بداء يا محور و اثبات الهى

بسم الله الرحمن الرحيم

يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب
خداوند هر چه را بخواهد، محو و نابود، و هر چه را بخواهد اثبات مى كند و ام الكتاب (= لوح محفوظ) نزد اوست . رعد / 39
معناى بداء در لغت و اصطلاح
نخست - معناى لغوى بداء:

بدا در لغت دو معنى دارد:

1 - بدا الامر بدوا و بداء، يعنى : اين موضوع آشكار و واضح شد. پس ، يكى از معانى بداء آشكار شدن و وضوح است .
2 - بدا له فى الامر كذا، يعنى : در اين موضوع چنين رايى برايش پيدا شد؛ راى تازه اى پيدا كرد.

دوم - معناى بداء در اصطلاح علماى عقايد اسلامى :
علماى عقايد اسلامى گفته اند: بداء درباره خداوند، آشكار كردن چيزى است كه بر بندگان مخفى بوده و ظهورش براى آنان تازگى دارد.
بنابراين ، كسانى كه پنداشته اند مقصود از بداء درباره خداوند اين است كه براى حق تعالى نيز، همانند مخلوقات ، راى تازه اى - غير از آنچه پيش از بداء داشته - پيدا مى شود، سخت در اشتباه اند، راستى را كه خداوند برتر و بالاتر از آن است كه مى پندارند.

معناى بداء در قرآن كريم

الف - خداى متعال در دو موضع از سوره رعد آيات (7 و 27) مى فرمايد:
و يقول الذين كفروا لو لا انزل عليه آيه من ربه ...
كسانى كه كافر شدند مى گويند: چرا آيت و معجزه اى از پروردگارش بر او نازل نشده ؟...

سپس در آيات (38 - 40) همان سوره مى فرمايد:
... و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن الله لكل اجل كتاب O يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب O و ان ما نرينك بعض الذى نعدهم او نتوفينك فانما عليك البلاغ و علينا الحساب O
هيچ پيامبرى را نشايد كه آيت و معجزه اى بياورد مگر به فرمان خدا. هر دورانى را سرنوشتى است . خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود، و هر چه را بخواهد اثبات و بر جاى مى گذارد، و ام الكتاب (= لوح محفوظ) نزد اوست . و اگر پاره اى از آنچه را كه به آنان وعده مى دهيم به تو نشان دهيم ، يا تو را (پيش از موعد) بميرانم ، در هر حال ، آنچه بر عهده توست تنها تبليغ و رساندن است ، حساب (آنان ) بر ماست .

شرح كلمات

1 - آيه
آيه در لغت علامت و نشان آشكار است . چنانكه اين شاعر گفته است :
و فى كل شى له آيه
تدل على انه واحد

در هر چه كه بنگرى نشانه آشكار وجود خداوند و دليل روشن يكتائى او است .
معجزات انبيا از آن رو آيت نام گرفته كه نشان درستى آنان ، و دليلى بر قدرت الهى است . همو كه ايشان را توان آوردن چنان معجزاتى مانند عصاى موسى و ناقه صالح بخشيده و در آيات (67) سوره شعرا و (73) سوره اعراف بدان اشارت فرموده است .
قرآن كريم ، همچنين انواع عذاب ها را كه خداوند بر امت هاى كافر نازل فرموده ، آيت ناميده است . چنانكه در سوره شعراء درباره قوم نوح مى فرمايد:
ثم اعرفنا الباقين O ان فى ذلك لايه ...
سپس برجاى ماندگان را عرق كرديم . راستى را كه در آن آيت و نشانه اى است . شعراء / 120 - 121
و درباره قوم هود مى فرمايد:
فكذبوه فاهلكناهم ان فى ذلك لايه

آنان پيامبرشان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم . راستى را كه در آن آيت و نشانه اى است . هود / 139
و درباره قوم فرعون در سوره اعراف فرموده :
فارسلنا عليهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم آيات مفصلات
پس ، طوفان و ملخ و آفت گياهى و قورباغه و خون را - كه آيات و نشانه هاى جدا جدا بودند - بر آنان فرستاديم . اعراف / 133

2 - اجل

اجل يعنى : مدت ، وقت و زمان محدود، سرانجام و پايان كار. اينكه مى شود: فلان كس اجلش فرا رسيد، يعنى : مرد و مدت عمرش به سر آمد. و اينكه گفته مى شود: براى آن اجلى تعيين شده ، يعنى : براى آن وقت محدودى قرار داده اند.

