ویژگی های انقلاب اسلامی ایران/بخش سوم

آیت الله قرائتی؛
آیت الله قرائتی

7- مقایسه نظام جمهوری اسلامی ایران با دیگر نظام های سیاسی
گاهی وقت ها مثلاً می گوییم: چرا اینطور شد؟ چرا آنطور شد؟ من این مسأله را یکوقتی گفتم. دهه ی فجر است تکرار کنم. شما یک ماشینی که سوار می شوید دو تا دقت می کنید. یکی راننده اش را نگاه می کنید سرحال است یا خواب آلود است. یکی هم ماشین را نگاه می کنی که قراضه است یا نو است؟ اگر دیدی ماشین نو است و راننده هم رو پا است، سوار می شوید. البته وقتی سوار می شوید، آخ، این بغل دستی سیگار می کشد! بلند می شوی آنجا می روی، می گویی: ای بابا! این هم سیر خورده است. یک صندلی دیگر می روی، این پیاز خورده است. یک صندلی دیگر می رویم بچه این ادرار کرد. همه اینهایی که می گویی: درست است. سیگار کشید و دهانش بوی سیر داد. اما از این ماشین نباید پیاده شد، چرا؟ برای اینکه ماشین سالم است و راننده اش هم خوب است. حالا مسافرها هرکسی یک دسته گلی آب می دهد. ماشین خوب است!
در جمهوری اسلامی، ما که می گوییم: انقلاب خوب است، نمی خواهیم بگوییم: همه مردم خوب هستند و همه کارها خوب است. نه همه مردم خوب هستند و نه همه کارها درست است؟ من خودم فیلم هایی که پخش می شود،بازبینی می شود. در هر فیلمی چند جا را قیچی می کنیم. یعنی خودم بعد از 55 سال آخوندی، خودم، خودم را قیچی می کنم. می گویم: کاش این را نگفته بودم. معصوم نیستیم. ماشین ما جمهوری اسلامی است. یعنی قوانین براساس حکم خداست. ضد قرآن باشد، شورای نگهبان قیچی می کند. قانون سالم است. این برای قانون است. راننده هم امام است. مقام معظم رهبری است. اما این رئیس بانک، این شهردار، این امام جمعه، این وکیل و این وزیر و این مدیر کل، این استاندار، هرکسی ممکن است یک نقاط ضعفی داشته باشد، اما نباید بگوییم: حالا که بچه این ادرار کرد، او هم تخمه کدو پرت کرد. او پوست خیار پرت کرد. او هم سیر خورد و او هم پیاز خورد. چون مردم عیب دارند نباید از اتوبوس پیاده شوید. چون پیاده شوید ماشین های دیگر گیر است. شما به ماشین آمریکا و اروپا نگاه کن. کشورهای دیگر یا ماشین خراب است و یا راننده مست است. باز رحمت...
یک کسی اسمش مخفی بود، ولی رنگش خیلی پریده و زرد بود. گفت: مخفی خان! گفت: بله! گفت: چرا اینقدر زرد هستی؟ گفت: من باید مرده باشم! باز خوب است زرد هستم. گفت: چرا؟ گفت: هرکس به هرکس نامه می نویسد، یکی از کلمه هایش می گوید: مخفی نماند آنکه...! اسم من هم مخفی است. همه می گویند: مخفی نماند. باز خوب است من ماندم! منتهی رنگم پریده است. وقتی جمهوری اسلامی درست شد، تمام کره ی زمین گفتند: جمهوری اسلامی نماند. در جنگ معلوم شد، هشت سال بمباران شدید، یک نفر کمک شما نکرد. همه گفتند: جمهوری اسلامی نماند. باز خوب است جمهوری اسلامی مانده است. حالا چهار نفر آدم نااهل پیدا شده است. صد تا، پانصد تا، هزار تا، ده هزار تا، آدم نااهل پیدا شده است. باز خوب است مانده است. جمهوری اسلامی که در و دیوار گفتند: جمهوری اسلامی نماند. مثل مخفی نماند. ما وقتی می گوییم: انقلاب، نمی خواهیم بگوییم: همه کارها درست است. منتهی نباید بگوییم: حالا که این کارها غلط است، پس من دیگر نماز جمعه نمی روم. پس من دیگر در انتخابات شرکت نمی کنم. پس من دیگر مسجد نمی روم.
اصل دین را باید نگه داشت. مشکلات را هم باید تحمل کرد. ولی مشکلات را از ریشه، اول کسی که خلاف دید، حتی زن از شوهرش خلاف می بیند. اگر خلاف حکومتی است باید به حکومت بگوید. نباید بگوید: بابا زندگی ما به هم می خورد. یک جاهایی باید فداکاری کرد.
