توجه به مقصد خلقت

حال با توجه به مطالبي که خدمت عزيزان عرض کرديم؛ بايد متوجه خطرات شرطي كردن و دنيايي كردن فعاليت هاي فرهنگي باشيم. چون در اين گونه فعاليت ها نمي آييم بگوييم اي انسان ها نظر به بالاها بكنيد تا ببينيد توجه به «وجودِ» حقايق چقدر براي جان شما زيبا و آرامش  بخش است، مي گوييم: اي انسان هايي كه در پايين هستيد و بنا نداريد بالا بيايد! ما آن بالايي ها را آنقدر پايين مي آوريم كه ديگر نه براي جان و فطرت شما، بلكه براي نفس امّاره تان پذيرفتني خواهد بود. وقتی با شرطي كردن و تداعي معانيِ صورت هاي ذهني مي خواهيم مردم را ديندار كنيم، نتيجه اش اين مي شود كه انتخاب آرمان هاي بلند را از منظر او خارج مي كنيم، در حالي كه مقصد ما اين نبود، بنا نبود بياييم در اين دنيا تا از دنيا خوشمان بيايد، بنا بود از دنيا به عنوان آيت الهي استفاده كنيم و به سوي عالم ديگر سفر نماييم. گفت:

سوي شهر از باغ شاخي آورند
باغ و بستان را كجا آن  جا برند
 

مي خواستند از طريق نظر به اين عالم، آماده شويم و به عالم ديگر برويم، اين كه دست ما نيست كه هر طور خواستيم عمل كنيم و ذهن و قلب خود و ديگران را هر جا كه شد سير دهيم. ما و مردم براي كار ديگر آفريده شده ايم و استعداد مرتبط شدن با عالم قدس را داريم. شما سعي كنيد خودتان مسئله تان را با عالم قدس حل كنيد و اصل موضوع براي خودتان حل شود. يقين بدانيد همين مردم عادي بهترين همراهي را با شما خواهند كرد، چون استعداد قدسي شدن را دارند، بايد آن استعداد را برانگيزانيم، همان كاري كه به تعبير امير المؤمنين(علیه السلام)انبياء انجام مي دادند، حضرت مي فرمايد: «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقولِ، وَ يُرُوهُمُ الْآيَاتِ الْمُقَدَّرَةَ»؛[1] انبياء آمدند تا عقل ها و استعدادهاي دفن شده مردم را برانگيزانند و آيات منظم و مقدر الهي را به آن ها بنمايانند. وقتي مي دانيم آنچه مي خواهيم به مردم بگوييم در جان خودشان به صورت بالقوه هست، ديگر نگران چه چيزي بايد باشيم. مطمئن باشيد اگر كار درست انجام گيرد، خيلي زود نتيجه مي گيريم. به گفته مولوي:

تا ابد هر چه بُوَد، او پيش پيش
درس كرد از علّم الاسماء خويش
 

ما نبايد براي اين كه انسان ها از حرف ما بدشان نيايد، جنبه هاي نفس امّارة آن ها را تأييد كنيم. در آن صورت خدمتي به مردم نكرده ايم. ما بايد حتماً به کمک دين، انسان ها را بالا بياوريم، البته در اين بالا آوردن ابتكارهاي زيبايي بايد داشته باشيم، سليقه به خرج دهيم، هنر داشته باشيم، انواع روش هاي جوان پسند را به كار بنديم. اما دائماً يادمان باشد بايد اين جوان را بالا بياوريم تا جانش با عالم قدس آشنا شود، نه اين كه عالم معني را در حدّ عالم مادّه نازل و ساقط كنيم و عملاً انتخاب هاي متعالي را از منظر زندگي او خارج  نماييم. من نمي گويم شما چه طوري برويد فعاليت فرهنگي انجام دهيد، بنا هم نيست بنده روي روش ها نظر بدهم، خودتان بهتر از من مي توانيد روش ها را پيدا و عمل كنيد. ولي هرگز فراموش نكنيد که بايد منظر مورد توجه تان در فعاليت هاي فرهنگي براي خود و ديگران، عالم قدس باشد و اين که آن منظر با چه روشي حاصل مي شود. ممكن است شخصي بگويد من مي خواهم طي ده برنامه افراد را به اين مرحله خاص اخلاقي برسانم. دستتان درد نكند، ولي بالأخره بايد بعد از برنامة دهم مشخص شود آن نتايج چه بوده است، آيا قدمي به سوي حقيقتِ انسان و روح كلي جلو رفته ايم، اگر جلو نرفته ايم، به جهت غفلت از هدف بوده است و يا به جهت انحراف از روشي كه براي چنين هدفي انتخاب كرده ايم؟ اگر ما نتوانيم منظرهاي اصلي را بشناسيم واقعاً «بر خيال راست، كج را مي خريم» و به عشق اين كه داريم در مسيري صحيح قدم مي زنيم، به كج راهه مي رويم.

-----------------------------------------------

[1] - «نهج البلاغه»، خطبه 1.

Share