3 - كتاب

براى كتاب معانى متعددى است و مقصود از آن در اينجا مقدار نوشته شده يا مقدر است ، و معناى : لكل اجل كتاب كه در آيه آمده اين است كه : زمان آوردن معجزه به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله از پيش ‍ تعيين شده ، يعنى : هر دورانى را سرنوشتى معين است .

4 - يمحو

يمحو يعنى : محو مى كند، زايل مى گرداند. محو در لغت به معناى باطل كردن و از بين بردن است . همان گونه كه خداى متعال در سوره اسراء (12) مى فرمايد:
فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصره
پس نشانه شب را محو كرده و نشانه روز را روشنى بخش قرار داديم .
و در سوره شورى (24) مى فرمايد:
و يمح الله الباطل و يحق الحق بكلماته
خداوند باطل را محو و نابود و حق را به فرمان خود ثابت و استوار مى دارد.
يعنى آثار باطل را از بين مى برد.

تفسير آيات

خداى سبحان در آيات گذشته مى فرمايد: كفار قريش از رسول خدا صلى الله عليه و آله درخواست كردند تا براى آنان معجزاتى بياورد، خداوند نوع درخواست آنان را نيز در سوره اسراء بيان داشته و فرموده :
و قالوا لن نومن لك حتى تفجر لنا من الارض ينبوعا... او تسقط السماء كما زعمت علينا كسفا او تاتى بالله و الملائكه قبيلا
و گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا آنكه چشمه جوشانى از اين سرزمين براى ما بيرون آورى ... يا قطعات آسمان را - آن گونه كه مى پندارى - بر سر ما فرود آورى ، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى . اسراء / 90 - 92

و در آيه (38) سوره رعد مى فرمايد:

و ما كان لرسول ان ياتى بايه هيچ پيامبرى حق ندارد معجزه اى را - كه از او خواسته اند - بياورد الا باذن الله مگر به فرمان خدا. زيرا، هر كارى در تقدير مكتوب الهى زمان ويژه اى دارد.
خداوند در آيه بعد، بدون فاصله ، استثناى از تقدير مكتوب را بيان داشته و مى فرمايد: يمحو الله ما يشاء خداوند هر چه را بخواهد محو مى كند، يعنى : دست خدا بسته نيست و هر جا كه خواست رزق و اجل و سعادت و شقاوت را در اين مكتوب مقدر، تغيير مى دهد. و يثبت و هر چه را بخواهد - از نانوشته ها - در آن جاى مى دهد: زيرا و عنده ام الكتاب اصل كتاب تقدير و سرنوشت يعنى لوح محفوظ كه هيچ گونه تغيير و تبديلى در آن نيست ، نزد خداست .

بدين خاطر بعد از آن مى فرمايد: و ان ما نرينك بعض الذى نعدم و اگر پاره اى از مجازات ها را كه به آنان وعده مى دهيم (در زمان حيات ) به تو نشان دهيم ، او نتوفينك . يا تو را (پيش از آن ) بميرانيم ، فانما عليك البلاغ در هر حال ، تو تنها ابلاغ كننده اى و بس .
طبرى و قرطبى و ابن كثير در تفسير اين آيه روايتى آورده اند كه مويد گفتار ماست و فشرده آن چنين است :
خليفه دوم عمر بن خطاب پيرامون خانه خدا طواف مى كرد و مى گفت :
اللهم ان كنت كتبتنى فى اهل السعاده فاثبتنى فيها، و ان كنت كتبتنى فى اهل الشقاوه و الذنب فامحنى و اثبتنى فى اهل السعاده و المغفره ، فانك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب
خدايا: اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اى ، در آن استوارم دار، و اگر از شقاوتمندان و گناهكارانم نوشته اى ، نامم را از آن محو و در ميان سعادتمندانم جايگزين بفرما. زيرا، تو هر چه را بخوانى محو يا برقرار مى دارى .

