رابطه دنيا و آخرت

در آموزه هاى دينى بر اين نكته تأكيد شده است كه اعتقاد داشتن به آخرت سبب مى شود كه انسان در دنيا خود را اصلاح كرده و زندگى خويش را بر پايه فرمان هاى الهى استوار سازد. روشن است اعتقاد به آخرت در صورتى در كردار آدمى تاثير مى گذارد كه ميان زندگى دنيا و آخرت رابطه اى باشد و گرنه چنان چه كسى معتقد باشد كه پرونده زندگى انسان در اين جهان با مرگ او بسته مى شود و در آخرت زندگى جديدى شروع مى كند كه رابطه اى با زندگى قبل ندارد، چنين اعتقادى بر كردار او در زندگى دنيا تاثيرى نخواهد داشت. بنابراين، بررسى رابطه دنيا و آخرت امرى ضرورى است.

برخى از معتقدان به آخرت، نظام زندگى در آن جهان را مانند اين دنيا مى پنداشتند؛ از همين رو ميان مزاياى زندگى دنيا و آخرت قايل به رابطه اى مستقيم بوده و مى پنداشتند هر كس از اين جهان با خود فقر ببرد، در آخرت مسكين برخواهد خاست و هر كس مال و ثروت ببرد، ثروت مند بر خواهد خاست؛ لذا همراه مردگان پول، جواهر، و غذا دفن مى كردند، تا مرده در زندگى اخروى از آنها استفاده كند، برخى نيز عكس اين اعتقاد را داشتند؛ يعنى مى پنداشتند هر خوشى در دنيا سبب ناخوشى در آخرت بوده و رنج ها و محروميت هاى دنيا موجب سعادت و برخوردارى آخرت خواهد شد (281).

از منظر قرآن كريم، دنيا و آخرت از يكديگر جدا نيست، بلكه پيوستگى و رابطه اى محكم ميان آنها برقرار است. اين رابطه، ميان اعمال اختيارى آدميان در دنيا و سعادت آنان در آخرت است (282) . هر كس در دنيا اهل ايمان و عمل صالح بود، در آخرت سعادت مند است و هر كس در اين جهان كيفر ورزيده و به فساد و گناه روى آورد، در آخرت شقاوت مند است؛ از همين رو دنيا را رحم آخرت و محل تربيت انسان ها و پرورش گاه استعداد آنها دانسته اند (283).

ارتباط تنگاتنگ عقايد، اخلاق و اعمال ما در اين دنيا و سرنوشتمان در آخرت - كه به صورت انطباق يا تضاد با شرايط محيط آخرت بروز مى كند - تا آن جاست كه چهره آن جهانى ما همان صورتى است كه در دنيا براى خويش ساخته ايم (284) ؛ زيرا به طور كلى آخرت، چيزى جز باطن دنيا نيست:

يعلمون ظهرا من الحيوة الدنيا و هم عن الاخرة هم غفلون ؛ از زندگى دنيا، ظاهرى را مى شناسند، حال آن كه از آخرت غافل اند (285).

دنيا و آخرت همانند دو فصل از يك سال است كه در يكى به كشت و در ديگرى به درو مى پردازيم: الدنيا مزرعة الاخرة (286).

قرآن كريم در آيات پر شمار به بيان رابطه عقايد و اعمال انسان ها در دنيا با سرنوشت آنان در آخرت پرداخته است؛ در سوره بقره (آيات 81 - 82) آمده است گناه كارانى كه گناه شان آنان را احاطه كند دوزخى اند و مؤمنانى كه كردار نيكو از آنان سرزند، بهشتى اند:

بلى من كسب سيئة واحطت به خطيته فاولئك اصحب النار هم فيها خلدون * و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت اولئك اصحب الجنة هم فيها خالدون (287).

سوره نساء (آيات 56 - 57) از افكندن كافران در آتش و وارد كردن مؤمنان نيكوكار به بهشت خبر داده است:

ان الذين كفروا بايتنا سوف نصليهم نارا... و الذين ءامنوا و عموا الصلحت سندخلهم جنت... .

هم چنين در سوره نساء (آيه 123 و 124) آمده است كه هر كس كار بدى انجام دهد، مجازات آن را خواهد ديد و جز خدا ولى و ياورى نخواهد داشت و كسانى كه كردار شايسته دارند - چه مرد و چه زن - به بهشت خواهند رفت:

من يعمل سوءا يجز به و لا يجد له من دون الله وليا و لا نصيرا * و من يعمل من الصلحت من ذكر او انثى و هو مؤمن فاولئك يدخلون الجنة... .

برخى آيات از مطابقت حال دنيا و آخرت انسان خبر داده است كه ارتباط شديد ميان دنيا و آخرت را مى رساند؛ در سوره اسراء (آيه 72) آمده است:

و من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى و اضل سبيلا (288) ؛ هر كس در اين دنيا كور باشد، در آخرت كور و گمراه است.

