توجه امام حسين(ع) به آمادگي زمانه در تغيير گفتمان

حضرت امام حسین علیه السلام

بسمالله الرّحمن الرّحيم

"السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ  عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ "

" قال الصادق(ع) : مَنْ اَرادَاللهُ بِهِ الْخَيْر قَذَفَ في قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسين(ع) "

اگر خداوند براي كسي خيري را اراده كند،در قلب او محبت حسين(ع) را قرار مي‌ دهد.

همچنان‌ كه صلاحيت فكركردن در مورد حسين(ع) لطف خدا است.

1- امام حسين(ع) محور امتحان مردم در همة تاريخ است تا همواره چشم بشر از افق معنويت منصرف نگردد. و لذا بحث بر سر برابري قدرت يا عدم برابري قدرت با دشمن نيست، بحث بر سر ظهور زمينة امتحاني است كه هركس بايد در آن قرار گيرد تا اندازة وفاداري‌ اش نسبت به حق و حقيقت معلوم شود. اشتباه عده‌ اي در ارزيابي امام حسين(ع) در توان برابري با يزيد يا عدم برابري با او بود و لذا در كنار حسين(ع) نماندند، ولي حسين(ع) در راستاي عدم برابري با لشكر يزيد راه خود را ادامه داد تا معلوم كند معادلات بسياري از مذهبي‌ ها، معادلات غلطي است و با برگشت به تفكر ديني از خطر چنين معادلاتي نجات مي‌ يابند وگرنه زندگي را گم خواهند كرد و در امتحاني كه به كمك ايمان مطلق مي‌ توان آن را انجام داد، و شرايط را به نفع ايمان تمام كرد، مردود مي‌ شوند.

2- آن سَبُعيت و درنده‌ خويي كه بر حسين(ع) در كربلا اِعمال شد و حسين(ع) با خون خود آن را ظاهر نمود، پس از شهادت آن حضرت، از ميان جهان اسلام رخت بربست، جهان اسلام چون رودخانه اي ازخون حسين متأثر شد، آنچه امروز در افرادي مثل طالبان يا وهابي‌ ها مشاهده مي‌ شود،درآن زمان تحت تأثير امويان، روحية كل جهان اسلام شده بود، همه حرف را قدرت و شمشير مي‌ زد و اجازة بروز و ظهور هيچ سخن حقي داده نمي‌ شد.

3- امام حسين(ع) به خوبي متوجه شدند در شرايطي از تاريخ قرار دارند كه زمانه زمانهِ تغيير گفتمان است. مردم آمادة شنيدن ادبيات حسيني هستند، ادبياتي كه تفكر فرو ريختن ادبيات اموي را به همراه دارد و راهِ به بن‌ بست رسيده براي احياء سنت رسول‌ خدا(ص)،گشوده شد، كافي است راه شكستن جوّ اُموي شناخته شود و حسين(ع) آن راه را مي‌ شناخت.

4- امروز هم با ادبيات حسيني بايد تفكر مدرنيتة حاكم بر همه روابط در جهان اسلام، فرو ريزد و به بن‌ بست فرهنگي كه هر كارفرهنگي، عامل بسط مدرنيته مي شود، پايان دهيم، تا يأسِ رسيدن به اهداف اسلامي از بين برود.

سكولاريسم عامل قتل حسين(ع) گشت و حسين(ع) عامل شكست سكـــولاريســـم شد، و لذا حسيـــن(ع) براي اين كـار بــزرگ- ازنظرجسم- شهيد داد ولي- ازنظرروح- شهيد نشد و جهان اسلام را متوجه سيرة رسول‌ خدا(ص)،نمود، و گفتمان جهان اسلام از روحية اموي به سوي اهل‌ البيت(ع) گرايش پيدا كرد.

5- يزيد؛ عمروبن‌ سعيدبن‌ عاصِ اموي را اميرالحاج قرار داد، با سي‌ نفر از سبك‌ مغزان بني‌ اميه سلاح زير احرام بستند تا امام‌ حسين(ع) را حتي اگر به پردة كعبه آويخته باشد، به قتل برسانند.[1] امام(ع) به عبدالله‌ بن‌ زبير فرمودند: «به خدا سوگند، اگر يك وجب دورتر از مسجدالحرام كشته شوم نزد من محبوب‌ تر است تا اين‌ كه وجبي به كعبه نزديك‌ تر باشم، به خدا قسم مي‌ دانم كه اگر در سوراخي نهان شوم اين وحشي‌ ها مرا بيرون مي‌ آورند تا به حاجت خود برسند، به خدا سوگند اين‌ ها به من تعدّي خواهند كرد، همچنان كه يهود در روز شنبه [به حكم خداوند تجاوز كرد»].[2]

عبدالله‌ بن‌ زبير درست برعكس امام(ع) عمل كرد، در ساية حرمت مكه، خواست خود را حفظ كند و لذا به سپاه شام جسارت هتك حرمت مكه و كوبيدن كعبه را داد، ولي امام حسين(ع) نه تنها مكه را خرج حفظ خود نكرد، بلكه خود را و خون خود را خرج اسلام و كعبه كرد و زمينه‌ اي براي روگرداندن از فرهنگ سطحي و مادي امويان، فراهم نمود و در فهم حركت امام حسين توجه به اين نكته، توجه به يكي از بنيادي‌ ترين گوهرهاي نهضت كربلا است، و آن رعايت و احترام به تمام مقدسات دين است.