و از قول صحابى پيامبر ابن مسعود روايت شده كه مى گفت :

اللهم ان كنت كتبتنى فى السعداء فاثبتنى فيهم ، و ان كنت كتبتنى فى الاشقياء فامحنى من الاشقياء و اكتبتنى فى السعداء، فانك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب
خدايا: اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اى ، در بين آنان استوارم دار، و اگر در زمره شقاوتمندانم نوشته اى ، از ميان اشقيايم محو و در بين سعادتمندانم جاى گزين فرما. زيرا، تو هر چه را بخواهى محو يا برقرار مى دارى ، و كتاب اصلى نزد توست .

و از قول ابى وائل آورده اند كه بارها مى گفت :

اللهم ان كنت كتبتنا اشقياء فامح و اكتبنا سعداء. و ان كنت كتبتنا سعداء فاثبتنا، فانك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب
خدايا: اگر ما را در زمره بدبختان قرار داده اى ، از بين آنان محو و در زمره نيك بختانمان جاى گزين فرما، و اگر در زمره نيك بختان قرارمان داده اى در آن استوارمان دار. زيرا، تو هر چه را بخواهى محو يا برقرار مى دارى ، و كتاب اصلى نزد توست . (1)

در بحارالانوار آمده است :

و ان كنت من الاشقياء فامحنى من الاشقياء و اكتبنى من السعداء، فانك قلت فى كتابك المنزل على نبيك صلواتك عليه و آله : يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب
و اگر از بدبختانم ، مرا از زمره آنان محو و در بين نيك بختان جايگزين فرما. زيرا، تو در كتاب خود كه بر پيامبرت صلى الله عليه و آله نازل شده فرموده اى : خداوند هر چه را بخواهد محو يا برقرار مى دارد و كتاب اصلى نزد اوست . (2)
قرطبى نيز، در ذيل روايتى كه از صحيح بخارى و مسلم آورده ، بر اين معنى استدلال كرده است ، روايت مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
من سره ان يبسط به فى رزقه و ينساله فى اثره - اجله - فليصل رحمه
كسى كه از وسعت روزى و زيادتى عمر خشنود مى گردد، به خويشاوند خود نيكى نمايد.(3)
و از ابن عباس نقل كرده كه او در جواب كسى كه پرسيد: چگونه در عمر و اجل زيادتى مى شود؟ گفت : خداى عز و جل فرموده :
هو الذى خلقكم من طين ثم قضى اجلا و اجل مسمى عنده

او كسى است كه شما را از گل آفريد، سپس مدتى مقرر داشت ، و اجل حتمى نزد اوست . (4)
ابن عباس گفت : اجل اول در آيه اجل بنده از تولد تا مرگ است ، و اجل دوم - يعنى آنچه نزد خداست - از زمان مرگ تا قيامت است كه در برزخ به سر مى برد، و كسى جز خدا آن را نمى داند. پس ، اگر بنده اى از خدا بترسد و صله رحم به جاى آورد، خداوند هر چه بخواهد از عمر برزخى او كاسته و به عمر اولش مى افزايد، و اگر نافرمانى كند و قطع رحم نمايد، خداوند هر چه بخواهد از عمر دنيائى اش كاسته و به عمر برزخى اش مى افزايد... (5)

ابن كثير بر اين استدلال افزوده و سخنى گفته كه فشرده آن چنين است :
اين سخن با روايتى كه احمد و نسائى و ابن ماجه آورده اند هماهنگ مى نمايد، آنان آورده اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
ان الرجل ليحرم الرزق بالذنب يصيبه و لايرد القدر الا الدعاء و لا يزيد فى العمر الا البر

انسان گاهى به خاطر گناه از روزى محروم مى گردد، و چيزى جز دعا بلا و سرنوشت را باز نمى گرداند، و چيزى جز نيكى عمر را نمى افزايد. (6)
و در حديث ديگرى فرموده :
ان الدعاء و القضاء ليعتلجان بين السماء و الارض
دعا و سرنوشت در ميان آسمان و زمين با هم مبارزه مى كنند. (7)

