مال و ثروت از منظر اسلام

ثروت اندوزی

برخی از روایاتی که در باب ثروت و ذم ثروت اندوزی وارد شده، هرچند از نظر سند ضعیف هستند اما با عنایت به روایات دیگری که در این باره وجود دارند، ضعف سندشان جبران می شود و نیز از نظر محتوا اینگونه روایت اشاره به اندوختن ثروتهایی می کنند که یا از راه های غیر مشروع به دست آمده اند، یا این که تکالیف مالی مانند خمس و زکات و... آن پرداخت نشده اند.
در اسلام تولید ثروت و همچنین جمع آوری مال و سرمایه با رعایت موازین شرعی جایز است. داشتن مال و ثروت ناپسند نیست، بلکه دنیا پرستی و ترجیح دنیا بر آخرت شایسته نیست. باید به مال و ثروت به دیده ی وسیله نگاه کرد، ابزاری برای رسیدن به سعادت اخروی، که در این صورت تحصیل مال، طلب دنیا نخواهد بود، بلکه طلب آخرت است.
درباره ی عالمان دینی هم، ثروت مند بودن آنان اشکالی ندارد، ولی حب این دسته از مردم به دنیا و دنیا پرستی، دو چندان ناپسند است و متون اسلامی مردم را از عالمان دنیا پرست بر حذر داشته است، نه عالمان ثروت مند.

