درس (4 و3): منجی در ادیان ابراهیمی

درس (4 و3): منجی در ادیان ابراهیمی

ص:19

مفهوم موعود یهود یا ماشیح

واژه «ماشیح(1)» کلمه عبری است معادل واژه فارسی «مسیحا» است، ماشیح به معنای مسح شده، یا به معنای تدهین شده به روغن مقدس: معرّب آن «مسیح» است. این واژه ابتداء لقب پادشاهان قدیم بنی اسرائیل بوده ولی در زمانهای بعد به کاهنان بزرگ و حتی به برخی پادشاهان غیراسرائیلی نظیر کوروش ماشیح اطلاق شده. زیرا معتقد بودند وی را خدا برگزید و مسح کرد تا نقش رهاننده بنی اسرائیل را برعهد گیرد.

در زمان پیامبران بنی اسرائیل، آنها در مراسمی، مقداری روغن بر سر پادشاهان می ریختند و با دست خود آن رامسح می کردند. بر اثر این کار، آن پادشاه ماشیح خوانده می شد و اطاعت او بر همگان واجب می گردید.

آنچه مسلم است این است که این واژه ماشیح ابتداء کارکرد موعودی یا منجی نداشت و صرفاً یک لقب برای پادشاهان بنی اسرائیل بود ولی آرام آرام این واژه از اختصاص شاهان بنی اسرائیل بیرون آمده و در نهایت بهیک واژه آرمانی و نجات بخش بنی اسرائیل تبدیل شده است.

ص:20

1- MASIhg- ha یادر تلفظ لاتین « مسیحا Messiah »

 

زیرا بر اساس متون مقدس یهود: نخستین بار این واژه به طالوت اطلاق شده است، چون بنی اسرائیل در اوج بدبختی و فلاکت به سر می بردند و گرفتار انواع شدائد و دزدی و ظلم شده بودند، لذا برای رهایی از این دردسرها به خدمت سموئیل نبی رسیدند و به او پیشنهاد کردند حاکمی را برآنها منصوب کند تا از این وضعیت اسفناک بیرون آیند، و قدرت حفاظت از آنها و دارائیهای آنان را داشته باشد، و سموئیل طالوت را تدهین یا روغن مالی می کند، و لفظ ماشیح برای اولین بار بر او اطلاق می شود.(1)

این ابتدای طرح ماشیح است ولی این روند ادامه پیدا می کند تا الگوی کامل مسیحایی از دوران حکومت داوود نبی شکل می گیرد. در حقیقت داوود تجلّی بخش وعده الهی بر قوم برتر یا قوم خدا، بواسطه حکومت پی ریزی می شود، و این شخص ماشیح موعود، داود نیست بلکه از نسل داوود است.

زمینه پیدایش طرح ماشیح در یهود

در این زمینه بین اندیشمندان دو عامل باعث طرح دیدگاه مسیحیایی در آئین یهود شد و هر چه زمان بر آن گذشت آنرا پررنگ تر کرده است.

عامل اول: پیشینه بسیار تاریک قوم یهود است زیرا تاریخ یهود سرتاسر درد و رنج و تاریکی است بطوریکه هیچ نقطه روشنی در آن نمی بینید در مقاطعی آزار و شکنجه و رنج ومشقت یهودیان به اوج خود می رسد، برای

ص:21

1- سموئیل اول، باب 24، ایه 6.

 

همین بدنبال یک نقطه روشن می گردد. لذا طرح ماشیح و گئولا (نجات) بود که جرقه های امید را روشن نگاه داشته و باعث شد که یهودیان بدترین و هولناکترین مصیبتهای تاریخ راتحمل کنند و به انتظار روز حاکمیت ماشیح بودند، امید به ظهور ماشیح بالطبع هنگام بدبختی های ملی شدّت می یافته است یعنی وقتی که ظلم و تعدی یک دولت فاتح بنی اسرائیل را زیر سلطه خود می گرفت، یهودیان از روی غریزه بدنبال نجات بودند، و این زمینه ماشیح را طرح کرده است.

عامل دوم: ماشیح وعده خداوند بر قوم یهود است زیرا خداوند در جاهای متعدد به بنی اسرائیل وعده می دهد اگر عمل کردید شما را بر زمین مسلط خواهم کرد و شما را برتری خواهم داد به عبارت دیگر رابطه شان با خداوندبر اساس عهد و پیمان و معاهده است، یعنی اینان به این اعتقاد بودند هر گاه به شرایط الهی عمل کنند، خداوند به وعده خود عمل خواهد کرد و ماشیح خواهد آمد و آنان را نجات خواهدداد. مؤید این مطلب آن است که آنان در بسیاری از اوقات در اوج درد و رنجهای سراغ پیشگوئیهای کتاب مقدس درباره ماشیح می رفتند.

برای دلداری افراد در روزهای پر از رنج و مشقت و برای تشویق و تشجیع آنها با اینکه در برابر شدیدترین سختی ها تاب مقاومت بیاورند و نگذارند یاس وناامیدی برآنها چیره گردد. دانشمندان یهود این حقیقت را گوشزد می کردند که «دردهای زایمان دوره ماشیح» سخت و شدید خواهند بود، یعنی همانطور که قبل از تولد طفل، مادر باید درد و رنج زیادی را تحمّل کند به همانگونه، ظهور ماشیح نیز با سختی ها و مشقت طاقت فرسا همراه خواهد بود.

ص:22

باتوجه به این اصل که تاریکی و سیاهی شب قبل از دمیدن سپیده فزونی می یابد دانشمندان یهود این نکته را به مردم یادآوری می نمودند که پیش از ظهور ماشیح آشفتگی و فساد در جهان به حد اعلی خواهد رسید و مشکلات و سختی های زندگی تقریبا غیر قابل تحمل خواهند شد.(1) پس اگر شما خواهان وعده الهی و آمدن ماشیح هستید باید برعهد و پیمان خود بمانید و مقاومت کنید.

سیر تحول مفهوم ماشیح قومی نگر به یک اندیشه فراقومی یا فراملی

قبلا گفتیم ابتدا برای اولین بار بخاطر حفاظت یهودیان، سموئیل طالوت را بر آنان حاکم قرار داده و نام ماشیح را برای او برگزیده، قطعاً این برای نجات یک قوم است و اصلا در این اطلاق چیزی فرا ملی دیده نمی شود، منتهی این حکومت وقتی که به مراحل کامل خود در عصر داود علیه السلام و سلیمان علیه السلام رسید که می توان آن را مصداق وعده الهی بر بنی اسرائیل دانست. بطوری که برای همه عالمان یهود، این ایده مطرح شد که این حکومت مسیحایی داوود برای همیشه ادامه خواهد داشت. و این را می توان از آیات سموئیل اول ملاحظه کرد.(2) و حتی در سراسر مزامیر دوران داوود و سلیمان بعنوان دوران طلایی یهود در عصر آرمانی شان و حکومت ابدی مطرح است.(3)

ص:23

1- کهن ابراهام، کتاب خدا، جهان انسان، ماشیح در آموزه های یهود ، ترجمه امیر فریدون گرگانی ص 261،262.

2- سموئیل ، باب 7، آیات 12-15.

3- مزامیر ، باب 72، آیات 7-11.

 

اما دیری نپائید که حکومت سلیمان که یک حکومت واحد بود به دو تکه تبدیل شد و لذا وقتی دوران انحطاط حکومت بنی اسرائیل شروع می شود، ماشیح بودن داود و سلیمان رنگ می بازد و از اینجا می گویند این حکومت ماشیح موعود نبوده و ماشیح در آینده خواهد آمد، از اینجا به بعد انتظار موعود بیشتر می شود زیرا بدبختی ها و رنج یهودیان در این دوران افزایش پیدا می کند.

در اینجا می توان گفت دو عامل در گسترش مفهوم ماشیح به اندیشه فراملی نقش داشته:

الف) وعده به ماشیح در قول رسولانی نظیر عاموس و هوشع و بخصوص اشعیاء

در طول تاریخ این اعتقاد به ظهور ماشیح قطع نشد، ولی شدت و ضعف داشته و همیشه در میان بنی اسرائیل بود. اولین پیشگوئی در این مورد آمدن دوران طلایی هوشع بود.(1) البته وعده به شخص خاص دیده نمی شود بلکه فقط وعده آمدن دوران طلایی برای یهود مطرح می شود.

ولی در وعده های اشعیاء منحصر به آمدن دوران طلایی نمی شود او علاوه بر تأکید اینکه وعده الهی تحقق پیدا می کند و بنی اسرائیل گرفتار محنت می شوند. به یک نکته تصریح می کند و آن اینکه شخصی بنام عمانوئیل بعنوان پادشاه تازه خواهد آمد، معنای عمانوئیل یعنی خدا با ماست. در کلام اشعیاء عالی ترین مصداق برای نجات بنی اسرائیل همین

ص:24

1- هوشع ، باب 1، آیه 11.

عمانوئیل است.(1) 

 

اشعیاء که 700 سال قبل از میلاد مسیح می زیسته بیش از پیامبران به ظهور موعود بنی اسرائیل پرداخته است. کتاب او دو بخش اساسی دارد:

بخش اول هشدار به بنی اسرائیل در خودداری از کارهای قبیح و گناه آلود و بخش دوم نوید ظهور موعود است. به عبارت دیگراشعیاء دو دوره دارد، دوره اول از باب 1 تا باب 40 را شامل می شود مربوط به دوران قبل از اسارت است دوره دوم از باب 40 تا باب66 را شامل می شود که در دوران اسارت بابلی نگاشته شدند.

قبل از اشعیاء اشاره به شخص نمی شود فقط اشاره به دوران آرمانی می شود ولی اشعیاء به شخص اشاره می کند، به عبارت دقیق تر، تا قبل از اشعیائ اول مفهوم ماشیح منجی، قوم مدار و ملی است و اصلاً نگاه جهانی ندارد، ولی بعد از اشعیاء دوم مفهوم ماشیح از مفهوم قوم مدار بیرون می رود و به صورت جهانی جلوه گر می شود و از آن به بعد کارکرد ماشیح یک کارکرد جهانی است نه صرفاً قومی و نژادی.

پس از اشعیاء اندیشه ماشیح به قوت خودباقی ماند و انبیاء پس از او نیز وعده آینده بهتر و ظهور ماشیح و حکومت فنا ناپذیری دینی را سر می دادند، تا اینکه نبوت به دانیال نبی رسید. این پیامبر هم قوم یهود را در اوج سختی امیدوار کرده است، کتاب دانیال، کتابی رمز گونه است که در آن دانیال رویاهای عجیب می بیند که تعبیر آنها را جبرئیل برعهده دارد و خلاصه آن این است که «ملکوت خداوند عادلانه و جاودان خواهد بود و در

ص:25

1- اشعیاء ، باب 7، آیه 14.

 

تاریخ بشر هیچ رویدادی خارج از قدرت خداوند رخ نداده و در آینده هم رخ نخواهد داد و آینده جهان به دست پسرانسان و حکومت الهی اداره خواهد شد. و اینکه حکومتش ابدی است.(1) »

دانیال در رویای خود بخوبی آخرالزمان را تشریح میکند و در کنار آن روز موعود و حکومت موعود را بازگو می نماید. وی دراین قطعات بازبانی رمز گونه اندیشه موعود آرمانی و آخرالزمانی را توضیح می دهد. اگر چه او هیچ جا نامی از ماشیح نمی برد. اما یهودیان پسر انسان(2) را بر ماشیح تطبیق می دهند.