آنچه آورديم يكى از چند وجهى بود كه در معناى اين آيه گفته اند، وجوه ديگرى نيز در معناى آيه آورده اند، مانند اين سخن كه : مراد از محو و اثبات در آيه : محو حكمى و اثبات حكم ديگر است . يعنى نسخ احكام شريعت ، و درست تر آن است كه بگوئيم : مقصود در آيه همه را شامل است ، چنانكه قرطبى نيز اين را برگزيده و گفته است :
... اين آيه عام است و شامل همه چيز مى گردد، و اين اظهر است و خدا داناتر.(8)
طبرى و سيوطى از قول ابن عباس آورده اند كه او درباره اين آيه : يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب گفته است : خداوند امور هر سال را در شب قدر تقدير و برنامه مى كند جز نيك بختى و بدبختى را... (9)

ب - خداى سبحان در سوره يونس مى فرمايد:

فلولا كانت قريه آمنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس لما آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزى فى الحيوه الدنيا و متعناهم الى حين
چرا هيچ يك از مردم شهرها و آبادى ها ايمان نياوردند تا ايمانشان سودشان دهد؟ مگر قوم يونس كه چون ايمان آوردند، عذاب ذلت و خوارى را در زندگى دنيا از آنان برداشتيم ، و تا مدتى آنان را برخوردار ساختيم . يونس / 98

شرح كلمات

1 - كشفنا: زايل كرديم ، از بين برديم ، برداشتيم .
2 - خزى : خوارى ، رسوائى .
3 - حين : وقت و زمان نامعلوم كه بيش و كم آن مشخص نيست .

تفسير آيه

فشرده داستان يونس - عليه السلام - آن گونه كه در تفسير طبرى و قرطبى و مجمع البيان آمده : چنين است : قوم يونس - عليه السلام - در نينوا از اراضى موصل مى زيستند و بت مى پرستيدند.خداوند يونس - عليه السلام - را به سوى ايشان فرستاد تا آنان را به اسلام فرا خوانده و از بت پرستى باز دارد. ايشان سرباز زدند، دو نفر از آنان يكى عابد و ديگرى عالم ، يونس ‍ عليه السلام را پيروى كردند، عابد از يونس - عليه السلام - خواست تا بر عليه آن قوم نفرين كند و عالم او را از اين كار نهى كرد و گفت : بر اينان نفرين مكن ، زيرا خدا دعايت را مستجاب مى كند ولى هلاكت بندگانش را دوست ندارد! يونس - عليه السلام - سخن عابد را پذيرفت و نفرين كرد، خداوند فرمود: عذاب در فلان ماه و فلان روز نازل مى گردد. يونس - عليه السلام - آن را به آنان خبر داد، وقت عذاب كه نزديك شد يونس - عليه السلام - به همراه آن عابد از ميان ايشان بيرون رفت ولى آن عالم در ميانشان باقى ماند.

قوم يونس - عليه السلام - با خود گفتند: ما تا به حال از يونس دروغى نديده ايم ، مواظب باشيد اگر او امشب در بين شما باقى ماند كه عذابى در كار نيست ، ولى اگر بيرون رفت بدانيد كه صبح فردا عذابتان قطعى است . شب كه به نيمه رسيد يونس - عليه السلام - آشكارا از بينشان بيرون رفت . آنان كه اين را دانستند و آثار عذاب را مشاهده و به هلاكت خود يقين كردند و به نزد آن عالم رفتند، و او به ايشان گفت : به سوى خدا زارى كنيد كه او به شما رحم مى كند و عذاب را از شما بر مى دارد: به سوى بيابان بيرون شويد و زنان و كودكانتان را از هم جدا كنيد و بين حيوانات و بچه هاتان جدائى افكنيد، سپس دعا كنيد و بگرييد! آنان چنين كردند، با زنان و كودكان و چهارپايان خويش سر به صحرا نهادند، لباس پشمينه پوشيدند و اظهار ايمان و توبه كردند و نيت خود را خالص نمودند و ميان همه مادران و بچه هاى آدمى و حيوانات جدائى افكندند سپس ناليدند و فرياد زارى سر دادند. صداها كه درهم پيچيد و فريادها كه آميخته شد با ناله و اندوه به سوى خداى عز و جل توجه نموده و گفتند:
(پروردگارا) ما به آنچه يونس آورده بود ايمان آورديم ، خداوند آنان را بخشيد و دعايشان را پذيرفت و عذابى را كه بر سرشان سايه گسترده بود از ايشان برطرف ساخت و...
خداوند، بدين گونه عذاب را از قوم يونس - بعد از آنكه توبه كردند - محو و برطرف كرد. آرى ، خداوند هر چه را بخواهد محو كرده يا برقرار مى دارد.

