بدترين خسارت

خداوند در قرآن مي فرمايد: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا»؛[1] اي پيامبر! به مردم بگو آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين مردم چه كساني هستند؟ با تدبّر در اين آيه روشن می شود که خداوند خطر بي ثمرشدن فعاليت آن ها را گوشزد مي كند. مي فرمايد مي خواهيد شما را از پوچ ترين حيات آگاه کنيم؟ «خسران» يعني از بين رفتن سرمايه. ضرر غير از خسران است، مثلاً اگر كالاهاي كسي را نخريدند، سودي نصيبش نمي شود، اما اگر کالاي او يخ باشد و يخ هاي او را نخرند و آب شود، فقط از سود محروم نشده، بلكه سرمايه اش هم از بين رفته است، اين حالت اخير براي يخ فروش خسران است. خداوند در سوره والعصر مي فرمايد: اگر انسان اهل ايمان و عمل صالح و توصيه به حق و صبر نبود، «لَفي خُسْر» است و خسران غير از ضرر است، چون در خسران چيزي براي او نمي ماند. اين طور نيست كه بعد از بيست سال فرصت ها مانده باشد، ولي سودي نيامده باشد، بلكه سود و سرمايه هر دو رفته است. در آيه فوق مي فرمايد: بگو مي خواهيد براي شما پرخسران ترين افراد، از حيث عمل را توصيف كنيم؟ بعد در ادامه مي فرمايد: «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»؛[2] آن ها كه تلاش هايشان در زندگي دنيا گم و نابود شده است، ولي با اين حال مي پندارند كار نيك انجام مي دهند، اين ها پوچ ترين زندگي را دارند.

از سياق آيه مي توانيد بفهميد كه خطاب اين آيات با آدم هايي است كه مي خواهند كارهاي خوب انجام دهند و تصور هم مي كنند كارهايشان كارهاي خوبي است. با اين وصف مي فرمايد: بازنده ترين بازنده ها، در زندگي كساني اند كه تمام عمرشان را خرج دنيا نموده اند و از آن تاسف بارتر اين كه فكر مي كنند خيلي خوب هستند و دارند كارهاي خوبي انجام مي دهند، چون گويا ظاهر اعمالشان شرعي است كه فكر مي كنند كارهاي خوبي دارند انجام مي دهند.

سؤال اين است كه اگر ما احساس کرديم نماز و روزه و فعاليت هاي فرهنگيِ ما در دنيا دارد گم مي شود - «ضَلَّ» يعني گم شد- چه بايد بكنيم؟ بيست سال است نماز مي خوانم ولي حبّ دنيا در وجودم كم نشده است، پس آثار آن عبادات كو؟! آري؛ چون امتثال امر مولا كرده ايم جهنّم نمي رويم، من روي اين بحث ندارم، ولي يقين بدانيدكه دين نيامده است تا ما فقط جهنّمي نشويم، دين آمده است كه ما خدا را پيدا كنيم و به نحوي به او نزديك شويم، آن هم نزديكي به معني خاص كلمه. يعني دين آمده است ما را متخلّق به اخلاق الهي نمايد و در برگشت به سوي خدا، صفات الهي پيدا كنيم، وگرنه سال ها بايد در مواقف حشر، در حساب و ميزان معطل بمانيم. متخلّق به اخلاق الهي شدن و به اعتبار ديگر فاني شدن، يک چيز است و جهنّمي نشدن چيز ديگر. دستورات ديني براي متخلّق شدن به اخلاق الهي است، خداوند مي خواهد بنده اش را با متخلّق شدن به اخلاق خودش، به خودش نزديک کند و به قرب الهي مفتخر نمايد. به عنوان مثال خدا به يك معني هميشه روزه است، چون همواره در مقام غنا و بي نيازي است. مي فرمايد روزه بگير كه شبيه خدا شوي، آن وقت خدا عين کمال است و ما با روزه داري از تجلي انوار آن ذاتي که عين کمال است بهره مند مي شويم، و به اعتبار ديگر او خودش را به تو مي دهد. و در اين رابطه در حديث قدسي فرمود: «اَلصَّومُ لِي وَ اَنَا اُجْزي بِهِ»؛[3] روزه از آن من است و خودم جزاي آن هستم. مي فرمايد روزه كه براي شما نيست، روزه براي من است؛ پس اگر خود هستيد، روزه نگيريد. شما نمي توانيد روزه بگيريد، شما كاري شبيه من انجام دهيد تا من خودم را به شما بدهم، شرط آن اين است كه شما خود نباشيد، چون «اَلصَّومُ لِي» يعني نگوييد من روزه مي گيرم، بگوييد خدايا! تو متخلق به روزه اي تا «اَنَا اُجْزي بِهِ»، من جزاي کسي شوم كه روزه را از من مي داند و مي خواهد با روزه متخلق به من شود. اگر خدا، جزاي بنده اي شد، مقام خدا، مقام غنا است، بنده هم از نظر قلبي به چنين حالتي مي رسد، خداوند فوق خوشحالي ها و غم ها است، انسان به جايي مي رسد با اين كه شاخِ ديوِ وحشيِ فاسدِ كافرِ نظام شاهنشاهي را شكسته است، در راه برگشت به ايران به ايشان مي گويند چه حالي داريد؟ مي فرمايد: هيچي![4]

باغ سبز عشق كو بي منتهاست
جز غم و شادي در او بس ميوه  هاست

عاشقي زين هر دو حالت برتر است

بي خزان و بي بهار ، سبز و تر است

پس بايد طوري دينداري كرد كه متخلق به اخلاق الهي گرديم و زمينه قرب به خداوند برايمان فراهم شود، وگرنه جهنم نرفتن كار مهمي نيست.

------------------------------------------------------

[1] - سوره كهف، آيه103.

[2] - سوره كهف، آيه104.

[3] - «من لايحضره الفقيه»، ج2 ص75.

[4] - اشاره دارد به جواب حضرت روح الله خمينی «رضوان الله تعالی» در پاسخ به سوال خبرنگاری که در هنگام برگشت از پاريس از ايشان پرسيده بود «چه حالی داريد؟».

Share