اندیشه ماشیح و ظهور او به دانیال ختم نمی شود، بلکه بعد از دانیال، آخرین پیامبری که بدان پرداخته ملاکی است آخرین کتاب عهد عتیق که کتاب ملاکی است به مفهوم مسیحا تاکید می کند، ویژگی ملاکی این است که بعد از اسارت بابلی به این مقوله تاکید می کند و به این اندیشه موعود، دو مفهوم اضافه می کند، که یکی از آنها این است که می گوید عمل به شریعت شرط تحقق آرمان مسیحایی (ماشیح) است، دیگر اینکه الیاس را به مفهوم مسیحایی اضافه می کند.

خلاصه آنکه مفهوم ماشیح در نگاه رسولانی نظیر هوشع، اشعیاء، دانیال،

ص:26

1- دانیال ، باب 8، ایات 13-1 و یا باب 8، آیه 15.

 

 پسر انسان در متون مقدس عبری یک واژه کنایه ای برای ماشیح می باشد. که منجی یهود می باشد ولی این واژه در عهد جدید که بیش از 300 بار بکار گرفته شده است یعنی این جانب، بعبارت دیگر کنایه از این است که من بازخواهم گشت، پس پسر انسان در عهد جدید و قدیم کنایه موعود است، در عهده قدیم کنایه از ماشیح است و عهد جدید از اینکه عیسی علیه السلام دوباره باز خواهد گشت.

ملاکی، آرام آرام سمت و سویی جهانی به خود می گیرد از واژه موعود قوم مدار بیرون می آید و یک اندیشه جهانی تبدیل می شود.

ب) عامل دیگر بر پررنگی ماشیح، اسارت بابلی یهود است

اسارت بابلی یکی از عوامل مهم در سیر قوم گرایی ماشیح و تبدیل به یک اندیشه جهانی داشته است، البته این اسارت در چند مقطع صورت گرفت، اسارت اول در سال 597 قبل از میلاد اتفاق افتاد که حدود ده هزار نفرشان تبعید شدند.(1) و اسارت دوم در سال 588 قبل از میلاد یعنی به فاصله نه سال بعد شکل گرفت که این شکست به اندازه ای سنگین بود معابد تخت سلیمان، و... و هر چه داشتند نابود شدند و همه را به بابل تعبید کردند و عده ای اندک از این اسارت در امان ماندند.

این اسارت ها باعث تحولات فراوانی برای قوم یهود شد که مهمترین این تحولات همان تاثیر بر آموزه های یهود داشت بخصوص بر اندیشه منجی خواهی و ماشیح. مؤید این مطلب آن است که وقتی در سال 538 قبل از میلاد، کوروش پادشاه ایران یهودیان را نجات می دهد به کوروش ماشیح لقب می دادند و این اسارت، انگیزه و نگرش شان را به ماشیح هم تغییر داده وهم تشدید کرده است.

ص:27

کتاب دوم پادشاهان ، باب 24 آیات 14-15.

 

پیامد موعود باوری در یهود

1. امید به تحقق وعده الهی

یهود در تمامی فراز و نشیب تاریخی بر محنت خود و در تمام این جنگ و گریزها و اسارتها، آنچه که او را سرپا نگاه داشت امید به نجات توسط ماشیح بود و در سخت ترین شرائط این فکر از آنها جدا نشد و در درون خود بدان دل بستند و لذا عمل شرعی خود را انجام می دادند.

2. صبر و آرامش در برابر مشکلات

اگر این نبود دوام و قرار در نجات شان نبود.

3. موعودباوری به آنان نشاط می دادند

آنچه که می تواند زندگی بشر را از خطر ناامیدی رها کند و بدان امید بخشد موعود باوری است، زیرا این باور انرژی متراکمی را برای ثبات و نشاط و شادابی زندگی آینده انسان می آفریند.

4. وحدت قومی

یکی از ثمرات موعود باوری در یهود که باعث حفظ قومیت از دوگانگی می شد، و خلاصه می توان گفت ماشیح عامل وحدت قومیت یهود بود.

5.تن دادن به شریعت و رفتار شرعی

اینان در دوران اسارت همانطور که گذشت اعمال شرعی را به موعود گره زدند و به این اعتقاد رسیدند که پایبندی به شریعت تاثیر در آمدن موعود ماشیح دارد.

ص:28

ویژگی های مصداقی ماشیح

1. بشر خاکی است

یعنی انسانی معمولی است، به عبارت دیگر از نظر فیزیکی و جسمانی، ماشیح، انسانی است خاکی از اولاد بشر که به صورت عادی متولد شده است.(1) و هیچگاه این ماشیح در متون یهود چهره غیر انسانی به خود نگرفته است زیرا برخی ادیان موعود شان را غیر انسان میدانند و یا تجلی یافته خداوند می دانند مثل مسیحت ولی یهود اینگونه نیست همه دانشمندان یهود درباره اینکه ماشیح انسان است اتفاق نظر دارند. و تلمود در هیچ جا به این اعتقاد که ماشیح ممکن است یک ناجی و موجود فوق انسانی باشد اشاره ای نمی کند.(2) و از نشانه های او این است که صداقت و پارسایی او از بدو تولد به بعد دائماً در حال افزایش بوده و به خاطر فضیلت و اعمال شایسته خود به عالی ترین و والاترین درجات تکامل روحانی دست خواهد یافت.

2. ماشیح از نسل داود است(3) یعنی نهالی است که از تنه درخت نسل یعقوب بیرون آمده است.

3. قدرت او کیهانی است و فراکیهانی نیست یعنی نمی خواهد با یکاعمال خارق العاده کاری انجام دهد، بناء است که بطور طبیعی رفتار کند و از امور ماورائی بهره نگیرد، با این حال این شخص مقدسی است.

ص:29

1- ایمانوئل شوحط، مقاله « ماشیح موعود یهود» تحقیق آرش آبائی، نقل از موعود، شماره 20 و نشریه بینا سال اول شماره 4 مرداد شهریور 1378.

2- ابراهام کهن، انسان، خدا، جهان ماشیح در آموزه یهود، نرجمه امیر فریدون گرگانی، ص 259.

3- اشعیاء، باب 11، آیات 1-9.

4. زاده بیت لحم است یعنی از میان خودشان و در مرکز یهودیت قرار دارد یهودی زاده است.

5. اشراف زاده است یعنی از خاندان پادشاهان بوده و از یک خانواده پادشاهی بدنیا آمده است.

6.شهر نشین است یعنی با ادبیات شهرنشینی آشنا است.

کارکرد اندیشه ماشیح در یهود

1. تشکیل حکومت و استقلال سیاسی است

برجسته ترین کارکرد ماشیح در نظر یهودیان همین تشکیل حکومت است و در زمان ماشیح به استقلال سیاسی می رسند، (زیرا یهود همیشه در اندیشه استقلال سیاسی بود، چون این حکومت و آزادی از استقلال سیاسی جزو آرزوهای نژاد یهود بوده است) این مطلب در تلمود تصریح شده است. (1)

2.داوری نهایی بین همه اقوام و سهل گیری بر بنی اسرائیل

در نظر یهودیان ماشیح داوری نهایی در میان اقوام مختلف انجام خواهد داد، البته بین یهودیان داوری خواهد کرد ولی این داوری را بر قوم یهود سهل می گیرد. دائره ظهور و فرمانروایی او شامل همه امم و اقوام انسانی

ص:30

(Berachoth 34b ، Erubin 43b) ، ( Sanhedrin 99a).

 

خواهد بود بطوریکه تمام صاحبان ارواح از خیر و شر در محضر عدل الهی به محاکمه دعوت خواهند شد.(1)

3.امت های مشرک را نابود می کند

 در برابر مسیحا (ماشیح) خوبان و رستگاران از بدان و گناهکاران جدا می گردند. اشرار را در آتش دوزخ قهر فرو می افکنند و صالحان و ابرار به بهشت جاودان در جوار برکات خداوندگار قرار خواهند گرفت.(2)

البته به نظر می رسد مرادشان از اقوام مشرک، همان اقوام غیر یهودی باشد. البته یک مساله محل بحث و گفتگو است که یهودی شدن همه اقوم در دین یهود وجوددارد، با اینکه یهودیت مبلغ ندارند، و دین بسته ای است از ظواهر گفته اینان بر می آید که همه باید موّحد باشند، آقای جولیوس کرینستون درانتظار مسیحا در آیین یهود چنین می گوید: در مورد اینکه آیا اقوام غیریهودی در عصر مسیحا (ماشیح) به یهودیت خواهند گروید یا نه؟ میان ربانیون یهود اختلاف نظر وجودداشت، برخی معتقد بودند که ایمان آنان پذیرفته نخواهد شد مانند زمان داوود و سلیمان، زیرا انگیزه آنان در تغییر عقیده برخورداری از شادیهای فراوان آن دوره (ظهور) خواهد بود و نه پذیرش خالصانه اصول یهودیت. دیگران معتقد بودند که آرزوی تمام امتها برای ورود به یهودیت برآورده خواهد شد، اما به سختی.(3)

ص:31

1- بی ناس، جان، تاریخ ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 551.

2- بی ناس، جان، تاریخ ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 551.

کرینستون، جولیوس، ترجمه حسین توفیقی، انتظار مسیحا در آئین یهود ، ص 67.

 

4.به بنی اسرائیل قدرت جهانی خواهد داد

این فکر زائیده سالیان دراز در بدری و بدبختی و اسارت است، اینان که ابتداء چنین نمی اندیشیدند حال به فکر قدرت جهانی و اندیشه جهانی ماشیح رسیدند. البته به اعتقاد آقای جان بی ناس صاحب کتاب تاریخ ادیان، اینان تحت تاثیر افکار زرتشتیان به این اندیشه رسیدند و الا ماهیت بشارت مسیحایی خاص قوم یهود بوده است.

5.زنده کردن مردگان

مردگان و اموات از گوربرخاسته با زندگان و گروه متقیان و ابرار گرداگرد مسیحا صف واحدی تشکیل می دهند.(1) در این زمینه تطبیق روشنی وجود ندارد زیرا برخی می گویند همه بر می گردند و برخی معتقدند گروهی از بنی اسرائیل بر می گردند و برخی دیگر معتقدند انبیاء بنی اسرائیل بر انگیخته خواهند شد تا ماشیح بین شان داوری کند.

محاسبات ظهور ماشیح و دیدگاههای موجود

 بحث این است آیا علائمی برای ظهور یا وقت ظهور تعیین شده یا نه ؟

درتعیین محاسبه یا نهی از محاسبه ظهور ماشیح بین اندیشمندان یهودی اختلاف نظر وجوددارد.

دسته ای نگاه افراطی کردند و بطور قطع ویقین تاریخ مشخص نمودند.دسته دیگر تعیین تاریخ نکردند و صرفاً احتمال دادند.