ج - خداوند سبحان در سوره اعراف مى فرمايد:

و واعدنا موسى ثلثين ليله و اتممناها بعشر فتم ميقات ربه اربعين ليله
ما با موسى سى شب وعده گذاشتيم ، و آن را با ده شب ديگر تكميل كرديم تا ميقات پروردگارش چهل شب تمام شد. اعراف / 142
و در سوره بقره فرموده :
و اذ واعدنا موسى اربعين ليله ثم اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون
و آن (به ياد آوريد) هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم ، و شما بعد از او - در حالى كه ستمكار بوديد - گوساله را برگزيديد. بقره /51
معناى بداء در روايات مكتب خلفا

طيالسى و احمد و ابن سعد و ترمذى روايتى دارند كه فشرده آن با عبارت طيالسى چنين است :

قال رسول خدا صلى الله عليه و آله : ان الله ارى آدم ذريته فراى رجلا ازهر ساطعا نوره ، قال : يا رب من هذا؟ قال : هذا ابنك داود! قال : يا رب فما عمره ؟ قال ستون سنه ! قال : يا رب زد فى عمره ! قال : لا الا ان تزيده من عمرك ! قال و ما عمرى ؟ قال : الف سنه ! قال آدم : فقد وهبت له اربعين سنه من عمرى ... فلما حضره الموت و جاء ته الملائكه قال : قد بقى من عمرى اربعون سنه . قالوا: انك قد وهبتها لداود
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند نسل آدم را به او نشان داد، آدم در ميان آنان مردى را ديد با چهره اى نور افشان ، عرض كرد: خدايا! اين كيست ؟ فرمود: اين فرزند تو داود است ! عرض كرد: خدايا عمر او چقدر است ؟ فرمود: شصت سال ! عرضه داشت ! خدايا در عمر او بيفزاى ؟ فرمود: نمى شود مگر آنكه از عمر خودت او بيفزاى ؟ عرض كرد: عمر من چقدر است ؟ فرمود: هزار سال ! آدم گفت : من چهل سال از عمرم را به او بخشيدم ... هنگام وفات او كه فرا رسيد و فرشتگان قبض روح به بالينش ‍ آمدند گفت : هنوز چهل سال از عمر من باقى است !

گفتند: تو خودت آن را به داود بخشيدى ! (10)
اين روايت به اضافه آنچه در گذشته ، درباره آثار صله رحم و همانند آن ، از روايات مكتب خلفا آورديم از مصاديق يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب است .
امامان اهل بيت عليهم السلام محو و اثبات را بداء نام نهاده اند كه - به يارى خداى متعال - در بخش پنجم آن را بررسى مى نمائيم .
معناى بداء در روايات امامان اهل بيت عليهم السلام

در بحار از امام صادق - عليه السلام - آورده است كه فرمود:
ما بعث الله عز و جل نبيا حتى ياخذ عليه ثلاث خصال : الاقرار بالعبوديه ، و خلع الانداد، و ان الله يقدم ما يشاء و يوخر ما يشاء
خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرده مگر آنكه سه چيز را از او خواسته است : اقرار به بندگى خدا، نفى هرگونه شريك و همتا براى او، و اينكه خداوند هر چه را بخواهد مقدم داشته و هر چه را بخواهد واپس ‍ مى دارد.(11)

