دو آیة کوتاهی است ولی خیلی حرف دارد. می فرماید: «وَ لَقَدْ مَکنّاکمْ فِی الاَرض»؛ یعنی قسمتی از تاریخ حیات شما استقرار در زمین است و ما شما را برای مدتی محدود در زمین قرار دادیم. خیلی چشم باز می خواهد که انسان کل حیات را آن قدر گسترده و باز ببیند که تمام زندگی زمینی با تمام طول و عرضش یک قسمت آن باشد
موقعیت ما در این دنیا مثل این است که شما امشب بنا دارید در مهمانخانه ای بخوابید و یک نفر را می گذارند که خدمتگزار شما باشد و کارهای شما را انجام دهد. آیا آن خدمتکار باید در خدمت ما باشد تا ما کارهایمان را انجام دهیم، یا این که ما کارهایمان را رها کنیم و مستخدم این خدمتکار بشویم؟! در حالت دوم ما از کار و وظیفه خود غفلت کرده ایم، اگر ما مرتب دنیا را آرایش کنیم و تلاش کنیم آن را به صورت آرزوهای ذهنی خود درآوریم، آن وقت ما در خدمت دنیا قرار گرفته ایم، در حالی که بنا بود دنیا در خدمت ما باشد و ما در دنیا خودمان یعنی جان و قلبمان را آراسته و وارسته کنیم تا صیقل پیدا کند و آماده پذیرش تجلیات الهی شود
هبوط یعنی کاری کنیم که روح گرفتار جسم شود و جهت جان را به جسمی که در دنیاست معطوف داریم و همه توجه مان به نقص های جسم مشغول شود. آری جسم را در زمین و از خاک خلق کردند، ولی جان را به عالم بالا بردند و در آن جا مستقر کردند و در آن بهشت جا دادند، ولی آدمیتِ ما توجهش را از آن همه کرامت و نعمت های بهشت برگرداند و به شجره انداخت، شجره ای که بیشتر عامل رفع نقص جسم است
کسی که تماماً وجودش غفلت است، تماماً وجودش حرص و غضب می شود. مگر جهنم هم جز حرص و غضب است؟ می فرماید: فردا که پرده ها کنار رفت، جهنم که صورت حرص و غضب است، از قلبش ظهور می کند
«قضایی که اول رانده شد، فقط زندگی در زمین بود با همة سختی ها و گرفتاری هایش. ولی با توبه ای که آدم کرد خداوند همان زندگی را طیب و طاهر نمود. یعنی هدایت به سوی عبودیت را با آن زندگی ترکیب نمود و در زمین، ترکیبی خاص از زندگی زمینی و آسمانی فراهم کرد»
«بعد از توبه باعث شد حکم دومی - از طرف خدا - رانده شود و آن حکم دوم این بود که آدم و ذریه اش را با هدایت و نشان دادن مسیر بندگی، احترام کند و آبِ از جوی رفتة او را باز به جوی او برگرداند»
هنر این است که انسان تا در آن جهان نرفته، در این جهان آن جهانی شود، و دروغ ها و خیالات این جهانی را بشناسد و این کار فقط به کمک شریعت عملی است
پس در زندگی زمینی هدایت الهی موجب رفع نقص می شود و این غیر از پنهان کردن نقص ها است که مکتب های بشری به انسان ها پیشنهاد می کنند و فلسفة هبوط عبارت شد از آمدن روی زمین و روبه روشدن با شرایطی همراه با تعب، که می تواند موجب صعود انسان شود.
در آیه 38 سوره بقره خدا فرمود: ما بعد از آن ماجراها که آدم را به خودش شناساندیم، به او فهماندیم باید زندگی خود را از زمین شروع کند. از آن جا که آدم با وجود نهی شدید الهی نسبت به نزدیک شدن به شجره باز به سراغ شجره رفت، خود فهمید که هویت او این است. شجره گرا بودن آدم نشان می دهد آدم، دنیای دارای کثرت را می طلبد