ص:32

1- بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 551.

 

دسته سوم کسانی هستند که محاسبه دقیق ظهور ماشیح را ممنوع می دانند و از این کار نهی می کنند. در این میان اختلاف بین دسته اول و سوم حاد است و در مقابل یکدیگر قرار دارند.

دسته اول که تعبین دقت می کنند، سه نظریه در این زمینه دادند:

نظریه اول: جهان را به سه دوهزارساله (6هزار سال) تقسیم می کنند و با انجام این سه دوره ماشیح در آغاز هزاره هفتم خواهد آمد، و سپس جهان پایان خواهد پذیرفت. این یک دیدگاه قدیمی از میان یهودیان است. این هزاره ها با تعدد روزهای آفرینش تناسب دارد، نخستین دو هزاره را «بایر» (به عبری: تهو) می دانستند زیرا هیچ وحی در آن نبود. دوهزاره دوم دوران شریعت (تورا) یا وحی بود و دو هزار سوم را روزگاری می دانستند که آمدن مسیحا در آن انتظار می رود. (یرموت هماشیح) بعد از این سه دوره در آغاز هزاره هفتم، ماشیح ظهور میکند.(1)

نظریه دوم: محاسبات دیگری مربوط به تاریخ ظهور ماشیح در تلمود یافت می شود، که اغلب آنان تاریخی در حدود پایان قرن پنجم میلادی رانشان می دهند. مثلاً ایلیای نبی به یکی از دانشمندان گفت: «دنیا دست کم هشتاد و پنج یوول (4250 سال، هر یوول 50 سال است) دوام خواهد داشت و در یوول آخرین (ماشیح) فرزند داود خواهد آمد. آن دانشمند از ایلیا پرسید: آیا ماشیح در آغاز آن یوول ظهور خواهد کرد، یا در پایان آن؟ ایلیا جواب داد: نمی دانم.(2)

ص:33

1- کرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود ، ترجمه حسین توفیقی ص 71.

2- ابراهام کهن، گنجینهای از آموزه های یهود ، ترجمه امیر فریدون گرگانی، ص 245.

 

نظریه سوم: کسانیکه معتقد بودند ماشیح چهارصدسال بعد از ویرانی دوم اورشلیم ظهورخواهد کرد ولی چهارصدسال گذاشت و ماشیح در آن تاریخ ظهور نکرد.(1)

در مقابل این نظریه های افراطی در تعیین وقت کسانی بشدت با این ایده مخالفت کردند و از طرف اکثریت دانشمندان یهود بشدت تقبیح شده است. زیرا این محاسبات و پیش گوییها امیدهایی در دل مردم پدید می آورد که بعداً به حقیقت نپیوسته و باعث یأس و ناامیدی می شود و از این نظر کسانی که تعیین وقت ظهور کردند مورد لعن و نفرین واقع شدند:

 «لعنت بر کسانی باد که تاریخ پایان ذلت اسرائیل و ظهور ماشیح را محاسبه می کنند، زیرا ایشان چنین استدلال می نمایند که اگر تاریخ پایان ذلت فرا رسید و ماشیح نیامد، هرگز دیگر نخواهد آمد... لکن همواره منتظر ظهور او باش.»(2)

و لذا ربانیون یهود (دانشمندان یهود) مردم را از چنین محاسباتی برحذر می داشتند و توصیه می کردند که مردم بدنبال کارهای نیک بروند زیرا آمدن ماشیح به کارهای نیک مردم مشروط است.(3)

گونه شناسی یهود

ویژگی هایی برای آنان می توان بر شمرد:

ص:34

1- این از اندیشه ربی خنینا است(ربی به کسی که مرجع دینی یهود یت رادارد اطلاق می شود).

2- ابراهام کهن، گنجینه ای از آموزه های یهود ، ترجمه امیر فریدون گرگانی، ص 265.

کرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود ، ترجمه حسین توفیقی، ص 71.

 

روبه آینده دارد

متشخص است (یعنی شخصیتی که می توان برای او اوصافی ذکرکرد)

انسان و خاکی است

موعود شان نوعی است (بدین معنا که برای همه انسانهاست)

قومی است (حداقل ابتدای آن قومی و ملی است ولی بعد از زمان اشعیاء از این کارکرد خارج شد و غیر قومی شد)

کارکرد کیهانی دارد (یعنی زمینی است و از امور خارق العاده بهره گرفته است)

کارکرد اجتماعی دارد، (یعنی تشکیل حکومت می دهد.)

موعود شان بشدت زمانمند است. (زیرا در تاریخی ظهور می کند و در تاریخ دیگر به کار را تمام می کند)

موعود در نگاه منابع یهود

 منبع مهم یهودیان در آموز ه هایشان، عهد عتیق است که مشتمل بر 39 کتاب است که ازنظر موضوع به سه بخش تقسیم می شوند: 1 _ تورات و بخش تاریخی عهد عتیق، که شامل 17 کتاب است که از مجموع پنج سفر تورات و12 کتاب دیگراست 2 _ حکمت، مناجات و شعر که مشتمل بر 5 کتاب است 3 _ پیشگوییهای انبیاء که این خودش مشتمل بر 17 کتاب است.

در تورات بخصوص در اسفار پنچگانه هیچ سخن صریحی درباره ماشیح و موعود وجود ندارد، بله برخی خواستند با تأویل برخی آیات آن، این چنین استفاده کنند ولی صراحتاً ما چیزی در این زمینه نداریم.

ص:35

ولی در بخشهای دیگر مثل مزامیر داود و یا در پیشگویی های انبیایی مثل عاموس، هوشع، اشعیاء، دانیال و ملاکی... در این زمینه مطالبی دیده می شود بخصوص از اشعیاء دوم به بعد این واژه پررتنگ تر دیده می شود. (همانگونه که گذشت)

درکتب دیگر یهود نظیر «تلمود»(1) بحث از مسیحا یا ماشیح را مشاهده می کنیم نگاه تلمود پیرامون شخص ماشیح روی هم رفته به قرار زیر است:

یک انسان که نهالی از خاندان سلطنتی داود است. و قداست او تنها به سبب موهبتهای طبیعی وی خواهد بود. امتهای مشرک به دست او نابود خواهند شد و بنی اسرائیل قدرت جهانی خواهند یافت.

برای مسیحا نامهایی ذکر شده نظیر، ابن داوود، داود، مِناحِم بن حِزقّیا، صِمَح، شالوم، حَدرک. و در آگادای تلمود به استقلال سیاسی و یهودی شدن امتها اشاره شده

جلوۀ مهم در مفهوم «اُگادا »عصر مسیحا اندیشه استقلال سیاسی است در این زمینه یکی از حکمهای تلمودی به نام سموئیل می گفت که تنها تفاوت زمان مسیحا با عصر حاضر آزادی سیاسی آن خواهد بود.

نفی و نهی از محاسبه زمان ظهور ماشیح

به گفته «اُگادا» دوران حکومت مسیحیایی محدود است و در این زمینه ارقامی را ذکر می کند

ص:36

1- تلمود به کتابی بسیار بزرگ که احادیث واحکام یهود رادر بر دارد اطلاق می شود. کتاب تلمود مشتمل بر دو عنصر است: هلاخا و اگادا که بترتیب عبارتند از قانون وافسانه یا بحث حقوق و تفسیر واعظانه. . .

 

و بحث دیگری که در تلمود مشاهده می کنیم وجود مسیحای دروغین در میان مردم یهود و در این زمینه قضایایی را نقل می کند.(1)

نقش اندیشه ماشیح در جنبش های اصلاحی یهود

این بحث به بررسی و تحقیق بیشتر در زمینه ادوار تاریخی یهود نیاز دارد که از حوصله این رساله خارج است و در جای خودش، قابل پیگیری است.

مدعیان دروغین ماشیح یهود

شور والتهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاریخ پرفراز و نشیب یهودیت موج می زند، یهودیان در سراسر تاریخ سیاه خود هرگونه خواری و شکنجه را به این امید برخود هموار می کردند که روزی ماشیح بیاید و آنان را از گرداب ذلت، و درد و رنج رهانده، برجهان سروری دهد.

از روزگاران باستان تا عصر حاضر، صدهاتن برخاستند و نغمه مسیحیایی ساز کردند، و چند صباحی ساده دلان بنی اسرائیل را مجذوب خود نمودند و بلاهای جانگاهی بر دیگر بلاهای آن قوم افزودند.

مثلا چند قرن پس از میلاد، یک دلباخته پرشور بنام موسی در جزیره «کِرت یاکَندیا» برپاخاسته خود را ماشیح یا مسیحا خواند و تمام جوامع یهودی جزیره را که در آن زمان مرکز یهودی مهمی بود، مجذوب خودساخت. وی گفت می خواهم یک روز شما را از دریای مدیترانه عبور

ص:37

1- کرینستون، جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود ، ترجمه حسین توفیقی ص 53-76.

 

داده به فلسطین ببرم و در آنجا دولت مسیحایی تشکیل دهم، یهودیان کسب وکار خود را رها کردند و جریان عادی زندگی به امیدپرالتهابی مبدل شد مبنی بر اینکه موسی جدید، با خشک کردن دریا از طریق معجزه آنان را به سرزمین موعودرهبری خواهدکرد ایشان در مورد رسالت و قدرت او چنان یقین داشتند که همه اموال خود را به او تقدیم کردند و مرد و زن و بچه، همگی بدنبال او به جانب دریا به راه افتادند، وی بر صخره ای که بر دریا مشرف بود ایستاد و به مریدان خود فرمان داد که خویش را به دریا افکنند و مطمئن باشند که دریا برای آنان شکافته خواهد شد، نتیجه این امر را می توان به آسانی دریافت، جمعی غرق شدند و شماری را دریانوردان نجات دادند.(1) نقل شده: آنان که نجات یافته همگی مسیحی شدند.

بالاخره، مدعیان مسیحایی در قرون متوالی مشکلات بزرگی برای یهودیان ایجادکردند و گاهی فرقه های پدید آورند که تازمان ما باقی است، مانند فرقه «دونمه» در ترکیه که از شبتای صبی(2)، نامدارترین مسیحای دروغین (متوفای 1676 م)به یادگار مانده است.

و یا شبیه قضیه فوق ده قرن بعد هنگامی که فردنیاندوایزابلّا (پس از برانداختن واپسین سلسله فرمانروایان مسلمانان در اندلس به سال 1492) دستور اخراج یهودیان آن سرزمین را صادر کرد، ربانیون یهود معتقد بودند که خداوند برای مهاجرت یهودیان به شمال آفریقا دریا را خواهد شکافت

ص:38

1- Vol. Vll ، p( Bohns ed) ، Historin Ecclesiastica ، Socrates.

2- Sabbtae zebi.