مال و ثروت از منظر اسلام
درباره مال و ثروت، نظرات متفاوتى در جهت افراط و تفریط وجود دارد، بعضى چنان اهمیتى براى آن قایلند، که حلاّل تمام مشکلاتش مى دانند، تا آنجا که طرفداران این عقیده در اشعار خود، دادِ سخن در این زمینه داده اند، از جمله شاعر عرب مى گوید:
«فَصاحَهُ سُحْبان وَ خَطُّ ابْنِ مُقْلَه وَ حِکمَهُ لُقْمان وَ زُهْدُ بْنُ اَدْهَمَ
اِذا اجْتَمَعَتْ فِى الْمَرْءِ وَ الْمَرْءُ مُفْلِسٌ *** فَلَیْسَ لَهُ قَدْرٌ بِمِقْدارِ دِرْهَم!»
(فصاحت «سحبان» [فصیح معروف عرب] و خط «ابن مقله» [خطاط معروف] و حکمت«لقمان» و زهد «ابراهیم بن ادهم» اگر در انسانى جمع شود [اما] مفلس و بى پول باشد، قدر و مقامى حتى به مقدار یک درهم نخواهد داشت!)
و لذا جاى تعجب نیست، که این گروه دایماً به جمع اموال پردازند، آنى راحت ننشینند و هیچ قید و شرطى براى آن قایل نباشند و حلال و حرام در نظرشان یکسان باشد.
در نقطه مقابل این گروه، جمعیتى هستند که براى مال و ثروت، کمترین ارزشى قایل نیستند، فقر را مى ستایند و براى آن ارج قایلند، حتى مال را مزاحم تقوا و قرب خدا مى دانند!
در برابر این دو عقیده، که در طرف «افراط» و «تفریط» قرار دارد، آنچه از قرآن مجید و روایات اسلامى استفاده مى شود، این است: مال، خوب است، اما به چند شرط:
نخست این که: «وسیله» باشد و نه «هدف».
دیگر این که: انسان را «اسیر» خود نسازد، بلکه انسان «امیر» بر آن باشد.
سوم این که: از طرق «مشروع» به دست آید و در راه رضاى خدا مصرف گردد.
علاقه به چنین مالى، نه تنها دنیاپرستى نیست، بلکه دلیلى بر علاقه به آخرت است، لذا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که حضرت ذهب و فضه (طلا و نقره) را لعن و نفرین فرمود: یکى از یاران تعجب کرد و در این باره سوال نمود، امام(علیه السلام) فرمود: «لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ اِلَیْهِ اِنَّمَا الذَّهَبُ الَّذِی ذَهَبَ بِالدِّینِ وَ الْفِضَّهُ الَّذِی اَفاضَ الْکُفْرَ»؛ (آن طور که تو فهمیده اى نیست، منظور از ذهب چیزى است که دین را از بین برد و منظور از فضه چیزى است که سرچشمه کفر و بى ایمانى مى شود).[1]
در حدیث دیگرى، از امام امیرمومنان(علیه السلام) مى خوانیم: «السُّکْرُ اَرْبَعُ سُکْرات: سُکْرُ الشَّرابِ، وَ سُکْرُ الْمالِ، وَ سُکْرُ النَّوْمِ، وَ سُکْرُ الْمُلْکِ»؛ (مستى چهار گونه است: مستى شراب، مستى مال، مستى خواب و مستى قدرت!).[2]
در حدیث دیگرى آمده: مردى خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت باد، مرا موعظه اى کن، فرمود: «اِنْ کانَ الْحَسَناتُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِما ذا؟ وَ اِنْ کانَ الْخَلَفُ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ حَقّاً فَالْبُخْلُ لِما ذا؟!»؛ (اگر حسنات حق است و به آن ایمان داریم، جمع مال براى چیست؟ [چرا در راه خدا انفاق نکنیم] و اگر پاداش و جبران الهى حق است، بخل براى چیست؟).[3]
بسیارى هستند تا پایان عمر به جمع آورى مال مشغولند، و سرانجام براى دیگران وامى گذارند، حسابش را آنها باید بدهند و بهره اش نصیب دیگران است، لذا در حدیثى مى خوانیم: از امیرمومنان على(علیه السلام) سوال کردند: «مَنْ اَعْظَمُ النّاسِ حَسْرَهً؟»؛ (چه کسى حسرتش از همه بیشتر است؟!)
فرمود: «مَنْ رَاى مالَهُ فِی مِیزانِ غَیْرِهِ، وَ اَدْخَلَهُ اللّهُ بِهِ النّارَ، وَ اَدْخَلَ وارِثَهُ بِهِ الْجَنَّهَ!»؛ (کسى که اموال خود را در ترازوى سنجش اعمال دیگران ببیند، خداوند او را به خاطر اموالش وارد دوزخ کند، و وارث او را به خاطر آن وارد بهشت سازد!).[4]
و در حدیث دیگرى، از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه: «کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ اَعْمالَهُمْ حَسَرات عَلَیْهِمْ»؛ (این گونه خداوند اعمال آنها را مایه حسرتشان قرار مى دهد) فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ یَدَعُ الْمالَ لا یُنْفِقُهُ فِی طاعَهِ اللّهِ بُخْلاً ثُمَّ یَمُوتُ فَیَدَعُهُ لِمَنْ یَعْمَلُ بِهِ فِی طاعَهِ اللّهِ اَوْ فِی مَعْصِیَتِه»؛ (این درباره کسى است که مالى را وامى گذارد و به خاطر بخل، در راه طاعت الهى انفاق نمى کند، سپس مى میرد و آن را براى کسى مى نهد که در طاعت الهى یا در معصیتش مصرف مى کند).
سپس امام(علیه السلام) افزود: اگر در طریق اطاعت خدا صرف کند، آن را در میزان عمل دیگرى مى بیند و حسرت مى خورد، چرا که مال، مال او بوده، و اگر در معصیت الهى صرف کند، سبب تقویت او شده تا گناه کند (و باز عقوبت و حسرتش متوجه او است).[5]
آرى، موضع گیرى انسان ها در برابر اموال، مختلف است، گاه از آن بت خطرناکى مى سازند و گاه وسیله سعادت بزرگى.
این سخن را با حدیث پرمعنایى از «ابن عباس» پایان مى دهیم، او مى گوید: «هنگامى که نخستین سکه درهم و دینار در جهان زده شد، ابلیس نگاهى به آنها افکند وقتى آنها را تماشا کرد، آن دو را گرفت و بر چشمانش گذاشت، سپس برداشت و به سینه اش چسباند! بعد فریاد عاشقانه اى کشید! دگر بار به سینه اش چسباند، سپس گفت: شما (خطاب به درهم و دینار) نور چشمان منید و میوه دل من! اگر انسان ها شما را دوست دارند، براى من مهم نیست که بت پرستى نکنند.
همین که شما را دوست دارند براى من کافى است» (چرا که شما برترین بت هستید).[6][7]
ثروت مند شدن اگر از راه های مشروع بوده باشد، از نظر اسلام هیچ اشکالی ندارد. شیوه ای که اسلام برای تعدیل ثروت می پذیرد جلو گیری افراد مستعد از رسیدن به ثروت های بالا نیست، بلکه برای آنها وظایف و تکالیف مالی مقرر می سازد.[8] قرآن ثروت مندانی چون  حضرت سلیمان و حضرت داوود و ذو القرنین را نام می برد که اهل ایمان بودند و در مقابل از ثروت مندان کافری چون قارون نیز یاد می کند. در قرآن می خوانیم: افزون طلبی شما را به خود مشغول داشته و از خدا غافل نموده است، تا آن جا که برای شمردن مردگان به زیارت قبور رفتید.[9]
ثروت اندوزی اگر انسان را از یاد خدا غافل کند، مذموم است و در اسلام از آن نهی شده است. دل بستن به ثروت و ایثار دنیا بر آخرت صحیح نیست.
ولی اگر این ثروت فراوان در راه خدا مصرف شود، بسیار پسندیده و قابل ستایش می باشد که حضرت خدیجه(سلام الله علیها) از این گونه ثروت مندان بود که ثروت خود را برای پیشرفت اسلام و گسترش آن مصرف کرد.
قرآن نیز کسانی را که ثروت اندوزی می کنند و آن را در راه خدا مصرف نمی نمایند به عذاب دردناک بشارت می دهد.[10]
در ذیل همین آیه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: هر مالی که زکات آن پرداخت شود، مشمول این آیه نیست.  اگر انباشت ثروت از طرق شرعی باشد و عنوان احتکار پیدا نکند و تکالیف مالی آن مانند زکات و خمس مراعات شود، هیچ اشکالی ندارد.