امام صادق - عليه السلام - همين معنى را در بيان ديگرى با لفظ محو و اثبات آورده و فرموده :
پما بعث الله نبيا قط حتى ياخذ عليه ثلاثا: الاقرار بالعبوديه ، و خلع الانداد، و ان الله يمحو ما يشاء و يثبت ما يشاء
خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرده مگر آنكه سه چيز را از او خواسته است : اقرار به عبوديت خدا، نفى هر گونه شريك و همتا براى او، و اينكه خداوند هر چه را بخواهد محو كرده و هر چه را بخواهد برقرار مى دارد. (12)

و در روايت سومى محو و اثبات را بداء ناميده كه فشرده آن چنين است :
ما تنبا نبى قط حتى يقر لله تعالى ... بالبداء...
پهيچ پيامبرى هرگز نشان پيامبرى نگيرد مگر آنكه براى خداى متعال به اين امور اعتراف نمايد:... يكى از آنها اعتراف به بداء است ... (13)

از امام رضا - عليه السلام - روايت كرده اند كه فرمود:
ما بعث نبيا قط الا بتحريم الخمر، و ان يقر له بالبداء
خداوند هرگز پيامبرى را نفرستاده مگر با حرمت شراب و اينكه به بداء (= محو و اثبات ) در حق خدا اعتراف نمايد. (14)
و در روايت ديگرى ، امام صادق - عليه السلام - از زمان محو و اثبات نيز خبر داده و فرموده :
اذ كان ليله القدر نزلت الملائكه و الروح و الكتبه الى سماء الدنيا فيكتبون ما يكون من قضاء الله تعالى فى تلك السنه فاذا اراد الله ان يقدم شيئا او يوخره او ينقص شيئا امر الملك ان يمحو ما يشاء ثم اثبت الذى اراد
شب قدر كه مى شود فرشتگان و روح و نويسندگان به آسمان دنيا فرود مى آيند و هر چه را خداى متعال در آن سال مقرر فرموده مى نويسند، و اگر خدا بخواهد چيزى را پيش انداخته يا واپس بدارد، يا چيزى را بكاهد، به فرشته مامور فرمان مى دهد آن را همان گونه كه خواسته محو و نابود يا برقرار بدارد. (15)

امام باقر - عليه السلام - نيز در بيان ديگرى از آن خبر داده كه فشرده آن چنين است :

تنزل فيما الملائكه و الكتبه الى السماء فيكتبون ما هو كائن فى امر السنه و ما يصيب العباد فيها. قال : و امر موقوف لله تعالى فيه المشيئه يقدم منه ما يشاء و يوخر ما يشاء و هو قوله تعالى : يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب (16)
در شب قدر فرشتگان و نويسندگان به آسمان دنيا فرود مى آيند و هر چه را كه در آن سال شدنى است و هر چه در آن به بندگان مى رسد، همه را مى نويسند. فرمود: و كارهائى است كه وابسته به مشيت الهى است ، هر چه را بخواهد مقدم داشته و هر چه را بخواهد واپس مى دارد، و اين معناى سخن خداى متعال است كه فرموده : يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب .
امام باقر - عليه السلام - در حديث ديگرى درباره اين آيه : و لن يوخر الله نفسا اذا جاء اجلها خداوند هرگز مرگ كسى را - هنگامى كه اجلش فرا مى رسد - به تاخير نمى اندازد.
فرمود: زمانى كه اجل فرود آيد و نويسندگان آسمان آن را بنويسند، اين اجل را خداوند به تاخير نمى اندازد. (17)
علامه مجلسى در اين باب از بحار همان داستانى را كه آدم - عليه السلام - چهل سال از عمر خود را به داود بخشيد و ما آن را در روايات مكتب خلفا آورديم ، آورده است . (18)
اين ، معناى بداء در روايات امامان اهل بيت بود. اما بداء به اين معنى كه ، بارى خداوند راى جديد و تازه اى در كار پيدا شود كه پيش تر آن را نمى دانسته - معاذ الله - اين ديدگاه در مكتب اهل بيت منكر و مردود است ، و ما از آن به خدا پناه مى بريم . ديدگاه امامان اهل بيت عليهم السلام در اين باره همان است كه مجلسى از امام صادق آورده ، امام عليه السلام فرموده :
من زعم ان الله عز و جل يبدو له فى شى لم يعلمه امس فابروا منه
هر كس بگويد براى خداى عز و جل در چيزى ، راى تازه و جديدى پيدا مى شود كه پيش تر آن را نمى دانسته ، از او بيزارى بجوئيد. (19)

