1. وحى

منشا ايمان به آخرت پيش از هر چيز، وحى الهى است كه به وسيله پيامبران به بشر ابلاغ شده است (47) . گواه اين سخن آن كه در قرآن كريم - كه وحى خداوند بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) است - حدود دو هزار آيه درباره جهان آخرت است (48) . اين آيات، محال نبودن ذاتى آخرت و امكان بلكه ضرورت وقوع آن را به شيوه هاى گوناگون بيان كرده است و از يك سو، منكران آخرت را نكوهش می كند كه چرا بدون دليل و برهان و تنها براساس گمان خود آخرت را نفى می كنند:

و قالوا ما هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الا الدهر و ما لهم بذلك من علم ان هم الا يظنون  (49) ؛ و گفتند: غير از زندگانى دنياى ما (چيز ديگرى) نيست؛ می ميريم و زنده می شويم، و ما را جز طبيعت هلاك نمی كند؛ و (لى) به اين (مطلب) هيچ دانشى ندارند (و) جز (طريق) گمان نمی سپرند.

از سوى ديگر، اين آيات شبهه هايى را كه ممكن است منشأ توهم محال بودن معاد شود دفع كرده و و امكان آن را به اثبات می رساند. يكى از آن شبهات، اين كه چگونه ممكن است انسانى كه مرده و استخوانش به خاك تبديل شده است دوباره زنده شود:

و قالوا اءذا ضللنا فى الارض اءنا لفى خلق جديد (50) ؛ و گفتند: آيا وقتى در (دل) زمين گم شديم، آيا (باز) ما در خلقت جديدى خواهيم بود. و بر فرض امكان چه كسى بر چنين كارى قادر است؟

قرآن در پاسخ به اين شبهه، بارها انسان ها را به تدبر و تعقل دعوت كرده و از آنان خواسته است كه بازآفرينى انسان ها در آخرت را با آفرينش اوليه آنها در دنيا مقايسه كنند. بى شك آنان به اين نتيجه خواهند رسيد كه بازآفرينى انسان ها در جهان واپسين از آفرينش اوليه آنها دشوارتر نيست. در سوره عنكبوت (آيه 19) آمده است:

اولم يروا كيف يبدى الله الخلق ثم يعيده ان ذلك على الله يسير ؛ آيا نديده اند كه خداوند چگونه آفرينش را آغاز می كند، سپس آن را باز می گرداند؟ در حقيقت اين (كار) بر خدا آسان است.

آيه بعد، چنين ادامه می دهد:

قل سيروا فى الارض فانظر و اكيف بدا الخلق ثم الله ينشى النشاة الاخرة ان الله على كل شى ء قدير  (51) ؛ بگو: در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است. سپس (باز) خداست كه نشئه آخرت را پديد می آورد. خداست كه بر هر چيزى تواناست.

از آن جا كه بهترين و رساترين دليل بر امكان هر چيزى وقوع آن است، قرآن براى از بين بردن هرگونه ترديدى در زمينه بازآفرينى انسان ها در آخرت، نمونه هايى از زنده شدن مردگان در همين جهان را ارائه می دهد، مانند:

الف) زنده شدن مردى از بنى اسرائيل كه كشته شده بود؛ همو كه با زدن قطعه اى از گاو ذبح شده بر بدنش زنده شد و قاتل خويش را معرفى كرد(52) ؛

ب) زنده شدن جمعى از بنى اسرائيل كه بر اثر صاعقه مرده بودند(53) ؛

ج) زنده شدن عزير و الاغش پس از صد سال (54) ؛

د) زنده شدن پرندگانى كه به وسيله ابراهيم (عليه السلام) كشته شده بودند (55) ؛

ه) زنده شدن مردگان به وسيله مسيح (عليه السلام) (56) ؛

و) زنده شدن گروهى از مردم كه از ترس مرگ از ديار خود بيرون رفته بودند (57) ؛

قرآن كريم در آيات پر شمار، در پافشارى بر ضرورت و قطعيت وقوع آخرت، گاهى به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمان می دهد كه بر وقوع قيامت سوگند ياد كند:

و يستنبؤنك احق هو قل اى و ربى انه لحق و ما انتم بمعجزين  (58) ؛ و از تو خبر (عذاب) پرسند كه آيا آن راست است؟ بگو: آرى، به پروردگارم سوگند كه آن راست است و شما ناتوان كننده (خدا از عذاب كردن) نيستيد.

زمان وقوع قيامت را وعده حق می داند:

ان وعد الله حق فلا تغرنكم الحيوة الدنيا  (59) ؛ همانا وعده خدا حق است، پس زندگانى دنيا شما را فريب ندهد.

گاه بر ترديدناپذيرى آخرت تأكيد می كند:

ان الساعة لاتية لاريب فيها  (60) ؛ در حقيقت، رستاخيز قطعاً آمدنى است، در آن ترديدى نيست.

در بسيارى از آيات نيز، باور به آخرت را در كنار اعتقاد به خدا آورده است - مانند:

من ءامن بالله و اليوم الاخر  (61) ؛ كه نشان از اهميت اعتقاد به آخرت است.

قرآن كريم تاكيد ديانت هاى سابق و پيامبران الهى بر اسمان به آخرت را يادآور شده كه نشان از اين حقيقت است كه مبحث ايمان به آخرت، در كنار دعوت به توحيد، همواره از اركان دعوت و رسالت پيامبران (عليه السلام) بوده است. در سوره غافر (آيه 15) به اين مطلب چنين اشاره شده است:

يلقى الروح من امره على من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق ؛ خدا به هر كس از بندگانش كه بخواهد وحى می فرستد، تا مردم را از قيامت بترساند.