 

براین اساس همه رانده شدنگان در بندر قادس (کنار جبل الطارق) بر کناره اقیانوس اطلس در انتظار شکافته شدن دریا ماندند ولی ناامید شدند....(1)

وضعیت جهان در عصر ظهور ماشیح

جهان در عصر ظهور ماشیح به بهترین وجه توصیف شده است. نیروی باروری طبیعت به میزان شگفت انگیز و معجز آسا فزونی خواهد یافت، اوضاع جهان هنگام ظهور، مانند اوضاع جهان کنونی نخواهد بود. توصیفی استادانه و زیبا از اثری که دوران ماشیح بر وضع دنیای آینده خواهد گذاشت، در گفتار زیر آمده است. ذات قدوس متبارک 10 چیز را در دوران ماشیح تازه خواهد کرد:

او خود جهان را به نور خویش روشن خواهد کرد، چنانکه مکتوب است، بار دیگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود. و ماه با درخشندگی برای تو نخواهد تابید. زیرا که یهود نور جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود.(2)

خداوند با نور خورشید چه خواهد کرد؟ او آن را با چهل و نه بخش نور روشن خواهد کرد.(3) چنانکه آمده است: «روشنایی ماه مثل روشنایی آفتاب و روشنایی آفتاب هفت چندان روشنایی روز (هفته یاهفت روز خلقت) خواهدبود».(4) حتی اگرکسی بیمار باشد ذات اقدس الهی به خورشید فرمان

ص:39

1- شرح تفضیلی آن در تاریخ ویل دورانت ، ج 18، ص 364، چاپ اول آمده است. .

2- اشعیاء، باب 60، آیه 19.

3- یعنی نور خورشید را چهل و نه برابر خواهد کرد.

اشعیاء، باب 30، آیه 26.

 

خواهد دادتا وی را شفا دهد، چنانکه گفته شده است: «ولی برای شما که از نام من می ترسید، آفتاب عدالت خواهد تابید و در بالهای وی شفا و درمان خواهد بود».(1)

خداوند از اورشلیم آب روان جاری خواهد ساخت. وهر کسی را که بیماری داشته باشد، بواسطه ی آن شفا خواهد داد: «و واقع خواهد شد که هر ذی حیات جنبده ای در هر جایی که آن نهر داخل شود زنده خواهد گشت (شفا خواهدیافت)»(2)

درختان را وادار می کند تا هر ماه میوه آورند، و انسان از آن میوه ها می خورد و شفا می یابد و برلب آن نهر در این طرف و آن طرف هر نوع درخت خوراکی خواهد روئید که برگ آن پژمرده نخواهد شد. و میوه اش تمام نخواهد گشت، و هر ماه میوه ی تازه خواهد آورد. زیرا که آبش از مقدس جاری می شود. و میوه ی آن برای خوراک و برای آن به جهت علاج وشفا خواهد بود.(3)

تمام شهرهای ویران شده را از نو آباد خواهند کرد، و در جهان جایی ویرانه یافت نخواهد شد. حتی شهرهای «سدوم» و «عمورا» نیز در زمان ماشیح آباد خواهند شد. یعنی به حالت نخستین خود باز خواهند گشت.(4)

خداوند اورشلیم را با سنگهای یاقوت کبود از نو بنا خواهد کرد. چنانکه آمده است:

 

ص:40

1- ملاکی، باب 4 و آیه 2 یا باب 3، ایه 19.

2- خرقیال، باب 47 آیه 9.

3- خرقیال، باب 47، آیه 12.

خرقیال، باب 16، آیه 55.

 

 «اینک من سنگهای تو را از سنگ سرمه نصب خواهم کرد، و بنیاد تو را با سنگهای یاقوت کبود خواهم نهاد. شیشه های پنجره هایت را از لعل، دروازه هایت را از سنگهای یاقوت کبود خواهم نهاد. شیشه های پنجره هایت را از لعل، دروازهایت را از سنگهای یاقوت آتشی. و تمامی حدودت را از سنگهای گرانقیمت خواهم ساخت.»(1) وآن سنگهای همچون خورشید نور خواهند داد و بت پرستان آمده و عزت و جلال اسرائیل را خواهند دید، و «ملتها بسوی روشنایی تو خواهند آمد»(2)

صلح جاودان در سراسر طبیعیت حکمفرما خواهد شد:

 «گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله وشیر و گاو پروار با هم (خواهند زیست) و طفل کوچک آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چرید، و بچه های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد و طفل شیر خواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد، و کودک از شیر بازداشته شده، دست خود را بر لانه ی افعی خواهد گذاشت»(3)

خداوند تمامی حیوانات و خزندگان را فرا خوانده و با آنها و با تمام بنی اسرائیل عهد خواهد بست چنانکه گفته شده است:

 «در آن روز به جهت ایشان با حیوانات صحرا و پرندگان آسمان و

ص:41

1- اشعیاء، باب 54، آیات 11-12.

2- اشعیاء، باب 6، آیه 3.

3- اشعیاء، باب 11، ایات 6-7-8.

 

خزندگان زمین عهد بسته و کمان و شمشیر و جنگ را از زمین خواهم شکست و ایشان را به امینّت خواهم خوابانید»(1)

گریه و شیون و زاری در جهان نخواهد بود، و آواز گریه و فغان صدای ناله و فریاد دیگر در آن شنیده نخواهد شد.(2)

مرگ دیگر در دنیا وجودنخواهد داشت. چنانکه گفته شده است: «مرگ را تا به ابد نابود خواهد ساخت، و خداوند اشک را از روی هر چهره ای پاک می کند و عار و ننگ قوم خود را از روی تمامی زمین رفع خواهد کرد، زیرا خداوند چنین گفته است.»(3)

دیگر ناله و غم و اندوهی نخواهد بود و همه شادمان و خوشحال خواهند بود:

 «و فدیه شدگان خداوند بازگشته، و با ترنم به صهیون خواهند آمد وخوشی جاودانی بر سر ایشان خواهد بود. و شادمان وخوشی را خواهند یافت و غم و ناله فرار خواهد کرد.»(4)

آنچه آمد بخشی از وضعیت جهان در عصر ظهور ماشیح در نگاه متون یهودیت می باشد.(5)

ص:42

1- هوشع، باب 2، ایه 20.

2- اشعیاء، باب 65، ایه 19.

3- اشعیاء، باب 25، آیه 8.

4- اشعیاء باب 35، آیه 10 و شموت ربا، باب 15 : ایه 21.

کهن ابراهام، گنجینه ای از تلمود ، ترجمه امیر فریدون گرگانی، چاپ اول انتشارات المعی، ص 267-269.

 

عقیده به ماشیح در میان یهودیان معاصر

عقیده به منجی و موعود که در متن دین یهود وجود دارد، همین عقیده در میان رهبران عصر حاضر این دین نیز حضور دارد.

سخن مهندس آوایی نماینده انجمن کلیمیان درخور توجه است:

در اصول سیزده گانه ایمان یهود، بعد از توحید، نبوت حضرت موسی علیه السلام ، کتاب تورات، رستاخیز و پاداش و مجازات نهایی عالم و... در بند دوازدهم جمله ای مختص ماشیح آمده، به این مضمون که «من با ایمان کامل اعتقاد دارم به آمدن و ظهور ماشیح و هر چند که او تاخیر کندبا این حال هر روز، منتظر ظهور او خواهم بود» این جمله، جایگاه تفکر منجی در آئین یهود را نشان می دهد که جزء اصول ایمانی هست؛ علاوه بر این، در نمازهای سه گانه یهودیان که هر روز در سه نوبت صبح و عصر و شب ادا می شود و دارای بیش از 18 بند هست، یکی از این دعاها نیز مختص درخواست تسریع ظهور ماشیح است. به عبارت دیگر یک فرد یهودی، هم در اصول ایمان و هم در نمازهای خود، مرتباً با این قضیه اعتقادی درگیر است.

لفظ «ماشیح» در لغت عبری به معنای «مسیح» است؛ یعنی مسح شده و عبارتی است که به پادشاهان یهود اطلاق می شد. چون روز به پادشاهی رسیدن، تشریفاتی بود مثل نواختن شیپورهای ویژه و مراسم خاص، سر آنها با روغن مقدس مسح می شد که نشانه آغاز حکومت و پادشاهی بود. این لفظ رابه موعود و منجی عالم هم نسبت داده اندکه پادشاه جهان خواهد بود و خداوند او را برای اداره جهان طبق عدالت، مسح خواهد نمود.

ایده ماشیح طبق عقیده برخی مفسران تورات از همان زمان آفرینش

ص:43

جهان در آیات تورات دیده شد. در تاریخ یهود، به طور مشخص، اولین کسی که صحبت از نجات یهود و موعود به میان می آورد حضرت یعقوب علیه السلام است که در اولین جلد از کتابهای تورات آمده است و حضرت یعقوب علیه السلام در روزهای پایان عمرش هنگامی که 12 فرزندش (اصحاب بنی اسرائیل) دور اوجمع شده بودند می فرماید: ترکه (تازیانه) تادیب الهی از نسل یهود و بنی اسرائیل در نخواهد شد تا زمانی که آن منجی ظهور کند و تمام ملت جهان از او پیروی کنند. یعنی اعلام ظهور ماشیح و این که حکومت جهانی را تشکیل خواهد داد و از همان زمان، در کلام حضرت یعقوب علیه السلام آمده بود. بعد از یعقوب ایده ماشیح و منجی موعود، گاه به صورت مقطعی در تاریخ یهود دیده شده و به تدریج تبدیل به ایده آخرالزمانی می شود که البته به معنای پایان جهان نیست، بلکه شروع مقطع جدیدی از حکومت جهانی و روش زندگی انسانهاست. زمانی که بنی اسرائیل در مصر بودند در پایان دوران حکومت صدراعظمی حضرت یوسف علیه السلام که بعد از آن بردگی بنی اسرائیل شروع می شود، باز هم حضرت یوسف علیه السلام طبق روایات یهود، جملات رمزی را به نسل های بعدی خود سپرده بود که سینه به سینه بین نسل های بنی اسرائیل می گشت که کسی خواهد آمد ما را از این فلاکت و بردگی نجات خواهد داد.

در اصطلاح می گویند اولین ماشیح یا موعود یهود، حضرت موسی بود که آمد و این قوم را نجات داد بعد از این، وقتی بنی اسرائیل به رهبری حضرت موسی علیه السلام از مصر و قید فرعون آزاد شدند و به سرزمین مقدس بنی اسرائیل رفتند، در طول بیش از هزار سال اقامت در آن سرزمین در زمان هایی که ظلم و جور به حد اعلی می رسد، طبق هدایت های انبیای یهود، این قوممعتقد بودند که منجی خواهد آمد و شمشیرها و نیزه ها را به گاو آهن و ابزار کشاورزی تبدیل خواهد کرد و جنگ و ظلم را از بین می برد.

