حركت از مرگ به حيات

در يك تقسيم بندي، علمِ ديني را به سه علم تقسيم مي كنند؛ «فقه اكبر»، «فقه اوسط»، «فقه اصغر»[1].

«فقه اكبر» يعني عقايد و ايمان به حقايق غيبي. «فقه اوسط» يعني اخلاق و «فقه اصغر» يعني آداب و احكام. شما براي يك زندگيِ ديني بايد عالِم به اين سه موضوع باشيد تا بتوانيد وارد زندگي ديني شويد و از بهره هاي فراوان آن استفاده كنيد. انساني که از طريق عمل به فقه هاي سه گانه از مرگ به سوي حيات حركت كند به علم و بصيرتي دست مي يابد كه به خوبي با كسي كه به آن علم و بصيرت دست نيافته است فرق مي كند و در همين راستا خداوند فطرت خودِ انسان ها را به قضاوت دعوت مي كند و مي پرسد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»[2] آيا عالم و غيرعالم مساوي است، و با همان منطق كه مي پرسد آيا مرده و زنده مساوي اند؟ مي پرسد «آيا آن كس كه مؤمن است مانند كسي است كه كافر است، هرگز مساوي نيستند.»[3] اين سؤال ها را مي فرمايد تا ما را متوجه كند مي توانيد وارد علمي شويد كه ديگر از مرگ نجات يابيد. چون آن علم، علمي است كه به خودي خود عامل ارتباط با حقايق زنده است، در حالي كه اگر علم ما علم به مفاهيم باشد، مفاهيم به خودی خود آن نقش و تأثيري را كه خودِ حقايق دارند، ندارند. بايزيد در راستاي مقايسه علمِ به مفاهيم و علم به وجودِ حقايق مي گويد:«علم ما، علم به معلوم زنده است و علم شما علم به معلوم مرده.»

علم ديني چنانچه به نحو صحيح به دست آيد، علم بسيار عزيزي است و به انسان حيات مي بخشد. بزرگان دين علمي را كه موجب كسب عقيده صحيح مي شود، واجب شمرده اند و از واجب ترين واجب ها دانسته اند. حالا وقتي عقايد انسان صحيح شد و توانست حقايق را بشناسد، مرحله بعد اين است كه اخلاقي را به دست آورد كه متناسب آن عقايد حقّه باشد و سپس بايد علم به آدابي داشته باشدكه آن آداب با آن اخلاق و آن عقايد هماهنگ باشند. آن قدر در كسب عقيده صحيح تأكيد شده كه براي كسب آن اذن و اجازه سرپرست هم لازم نيست و آنچنان هم نيست كه بتوان عقايد را از كسي تقليد كرد، و لذا به خودي خود كسب آن واجب است، درحالی که شما در احكام مي توانيد تقليد كنيد.

آنچه ابتدا بايد شناخت و بدان معرفت پيدا کرد، حقايق عالم است، مثل خدا، ملائكه، معاد، و نبي و نبوت، و امام و ولايت، و سپس خود را متخلق به اخلاقي بكنيم كه در بستر آن اخلاق، جهت قلب ما به سوي آن حقايق سير كند، پس علاوه بر عقيده صحيح، اخلاق صحيح هم نياز داريد. علم به آداب و احكام هم جاي خود دارد كه بايد اعمال ما مطابق شريعتي باشد كه بدان معتقديم، ولي آنچه ما در اين سلسله مباحث دنبال مي كنيم و آن را يک اصل اساسي براي همة فعاليت هاي ديني و فرهنگي مي دانيم «نوع ايمان به حقايق» است و مي خواهيم تأكيد كنيم كه ايمان به حقايق وقتي محقق مي شود كه با علم حضوري و قلبي بتوانيم با حقايق مرتبط باشيم.

--------------------------------------------------

[1] - به ترجمه الحيات، احمد آرام، ج3، ص 283 رجوع شود.

[2] - سوره زمر، آيه9.

[3] - سوره سجده، آيه 18.

Share