بر همين اساس، در قيامت از كفار سؤال می شود كه آيا پيامبران نيامدند، تا شما را از چنين روزى بيم دهند:

يمعشر الجن و الانس الم يأتكم رسل منكم يقصون عليكم ءايتى و ينذرونكم لقاء يومكم هذا  (62) ؛ اى گروه جن و انس! آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟

و قال لهم خزنتها الم يأتكم رسل منك يتلون عليكم ءايت ربكم و ينذرونكم لقاء يومكم هذا  (63) ؛ و نگهبانان جهنم به آنان (كافران) گويند: مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزى شما را هشدار دهند؟

در برخى آيات نيز كه به قصه هاى پيامبران پرداخته، دعوت به آخرت آمده است. در اين آيات، حضرت نوح (عليه السلام) به قوم خود می گويد:

و الله انبتكم من الارض نباتا * ثم يعيدكم فيها و يخرجكم اخراجا  (64) ؛ خدا شما را مانند گياهى از زمين رويانيد و سپس شما را در آن باز می گرداند و بيرون می آورد.

و اعبدوه و اشكروا له اليه ترجعون  (65) ؛ خدا را عبادت كنيد و او را سپاس گوييد كه به سوى او باز گردانيده می شويد.

حضرت يوسف (عليه السلام) اعلام می كند كه من آيين قومى را كه به خدا و آخرت اعتقاد ندارند، رها كرده و آيين پدرانم ابراهيم و اسحق و يعقوب (عليه السلام) را پيروى كرده ام.

قال ... انى تركت ملة قوم لا يؤمنون بالله و هم بالاخرة هم كفرون * و اتبعت ملة ءاباءى ابراهيم و اسحق و يعقوب ... (66) .

حضرت شعيب (عليه السلام) نيز مردم مدين را به عبادت خدا و اميد به آخرت فرا می خواند:

و الى مدين اخاهم شعيبا فقال يقوم اعبدوا الله و ارجوا اليوم الاخر  (67).

حضرت موسى (عليه السلام) از هر متكبرى كه به آخرت ايمان ندارد، به پروردگار پناه می برد:

و قال موسى انى عذت بربى و ربكم من كل متكبر لا يؤمن بيوم الحساب  (68).

براساس اين دسته از آيات، در صحف ابراهيم و موسى (عليهماالسلام) بر پايدارى و برترى آخرت تأكيد شده است:

و الاخرة خير و ابقى * ان هذا لفى الصحف الاولى * صحف ابراهيم و موسى  (69).

خداوند، هدف از نازل كردن تورات بر موسى (عليه السلام) را ايمان مردم به جهان آخرت دانسته است:

ثم ءاتينا موسى الكتب ... لعلهم بلقاء ربهم يؤمنون  (70) ؛ سپس به موسى كتاب - تورات - داديم - شايد آنان (بنى اسرائيل) به ديدار پروردگارشان (روز رستاخيز و ثواب و عقاب الهى) ايمان آورند.

هم چنين به حضرت عيسى (عليه السلام) موضوع آخرت را يادآور شده است:

اذ قال الله يعيسى انى متوفيك و رافعك الى ... ثم الى مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون * فاما الذين كفروا فاعذبهم عذابا شديدا فى الدنيا و الاخرة  (71) ؛ (ياد كن) آن گاه كه خدا گفت: اى عيسى! من تمام گيرنده و بردارنده توام به سوى خود ... سپس بازگشت شان به سوى من است. پس در آن چه اختلاف می كرديد ميان شما داورى خواهم كرد ... اما كسانى كه كافر شدند را در جهان و آن جهان عذابى سخت خواهم كرد.

روشنى عقيده به آخرت در اديان الهى تا آن جاست كه مؤمن آل فرعون قوم خويش را از رستاخيز می ترساند:

و يقوم انى اخاف عليكم يوم التناد ... و ان الاخرة هى دار القرار ... و ان مردنا الى الله  (72) ؛ و اى قوم من! همانا من بر شما از روز آواز دادن يك ديگر می ترسم ... و همانا جهان پسين سراى پايندگى است ... و بازگشت ما به خداست.

بنى اسرائيل، قارون را به جستن خانه آخرت ترغيب می كنند: و ابتغ فيما ءاتك الله الدار الاخرة  (73) و يهوديان به زعم خود، سعادت آخرت را در انحصار خودشان می دانند:

قل ان كانت لكم الدار الاخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صدقين  (74) ؛ بگو: اگر سراى واپسين نزد خداوند ويژه شماست نه ديگر مردمان، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست گوييد. 

------------------------------------------

47 - مجموعه آثار (زندگى جاويد يا حيات اخروى)، ج 2، ص 502.
48 - معارف قرآن، ص 482.
49 - جاثيه، آيه 22.
50 - سجده، آيه 10.
51 - عنكبوت، آيه 20.
52 - بقره، آيه 67 - 73.
53 - همان، آيه 55 - 56.
54 - همان، آيه 259.
55 - همان، آيه 260.
56 - آل عمران، آيه 49 و مائده، آيه 110.
57 - بقره، آيه 243.
58 - يونس، آيه 53.
59 - لقمان، آيه 33.
60 - مؤمن، آيه 59.
61 - بقره، آيه 62.
62 - انعام، آيه 130.
63 - زمر، آيه 71.
64 - نوح، آيه 17 - 18.
65 - عنكبوت، آيه 17.
66 - يوسف، آيه 37 - 38.
67 - عنكبوت، آيه 36.
68 - مؤمن، آيه 27.
69 - اعلى، آيه 17 - 19.
70 - انعام، آيه 154.
71 - آل عمران، آيه 55 - 56.
72 - غافر، آيه 32 - 43.
73 - قصص، آيه 77.
74 - بقره، آيه 94. 

Share