ص:44

بعد از ویرانی معبد دوم بیت المقدس و پراکندگی یهودیان در دو هزار سال پیش، این اعتقاد از حالت مقطعی خود به یک حالت آرمانی تبدیل شد، به این معنا که روزی آن منجی خواهد آمد و مناصب و عادات یهودی را بازگردانده و جهان را که از ظلم و جور پرشده، به دوران مورد نظر انبیاء یهود باز می گرداند! در مورد شخصیت ماشیح درتلمود و گفتار علما و حکمای یهود زیاد بحث شده و عقیده کلی بر این است که ماشیح شخصی است عادی و انسانی است مانند سایر انسان ها در هر دوره ای به دنیا می آید. یعنی در هر دوره، فردی در جامعه وجود دارد که مستعد ایفای نقش ماشیح و منجی است فردی است بسیار عالم که ازمعارف زمان خودش بهره مند است و تمام خصوصیات مورد نظر را داراست و اگر آن دوران شایستگی داشته باشد و خداوند هم مایل باشد، او این نقش را به عهده می گیرد و گرنه در زمان خودش مانند دیگران در می گذرد و فرد دیگری که شرایط در او جمع است آماده ایفای این نقش خواهد بود.در طول تاریخ یهود، بسیاری از علما یا صالحان بودندکه حتی رهبری جامعه را به عهده گرفته اند و بعد از مرگ آنها اکثریت مردم یا علما با تاسف می گفتند: اگر شرائط مهیا می شد این فرد حتما ماشیح ما می بود! اما این شرائط محقق نشد. البته کسانی هم بودند که ازاین اعتقاد سوء استفاده کردند و به عنوان منجی های دروغین در تاریخ یهود ظهور کردند.

در مورد زمان ظهور نیز عقاید بسیاری بوده، عده ای در یهود محاسبه کرده وعده دادند اما عدم تحقق ظهور موجب سرخوردگی و بحران در

ص:45

جامعه شد و بعد از آن، علمای یهود محاسبه زمان ظهور رامنع کردند. اما آنچه از آیات انبیای یهود در کتاب مقدس بر می آید آیه معروفی است که خداوند می فرماید: زمان ظهور او را در زمان خودش تسریع خواهم کرد که جمله ای تناقض نماست که هم زمان دارد و هم خداوند آن را تسریع میکند، در تفسیر این آیه گفته اند: به هر حال خداوند زمان مشخصی را برای ظهور ماشیح در نظر دارد که قطعاً خواهد آمد اما همچنان انسان ها دخیل هستند. در این که اگر شرایط را زودتر مهیا کنند خداوند ظهور منجی را تسریع می کند.

در مورد نشانه های دوران مسیحایی هم اقوال مختلف ذکر شده و گروهی از علما و متفکران یهود، چه در تلمود و چه بعد از آن، نشانه های بسیار آرمانی و دور از دسترس انسان را ذکر کرده اند، مثل این که، در آن دوران دیگر گناهی نخواهد بود، بنابراین توبه هم معنا نخواهد داشت و انسان از تلاش مادی وکار روزمره هم فارغ می شود. چون جهان کاملاً معنوی خواهد بود؛ به عبارت دیگر، آنچه را انسان می توانست از بهشت تصور کند، نشانه های دوران ظهور ذکر کرده اند. اما ابن میمون، بزرگترین فیلسوفان یهود، این مفهوم را دست یافتنی تر مطرح کرد و گفت: فرقی در جهان قبل و بعد از ظهورنخواهد بود مگر آن که سلطه و قید حکومت ها از انسان ها برداشته می شود و انسان، آزاد و عادی، زندگی خواهد کرد.

حاصل این مطلب را اگر بخواهیم خلاصه بگوییم، جمله ای از ارمیای نبی هست که می گوید در آن روز، خداوندیکتا خواهد بود و نامش نیز یکتا، یعنی علاوه بر یکتا پرستی مردم جهان، همه خداپرستان او را به یک شیوه پرستش خواهند کرد.

دکتر پیوئیان، یکی دیگر از شرکت کننده گان میزگرد همایش موعود

ص:46

ادیان، در سخنان خود اظهار داشت: مسئله موعود یا بازگشت مسیح، علاوه بر نقل قول هایی که در اناجیل اربعه و در کتاب 21 رساله ی بعد از آن و نیز کتاب اعمال رسولان وجود دارد، به صورت مشروح و تفصیلی در کتاب «مکاشفه های یوحنای پیامبر» در 22 فصل آمده است. او نویسنده انجیل چهارم است و در قسمت رساله ها هم سه رساله دارد که رومیان او را بازداشت کرده و به جزیره پتاموس یونان تبعید کردند. یوحنا در آن جزیره به عبادت پرداخت و کل ماجرای بازگشت مسیح را مکاشفه نمود در 22 فصل نوشت. او می گوید فرشته خدا آمد و گفت بیا و ببین و من دیدم! سپس داستان را نقل می کند.

ظهور مسیح در هفت مرحله ذکر شده که در مرحله اول، سه صدا به گوش می رسد، صدای فریاد، رئیس فرشتگان آسمان و صدای بلندشیپور که هر سه در تمام عالم شنیده می شود، در این مرحله، مسیح در آسمان و ابرها پدیدار می شود و نخست، ایمان دارانی که وفات یافته اند قیام خواهند کرد و جسمشان با روحشان متحد شده و به حضور مسیح خواهند رسید و ایمان داران زنده نیز ربوده خواهند شد و به نزد مسیح صعود خواهند کرد و نسبت به آنها داوری و مقدار پاداش هر کدام معین خواهد شد و سپس در بزم وسرور نکاح بره شرکت می کنند که منظور از بره، مسیح است! چون قبلاً برای آمرزش گناهان، بره قربانی می شد و مسیح هم برای نجات گناه کاران فدا شد، لذا از او به بره یاد شده است! و این نکاح هم زمینی نیست بلکه نکاح خداوند با کلیساست، یعنی مجامع ایمان داران، به عبارت دیگر کلیسا به اصل خدایی پیوند می خورد، مرحله دوم، ظهور ضد مسیح با مسیح دروغین است.

ص:47

او از شیطان قدرت می گیرد و تخت خود را از شیطان دریافت خواهد کرد او حکومت کرده و دچار کفر گویی وحشتناکی خواهد شد و خود را خدا اعلام خواهد کرد و معجزاتی دارد که مردم را غافل می کند و با مقدسات خواهد جنگید و بر کشورها مسلط می شود و رمز و علامت و عدد او 664 است. ایمان داران را خواهد کشت و نبی کاذب در خدمت اوست و مردم را به پرستش تصویر خود وادار می کند او مردی شریر و گناهکار است و شیطان از طریق او پرستش خواهد شد.

همدست دیگر او روسپس اعظم است که بر حیوانی قرمز سوار است و هفت سر و دو شاخ است که ظاهراً استعاره از روم است. احدی نمی تواند جنسی را خرید و فروش کند مگر آن که علامت او، یعنی 666 بر کالا نصب شده باشد. مرحله سوم، دوره مشکلات و مصائب است که عبارت است از جنگ و شورش ملتی بر علیه ملت دیگر، زمین لرزه ها، کشتارها و خیانت ها و طاعون، نابودی گیاهان، مسموم شدن آب، آسیب دیدن آسمان، مرگ دریا، ملخهای وحشتناک، مرگ به وسیله دیوها دمل های زشت، مرگ موجودات آبزی، گرمای غیر قابل تحمل و...مرحله چهارم، بازگشت مسیح به زمین است که مسیح با تمام ایمان داران بر می گردد و ضد مسیح لشکری می انگیزد که مانع آمدن مسیح شود اما خداوند از آسمان آتشی فرو ریزد و تمام لشکریان ضد مسیح نابود خواهند شد در مرحله بعد، مسیح هزار سال بر زمین حکومت می کند و در این هزار سال، رحمت، محبت، عدالت، راستی، صلح و سلامتی به سراسر جهان گسترده خواهند شد. در مرحله ششم پس از هزار سال سلطنت شیطان از بندها رها می شود و به سرعت بی ایمانان را جمع آوری و قصد جنگ می کند ولی

ص:48

در این نبرد موفق نخواهد شد و به دریای آتش افکنده می شود. در مرحله هفتم دنیای جدیدی آفریده خواهد شد و از شیطان و گناهکاران اثری باقی نمی ماند و جهان نیز در اثر شرارتها فرو ریخته، پس نوبت به آغازی دیگر رسیده است.(1)

ص:49

1- همایش موعود در ادیان، نقل از افق حوزه ، ص 8، سال سوم، شماره 23، آذر 1383ش.

 

آئین مسیحیت، رجعت مجدد مسیح و امید به نجات

در تاریخ یهود، افراد زیادی ظهور کردند و ادعای می کردند که ماشیح هستند و طبیعتاً یک عده ای با اینها همراه می شدند در حالیکه جامعه یهود با اینها مبارزه می کرد، و هیچکدام کارشان به اندازه عیسی بن مریم نگرفت و تنها ادعای عیسی چنان گرفت که پیروان او تشکیل دین دادند. و برای بررسی نجات در این آئین لازم است نکاتی چند مورد دقت قرار گیرد:

مفاهیم و کلیات

مسیحیت تنها دینی است که از دل دین دیگری بیرون آمد. یعنی از درون یهودیت. این ویژگی ممتاز مسیحیت است. مسیحیت یک مذهب از مذاهب مختلف یهود است ولی بنابر دلائلی آن را جدا و دین مستقل می دانیم، پس می توان گفت: 1 _ به لحاظ تاریخی با یهودیت مشترک هستند، یعنی پیشینه تاریخ یهودیت و مسیحیت یکی هستند. بزرگان تاریخی یهودیت همان بزرگان مسیحیت است. 2 _ باورهای مشترک دارند هر چه یهودیت معتقد است مسیحیت هم معتقد است. (1)

پس از عیسی بن مریم عده ای ادعای ماشیح کرده اند هیچکس به اندازه عیسی مطرح نشدند و فقط ادعای عیسی جا افتاد به عنوان ماشیح مطرح

ص:50

1- در تدوین این فصل از جزوه فاضل ارجمند جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای محراب صادق نیا بهره بردم.

 

شده و پیروان او همین یهودیان بودند، زیرا بر اساس یک باور یهودیت موعود و منجی ماشیح شکل گرفت (تا اینجا مسیحی نداریم، همان یهودیان هستند).

نه عیسی ادعای دین جدید دارد، (1) و نه جماعتی که در اطراف او جمع شدند چنین ادعایی داشتند که درصدد تاسیس دین جدید هستند همه بر این ادعا بودند که، ما یهودی هستیم منتهی موعود و منجی که منتظرشان بودیم ظهور کرده است.

تعابیر کنایی که درباره موعود: متن مثل پسر انسان آمده، کنایه از ماشیح است در عهد عتیق ولی در عهد جدید (یعنی من، یابنده) آنچه که باعث به دار کشیدن عیسی است ادعای ماشیح بوده است نه ادعای دین جدید و زائل کردن دین قدیم. زیرا تا 80 _ 55 سال بعد از مصلوب شدن عیسی، طرفداران عیسی یک فرقه یهودی مطرح بودند که بعنوان ناصریان می شناختند، زیرا اینان که معتقد به ماشیح بودن عیسی بودند. به اینها ناصریون یا عیسی ناصری می گفتند.

و لذا مسیحیت را عرفان یهودی می دانند، یعنی مسیحت جدایی بیّن وآشکاری با یهودیت ندارد کتاب مقدس مسیحیان عهدین است عهد عتیق و عهد جدید، عهد عتیق همان تورات است که قبول دارند و لذا به عهد

ص:51

1- متی، باب 5، عیسی بالصراحه میگوید: « من نیامدم تا زائل کنم بلکه آمدم تا کامل کنم. آسمان و زمین زائل خواهند شد، ولی چیزی

 

از احکام تورات زائل نخواهد شد( یعنی دین شما جاودانه خواهد ماند» و یا انجیل متی، باب 15/ ایه 17 آمده : « گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیا را منسوخ کنم،، من آمده ام تا آنها را تکمیل نمایم و به انجام رسانم».

