پاكي از موانع تجلي حق بر قلب

بسم الله الرحمن الرحيم

پاكي از موانع تجلي حق بر قلب

همان طور كه در جلسات قبل ملاحظه فرموديد وظيفه ما آن است كه همه چيزمان قدسي شود تا همواره به اصل خود كه همان روح نازل شده از عالم قدس است متصل باشيم. دين براي چنين هدفي آمده تا تكليف كوچك ترين حركات ما را نيز تعيين کند و هيچ حركتي از حركات ما بريده از عالم قدس و بريده از ولايت الهي نباشد. در چنين فضايي رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «اَلنِّظافَةُ مِنَ الْاِيمَان وَ صاحِبُهُ فِي الْجَنَّةِ»،[1] يعني در راستاي ايمان به عالم قدس و اتصال به حقايق غيبي، بايد نظافت و پاكي از حجاب هاي بين خود و خدا را نيز وارد زندگي كني و خود را از صفات رذيله پاك نمايي، تا آن اتصال واقع شود و پايدار بماند. در همين راستا علي(علیه السلام) مي فرمايند: «اَلطُّهْر نِصْفُ الْاِيمَان»؛[2] يعني اگر مي خواهيد به ايمان برسيد، بايد بدانيد نصف ايمان با طهارت و پاك شدن صورت مي گيرد. رمز اين سخن اين است كه در ايجاد ايمان بايد شما شروع کننده باشيد. به اين معني که نظافت از طرف شما و تجلي نور از طرف خدا صورت گيرد. آن نظافت که از طرف ما است، يک طرف قضيه ايمان است، لطفي که از طرف حضرت حق افاضه مي شود نصف ديگر تحقق ايمان. نظافتي كه ما بايد  انجام دهيم آن است كه خودمان را از صفاتي که روحمان را خراب و کثيف مي كند، پاک نماييم و از اين طريق رفع مانع كنيم، مثل آن كه شيشه ها را پاك مي كنيم تا نور خورشيد در اتاق بتابد. حضرت حق وقتي زمينة پذيرش لطف خود را ببيند بخيل كه نيست، تجلي مي فرمايد، حتماً آن طرفش كه تجلي نور ايمان بر قلب ما است، محقق مي شود، چون موانع دریافت فيض برطرف شد، جاري شدن فيض حتمي است.

وقتي ما رفع حجاب کرديم، فيض حضرت حق به ما - که يک فيض عمومي است- آن است كه همة ما را با خودش آشنا مي كند. بزرگ ترين فيض حق به بنده اش همين است که خودش را به بنده اش نشان دهد و او را با خود آشنا کند. حضرت حق وقتي زمينه پذيرش فيض را در ما ديد، اولين فيض كه در واقع منشأ بقيه فيض هاي خداوند خواهد بود، آن است كه ما را با خودش آشنا مي کند و لذا مي فرمايند: «اَلنِّظافَةُ مِنَ الْاِيمَان»؛ پاك شدن جزء ايمان است. و مسلّم اين پاك شدني كه جزء ايمان است، پاك شدن خاصي است كه موجب مي شود حق در جان ما تجلي نمايد و ما به او مؤمن شويم، و تحقق نصف اين ايمان به دست ما است كه همان رفع موانع تجلي انوار الهي است، و پس از آن، فيض آشنا کردن ما را با خودش، مرحمت مي کند. البته تجلي او بر جان ما متناسب است با ظرفيت و طلب ما، و اين كه چه چيز از حق مي خواهيم، حق با برآورده كردن آن چيز خود را بر جان ما مي نماياند. در روايت داريم: «أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (علیه السلام) يَا مُوسَى قُلْ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي فَلْيَظُنَّ بِي مَا شَاءَ يَجِدْنِي عِنْدَهُ»[3] خداوند متعال به موسى بن عمران(علیه السلام) وحى كرد: اى موسى به بنى اسرائيل بگو من در نزدگمان بنده ام هستم، پس هرگونه گمانى كه در باره من داشته باشد مرا در آن مي يابد.

عمده آن است كه معلوم شود ما چه شخصيتي براي خودمان طلب کرده ايم، خداوند بر اساس آن شخصيت، به ما فيض مي دهد. اگر کسي مثل ابن سينا بگويد: خدايا من مي خواهم به عمـق معارف الهـي آشنـا شـوم- اما با روح فلسفي- خدا هم بر همان اساس بر او جلوه مي كند. ابن سينا 15 سال در اصفهان زندگي مي کرده است، خود او مي گويد هر وقت مسئله اي برايم پيش مي آمد كه نياز به حل آن داشتم - حس مي کردم کمالاتي نياز دارم كه در دريافت آن مشکل دارم- وضو مي گرفتم و به مسجد جامع اصفهان مي رفتم و دو ركعت نماز مي خواندم، مسئله برايم حل مي شد.

-------------------------------------------------------------

[1] - «وسائل الشيعه»، ج 4، ص 469.

[2] - «بحار الانوار»، ج77 ، ص237.

[3] - «بحار الأنوار»، ج‏ 68، ص 146.

Share