آغاز پوچي

بعد از آن مقدمه وارد يك نكته اساسي براي ريشه يابي علت بي ثمري كارها مي شويم که تا آخر بايد آن را دنبال كنيد. آن نکتة اساسي اين  است كه به جاي ارتباط با «وجودِ» حقايق غيبي، با «مفاهيمِ» حقايق غيبي مرتبط می شويم. براي روشن شدن فرق «مفاهيمِ حقايق» با «وجودِ حقايق» فرق «معني آب» را با «خود آب» در نظر بگيريد. آبِ بيروني،  تر است، ولي «معناي آب» كه در ذهن ما است تر نيست، بلكه معني تري است و معني تري، تر نيست، بلكه علم به آن پديده اي است كه در خارج از ذهن ما تَر است، حالا عنايت داشته باشيد كه «معني خدا» هم مثل «معني آب» است، همان طور كه آب بيروني تر است ولي معني ذهني آن تَر نيست، خداي بيروني هم خدا است و منشأ علم و قدرت و حيات است، ولي «معني خدا» كه در فكر است منشأ علم و قدرت و حيات نيست. خدايِ بيروني، حيّ و قادر و عليم و قدير است، ولي خداي ذهني معنيِ حيّ قادرِ عليمِ قدير است، و همان طور که «معني تري» تر نيست، معنيِ قديرِ عليم، قديرِ عليم نيست، بلکه مثل آبي كه در ذهن ماست و حكايت از آب بيروني مي کند، علم به خدا، حكايت از خداي بيروني مي كند، و همان طور كه تا آب بيروني نداشته باشيم از تري آن بهره اي نمي بريم، اگر نتوانيم با خداي بيروني ارتباط پيدا كنيم، از خدا و انوار او بهره اي نمي بريم. معني آب، هيچ بهره اي از تري ندارد، حتي معني يك اقيانوس آب، يك ذره هم تر نيست، معني خدا، حكايت از يك خداي خارجي است، ولي نور حيِّ عليم قادر، مربوط به خداي بيروني است و نه مربوط به علمِ به خدا. به گفته مولوي:

هر چه انديشي پذيراي فناست
آن  كه در انديشه نايد، او خداست

خداي واقعي نمي شود در ذهن و انديشه باشد، آنچه از خدا در انديشه هست، مفهوم خدا است، خداي مفهومي كه خداي وجودي نيست، بلکه معني و مفهوم خداست، مفهومي است که حكايت از خدا مي کند. به قول فيلسوفان؛  «مفهوم» صورت علمي شيء است. وجود خدا يک حقيقت خارج از ذهن است، مثل وجود قيامت كه يكي از عوالم وجود است، با درجه وجودي بسيار شديدتر از عالم دنيا و هم اكنون بنا به گفته امام رضا(علیه السلام) يك واقعيت بيروني است[1] و اولياء الهي با آن عالَم ارتباط دارند، اما «مفهوم قيامت»، يک اطلاع ذهني از قيامت است. چرا بعضي از مؤمنين وقتي به ياد قيامت و عذاب هاي آن مي افتند، مي لرزند. ولي ممكن است يك نفر يك سخنراني مفصل راجع به قيامت  بكند، نه خودش متحول شود و نه بقيه را متحول کند، چون آن اولي با «وجود قيامت» در ارتباط است و آن ديگري با «مفهوم قيامت» مرتبط است.

اساسي ترين خطري كه جامعه را در فعاليت هاي فرهنگي تهديد مي  كند، آن است كه فكركنيم دانايي هايمان به حقايق معنوي سرمايه هاي اصلی ماست، و آن دانايي ها به خودي خود يك كمال است و در نتيجه از ارتباط با حقايق معنوي و «دارا بودنِ» آن  حقايق، خود را بي نياز بدانيم. امروزه در بسياري از موارد صِرف اطلاع داشتن از حقايق، كمال محسوب مي شود، لذا مي گويند دنياي امروز، دنياي اطلاعات است. اگر روشي پيدا نشود كه از طريق آن، دانايي هاي انسان به دارايي  تبديل شود، عمر خود و بقيه را تلف کرده است.

چنانچه ملاحظه فرموديد مفاهيمِ واقعيات هر كدام، مفهوم آن واقعيت است، نه خود واقعيت، و دائم بايد متوجه باشيم مفهوم ها ما را مشغول نكند و در اثر آن، از ارتباط با وجودِ واقعيات و وجودِ حقايق محروم شويم، و در اين صورت فعاليت هاي فرهنگي ما پوچ مي گردد، چون شما بعد از اين كه براي يك نفر صد دليل آورديدكه خدا هست، به او هيچ چيزي از واقعيت انوار الهي نداده ايد. مثل اين است كه شما با صد دليل به او بگوييد آب هست، در آن حال يك قطره تري به او نداده ايد، نهايتاً دلايل اثبات وجود خدا در حدّ يک آدرس است که اگر کسي خواست برود و برسد، بيراهه نرود.

آيت الله جوادي«حفظه الله تعالي» دربارة شب قدر مي فرمودند: «شب قدر يعني شبي كه «خَيْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر» است، اما اگر فهميدن و درك آن مشكل است، پيدا كردن آن مشكل تر است، منتها اگر كسي با «مفهوم» اُنس گرفت، درك اين معاني براي او مشكل است... البته يك چيزهايي هست كه كار عقل نيست، همان طور كه دست نمي تواند ببيند، عقل هم نمي تواند بفهمد يك شبه مي شود ره صد ساله رفت. عقل با «مفهوم و برهان و استدلال» كار دارد، از عميق ترين برهان تا سطحي ترين دليل، همه را عقل مي تواند درك كند، اما پر كشيدن، ديدن، همين جا كه نشسته است، بهشت را ببيند، همين حالا كه نشسته است، جهنم را ببيند، اين نه كار دست و پاست، نه كار چشم و گوش، نه كار عقل، اين كار دل است... يعني با «مفهوم» نمي شود بهشت را ديد...»[2] البته در جلسات آينده باز به سخن ايشان برخواهيم گشت. منظورم از طرح آن در اين جا توجه به اين نكته است كه عنايت داشته باشيد حدّ مفاهيم چقدر است و اگر از مفاهيم به سوي خودِ حقايق سير نكنيم، چگونه دچار بی ثمری می شویم.

-------------------------------------

[1] - «توحيد صدوق»، باب ما جاءَ في الرؤيه، حديث 21، ص 118.

[2] - سخنراني در مراسم شب قدر- حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) روزنامه كيهان 9/7/86.

Share