عتیق استدلال می کنند (مؤید یکی بودن پیشینه یهودیت و مسیحیت)

واژه عهدین، واژه کاملاً مسیحی است یعنی خداوند دوبار با انسان عهد بسته است یکی عهد بسته تا امتیازات به او بدهد که عهد عتیق گویند، و عهد تازه، بسته که براساس شریعت نیست، که پسر خودش را فرستاده... (اینها می گویند، هر دو عهد را قبول داریم)

اگر بحث ماشیح را یک بحث تاریخی بگیریم نمی توانیم مسیحیت را جداگانه بحث کنیم زیرا به لحاظ تاریکی اینها یکی هستند و باید به سراغ هم عهد عتیق و جدید هر دو رفت.

انجیل یعنی بشارت، اناجیل عبارتند از: متی، لوقا، مرقس، یوحنا. (یهودی ها هیچ اعتقادی به امتداد بودن آنها ندارند و کتب مقدس مسیحیان مثل عهد جدید را قبول ندارند). یکی از باورهای مشترک بین یهودیت و مسیحیت همان ماشیح است، یعنی در اصل انتظار موعود و منجی با یکدیگر مشترک هستند، مسیحیان به هیچ شکی از یهودیان گرفتند(1)(در حقیقت از خودشان گرفتند)

ص:52

1- پس چرا به مسیحیان دین تازه می گویند؟. یک بحث بین مسیحیان اولیه است که آیا مسیحیان امی (امیون) داریم یانه؟ یعنی

 

مسیحانی که بدون اینکه از اول یهودی بشوند داریم یا نه؟ و یک چیزی شبیه شهادتین دارند یعنی ختنه. دو نفر پیدا شدند: 1- پطرس(حواریون خاص مسیحی) یا سنت پیتر(پیتر مقدس) 2- آدم دیگری پیدا شد پولس که نه مسیح را دیده و نه شاگردش بود، و یک یهودی متعصبی هم بوده است. پطرس می گوید پیشینه یهودی شدن لازم است. پولس می گفت: لازم نیست، ختنه لازم نیست. اینها دعوا کردند، و کلیسای اورشلیم به نفع پولس رای دادند پولس شد رهبر یهودی مسیحیان یا رهبر امیون بعد از این حکم 1- این فرقه بطورکلی از یهودیت جدا شد. (ولذا گفتند این دین پولس است نه مسیحیت و الآن کاتولیک همان ادامه پطرس است)  2- این فرقه بعدها تبدیل به یک دین جدید شد که شعار جهانی دارد نه خصوص بنی اسرائیل. عنوان تازه ای مطرح کردندچون زبانشان متفاوت است موعود آنها ماشیح، مسیح است یا مسیا و این باور همان است.

مصداق این موعود

منجی و موعود مسیحیان بر خلاف منجی یهودی است، زیرا مصداق موعودآنها مثل مسلمانان شناخته شده است که عیسی بن مریم است که درابتدای انجیل متی(1) آمده است. پس در این جهت موعودمسیحی ها مثل، ما مسلمانان است که لقب اش، نسب اش همه روشن است.

مسیحا در عهد جدید

 _ ما در مسیحیت دو چهره از مسیح در عهد جدید داریم.

چهره اول) مسیح یهودی مسیحی (تا قبل از مصلوب شدن عیسی)

چهره دوم) مسیح مسیحی (بعداز مصلوب شدن چهره جدید پیدا می کند) البته یک چهره سومی هم برای مسیحا ترسمی شده، که این چهره سوم، مسیح در نگاه غیر یهودیان و غیر مسیحیان است مثلا ما مسلمانان می گوئیم مسیح در نگاه اسلام (قصه بشارت بر آمدن کسی دیگر بنام فارقلیط) این چهره سوم یک مسیحیت با تفسیر خاص است که خود

ص:53

1- متی، باب 1، آیه 21و23.

 

مسیحیان قبول ندارند. منجی در نگاه انجیل بعنوان یک منبع مهم یکسان معرفی نشده زیرا در نظر متی، لوقا، مرقس: عیسی بشر است نه اسطوره ای ولی در انجیل یوحنا (مسائل پولس) الهیات اینها عیسی خدایی است. پس عیسی ای که در سه تا اولی آمده یک انسان است، و لذا ماشیح (مسیحا) انسان خواهد بود، ولی در انجیل یوحنا عیسی، ماشیح یک ویژگی خدایی پیدا می کند. ادبیات اینها تفاوت فاحشی با یکدیگر دارند و لذا نباید دنبال یک تفسیر واحد در آنها بود.

در عهد جدید: با دو چهره اساسی موعود روبرو هستیم: (1)

چهره اول) موعود یهودی مسیحی _ پیشینه یهودی دارد هم یهودیان و هم مسیحیان هر دو قبول دارند.

چهره دوم) موعود مسیحی _ موعودی که فقط مسیحیان قبول دارند.

اما چهره اول موعود _ موعود یهودی مسیحی

اصل این باور یهودی بوده است ولی با موعود یهودی اختلاف مصداقی دارند، در اصل باور یکی است تنها اختلاف مصداقی است، آنها مصداق را

ص:54

1- چهره سوم موعود که مسیحی ها اشاره نکردند، ولی ما مسمانان نسبت می دهیم، بحث فارقلیط از انجیل یوحّنا است چون این وعده را می دهد« که من می روم تا قارقلیط باید بیاید، اگر من نروم او نخواهد آمد». انجیل برنابا به- قرن 16 میلادی بر می گردد ونخستین انجیل های متی، لوقا، یوحّنا، بعد مسائل پولس به قبل از طلوع اسلام بر می گردد اما این انجیل برنابا مربوط قرن 16

 میلادی است مسیحیان اصلا به این معتقد نیستد بلکه می گوئید یک مسلمان مستبصر آن را نوشته شده است، البته این نکته تا چه اندازه صحیح است، نیاز به یک تحقیق جدی دارد که از حوصله این رساله خارج است.

عیسی نمی دانند، ولی مسیحیان مصداق را عیسی می دانند.

کارکردش تغییرکرده است زیرا ابتدا معتقد بودند او که آمده شاهزاده است و حکومت تشکیل می دهد اما دیدند او حکومت تشکیل نداد  و لذا کارکرد ماشیح را از آن جدا کردند و گفتند: نجات می دهد، اما نه نجاتی که ما فکر می کنیم، بلکه نجات می دهد انسان را از عواقب گناه اولیه که آدم ابوالبشر مرتکب شده است.

مسیح دانستن عیسی را جامعه یهودیان به راحتی نپذیرفتند، یعنی اینطور نبود که عیسی یا دیگران بگویند عیسی ماشیح است و بعد آن را به راحتی بپذیرند لذا یهودیان عیسی و آن گروه یهودیانی که عیسی را ماشیح پذیرفته بودند را مورد آزار شدید قرار دادند، و در حقیقت بر سر دار شدن عیسی کار همین کاهنان یهود است. در مورد اوصاف منجی بودن عیسی بین یهودیان مخالف و طرفدار عیسی اختلاف نظر جدی بود.

لذا یهودیان می گفتند: این عیسی با آن اوصاف ماشیح در کتب اشعیاء و ذکریا و دانیال آمده نمی سازد، و برعکس یهودیان که به عیسی ایمان آوردند، تلاش می کردند آن اوصاف ماشیح در کتب اشعیاء... را بر عیسی علیه السلام تطبیق دهند و لذا یکی از اوصاف این بود که فرزند داود است اولین کلمه انجیل متی داریم که عیسی پسر داود است و پس در اولین انجیل تاریخی که متی است اولین کلمه این است که عیسی پسر داود است.

درجایی نیست که این تلاش به چشم نخورد در همه عهد جدید این تطبیق پیدا است. مثلاً:

ص:55

1. هر چه در اشعیا برای ماشیح در آنجا آمد(1) عینا در متی(2) عیسی به آن توصیف شده

2. هر چه در رابطه با عیسی از ورودش به اورشلیم آوردند، همانی است که در باب ماشیح ذکر شده است که سوا بر الاغ شد...(3) همه مفسران معتقدند این تمثیل است برای انطباق عیسی از آنچه که بر ذکریا در باب 9 آیه 9 آمده است. پس مسیحان هم تلاش اجتماعی کردند. بطوریکه برخی گفتند: فلسفه وضع انجیل به خاطر این بود که اثبات کنند عیسی همان ماشیح است.

لذا در تعریف موعود یهودی مسیحی می توان گفت:

چون یک بخشی از یهودیان بر اساس یک باور یهودی گفته اند عیسی همان ماشیح است. در مقابلش آزار و شکنجه دیدند، و در حدود سی یا چهل سال خودشان را جامعه یهودی می دانستند. در سال 75 _ 80 میلادی تصمیم گرفتند از پیکر یهودی جدا شوند.

علت تفاوت کارکرد ماشیح یهود، با موعودیهودی مسیحی: (کارکرد موعود یهودی مسیحی)

هیچ جای کلام عیسی از ابتدا تا انتهای آن وعده ایجاد حکومت نیامده است. و خودش کارکرد اجتماعی ندارد تعالیم عیسی علیه السلام نگاه دین سیاسی را ندارد یعنی هیچ یک از تعالیم عیسی چیزی به نام تز سیاسی، و رسالتی سیاسی مشاهده نمی شود و لذا نمی تواند کارکرد اجتماعی و تشکیل حکومت و بحث نجات داشته باشد.

ص:56

1- اشعیاء باب 8، آیه 4.

2- متی، باب 8، آیه 4.

3- ذکریا، باب 9، آیه 9.

 

و لذا کارکرد موعود یهودی مسیحی با ماشیح تفاوت دارد: در کلام عیسی بیشتر خودسازی و.... است و اصلا کاری به حکومت ندارد. حضرت عیسی تفکر نجات بخشی خود را در هیچ جا بر تشکیل و تاسیس حکومت اجتماعی و سیاسی، و حتی یک نهاد حکومتی بنا نکرده است. هر چه گفت با عوام مردم گفت.

پاره ای از شاگردان عیسی مسیح گرایشهای سیاسی داشتند و تلاش کردند از گفتار عیسی علیه السلام کارکرد سیاسی بوجود آورند ولی هیچگاه حرفهای عیسی گرایش سیاسی پیدا نکرد و نتوانستد از آموزه های دین عیسی در جهت نیل به اهداف سیاسی خودشان بکارگیرند، بنابراین او (در این نگاه) مصلح اجتماعی نیست.

رسالت این موعود یهودی و مسیحی چه بوده است در نگاه آنها اگر حکومت تشکیل ندهد پس چه کارکردی دارد؟ چند وظیفه دارد:

الف) نجات انسان از آثار گناه اولیه: او آمد یک بشری که در اثر عواقب گناه اولیه در رنج است را نجات دهد این عواقب عبارتند از طبیعت گناه آلود: آدم ابو البشر گناه کرد خودش کیفر نشد بلکه نسل بعد از او گرفتار شدند یعنی طبیعت نسل او گناه آلود است و لذا انسانی که بدنیا می آید گناه کار است،... حال در یک مقطع تاریخی مثلاً خدا دلش سوخت و خواست از آن گناه نخستین انسان را نجات دهد و لذا مسیح رافرستاد تا او را از این طبیعت گناه آلود نجات دهد.