ایام تولد حضرت زینب بحث را گوش می دهید. زینب کبری زندگی اش بر هم نخورد؟ شوهر حضرت زینب یک آدم پولداری بود. در اهل بیت ما شوهر زینب پولدار بود. پس یک زندگی نسبتاً مرفهی داشت. دو تا هم جوان قشنگ داشت. از شوهرش جدا شد، از خانه و زندگی اش جدا شد، دو تا جوان هایش را کربلا آورد و هردو جوان هم شهید شدند. غیر از امام حسین که شهید شد، دو تا بچه های خود حضرت زینب هم شهید شدند. ولی زینب برای اینکه حسین را می دید، یک کلمه نگفت: بچه هایم شهید شدند. دائم گفت: داداشم! اسمی از بچه هایش نبرد. بالاخره گاهی انسان باید از خانه و زندگی بکند. بابا شوهر تو دارد خیانت می کند. دارد توطئه می کند. زندگی من به هم می خورد. باسمه تعالی به درک! زندگی من مهمتر است.
شما اگر سیر خوردی حق نداری مسجد بروی. نمی گوید: سیر خاصیت دارد. خاصیت دارد اما وقتی مسجد می روی، بوی سیر مردم را اذیت می کند. اصل برای ما امت است. نه اصل این است که سیر ویتامین دارد و برای رفع سردی خوب است. همه ما باید این انقلاب را حفظ کنیم.
انقلاب کودتای نظامی نبود و از در و دیوار نیامد. کدام کوچه و روستاست که شهید در آن نیست؟ این انقلاب با صدها هزار جوان شهید و اسیر و جانباز درست شده است. به رهبری یک مجتهد عادل بی هوس است. تا اینجا هم آمده خوب هم بوده است. خیلی پیشرفت ها کرده است. در خیلی چیزها پیشرفت کردیم. آن نقاط ضعفی که هست خیانت بعضی از مسئولین است، و این خیانت هم به خاطر گناه زیردست هاست که می فهمند و بخاطر اینکه یک چیزی به اینها می دهند که اینها شتر دیدی، ندیدی. امر به معروف و نهی از منکر، این منکرات را باید لو بدهیم. 
منکرات شخصی حسابش جداست. یک کسی در خانه اش یک غلطی کرد. بکند. ما اهل تجسس نیستیم. حق نداریم وارسی کنیم چه کسی در خانه اش چه کار کرده است. ولی وقتی این منکر توطئه است، دارد از مرز تریاک وارد می شود. یعنی جوان های ما نابود شوند. دارد یک چنین قراردادی بسته می شود. دارد یک چنین شرکتی ایجاد می شود. اینها را باید بگوییم. دختر من تحصیلاتش مهندسی تغذیه بود. صنایع غذایی، رفت برای کارآموزی، اول کارش بود. منتهی من گفتم: بیرون بیاید. بازرس جاهایی بود که صنایع غذایی هستند. می گفت: ما می رفتیم یک جایی، فوری مدیر عامل می آمد هدیه به ما می داد. چک می داد مبلغ عیدی به شما! می گفت: قبل از اینکه بازرسی کنیم یک چیزی به ما می داد که شتر دیدیم، ندیدیم! اگر یک چیزی خلاف بهداشت بود حرف نزنیم. حق السکوت به ما می داد. گفتم: این درآمد حرام است و فوری بیرون بیا.
هستند آدم هایی که به بازرس پول می دهند گزارش تهیه نکند. دین باید در خود ما هم باشد. من معماری را خانه ی شهیدی می بردم تا قیمت کند. من هم انسان هستم یک اشتباهی کردم. به معمار گفتم: این خانه ی شهید است. خوب قیمت کن! فوری وسط خیابان ایستاد و گفت: آقای قرائتی! تو دیگر چرا؟ خوب قیمت کن یعنی چه؟ یعنی خانه ای که پنجاه میلیون است، بگویم: شصت میلیون؟! یعنی ده میلیون پول حرام به بچه شهیدها بدهم؟ پدرش رفته جبهه شهید شده و من برای اینکه حافظ خونش شوم، لقمه ی حرام به بچه شهیدها بدهم؟ یک خرده تکان خوردم. گفتم: من اصلاً نفهمیدم این حرف بدی بود زدم. از دهانم پرید و معذرت می خواهم.