مروری بر روایات وارده در مورد مال و ثروت:
روایت یاد شده، به صورت زیر در برخی کتاب ها از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده است:
«ما رآیت نعمة موفورة الاّ و بجانبه حق مضیع ».[11]
1. نعمت(ثروت) فراوانی ندیدم، مگر این که در کنارش حقی ضایع شده باشد.
علیرغم ضعفی که در سند این روایت وجود دارد ولی می توان گفت که این روایت معنايش آنست كه اگر اموال از راه حلال بدست آيد وحقوق واجب ومستحب آن داده شود، اينقدر روي هم جمع نمي شود. اگر ثروتمندي در كنارش فقراء در مانده را ببيندوبه آنها بي توجه نماند طبعاً پولهاي راكد خود را صرف فقرا مي كند و ثروت انباشته شده اي پيدا نمي شود.
داشتن ثروت فراوان از راه صحيح عيب نيست، مشكل آنجا است كه ثروتي در دست فرد و افرادي انباشته شود و در كنار آن جمعيت زيادي محروم باشند و ثروتمندان بي توجه به محرومين به جمع ثروت ادامه دهند وآه و ناله اينها را ناديده بگيرند.
در نتيجه داشتن ثروت زياد ،مذموم نيست وصاحب آن ظالم ،نيست،وانسان مي تواند تلاش كند در كسب روزي حلال،وپولدار شدن،بشرطي كه حقوق افراد محروم را ادا كند،نه اينكه پول چشم گوش اورا كور وكر كند وناله مظلومين را نشنود.
2.  «ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء أقوات الفقراء فما جاع فقیر الاّ بما متع به غنی و الله تعالی جده سائلهم عن ذلک».[12]
خداوند سبحان در دارایی های توانگران روزی های بی چیزان را واجب گردانید. پس بی چیز گرسنه نماند، مگر به سبب آنچه توانگری به او نداده است و در روز رستاخیز خداوندی که بزرگ است بی نیازی او، ایشان را از این کار مؤاخذه می نماید.
این روایت نسبت به روایت نخست، از اعتبار بیشتری برخوردار است و در کتب مختلف حدیثی از جمله نهج البلاغه، وسائل الشیعه، بحار الانوار، غررالحکم و ارشاد القلوب ذکر شده است.
این روایات اگر هم صحیح باشند، مرادشان مالی است که تکالیف مالی آن؛ مانند خمس و زکات و... ادا نشده است و مردم را به پرداخت آنها دعوت می کند.
3. إنّ اللّهَ سبحانَهُ فَرَضَ فی أموالِ الأغنیاءِ أقواتَ الفُقَراءِ، فما جاعَ فَقیرٌ إلّا بما مُتِّعَ بهِ غَنی، و اللّهُ تعالى سائلُهُم عن ذلک.[13]
خداوند سبحان خوراک تهیدستان را در اموال توانگران قرار داده است. پس، هیچ تهیدستى گرسنه نماند، مگر به سبب این که ثروتمندى از حقّ او بهره مند شده است. و خداى بزرگ در این باره از آنان بازخواست مى کند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
لَو أخرَجَ النّاسُ زَکاةَ أموالِهِم مَا احتاجَ أحَدٌ؛[14]
اگر مردم زکات اموال خویش را می دادند، هیچ کس نیازمند نمى شد.
در صورت صحت روایتی که در پرسش آمده، از آن نمی توان نامشروع بودن ثروت همه ی ثروتمندان را به دست آورد؛ چون:
یک) چه بسا امیرالمؤمنین(علیه السلام) به ثروتمندان عصر خود اشاره داشته است.
دو) می توان این روایت را حمل بر غالب کرد. یعنی معمولاً چنین است، نه در همه افراد.
سه) شاید «نعمت موفوره» در روایت، تنها اشاره به ثروت های کلان داشته باشد نه هر ثروتی. معمولاً اینگونه ثروت ها از راه نامشروع جذب می شوند.
چهار) شاید روایت اشاره به حقوق و وظایف اخلاقی داشته باشد، نه شرعی، یعنی با توجه به سفارش های اخلاقی اسلامی، انباشته شدن ثروت با وجود فقیران و بیچارگان درست نیست.