انسان اول که آفریده شده اشرف مخلوقات بود خدا گونه بود... و وقتیگناه کردآنقدر تنزل پیدا کرد و پایین آمد که غلام شد و وقتی غلام گردید مرگ بر او فرض گردید یعنی قبل از غلام شدن مرگ و فنایی برای انسان نبود یعنی تا قبل از گناه آدم قرار نبود انسان بمیرد ولی وقتی گناه کار شد مرگ بر او فرض شده و بعد هم گرفتار شریعت شد

ص:57

پس اول گناه بعد غلامی، بعد مرگ آمد و بعدش بلافاصله گرفتار شریعت شد لذا عیسی آمد تا انسان را از شریعت رانجات دهد. زیرا معتقدند شریعت زاییده مرگ است. ما یک مسیح نیاز داریم که ما را از شر شریعت نجات بدهد.

ب)کارکرد دیگر: قرار است انسان را بعد از آن چهار چیز به مقام پسر خواندگی برساند، انسان دیگر غلام نباشد بلکه پسر خدا باشد، پسرخواندگی (که پیشتر در رساله پولس آمده) و مراد از آن شرافت مقامی دارد، پسرخوانده خدا شد یعنی هدایت درونی و به بصیرت نفسانی می رسد. پس کار عیسی علیه السلام رساندن انسان به مقام پسرخواندگی است.

ج) کارکرد آخر رساندن او به هدایت ابدی است.

پس مقصود از نجات در موعود چهره اول (یهود، مسیحی) همان نجات از مقام غلامی رسیدن به مقام پسرخواندگی است. و این یک سیر صعودی است.

اما چهره دوم موعود: موعود مسیحی

این نگاه مختص مسیحیت است و ربطی به یهودیت ندارد دارای خصوصیاتی چنداست:

این موعود بازگشت دوباره عیسی به جهان تفسیر شده است.

ص:58

براساس این باور ماشیح که همان عیسی بود، پس از آنکه برصلیب شد، دوباره به جهان باز خواهد گشت زیرا وقتی عیسی مصلوب شد دو تفکر بوجود آمد: یکی آنکه، اشتباه کردیم چون عیسی آن عزت را نیاورد. دیگر اینکه، اشتباه نکردیم بلکه دوباره باز خواهد گشت.

براساس این باور عیسی خود به صورت ناگهانی بدون اطلاع قبلی، در جلال و هیبت پدر، به همراه فرشتگان، و همراه با پیروزی و فتح خواهد آمد یعنی خود او می آید نه آنکه یهود می گوید شخصی از نسل داوود خواهد آمد.

بر خلاف موعود چهره اول، موعود مسیحیت در چهره دوم، دارای حکومت است و برای پادشاهی می آید.

ویژگی های موعود مسیحی

الف) از مفاهیم کلیدی و پر اهمیت کتب مقدس است و بیش از 300 بار به آن اشاره شده است (به اینکه عیسی دوباره باز می گردد)

ب) در عهد جدید چندین باب کامل به آن اختصاص داده شده است.(1)

ج) رساله هایی که صرفا به بیان اهمیت همین مفهوم همت کرده اند مثل رساله تسالونیکای اول و دوم.

د) کتاب مکاشفه یوحنا هم تماماً در رابطه با رویدادهای آخرالزمان است (البته این کتاب با انجیل یوحنا تفاوت دارد)

ه) بسیاری از مفاهیم کلیدی عهد جدید بدون درک مفهوم رجعت

ص:59

1- متی با بهای 24 و 25 و مرقس باب 13 و لوقا باب 21.

 

مسیح قابل فهم نیستند مثل پادشاه بودن عیسی اگر بازگشت عیسی نباشد، فهم آن مبهم خواهد بود چون عیسی قبل از مصلوب شدن پادشاهی و سلطنتی نداشت. و یا مثل واژه نجات در آینده: اینکه در آینده نجات می یابید توسط چه کسی مبهم خواهد بود، و یا مثل پیشگوئیهای که در این زمینه شده بدون رجعت مسیح قابل فهم نخواهند بود.

و) برخی از تعالیم کتاب مقدس بدون درک مفهوم رجعت قابل فهم نیست مانند تعمید: که آغاز مکلف بودن آنها به غسل تعمید است که ایمان به مسیح بدنبال آن می آید. و یا مانند عشای ربانی: که نان خشک را در شراب قرار داده خسیس می شود و آنگاه می خورند و بقولی نان را عیسی و شراب را خون عیسی می دانند و با خوردن آن مقداری از جان (روح) عیسی در بدن او حلول می کند.

ز) محوری ترین موعود باوری مسیحیت همین باور است نه آنی که از یهودیت گرفته شده است (موعود به چهره دوم نه چهره اول)

ح) موعود چهره دوم، آرمان همه مسیحیان است و امید بزرگ آنان و مظهر تجلی و عظمت خداوندی و نجات دهنده آنهاست.

معنای بازگشت دوباره مسیح (بزرگترین باور است.)

در اصل بازگشت اختلافی نیست ولی در مورد شکل گیری این باور اختلاف وجود دارد:

الف)برخی اناجیل می گویند مسیح بر خواهد گشت منتهی بازگشت فرا زمینی است، یعنی آسمانی است و این یعنی به زمین بازگشت نخواهد کرد مثل تسالونیکای اول: «زیرا صدای فرمان الهی و آوای تکان دهنده رئیس

ص:60

فرشتگان و نوای شیپور خدا شنیده خواهد شد و ناگاه خود خداوند از آسمان به زمین خواهد آمد. آنگاه پیش از همه، مسیحیانی که مرده اند زنده خواهند شد تا خداوند را ملاقات کنند».(1) و یا در آیه بعد آمد: «سپس ما که هنوز زنده ایم و روی زمین باقی هستیم همراه ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا همگی، خداوند را در هوا ملاقات کنیم و تا ابد با او باشیم.(2)

ب)اما برخی از آیات غیر این است اصرار دارند که عیسی یک بار دیگر حیات زمینی را تجربه می کند.

اعمال رسولان آمده است: همین عیسی که از سوی شما به آسمان بالا برده شد، باز خواهد آمد (به حیات زمینی) «ایشان گفتند ای مردان انجیلی، چرا اینجا ایستاده اید و به آسمان خیره شده اید؟ عیسی به آسمان رفت و همانگونه که رفت یک روز نیز باز خواهد گشت».(3)

دو دسته آیات داریم که با یکدیگر اختلاف ظاهری دارند در مورد بازگشت مسیح. یعنی در چگونگی و شکل بازگشت با یکدیگر اختلاف دارند نه در اصل بازگشت. برخی اصرار دارند بازگشت به حیات آسمانی منظور است و برخی دیگر بازگشت به حیات زمین نظر دارند.

اهداف و ثمرات بازگشت مسیح

1. پذیرش ایمان داران: یعنی عیسی مسیح وقتی ظهور می کنند، مثل

ص:61

1- تسالونیکای اول، باب 4، آیه16.

2- تسالونیکای اول، باب 4، آیه 17.

3- اعمال رسولان، باب 1، آیه 11.

 

اول همه مومنان دور او جمع می شوند انجیل، یوحنا، می گوید: «نزد پدر من (خدا)، جا بسیار است من می روم تا آن جا را برای شما آماده کنم. وقتی همه چیز آماده شد باز خواهم گشت و شما را خواهم برد تا جایی که من هستم شما نیز باشید...»(1)

این هدف که ایمان داران از مفاهیم عهد جدید پررنگ است ولی در رسائل پولس بسیار به آن پرداخته شده است.

2. هدف دیگر آمدن دوباره عیسی مسیح این است که تا دادرسی کند و پاداش بدهد:

انجیل متی، می گوید: «زیرا من با فرشتگان خود در شکوه جلال پدرم خواهم آمد و هر کس را از روی اعمالش داوری خواهم کرد»(2) یعنی به او قدرت بخشیده شد که داوری هم بکند و در آن وقت هر کس را مطابق عملش جزاء دهد (این هدف دوم می تواند زمینی باشد)البته جزا و داوری بمعنای محاکمه کردن نیست بلکه فقط می خواهد ببیند مومن اند یا نه و سنجش استعدادی که دارند بین آنها بیان کند.(3)

3. هدف سوم نجات بنی اسرائیل

این تداوم ماشیح یهودی است که در مسیحت تاثیر گذاشته است نجات یعنی اتحاد و تشکیل حکومت برای بنی اسرائیل است این مطلب در برخی فرقه های مسیحی خیلی نمایان است.

ص:62

1- یوحنا، باب 14، آیه 3.

2- متی، باب 16، آیه 27.

ر. ک: متی، باب 25، آیات 31 و 32، یوحنا، باب 5، آیه 23.

 

در رومیان آمده: «همگی بنی اسرائیل ایمان خواهند یافت...»(1) (نجات آن دسته از بنی اسرائیل که به عیسی ایمان بیاورند نه همه بنی اسرائیل)

4. ثمره دیگر داوری در میان همه امت هاست (به بازگشت زمینی مسیح بر می گردد)

در انجیل متی،آمده: «هنگامی که من، مسیح موعود با شکوه و جلال خود و همراه با تمام فرشتگانم بیایم آنگاه بر تخت با شکوه خود خواهم نشست سپس تمام ملتهای روی زمین در مقابل من خواهند ایستاد و من ایشان را از هم جدا خواهم کرد، همانطور که یک چوپان، گوسفندان را از بزها جدا میکند گوسفندها را در طرف راستم قرار می دهم و بزها را در طرف چپم»(2)

5. آزاد ساختن و برکت دادن:

در رومیان(3) آمده: «زمین از تباهی آزاد خواهدشد، با آمدن مسیح... و در اشعیا(4) آمده است: «زمین و درختان پر برکت و سر سبز می شوند...»

6. ثمره آخر برقراری ملکوت:

وقتی عیسی می آید ملکوت خدا را بر قرار می کند مراد از آن یعنی یک حکومتی که نمایاننده. جلال و جبروت خداوند باشد، در سایه چنین حکومتی تعالیم خداوند توسط عیسی در زمین عملی گردد. ملکوت

ص:63

1- رومیان، باب 17، آیه 26.

2- متی، باب 25، آیات33، 31.

3- رومیان، باب8، آیه21.

4- اشعیا، باب35، آیات 10-1.

 

خداوند در حقیقت همان حکومتی است که خداوند به داود وعده داده بود.

پیش گویی هایی که مورد ظهور مجدّد مسیح (پیشگویی هایی در مورد زمان رجعت)

زمان آمدن مجدد مسیح در عهد جدید: زمانهای متعددی را مطرح کردند، البته زمان دقیق را مطرح نمی کنند، و شرائط آن زمان را مطرح می کنندگرچه شرائط زیاد است چند مورد را ذکر می کنیم:

1. پیشگویی اول _ فراگیر شدن ایمان انجیلی

این تعبیرمعنایش غیر از تعبیر مسیحی شدن همه مردم است زیرا اینها کاری ندارند که همه مردم در آخرالزمان مسیحی می شوند یا نه؟ بلکه می گویند این ایمان فراگیر و غالب می شود، این آلان محقق شده یعنی اکثر مردم مسیحی هستند.

