بندگي خداي عزيز و نجات از پوچي ها

دوباره به آيه 10سوره فاطر توجه كنيد، اگر10 آيه در قرآن خيلي مهم باشد، مسلّم يكي از آن آيه ها همين آيه است كه مي فرمايد:

«مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ»[1]

اگر كسي عزت مي خواهد، عزت تماماً از آن خدا است. معناي عزت در قرآن يعني نفله نشدن، پوچ نشدن[2]. اگر كسي مي خواهد حياتش نفله و بي ثمر نباشد،بداند «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا» همه عزت نزد حضرت حق است، بايد نظر را به خدا بيندازد. «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»[3] عقايد پاك و صحيح به سوي حضرت عزت صعود مي كند، «الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» يعني سخن پاك و عقيده اي كه از هرگونه باطلي پاك باشد. و سپس در ادامه مي فرمايد: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» و عمل صالح اين عقيده پاك را بالا مي برد.

آية عجيبي است، سه نكته اساسي در رابطه با شناخت حقايق مطرح مي كند. مي گويد: اي انسان ها! آيا شما از پوچ شدن نمي ترسيد؟ پوچ شدن يعني بيست سال نماز بخوانيد ولي در آخر مثل همان اول باشيد، اگر بيست سال نماز من موجب نشود كه خشم من در اختيارم باشد، اخلاق من هنوز خراب باشد، اگر بيست سال نماز من حبّ دنيا را در من از بين نبرده باشد، يقين بدانيدكه خطر فرو افتادن در پوچي را از بين نبرده است. چرا؟ براي اين كه به خداي عزيز متصل نشده ايم. «اَرْضُ الْعَزِيز» يعني زميني كه آب بر آن غلبه نمي كند و به اصطلاح آب بر آن سوار نمي شود. معني عزت يعني عدم انفعال، عدم فرسايش. بر همين اساس مي توان «عزت» را عدم پوچي معني كرد. خداوند مي فرمايد هركس عزت مي خواهد: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ» اگر كسي همواره در پي نجات از پوچي است و براي آن برنامه ريزي كرده، راهش نزديكي به عزت محض يعني خداوند است.

بعضي از مردم اصلاً نگران پوچي خود نيستند، سوار اتوبوس مي شود، با اين كه در ايستگاه بعدي پياده خواهد شد، شروع مي كند از وضع فرزندانش و اين که چند فرزند دارد براي شما صحبت كردن، فكر نمي كند که آيا اين صحبت ها نتيجه اي هم دارد؟ كار اين فرد را نمي گويند طلب عزت كه مصداق «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ» باشد، چون او برنامه اي براي نجات از پوچي نريخته است. قرآن مي فرمايد اگر كسي مي خواهد سراسر حياتش پوچ نشود و مي خواهد از زندگي اش نتيجه واقعي بگيرد، فقط بايد مسأله اش را با خدا حل كند، زيرا تمام عزت و عدم فرسايش از خدا است. خداوند در جايگاه يك مرشد مطلق است، چون رب انسان ها است. مي پرسي چطوري من به عزت برسم و از خواري و پوچي نجات يابم؟ با زيبايي تمام با آدم حرف مي زند و مي فرمايد: بايد به طرف عزت بروي كه فرسايش پيدا نكني و همه عزت نزد خداوند است «فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً». به واژه «جميعاً» عنايت داشته باشيد؛ پس هر جا عزتي هست، ريشه اش در تجلي صاحب عزت است. وقتي اين نكته را با تمام صراحت اعلام فرمود، حالا راه رسيدن به عزت را نشان مي دهد، مي فرمايد: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» عقيده پاك به سوي صاحب عزت مي رود، پس آن كسي هم كه قلبش حامل آن عقيده است به صاحب عزت نزديك مي گردد و در نور پايدار او، پايدار مي ماند. پس اولين كار براي كسي كه برنامه ريخته تا از پوچي نجات پيدا كند، داشتن عقيده پاك است و همچنان كه عرض شد، عقيده پاك «خداداري» است به همان معناي توحيدي اش، و سپس در ادامة راهكارِ نزديكي به صاحب عزت مي فرمايد: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» عمل صالح - كه همان اعمال شرعي باشد- آن عقيده را رفعت و ارتقاء مي بخشد و در سير صعودي به سوي صاحب عزت به انسان كمك مي كند تا هر چه بيشتر آن عقيده، شايسته نزديكي به خدا گردد و صاحب خود را نيز به خدا نزديك كند، پس بايد در انجام اعمال شرعي نهايت تلاش را كرد تا در نزديكي به صاحب عزت ضعفي به وجود نيايد.

حالا عنايت فرماييد به ادامه آيه كه مي فرمايد: «وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ»[4] آن هايي كه مي خواهند از طريق انجام گناهان، عزت و عدم پوچي به دست آورند، نه تنها گرفتار گناه و سپس عذاب شده  اند، بلکه «وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ» برنامه و نقشة آن ها يبور و پوچ خواهد بود. پس اولاً: عزت و عدم پوچي مطلقاً مربوط به خداوند است. ثانياً: بايد با عقيده پاك و صحيح - كه مسلّم عقيده حضوري و فعال و نقش آفرين است- به صاحب عزت نزديك شد. ثالثاً: اين عقيدة پاك با موتور عمل صالح بالا مي رود. رابعاً: راه ديگري براي عزتمند شدن و از پوچي نجات يافتن نيست و هر كس خواست راه ديگري را برود، گرفتار گناه و در نهايت عذاب مي شود. خامساً: نقشه هاي افرادي كه از طريقي غير از داشتن عقيده پاك و عمل صالح مي خواهند به عزت برسند، به خودي خود همان پوچي و بي ثمري است.

-------------------------------------------------

[1] - سوره فاطر، آيه10.

[2] - در مورد «عزّت»، لسان العرب در ذيل ماده «ع. ز . ز» عزيز را چنين معني مي کند: «رَجُلُ عزيز» يعني؛ «مَنيعٌ لا تُغْلَبْ و لا يقْهَر»؛ انساني غير قابل نفوذ که مغلوب و مقهور نمي شود. نهايه ابن اثير «العزيز» را چنين معني مي کند: «هو الغالبُ القوي الّذي لا يغْلَب. والعزّةُ في الاصل: القوةُ و الشَّدَهُ وَ الْغَلبه»؛ عزيز آن غالب قوي است که مغلوب نمي شود و عزت در اصل به معني قوت و شدت غلبه است. مجمع البحرين مي فرمايد: «العزيز مِن اسمائه تعالي، و هو الّذي لا يعادِلُهُ شَيئٌ اَوِالْغالِبُ الّذي لا يغْلَب»؛ عزيز از اسماء الهي است، کسي است که عِدل و معادلي ندارد، يا غالبي است که مغلوب نمي شود. در مقابل معني عزيز بر اساس معاني فوق مفهوم «نِفْله» را قرار دادم که در فرهنگ هاي لغت به معني تلف شده، از بين رفته، و به هدر رفته آمده است.

[3] - همان.

[4] - همان.

Share