اثر اعتقاد به بداء

اگر كسى معتقد گردد كه ، برخى از انسانها كه در زمره نيك بختان قرار گرفته اند هرگز حالشان عوض نگردد و هيچ گاه در رديف بدبختان قرار نمى گيرند، و برخى از انسانها كه در زمره بدبختان قرار گرفته اند هرگز حالشان عوض نشده و در رديف نيك بختان در نمى آيند، و قلم از تغيير سرنوشت انسانها خشكيده و بازمانده است ، اگر چنين تصورى در كار باشد، يقينا گناهكار از گناه خويش توبه نمى كند كه هيچ ، بلكه به كار خود ادامه مى دهد، زيرا مى پندارد كه شقاوت و بدبختى سرنوشت حتمى اوست و امكان تغيير در آن نيست ! از طرف ديگر، شيطان ، بنده نيكوكار را وسوسه مى كند كه ، تو از نيك بختانى و در زمره اشقياى بدبخت نخواهى رفت ، و همين وسوسه كافى است كه او را به سستى در عبادت و اطاعت بكشاند و با او آن كند كه نبايد.
برخى از مسلمانان كه معانى آيات و روايات وارد درباره مشيت را به وضوح و كمال در نيافته اند به دو گروه تقسيم شده اند: گروهى چنين پنداشته اند كه ، انسان بر آنچه مى كند مجبور است ، و گروه ديگر معتقد شده اند: همه كارها به انسان تفويض و واگذار شده است . ما در بحث آينده جبر و تفويض و قضا و قدر - به يارى خدا - اين موضوع را بررسى كرده و راه حق و صواب در اين باره را باز مى شناسيم

-------------------------------------------

1-هر سه حديث را طبرى در تفسير آيه آورده است . ابو وائل شقيق بن مسلمه اسدى كوفى است ، شرح حال او در تهذيب التهذيب (10 / 354) چنين است كه : ثقه است و مخضرم (= جاهليت و اسلام را درك كرده است ) در زمان صحابه و تابعين حضور داشته و در خلافت عمربن عبدالعزيز در سن يكصد سالگى از دنيا رفته است .
2-بحار ج 98 ص 162.
3-صحيح بخارى (جلد 3 ص 34) كتاب الادب باب (12 و 13)، و صحيح مسلم ص 1982 حديث (20 و 21) از باب صله رحم و مسند احمد (جلد 3 ص 247 و 266 و جلد 5 ص 76).
4-انعام / 2.
5-تفسير قرطبى (جلد9 ص 329 - 331).
6-مقدمه سنن ابن ماجه باب 10 حديث 90.
7-تفسير ابن كثير جلد 2 ص 519.
8-تفسير قرطبى جلد 2 ص 329.
9-تفسير طبرى جلد 13 ص 111 و تفسير سيوطى جلد 4 ص 65. - عبارت از طبرى است .
10-مسند طيالسى ص 350 حديث 2692، مسند احمد جلد 1 ص 251 و 298 و 371، طبقات ابن سعد چاپ اروپا جلد 1 قسمت اول ص 7 -9، سنن ترمذى جلد 11 ص 196 و 197. در تفسير سوره اعراف .در كتاب بحارالانوار جلد 4 ص 102 - 103 نيز با اختلافى اندك آن را از امام باقرآورده است .
11-بحار جلد 4 ص 108 به نقل از توحيد صدوق .
12-بحار جلد 4 ص 108 به نقل از توحيد صدوق .
13-بحار جلد 4 ص 108 به نقل از توحيد صدوق .
14-بحار جلد 4 ص 108 به نقل از توحيد صدوق .
15-بحار جلد 4 ص 99 به نقل از تفسير على بن ابراهيم .
16-بحار جلد 4 ص 102 به نقل از امالى شيخ مفيد.
17-همان مرجع .
18-بحار جلد 4 ص 102 به نقل از علل الشرائع .
19-بحار جلد 4 ص 111 به نقل از اكمال الدين صدوق .

Share