رابطه ميان عمل و نتيجه آن در آخرت، يعنى رابطه بين ايمان و عمل صالح با مقامات و سعادت اخروى از يك سو و كفر و گناه با عذاب اخروى از جانب ديگر، رابطه اى تكوينى است، نه قراردادى و اعتبارى (289) . برخى اين رابطه را فراتر از على و معلولى دانسته و از آن به رابطه عينيت و اتحاد ياد كرده اند (290) ؛ يعنى آن چه در آخرت از پاداش يا كيفر به نيكوكاران و بدكاران داده مى شود، تجسم عمل آنهاست.

اين حقيقت كه اعمال ما در دنيا صورتى ديگر در آخرت دارد، در روايات بسيارى تصريح شده است:

الف) در شب اول قبر، اعمال نيكوى انسان با صورتى خوش بو و زيبا كنار مؤمن آمده و با او مأنوس مى شود (291).

ب) هر كس سبحان الله، الحمدالله، لا اله الا الله يا الله اكبر بگويد، خداوند براى او درختى در بهشت غرس مى كند (292).

ج) اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد يك صورت اخروى دارد و آن نعمت هاى بهشتى است (293).

از آيات فراوان نيز اين رابطه عينى و حقيقى بين اعمال و نتايج آن استفاده مى شود. بر اساس اين آيات، در آخرت هر كس كار نيك يا زشتى كه در دنيا انجام داده، حاضر مى بيند: ...و وجدوا ما عملوا حاضرا... (294) و انسان بدكار آرزو مى كند كه بين او و كار زشتش مسافتى زياد فاصله بود:

يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بينها و بينه امدا بعيدا... (295).

در آخرت مردم گروه گروه بيرون مى آيند، تا اعمال شان به آنها نشان داده شود و هر كس ذره اى كار نيك يا زشت كرده باشد، آن را مى بيند:

يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعملهم * فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره * و من يعمل مثقال ذرة شراً يره (296).

بر اساس تعدادى از آيات، اموالى كه انسان در دنيا به ناحق گرد آورده، در قيامت طوقى شده و به گردنش آويخته مى شود: ...سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمه... (297) آن كه مال يتيم را به ستم مى خورد، در واقع آتش در شكم خود فرو مى برد: ان الذين يأكلون امول اليتمى ظلما انما يأكلون فى بطونهم ناراً... (298) هم چنين سكه هاى طلا و نقره كه برخى آنها را به ناحق گنجينه كرده و در راه خدا انفاق نمى كند، در آتش دوزخ گداخته شده و پيشانى و پهلو و پشت گنجينه كنندگان با آنها داغ مى شود:

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل الله... يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم... (299).

دسته اى از آيات هم مى گويد: كارهايى كه در اين جا انجام مى دهيد، براى خود از پيش مى فرستيد:

... و ما تقدموا لا نفسكم من خير تجدوه عندالله... (300) ؛ و هر نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا باز خواهيد يافت.

در آخرت، انسان آن چه را با دستانش پيش فرستاده، مى نگرد: ...يوم ينظر المرء ما قدمت يداه... (301) و انسان ها در همين دنيا بايد بنگرند كه براى فرداى خود چه چيزى پيش فرستاده اند: يايها الذين ءامنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد... (302) . از اين آيات نيز مى توان رابطه عينى ميان عمل، پاداش و كيفر را استفاده كرد.

حاصل آن كه عقايد، اخلاق و اعمالى كه انسان در دنيا دارد. در آخرت تجسم و تمثل پيدا كرده و حقيقت عينى آنها جلوه گر مى شود.

با توجه به آن چه درباره رابطه ميان عمل، پاداش و كيفر اخروى آن بيان شد، پاسخ اشكال عدم تناسب بين كيفر و مجازات اخروى با گناه نيز روشن مى شود؛ زيرا تناسب كيفر و جرم، در مورد كيفرهاى اجتماعى و قراردادى بايد ملاحظه شود؛ اما در كيفرهايى كه رابطه تكوينى با عمل و جرم دارد. (معلول واقعى و اثر حقيقى كردار است) يا كيفرى كه با گناه رابطه عينيت و وحدت دارد (در حقيقت خود عمل است) ديگر براى بحث تناسب داشتن و نداشتن مجالى نيست (303).

--------------------------------------------------

282 - همان، ص 502 و مجموعه آثار (زندگى جاويد يا حيات اخروى)، ج 2، ص 520.
283 - همان (عدل الهى)، ج 1، ص 202 - 204.
284 - المظاهر الالهيه، ص 85 - 86 و پادشاهى خدا، ص 127.
285 - روم، آيه 7.
286 - عوالى اللئالى، ج 1، ص 267.
287 - بقره، آيه 81 - 82.
288 - اسراء، آيه 72.
289 - مجموعه آثار (عدل الهى)، ج 1، ص 225.
290 - همان، ص 250 - 251.
291 - الكافى، ج 3، ص 232.
292 - وسائل الشيعه، ج 7، ص 186.
293 - بحارالانوار، ج 7، ص 228.
294 - كهف، آيه 49.
295 - آل عمران، آيه 30.
296 - زلزال، آيه 6 - 8.
297 - آل عمران، آيه 180.
298 - نساء، آيه 10.
299 - توبه، آيه 35.
300 - بقره، آيه 110.
301 - نبأ، آيه 40.
302 - حشر، آيه 18.
303 - مجموعه آثار (عدل الهى)، ج 1، ص 237. 

 

Share