ابديّتي متعالی

ابتدا اجازه بدهيد مسئلة احتمال بي ثمري فعاليت هاي فرهنگي را خدمت عزيزان طرح و موضوع را قابل لمس كنم سپس راه هاي برون رفت از پوچي ها و بي ثمري ها را بررسي  نماييم. خطر پوچي فعاليت هاي فرهنگي چيزي است که همة ما را تهديد مي كند، به طوري كه ممکن است پس از مدت ها فعاليت و سرمايه گذاري، يك مرتبه با پوچ شدن همة زحمات ديني مان روبه رو شويم. ما فعاليت فرهنگي را به معني واقعي، همان فعاليت هاي ديني مي دانيم و در اين سلسله بحث ها با مخاطباني صحبت مي كنيم كه خودشان قبول كرده  اند دين تنها وسيلة نجات است. حال سؤال اين است كه چقدر احتمال مي دهيد كه ما هم بعد از  سال ها فعاليت مذهبي، متوجه  شويم آن بهره اي كه بتوانيم به کمک آن به مقاصد معنوي خود نايل شويم به دست نیاورده ایم، نهايتاً چون در اين مدت به گناه آلوده نشده ايم، حاصل کارمان اين است که به جهنم نمي رويم، در حالي كه مي دانيد، ديوانه ها و كودكان هم به جهنم نمي روند. اگر نهايت زندگي در حدّ جهنم نرفتن است، مي شود جهنم نرفت. ولي اگر زندگي در حدّي است كه بايد در آن معني بندگي، معني حيات و معني بودن را بچشيم و در فعاليت هاي فرهنگي خود به ابديتي بالاتر از اين حرف ها چشم دوخته باشيم، دغدغه ديگري مي خواهد. شايد سخنان بنده براي شما اين نفع را داشته باشد كه بعد از سال ها كار فرهنگي بالأخره اگر يك نفر از من بپرسد شما چطور مي تواني تجربيات خودت را جمع بندي نمايي؟ من دقيقاً همين بحث را پيشنهاد مي كنم.

ما بايد قبل از اين كه خوشحال شويم كه زياد كار مي كنيم و يا خوشحال شويم که الحمدلله از برنامه مان استقبال خوبي مي شود، از اين نگران باشيم که بر فرض اگر به همة آنچه كه در نيّت و هدف خود داشته ايم، برسيم، آيا در آن حال قانع خواهيم شد و يا ممكن است در آخر متوجه شويم آنچه به واقع مي خواستيم غير از آني بود كه به آن رسيديم.

شما در فعاليت هاي فرهنگي خود، به چه چيزهايي مي خواهيد برسيد؟ مثلاً شما مي خواهيد قرآن را خوب بفهميد، و افراد تحت نظر خود را نمازخوان بار بياوريد، يا در عرفان نظري بتوانيد فصوص الحكم محي الدين بن  عربي را بفهمید و يا اسفار ملاصدرا«رحمة الله عليه» را خوب بخوانيد؟ فرض بگيريد همة اين ها را به دست آورديد، از خودتان نمي پرسيدكه چي؟ افرادي بودند كه همة اين كارها را كردند ولي بعد متوجه شدند بايد با دقت و دغدغه ديگري كار را شروع مي كردند. اشعار آخر عمر امام خميني«رحمة الله عليه» خيلي به ما كمك مي كند تا از تجربة اين مرد بزرگ در مسير كار فرهنگي استفاده كنيم. ايشان مي فرمايند:

دوستان ميّ زده و مست و زهوش افتاده
بي نصيب آن كه در اين جمع چومن عاقل بود
عاشق از شوق به درياي فنا غوطه ور است
بي خبر آن كه به ظلمتكده ساحل بود

حضرت امام خميني«رحمة الله عليه» در اين شعر ناله سر مي دهند كه چرا راهي را انتخاب نكردند كه در ظلمتكده ساحلِ عافيت نمانند، با اين كه همه مي دانيم ايشان چه خوب راه هاي سلوك را طي كردند، با اين همه در يك مقايسه مخصوص به خودشان ندا سر مي دهند:

اين ما و مني جمله زعقل است وعقال است
در خلوت مستان نه مني هست و نه مايي

و لذا به اميد رفع حجاب بيشتر تلاش مي كنند و به ما توصيه مي كنند در عين علم آموزي و تحصيل علم متوجه باشيد:

از جمع كتب نمي شود رفع حجب
در رفع حجب کوش نه در جمع كتب

اين مرد بزرگ مي تواند براي فعاليت فرهنگي در قرن اخير حجت باشد، آن هم از زاويه هاي مختلف. اين كه مي فرمايند:

غم دلدار فكنده است به جانم شرري
كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
در ميخانه گشاييد به رويم شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم
جامه زهد و ريا كندم و بر تن كردم
خرقه پير خراباتي و هوشيار شدم
واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند ميّ آلود، مددكار شدم
بگذاريد كه از بتكده يادي بكنم
من كه از دست بت ميكده بيدار شدم

نشان مي دهد كه چشم خودشان و ما را به جايي بالاتر از علوم معمولي مي خواهند بيندازند، مي فرمايد مدرسة علم حصولي را پشت سر مي گذارم و خرقه پير خرابات و ظلّ ولايت كاملانِ راهنما را انتخاب مي كنم. كسي اين حرف ها را مي زندكه شما مي بينيد يك عارف بزرگ در عرفان عملي و نظري است، تعليقاتي بر مصباح الانس ابن فناري و فصوص الحكم محي الدين دارند كه نشان مي دهد چه دقايق قلبي را طي كرده اند، ولي با اين همه احساس مي كنند مي توانسته اند نتيجه بيشتري نصيب خود كنند، به هر حال مي خواهند چشم ما را به جايي بالاتر از علوم رسمي بيندازند، به همين جهت حضرت آيت الله خامنه اي«حفظه الله تعالي» در جواب آن غزل که عرض کردم مي گويند:

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
اي كه در قول و عمل شهره بازار شدي
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشيدي
وه كه بر مسجديان نقطه بيدار شدي

Share