریزد. خداوند فرمود: «اِنِّی اَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» من چیزی می دانم که شما نمی دانید و حالا که آدم حقایق اسماء و حقایق ملائکه را نشان داد، خداوند می فرماید: نگفتم که من چیزی می دانم که شما نمی دانید، حتی چیزهایی را می دانم که شما با وجود خود، آنها را پنهان کرده اید.

می خواهد بفرماید: ببین ای آدم! چه شیرین کاری هایی در عالَم بالا از تو سر زده است، حالا چطور می شود که به آن مقام نظر نکنی و به آن حال و هوی دل نبندی. اگر به آن عالم نظر داشته باشی، حتماً دامن آن شریعتی را که می خواهد تو را از ارتباط با عالَم اسماء به نحو بالفعل، برخوردار کند، محکم می  گیری. به همین جهت هم به کسی که مقابل دین می ایستد، کافر می گویند، چون حقایق متعالی وجود خودش را پنهان کرده است و متوجه تعلیم همة اسماء در جان خودش نیست. به غیر حقایق ذات خود نظر کرده و لذا حقایق ذات خود را پوشانده است، چون به دنیا، یعنی پایین ترین درجه وجود نظر کرده است.

این که می فرماید: کل اسماء را به آدم تعلیم دادیم، معلوم می شود استعداد یافتن حقیقت کلی جامعی نزد انسان است که می تواند با اعمال و افکار و اخلاق، آن را به نمایش بگذارد. این نکته را می توان به کمک آیه 21 سوره حجر روشن کرد که می فرماید: «اِنْ مِنْ شَیءٍ اِلاّ عِنْدَنَا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم»، «هیچ چیزی نیست مگر این که خزائن و اصل آن چیز نزد ما است، و ما نازل نمی کنیم آن را مگر به اندازه ای معلوم و محدود». معلوم می شود که هر شیی ای که در این عالم نازل شده، مثل انسان یا درخت یا حیوان، یک وجود خزینه ای و کلی دارد که آن پیش خدا است، و جنس آن جنس عنداللهی است، نه عندالخلقی و عندالارضی، یعنی هر چیزی یک حقیقت جامع متعالی دارد. اگر دقت بفرمایید؛ فرمود هر چیزی، خزینه ها دارد «خزائنُهُ»، و یک جلوة محدود و معلومی از آن نازل و ظاهر می شود. پس هر چیزی را که در این عالم ملاحظه می کنیم دارای حقایق غیبی است. همان طور که حضرت حق به آدم فرمود: ای آدم ! از حقایق ملائکه خبر بده، فرمود: «اَنْبِئْهُمْ بِاَسْمَائِهِمْ»، پس معلوم می شود که حقیقت ملائکه همان مقام عنداللهی ملائکه است، چون فرمود: هر شیئ یک مقام عنداللهی دارد که آن نزد مااست، و حقیقت ملائکه هم مقام عنداللهی خواهد بود. حالا ملاحظه کنید آدم به کجا دست یافته! به مقام عنداللهی موجودات عالم. پس معلوم می شود مقام «عَلَّمَ ادَمَ الاَسْماءَ کلَّها» یعنی دانایی به مقام عنداللهی اشیاء. حال می توان به این نکته رسید که به گفته علامه طباطبایی«رحمة الله علیه»:

«این اسماء، غیب بوده اند و خداوند به وسیله آدم ظاهر کرد و آدم بنا به آیه «عَلَّمَ ادَمَ الاَسْماءَ کلَّها» مظهریت همة اسماء را دارد، در حالی که حقیقت همة عالم نیز اسماء الهی است».

چنانچه ملاحظه می فرمایید همة این نکات دقیق و عرفانی را با دقت در این چند آیه می توان به دست آورد. اگر این حقایق از دل قرآن در آید خیلی برای انسان اطمینان بخش تر است، تا یک عارفی براساس ظرایف کشف شخصی خودش بگوید. عمده آن است که متوجه باشیم با تدبّر در قرآن مطالبِ فوق العاده ارزش مندی به دست می آید که سال ها می توان از آن ها تغذیه کرد و جلو رفت و به سلوک خود حرارت بخشید.

بالاخره تا حدی معلوم شد معنی این که آدم متعلّم به کل اسماء است یعنی چه. به گفته مولوی:

تا ابد هر چه بُوَد او پیش پیش

                               درس کرد از عَلَّمَ الاسماء خویش

یعنی در جان همة انسان ها علم به حقایقِ همة عالم گذاشته شده است، به همین جهت ما در عالمی زندگی می کنیم که از حقایق آن عالَم بیگانه نیستیم، مگر اینکه از خود بیگانه شده باشیم. یعنی خلیفة خدایی هستیم که خالق همة هستی است و ما را با تعلیم کل اسماء، به باطن همه عالم که همان مقام خزینه عنداللهی همة اشیاء است، راه داده است. آری عمده آن است که به خود آییم و از خود بیگانه نباشیم و خودمان را به دنیا نفروشیم و به خود بگوییم:

چه شد زان آشیان بیگانه گشتی

                               چو دونان، مرغ این ویرانه گشتی

و فراموش نکنیم که آدم توان مظهریت همة اسماء الهی را دارد، آن هم اسماء حسنا را، چرا که برای خدا جز اسماء حسنا، اسمی نیست، و لذا همان اسماء حسنا را به آدم تعلیم فرمود. چنانچه در سوره حشر آیه 24 به همین اسماء اشاره دارد که می فرماید: همة اسماء حسنا از آن خداست و پشت پردة این موجودات اسماء الهی هستند که حقیقت این موجودات اند. می فرماید: «هُوَ اللهُ الْخالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الاَسْمَاءُ الْحُسْنَی، یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَواتِ وَ الْاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»؛ او همان «الله» است که آفریدگار عوالم وجود و پدیدآورندة موجودات و تصویر کننده صورت ها است، و برای اوست «اسماء حسنی»، همة آنچه در آسمان و زمین است به تسبیح او مشغول اند و اوست عزیز و حکیم. هم او جامع جمیع اسماء است - یعنی الله- هم او خالق و پدیدآورنده و صورت دهندة عالَم است، و همة اسماء حسنا و حقایق غیبی عالَم از آن اوست و این مخلوقات همه ظهور آن اسماء حُسنا هستند که همه و همه از اوست. حال انسان ظرفیت یافتن و ارائه آن اسماء را داراست و می تواند در این عالم طوری زندگی کند که با هر چیز که روبه رو می شود به حقایق آن چیز منتقل گردد و از حقیقت هیچ چیز بیگانه نباشد.

خدا إن شاء الله به من و شما توفیق بدهد که بتوانیم گردی از معارف قرآنی را بر قلب مان برسانیم و از آن طریق جای خودمان را در این هستی بشناسیم تا بتوانیم معنی خودمان را آن طور که خدا به ما تفهیم کرده است، بفهمیم و استعدادهای خودمان را ضایع نگردانیم.

«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

مطالب مرتبط: 
Share