مشكل اصلي

عرض كردم قرآن مي فرمايد: آيا نمي خواهيد شما را خبر دهيم از کساني که: «ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»، با فرورفتن در دنيا، همة زندگي خود را باخته اند، «وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»؛ و فكر مي كنند خيلي كارهاي خوبي انجام مي دهند، بعد در مورد آن ها مي فرمايد:«أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا»؛[1]

آن ها كساني هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاي او كافر شدند، به همين جهت اعمالشان حبط و نابود شد، از اين رو روز قيامت ميزاني براي آن ها بر پا نخواهيم كرد.

مشكل اساسي آن ها اين است كه عالم وجود را آيت الهي نديدند، و نتوانستند به كمك دين و دينداري به چنين بصيرتي برسند. عالَم را آيت الهي ديدن، يعني عالَم را نمايش حضرت حق ببينيم و دل ما آنچنان با حق آشنا باشد كه حق را در هر جلوه و لباسي بشناسد. به قول مولوي:

ديده آن باشد كه باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس

«أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ»، مشكل آن ها اين است كه خودخواهي شان حجاب رؤيت آيات الهي و لقاء پروردگارشان شده است، چون نتوانستند خود را و انانيت خود را نفي كنند، به جاي آن كه حق در منظر جان آن ها باشد، خود آن ها همواره در منظرشان قرار دارد و از طريق منيّت خود حجاب آيات الهي و لقاء پروردگارشان شده اند، به همين جهت در آيه آخر همين سوره مي فرمايد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»؛[2]

اي پيامبر! بگو من فقط بشري هستم مثل شما، منتها به من وحي مي شود ولي قضيه از اين قرار است كه معبود شما، معبود يگانه اي است که جز او معبودي نيست، پس هركس به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد عمل صالح يعني عملي که مطابق شريعت است، انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند.

پس همچنان که آية فوق مي فرمايد هركس خواست پروردگار خود را ملاقات كند، اوّلاً؛ بايد عمل صالح، يعني اعمال مطابق شريعت انجام دهد و از حاكميت ميل خود دست بـردارد، ثانياً؛ در راه عبادت پروردگارش هيچ شـركي نداشته باشـد و بـراي كسي - حتي براي خودش- نقش قائل نباشد. آن وقت عنايت داشته باشيد اگر بندگي انسان در مسيري باشد كه به مقام لقاء الهي نينديشد، عمرش را به ثمر نرسانده است. رسالة بسيار عزيز لقاءالله از حضرت آيت الله ملكي تبريزي«رحمة الله عليه» را نگاه كنيد، همة تلاش ايشان اين است كه بگويد عزيزان! راه لقاء الهي باز است، و در اين آيه هم مي فرمايد: «فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ»؛ پس موضوعِ لقاء الهي مطرح است و مي گويد آن كس كه اميدوار لقاء الهي است چنين و چنان كند. مي فرمايد اگر كسي توانست همه چيز را پشت سر بگذارد و خدا را منشأ همه چيز بداند و وسايط را از خدا بداند، به مقام لقاء رب نایل خواهد شد، پس به كمتر از لقاء نبايد قانع بود. ممكن است شما بگوييد چقدر راه بايد برويم تا به لقاء الهي برسيم؟ عرضم اين است كه اگر راه لقاء را پيدا نكنيم، هرچه برويم نه تنها نمي رسيم بلكه دورتر هم مي شويم. چه كاركنيم كه خودمان و مخاطبمان لااقل راه لقاء الهي را پيدا كنيم؟ يك وقت است ما هرچه در اين انبان مي ريزيم، اين انبان چون موش دارد پُر نمي شود. يك وقت، موش ندارد اما ما بايد تلاش كنيم تا پر شود. گفت:

رو تو اوّل دفع شر موش كن

بعد از آن در جمع گندم كوش كن

بايد روشن شود چه نگاهي به زندگي و عبادات و فعاليت هاي فرهنگي باید داشت كه نتیجه ی آن نگاه، بقای با حق و لقای الهي باشد.

------------------------------------------------

[1] - سوره كهف، آيه105.

[2] - سوره كهف، آيه110.

Share