ارتباط با خداي عزيز و نجات از پوچي

در راستاي مشغول شدن به مفاهيم است كه امام خميني«رحمة الله عليه» مي فرمايد: «هيچ حجابي عظيم تر از علم توحيد نيست»![1] اين در حالي است كه با علم توحيد مي دانيم خدا هست ولي به اين «دانايي» مغرور مي شويم و فكر مي كنيم حالا كه مي دانيم خدا هست، با خدا ارتباط داريم در حالي كه با مفهوم و معناي خدا ارتباط داريم، و حال آن که شما بزرگ ترين بركت را با توحيد مي توانيد به دست بياوريد. خداوند مي فرمايد: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا»؛[2] هركس عزت و قدرتِ سير و نفوذ را طلب مي كند، بداند تمام عزت از خدا است و در نزد اوست. كمي روي واژه «جَمِيعًا» فكر بفرماييد! مي فرمايد؛ مطلق عزت از خدا است، مثل اين است كه مي گوييم هركس تري مي خواهد تري فقط پيش آب است، تمام تري همان آب است، يعني آب، مطلق تري است. مي فرمايد: هركس عزّت مي خواهد «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا»؛ فقط حضرت حق عزيز است، و متوجه هستيد كه «عزت» يعني عدم فرسايش، «ارض العزيز» يعني زميني كه آب روي آن سوار نشود و به اعتبار ديگر «عزيز» يعني آن چيزي كه زير پا نرود و فرسايش پيدا نكند، به بيان ديگر، پوچ و مضمحل نگردد. شما وقتي مي گوييد خدا عزيز است، يعني حادثه ها او را مغلوب خود نمي كنند. قرآن در اين آيه مي فرمايد تو براي عدم پوچي و نجات از اضمحلال هيچ راهي نداري جز اين كه با خداي عزيز مرتبط شوي. حالا اگر كسي با علم حصولي به خداي عزيز، از نور خداي عزيز محجوب شد، از همه سرمايه هاي وجود محروم شده است. اگر كسي با علم حصولي به خدا، از نور توحيد كه جامع همه اسماء است، محجوب شود، آيا در عظيم ترين حجاب قرار نگرفته است؟ آري ممکن است بنده يا جنابعالي در اين حد غافل و محجوب باشيم كه وقتي مي گويند فلاني آدم خوبي است، به اشتباه بگوييم نه او آدم خوبي نيست، و لذا از خوبي او محجوب شويم، اين جا به اندازه اي كه از خوبي اين آدم بي بهره مي شويم از حقيقت محروم هستيم، اما يك وقت از عزت مطلق، از حيّ مطلق و از اسماء حسناي الهي بي بهره ايم، اين عظيم ترين حجاب است. مي فرمايد: «هيچ حجابي عظيم تر از علم توحيد نيست»، يعني از طريق علم توحيد از ارتباط با حقيقتِ اسماء الهي محروم مي شويم. علم توحيد كه توحيد نيست، علم به اين كه عالَم در تدبير احديت حقّة حقيقيه است، چه ربطي به احساس حضورِ احديت حقّة حقيقيه و ارتباط و معاشقه من با احديت حقّة حقيقيه دارد؟ آن يك نوع هجران و دور افتادن از خدا است، بدون آن كه انسان بفهمد. آدم در هجرانِ از حق واقعاً بي چاره  است. گفت:

نيست در عالم ز هجران سخت تر
هر چه خواهي كن وليكن اين مكن

چون مي فهمد هجران يعني چه، مي گويد: اي خدا هر كاري مي خواهي بكن، اما من را از ارتباط با خودت جدا نكن. امام خميني«رحمة الله عليه» در اين جمله مي فرمايند علم به خدا بين خود انسان و خدا حجاب مي شود و اين محروميت و ظلمات خطرناكي است. مي فرمايند: «يک حجاب بزرگ همين علم است، انسان را به همين مفاهيم کليه و عقليه سرگرم مي کند و از راه باز مي دارد ... براي همة ما حجاب هاي زيادي هست که غليظ تر از همه همين حجاب علم است ... آن علمي که بايد انسان را هدايت کند، مانع مي شود و علم هاي رسمي همه همين طوراند که انسان را از آن چه بايد باشد، محجوب مي کنند، خودخواهي مي آورند».[3]

----------------------------------------------------

[1] - تفسير سوره حمد.

[2] - سوره فاطر، آيه10.

[3] - «تفسير سوره حمد»، امام خميني«رحمة الله عليه»، جلسات 3 و 4.

Share