گاهی دلمان می سوزد و می گوییم: این را در اداره یکجایی نصب کن. بابا این هنری ندارد. هیچ هنری ندارد. حالا این زن و بچه دارد، خوب زن و بچه دارد یکجور دیگر مشکلش را حل کنید. نمی شود یک مسئولیتی را به یک آدم بی عرضه داد. ما خیلی از مسجدهایمان دست آدم های بی عرضه افتاده است. یک مسجد مهم را به یک آدمی دادند که حال ندارد نفس بکشد.  94 سالش است. این بحول الله را در نماز به زور می گوید. این اصلاً نمی تواند با نسل نو ارتباط برقرار کند. می گوییم: سید اولاد پیغمبر است. پیرمرد است. پدر در پدرشان اینجا پیشنماز بودند. ارث نیست که دیگر چون پدرش اینجا بوده، پسرش هم اینجا باشد. مسجد مهمی را که باید ارتباط با نسل نو پیدا کند، این ارتباطش قطع است. مقام معظم رهبری در اجلاس نماز دو سال پشت سر هم فرمود: ائمه ی جماعات و پیش نمازهایی که در اثر کهولت سن، پیری، نمی توانند با نسل نو ارتباط برقرار کنند، با یک طلبه ی جوان مبتکر شریک شوند. نماز را پیرمرد بخواند، شاگرد اول های منطقه کیست؟ جمع کنیم تشکر کنیم. تیزهوش های منطقه چه کسی است؟ در این منطقه چه کسی بیمار است عیادتش برویم؟ چه کسی مشکل دارد و چه کمکی می توانیم به او بکنیم؟ بالاخره یک جوان طلبه باشد. خیلی پیرمردها هم طلبه در دستشان هست. یا دامادش طلبه است. یا پسرش طلبه است. یا شاگردش طلبه است. یا برادرزنش طلبه است. خوب من دیگر الآن 72 سالم است. نمی توانم ارتباط برقرار کنم. تاریخ مصرف من تمام شده است. من باید یک طلبه ی جوان را بیاورم بگویم: من یک سری از کارها را می کنم. ولی جست و خیزهایی که در محله نیاز است، تو انجام بده. نه اولاد پیغمبر است، پدر در پدرش بوده است. آدم محترمی است. مگر ما گفتیم: محترم نیست؟ آیا می شود یک جامعه را در اختیار چنین... یک ژیان می تواند یک قطار بوکسل کند؟ ژیان بزغاله را بوکسل می کند. اگر خواستید قطار بوکسل کنید، باید یک ماشین قوی باشد. ما همینطور روی ترحم... سید است. پیرمرد است. پدر در پدرش بوده است. این خرج دارد. یعنی جمهوری اسلامی را جدی نگرفتیم. حساب نکردیم روز قیامت خون شهیدان یقه ما را می گیرند و می گویند: با خون ما چه کردی؟ حالا نانش را آجر نکنیم. به ما چه گزارش بدهیم؟ رویت را آن طرف کن. امضاء نکن، نان خودت قطع می شود. برای خودت دشمن درست می کنی. باسمه تعالی دشمن درست کنم. مگر حضرت علی برای خودش دشمن درست نکرد؟
8- جاذبه و دافعه حضرت علی(علیه السلام) در حکومت
مرحوم مطهری کتابی به نام جاذبه و دافعه دارد. یعنی حضرت علی افرادی را جذب می کرد و افرادی هم دشمنش می شدند. طلحه و زبیر آمدند و گفتند: یک چیزی به ما اضافه بده. فرمود: نه من اضافه نمی دهم. شما هم مثل باقی ها. گفتند: با ما مشورت کن. گفت: من با همه مشورت می کنم. رفتند جنگ جمل را راه انداختند. انقلاب با خون شهداست. با جانبازی جانبازهاست. با اسارت اسرا است. باید همه ما آن را حفظ کنیم. در جمهوری اسلامی خلاف می شود. مثل همه خلاف هایی که در اتوبوس شد. سیر خورده، پیاز خورده، ادرار می کند بچه اش... این خلاف ها هست ولی از این جمهوری اسلامی پیاده شویم، در ماشین های دیگر گیر هست یا در راننده اش. ما ماشینمان سالم است. جمهوری اسلامی! راننده هم سالم است، مقام معظم رهبری، ماشین و راننده سالم است. حالا مسافرها هر خلافی کردند ما باید جلوی خلاف ها را بگیریم و رودروایسی با کسی نداشته باشیم. رک حرف بزنیم. یک مهمان داشتیم پدر من به او گفت: غذا خوردی؟ گفت: بله. گفت: راست می گویی یا دروغ؟ گفت: دروغ! راستش را گفت. راست بگوییم. امر به معروف و نهی از منکر نان کسی را قطع نمی کند. فکر نکن نان تو قطع می شود. اگر خیانت ملی دیدی باید کمک کنیم. به وزارت اطلاعات، به نیروی انتظامی و هرکس مسئول است. 
خدایا هرجا کم گذاشتیم که روز قیامت شرمنده هستیم، ببخش و بیامرز. یک ایمانی به ما بده که وقتی نظر تو و رضای تو را دیدیم، برای هیچی حساب باز نکنیم. ایمانی به ما بده که وقتی رضای تو بود برای هیچی حساب باز نکنیم. 

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

**************************************

منبع: درس هایی از قرآن

Share