شهادت؛ هدف بنيادين امام حسين(ع)

با توجه به حركات و سخنان امام به‌ خصوص سخنان امام(ع) در موقع حركت به عراق[3]نشان مي‌ دهد، نه‌ تنها امام(ع) از شهادت باكي ندارند بلكه شهادت از اهداف بنياديني است كه پيش روي خود مي‌ نهد، نه آن‌ كه مانعي براي حركت به‌ شمار آيد.

مردم كوفه از امام(ع) تقاضايي كرده‌ اند و به حكم وظيفه بايد به تقاضاي آن‌ ها جواب دهد.

همان‌ طور كه پس از قتل عثمان، علي(ع) نتوانست تقاضاي مردم را جهت حكومت بي‌ جواب بگذارد.

عمده آن است كه امام حسين(ع) در آن شرايط توانست ترور خود را به شهادت تبديل كند، آن‌ هم اين‌ چنين شهادتي كه همه چيز را عوض كرد، او بر تروركنندگان پيشدستي كرد و تا مرز شهادت جلو آمد و اين كار از عجيب‌ ترين كارهايي است كه اسلام از خود نشان داد.

6-وظيفة ما در شرايط موجود با توجه به راهي كه حسين(ع) در مقابل ما گشود؛ عبارت است از:

الف: شناخت دقيق انحرافِ وضع موجود، تا نه از چنگ و دندان قدرت‌ هاي حاكم بهراسيم، و نه فريب حيله‌ هاي آن‌ ها را بخوريم.

ب: مقابله باانحراف به‌ وجود آمده، به قيمت ارزش‌ نهادن به شهادت در راه هدف بزرگ تبديل گفتمان قدرت‌ هاي حاكم به گفتمان ارزش‌ هاي ديني، تا اين كار بزرگ به راحتي و با كمترين هزينه به دست ما انجام گيرد.

ج: تبديل تروربه شهادت، تا چهرة دينداران متعهد را به چهرة انسان‌ هاي خشن و بي‌ عاطفه تبديل نكنند. دشمن ابتدا حسين(ع) را به عنوان شورشي معرفي كرد و سپس خواست با يك ترور، حركت حسين(ع) را در نطفه خفه كند، ولي برخوردهاي عاطفي و معنوي امام(ع) همة فضا را تغيير داد و لذا در شهادت خود به همة نتايجي كه دنبال مي‌ كرد رسيد.

«والسلام»

.......................................

منبع: لب المیزان

پی نوشت ها:

1- الامام الحسين و اصحابه ج1 ص115 ، نقل از ياران شيداي حسين(ع)

2- تاريخ الامم و الملوك ج5 ص385

3-اَلْحَمْدُ لله، و ما شاءَ اللهِ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله وَ صَلّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ، خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جيدِ الْفَتاةُ، وَ ما أوْلَهَني إلى أسْلافي اِشْتِياقَ يَعْقُوبَ إلى يُوسُف وَ خير لي مَصْرَعٌ أنَا اُلاقيه، كَأنّي بِأوْصالي يَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَوات بَيْنَ النَّواويسَ وَ كَرْبَلاء، فَيَمْلَأنَّ مِنّي أكْراشاً، جَوفاً و أجربة شَغباً، لا مَحيصَ عَنْ يَوْمٍ، خُطَّ بِالْقَلَم رِضَي‌ الله رِضانا أهْلَ الْبَيْت، نَصْبِر عَلى بَلائِهِ وَ يُوَفّينا اُجُورَ الصّابِرينَ، لَنْ تشذّ عَنْ رَسول‌ الله لحمته، وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ له في حَظِيرَةِ الْقُدْسِ، تَقَرَّبِهِمْ عَيْنهُ وَ تُنْجِزْ لَهُمْ وَعْدُه، مَنْ كانَ فِينا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنا فَإنّي راحِلُ مُصْبِحاً، إنْ‌ شاء‌ الله

چون آن حضرتu تصميم گرفتند كه به طرف عراق(كوفه) حركت كنند خطبه‌ اي اين‌ چنين ايراد فرمودند:

حمد و سپاس براي خداست، و هرچه كه خدا بخواهد(به وقوع خواهد پيوست)، نيرو و قدرتي نيست، مگر براي خداوند، و درود و سلام خدا بر رسولش باد. مرگ بر فرزند آدم چون خط گردنبند به گردن دختران نوشته شده است. شوق ديدار گذشتگانم چون علاقة يعقوب به يوسف حزن را از دلم مي‌ زدايد. خداي تعالي محل شهادتي را بر من اختيار كرده است كه آن را ملاقات خواهم كرد. گويا مي‌ بينم كه وحشيان بياباني بندبند مرا بين نواويس و كربلا از هم گسسته‌ اند. پس آن‌ ها شكم‌ هاي خالي و گرسنة خويش را از من پر خواهند كرد. آري فراري نيست از آن‌ چه قلم(خداوندي) بر آن رفته است. رضاي خداوند رضاي ما اهل بيت است. بر بلاي او شكيبايي مي‌ ورزيم و ما را پاداش صبركنندگان عنايت خواهد كرد. ديگر قرابت و خويشي از رسول‌ الله باقي نمانده مگر اين‌ كه در بهشت همه در كنار هم جمع شده‌ اند كه چشم او روشن گردد و وعده‌ هايي كه به آن‌ ها داده برآورده گردد. آري! هركس حاضر است در راه ما خونش را نثار كند در حالي كه نفسش را به ملاقات با خداي تعالي وعده داده، پس فردا همراه ما كوچ كند كه من فردا صبح كوچ خواهم كرد، إن‌ شاءالله تعالي.

 

Share