اقسام مال و ثروت در اسلام
در منابع اسلامی درباره ی مال و ثروت به دو دسته از روایات برخورد می کنیم: در دسته ی اول از این روایات در ظاهر از جنبه ی منفی به مال نگاه شده است، حضرت علی می فرماید:
من رهبر مؤمنان هستم و مال رهبر و رئیس گناهکاران است؛[15] یعنی مؤمنان از من پیروی می کنند، ولی گناهکاران مطیع مال و ثروت هستند.
همچنین می فرماید: مال ریشه ی شهوت ها است.[16]
هر کس درهم و دینار را دوست داشته باشد او بنده ی دنیا است.[17]
رسول خدا می فرماید: کسی که بنده ی درهم و دینار باشد ملعون و از رحمت خدا به دور است.[18]
در مقابل در بعضی دیگر از متون اسلامی مال، ثروت و دنیا مدح شده است. در قرآن می خوانیم: مال و فرزندان زینت زندگانی دنیوی هستند.[19] همچنین ثروت در چند جای قرآن کریم «خیر» نامیده شده است، مانند آیه ی زیر:
«کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا...»[20]
و همچنین بسیاری از مفسران خیر را در آیه ی مبارکه ی زیر به معنای مال گرفته اند. «انه لحب الخیر لشدید.»[21]
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: چقدر مال صالح برای مرد صالح خوب است.[22] امام باقر(علیه السلام) می­فرماید: چقدر کمک دنیا برای تحصیل آخرت خوب است.[23]
با دقت و تأمل در این دو دسته از روایات روشن می شود که اصل مال و ثروت در اسلام مذموم نیست، بلکه از آن جهت که وسیله و ابزاری است برای رسیدن به آخرت ممدوح و پسندیده است. از این رو است که هنگامی که حضرت علی(علیه السلام) مردی را مشاهده کرد که دنیا را مذمت می کرد، فرمود: «آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده ای یا دنیا به تو جرم کرده است...».[24]
در اسلام مال و کسب مال، پسندیده و در مواردی واجب است، ولی مال پرستی در برابر خدا پرستی سرزنش شده است. در دین اسلام مال وسیله ای برای رسیدن به سعادت اخروی و تقرب به خدا است، نه هدف.[25]
در قرآن کریم می خوانیم : ای کسانی که ایمان آوردید اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نسازد.[26]
شهید مطهری می فرماید: «در اسلام مال و ثروت هیچ وقت تحقیر نشده است، نه تولیدش نه مبادله اش، نه مصرف کردنش، بلکه همه ی این ها تاکید و توصیه شده است و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افکندنی نیست، بلکه دور افکندنش اسراف، تبذیر تضییع مال و حرام قطعی است...».[27]
دفاع از مال در حکم جهاد دانسته شده است و کشته شدن در این راه اجر شهادت دارد...[28]