شاید مراد این باشد که این ایمان انجیلی در مقابل ایمان غیر انجیلی است یعنی در مقابل شریعت قرار می گیرد. زیرا انجیل یعنی بشارت پس ایمان انجیلی یعنی فرار گیر شدن ایمان به بشارت که مختص مسیحی ها است.

در متی بابهای 13 و 24 شرائط رجعت ایشان مطرح شده است.(1)

در پاره ای از آیات زمان ظهور مجدد مسیح را تشبیه کردند به زمان لوط و نوح(2) و لذا نمی توان فراگیر شدن ایمان انجیل را همان معنای قبلی دانست.

 

ص:64

1- متی، باب24، آیه14 و متی،باب13، آیات32و31.

2- لوقا، باب1، آیه18.

 

2. پیشگویی دوم _ باور عمومی ادیان به ماشیح بودن مسیح

یعنی وقتی عیسی مسیح دوباره ظهور می کند زمانی خواهد بود که یهودیان به باور عمومی رسیده باشند که او همان ماشیح است. انجیل متی: «از آن پس من را نخواهید دید تا زمانیکه بگوئید که او مبارک به نام خود می آید....»(1)

3. پیشگویی سوم _ ارتداد اول:

وقتی ارتداد اول اتفاق افتاد منتظر ظهور مجدّد مسیح باشد پیش از مسیح و همراه با آمدن شخصی شریر، انسان هلاکت یا انسان گناه، این ارتداد اتفاق خواهد افتاد. تسالونیکای دوم: عهد اول واقع نشود، و تامرد شریر و....» (2)

4. پیشگویی چهارم _ به سخره گرفتن انتظار و منتظران است

رساله دوم پطرسی: «در آن زمان اعتقاد به رجعت مجدد مسیح رابه تمسخر خواهندگرفت...»(3)

اینها پیشگویی هایی بود مربوط به زمان قبل از ظهور مسیح است (توصیف زمانه مسیح).

ص:65

1- متی، باب 23، آیه 39.

2- تسالونیکای دوم، باب 2، آیه 3.

3- رساله دوم، پطرسی، باب 3، آیه 3و 4.

 

اما حوادث بعد از ظهور مسیح یا علائم ظهور

از عهد جدید حوادثی در عصر ظهور مسیح اتفاق می افتد که در کتاب مکاشفه یوحنا(1) آمده است: یوحنا تلاش و اصرار دارد و مبنی بر اینکه تمام پیشگویی در عصر ظهور مسیح اتفاق می افتد و مزامیر (زیور داود) منطبق بشود با آنجه در زبور داود آمده است(2)، که عبارتند از:

1. آمدن مسیح با مقدسان (قدسیان)

2. جنگ بنام چاه مجدان یا چار مجدان

3. بسته شدن شیطان

4. مقدسان بر سریر قدرت و عزت خواهند نشست (حکومت خواهندکرد)

5. آزادشدن شیطان پس از هزار سال، (دوره ای شیطان زنده می شود، وقتی مسیح می آید شیطان را آزاد می کند ولی شیطان دیگر نمی تواند وسوسه کند.)

6. داوری بر تخت سفید (قیامت کبری) مسیح داوری می کند که چه کسی بهشتی هستی یا جهنمی.

7. نهایت پایان عالم، زیرا این عالم حیات جسمانی اش پایان می پذیرد و بعد از این دیگر مسیح و پیروانش جاودانه خواهند شد و لذا دوباره به خدا ملحق می شویم و به او می پیوندیم. ما می گوییم بهشت و آنان می گویند

ص:66

1- مکاشفه یوحنا، باب 19 آیه 11 و باب 2 آیه 15.

2- مزامیر، باب 25 آیه 8-3.

 

حیات روحانی و زندگی ابدی.(1)

هزاره گرایی در مسیحیت

یکی از مفاهیم کلیدی موعود در مسیحیت، دوره هزاره گرایی است.

این مفهوم شش بار آمده، در عهد جدید آن هم در مکاشفه یوحنا آمده است. هزاره می خواهد از وضعیتی حرف بزند که به دفعات در عهد جدید توصیف شده. در این دوره گرایش به ایمان انجیلی بین مردم زیاد می شود و مردم رغبت می کنند به اینکه عیسی را مسیحا یا ماشیح بخوانند، و در مجموع جهانی پر از ایمان خواهیم داشت.

در مورد هزاره دو دیدگاه متفاوت وجود دارد:

1. برخی معتقدند این دوره هزاره پیش از آمدن مسیح است، به اینها می گویند گروه هزاره گرای قبل، بعد از این هزاره عیسی ظهور می کند.

2. برخی دیگر معتقدند: این هزاره با آمدن مسیح شروع می شود، اینها می گویند گروه هزار گرای بعد، یعنی با آمدن مسیح هزاره آغاز می شود که گرایش به ایمان انجیلی زیاد خواهد شد و کلیسا رونق پیدا خواهد کرد و

ص:67

 

1- این علائم ظهور را چون چند نفر نوشتن مثلا یوحنا یا لوقا و یا با متی فرق دارد، می گویند اینها قابل توجیه است مسیحا هر دو را پذیرفتند و فرق بین آنها را هم پذیرفتند و توجیه هر یک را هم می پذیرند امروزه دنیای مسیحیت، مسیحت پولسی غالب است و رساله پطروس را نمی پذیرند. برخی می گویند رساله یعقوب را می گذاریم کنار زیرا مخاطب او یهودیان مسیحی است و لذا شریعت را برای آنها اصرار داشتند ورساله پولس را مطرح می کنند زیرا در زمان او مسیحیان امی هستند که شریعت در آن مطرح نیست. البته برخی رفع اختلاف می کنند.

جهان پر از ایمان خواهد داشت (تقویت بنیانهای ایمان، باور کردن عیسی بعنوان ماشیح پذیرش دعوت کلیسا توسط دیگر امت ها، ترویج ایمان انجیلی) این هزاره بعدها باور غالب مسیحیان است.

تفاوتهای موجود بین موعود مسیح و موعود یهودی مسیحی

1. این موعود اگر چه متشخص است ولی انسان نیست، بالاتر از انسان یعنی پسر خدا است و بعنوان خدا این موعود نقش آفرینی می کند در حالیکه در موعود مسیحی یهودی، موعود انسان بود.

2. موعود مسیحی فراتر از تاثیر درونی بر افراد است، بنا است حکومتی تشکیل دهد و حکومت کند بر مردم به خلاف موعود یهودی مسیحی که فردی بود و فقط ایمان آوردن به او کافی بود، داعیه حکومت نداشت و بحث داوری بین مردم نداشت.

3. موعود مسیحی کارکرد فرا ملی و نژادی دارد به خلاف موعود یهودی مسیحی که موعودی نژادی و ملی است؛ البته موعود در هر دو، کیهانی است.

زمان بازگشت موعود مسیحی

زمان بازگشت دوباره او در مجموعه عهد جدید نامعلوم است و زمان برای بازگشت او مشخص نشده است و حتی بیان زمان گاهی اوقات نهی شده است(1) و گاهی با آیاتی روبرو می شویم که عیسی به یارانش وعده های

ص:68

1- متی باب 24، آیه 36 و باب 25، آیه 13.

 

خیلی نزدیک می دهد مثلا من زمانی بر می گردم که شما زنده هستید. و گاهی از مواقع هم وعده ها خیلی دور است بطوریکه انسان فراموش می کند موعودی قرار است بیاید.

علی رغم اینکه زمان آمدن نامعلوم است ولی ظهور مجدد او آشکار و علنی است، دیگر مثل گذشته مخفی نیست زیرا بار اول قرار نبود بین مردم داوری و حکومت نماید ولی بار دوم هم حکومت است و هم داوری.(1)

یادآوری

تفاوت مسیحیت و یهود از انتظار مسیحا

1. یهودیان در قرون وسطا عیسی را مردی یهودی مرتد تصور می کردند که ایمان خود را از دست داده بود.

2. محققان یهودی در قرن نوزدهم عیسی را معلم بزرگ اخلاق دانسته اند آنان بر این امر که آیا او ادعای مسیحا بودن داشته یا خیر، اتفاق نظر نداشته اند.

3. هرچند محققان جدید متفق اند، که عیسی چنین ادعایی نداشته است، پس این موضوع که آیا عیسی همان مسیحا بود یا خیر یکی از موضوعات مهم مباحث مطرح بین یهودیان و مسیحیان است.

در زمان حیات و وفات عیسی، بعضی از مردم منتظر مسیحا بودند.

مسیحیان و یهودیان کتاب مقدسی را به نحو متفاوت تفسیر می کنند از نظر مسیحیان عیسی نظم قدیم امور را بر هم زد و این تلقی را به وجود آورد که هر

ص:69

1- متی، باب 24، آیه 27.

 

چیزی که پیش از او اتفاق افتاده است اساسا بر او دلالت دارد. از نظر یهودیان حوادث موجود در کتاب مقدس اصلا به عیسی اشاره ندارند، بلکه به فراتر از او یعنی مسیحای آینده اشاره دارند. اختلاف تفسیری بین آنان عمیق است از نظر یهودیان کتاب مقدس عبری به چیزی اشاره دارد که خواهد آمد، اما از نظر مسیحیان این کتاب برای ظهور مسیح زمینه سازی می کند واز کسی که پیش تر آمده است سخن می گوید.

برای مثال، کتاب ارمیا، را ملاحظه کنید:

 «خداوند می گوید اینک که با بنی اسرائیل پیمانی جدید خواهم بست... نه مانند پیمانهایی که با اجداد آنان بسته ام وقتی که ایشان را دستگیری نمودم تا از سرزمین مصر خارج کنم.. اما شریعت خود را در میان آنان خواهم نهاد و آن را بر قلب های ایشان خواهم نوشت و خدای ایشان خواهم بود و آنان قوم من»(1)

از نظر یهودیان، این پیمان جدید در آینده بسته خواهد شد اما مسیحیان از زمان های نخستین این عبارات را برای عیسی به کار می برده اند. در شعائر اولین مربوط به آیین عشای ربانی (برای مثال، در نامه اول به قرنتیان) نقل می شود که عیسی قبل از مرگش جام را برکت داد وگفت: «این جام پیمان جدید با خون من است» (11: 25)

بعد در نامه به عبریان، 8: 8 _ 12، نویسنده از ارمیا نقل قول می کند و آشکارا از آن نتایج الهیاتی می گیرد:

اگر در عهد جدید ذکری از پیمان جدید آمده است این امر مبتنی بر

ص:70

1- ارمیا، باب31، آیه 33-31.

 

تجربه ای از عیسی است و جدای از این تجربه فهمیده نمی شود. بنابراین نمی توان از غیر مسیحیان انتظار داشت که این متون را به همین نحو بخوانند.(1)

ص:71

Share