حب دنیا و علما
با توجه به مطالب یاد شده روشن می شود که اگر عالمی ثروت مند شد، هیچ اشکالی ندارد. آنچه مذموم است، دل بستن عالم به دنیاست. اگر دنیاپرستی و مال پرستی برای مردم عادی روا نباشد_ که روا هم نیست – برای عالمان دینی به طریق اولی شایسته نیست. از این رو از حضرت عیسی(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
دینار بیماری دین است و عالم طبیب دین است، پس زمانی که دیدید طبیب مرض را به خودش چسبانده است، نسبت به او بدبین باشید و بدانید که خیر خواه دیگران نیست.[29]
با توجه به حدیث فوق کاملا واضح است که حب دنیا و دنیا پرستی عالمان دینی مذمت شده است.

 

فرآوری: واحد دین و اندیشه ضیاءالصالحین
 

منابع:
1. اسلام کوئست
2. حدیث نت
3. لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 1/100109125.
4. پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی.
-------------------------------------------
پی نوشت:
[1] بحار الانوار»، جلد 73، صفحه 141، حدیث 17.
[2] بحار الانوار»، جلد 73، صفحه 142، حدیث 18.
[3] نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 668، حدیث 8.
[4] بحار الانوار»، جلد 73، صفحه 142، حدیث 21.
[5] بحار الانوار»، جلد 73، صفحه 142، حدیث 20.
[6] گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و ششم، ج 27، ص 344.
[7] بحار الانوار»، جلد 73، صفحه 137، حدیث 3.
[8] ر. ک: هادوی تهرانی، همان، ص 74.
[9] تکاثر، 1و2. ،الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر.
[10] توبه، 34،و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم.
[11] شمس الدین، محمد مهدی، دراسات فی نهج البلاغه، ص 40، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، 1392ه. ق؛
جرداق، جورج؛ روائع نهج البلاغه، بی جا، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، چاپ دوم، 1375، ص 233
[12] سید رضی، نهج البلاغه ، کلمات قصار ، ح 32.
[13] نهج البلاغة، حکمت ۳۲۸؛ توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث، ج ۲، ص ۶۰۴، ح ۱۰۱۷.
[14] الکافی، ج ۳، ص ۵۰۷، ح ۱ عن الحسن بن علی الوشّاء عن الإمام الرضا(علیه السلام)؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷، ح ۱۵۷۹ عن معتّب نحوه؛ توسعه اقتصادى بر پایه قرآن و حدیث، ج ۲، ص ۷۵۰.
[15] نهج البلاغه، کلمات قصار، ح 308«انا یعسوب المؤمنین و المال یعسوب الفجار».
[16] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 69، ص 67«المال مادة الشهوات».
[17] همان، ج 2، ص 107«من احب الدینار و الدرهم فهو عبد الدنیا».
[18] کافی، ج 2، ص 270«ملعون ملعون من عبد الدینار و الدرهم ».
[19] کهف، 46،المال و البنون زینة الحیاة الدنیا.
[20] بقره،180.
[21] العادیات، 8.
[22] بحار الانوار، ج 69، ص 59«نعم المال الصالح للرجل الصالح».
[23] کافی، ج 5، ص 72 «نعم العون الدنیا علی طلب الاخرة».
[24] نهج البلاغه ، صبحی صالح، خ 131.
[25] ر. ک: مکتب و نظام اقتصادی اسلام, هادوی تهرانی، ص 108.
[26] منافقین، 9،یا ایها الذین امنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله.
[27] مطهری، مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص 17، تهران، صدرا، بهار 68، چاپ اول.
[28] بحار الانوار، ج 10، ص 100«المقتول دون ماله شهید»
[29] بحار الانوار، ج 2، ص 107« الدینار داء الدین و العالم طبیب الدین فاذا رأیتم الطبیب یجر الداء الی نفسه فاتهموه و اعلموا انه غیر ناصح لغیره».

Share