طهارت اهل البيت (علیهم السلام)، منشأ طهارت ساير انسان ها

 وقتي كه حضرت حق مي فرمايد: يك نمونه هايي در عالم هستندكه عين طهارت اند، معلوم است مي خواهند راه را نشان بدهند. مثل اين است كه بگويند: اي تشنه ها چيزي خلق كرده ام كه عين تري است و فقط از طريق آن سيراب مي شويد.

وقتي مي فرمايد: خداوند اراده کرد که فقط شما اهل بيت را از هر گونه آلودگي  پاك كند. و پاک کردن از هر آلودگي را منحصر به آن ها مي کند. از آن طرف دين را آورده است تا همة انسان ها از آلودگي  ها پاك شوند، پس معلوم است طهارت اهل بيت(علیهم السلام) يك نوع طهارت ديگر است كه راه به طهارت رسيدن بقيه را نشان مي دهد. زيرا همين طور كه عرض شد اين طهارت؛ طهارت تكويني است، همان طور که تري آب تکويني است و همة رطوبت ها از آب گرفته مي شود. طهارت تکوینی را منحصر به اين خانواده كرده، از جهت ديگر طهارت و پاك شدن از گناه را براي همه اراده كرده است، و حال آن كه طبق آيه تطهير، با آوردن «إنّما» طهارت اهل بيت(علیهم السلام) را منحصر به خودشان كرده است، پس بايد طهارت آن ها غير از آن طهارت تشريعي باشد كه براي همه اراده كرده است و غير تشريعي، يعني تكويني. حال اگر رسيديم به اين كه طهارت اهل بيت رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) تكويني است. اين تازه اول بحث است، مثلاً وقتي مي گوييم: آب تكويناً  تر است يعني فقط تري است و وجودش عين تري است. اگر رسيديم به اين كه اهل بيت تكويناً در مقام طهارت اند، يعني عين الطهاره هستند، چه طوري شما براي به دست آوردن هر تري بايد به عين تري كه آب است رجوع كنيد،  و چه طور هر شيريني به عين شيريني كه شكر است، ختم مي شود، امام معصوم(علیه السلام) هم عين درستي و طهارت است، بايد براي ارزيابي هر عملي امام معصوم(علیه السلام) در ميان باشد تا اندازه درستيِ آن عمل را با عمل امام معصوم(علیه السلام) بسنجيم.

همان طور كه شما در امور نظري در فطرت خود بديهيات داريد و درستي يك فكر را بر اساس مبناهاي بديهي خود ارزيابي مي كنيد و آن بديهيات براي درست فكرکردن شما مبنا است، اهل بيت(علیهم السلام) هم مبناي درست عمل کردن انسان ها هستند. مثلاً اگر به شما بگوئيم يك شهر هست كه يكي از خيابان هاي آن از كل آن شهر بزرگ تر است، نمي پذيريد، چون بر مبناي قاعدة بديهي که مي گويد؛ «جزء يك چيز نمي تواند از كل آن چيز بزرگ تر باشد» چون آن خيابانِ بزرگ هم جزء آن شهر است پس نمي شود كه آن خيابان از آن شهر بزرگ تر باشد و لذا بدون آن كه نياز باشد برويد، تجربه كنيد و بعد ردّ كنيد طبق يك قاعده بديهي كه مي شناسيد آن حرف را ردّ مي كنيد. زيرا خداوند آن قاعده بديهي را به صورت تكويني براي راهنمايي شما در جانتان قرار داده است، و به کمک آن به راحتي مي توانيد فكر خود را در شناخت حق و باطل سر و سامان بدهيد. عملاً قواعد بديهي، امامِ عقل نظريِ ما هستند و جان ما با آن قواعد يگانه است و غير حكم آن ها را غلط مي داند و نمي پذيرد، پس در واقع عقل نظري شما امام معصوم دارد كه همان بديهيات شما است. مي گوئيم اجتماع نقيضين محال است، يعني نمي شود اين شيء همين حالا در اين مكان باشد و همين حالا در اين مكان نباشد، چون هست و نيست نقيض  هم اند و عقل و جان انسان جمع نقيضين را نمي پذيرد. قاعده «امتناع اجتماع نقيضين» را جان ما پذيرفته و كاملاً هم حق مي داند و لذا بقيه انديشه هايش را بر اساس آن قاعده تنظيم مي كند، به اصطلاح، آن قاعده براي انسان عين درستي است و چيزي نيست كه با تجربه به دست آمده باشد، درستي آن فوق تجربه است. حال همين طور كه شما در عقل نظري امام داريد تا انديشه تان به خطا نيفتد و دائماً انديشه خود را با آن هماهنگ مي كنيد و از طريق امامِ عقل نظري مغالطه ها را مي شناسيد و فريب آن ها را نمي خوريد و آن چيزهايي را كه با امام فكري تان تطبيق ندارد، مي شناسيد و رها مي كنيد. عيناً خداوند براي ما در امور عقل عملي، امام بيروني مي گذارد، كه طبق ادله قرآني، آن امام در رفتار و اعمال عين طهارت است و شما مي توانيد اعمال خود را بر اساس اعمال و گفتار او تنظيم كنيد و راه طهارت را از طريق عين طهارت بيابيد و در فهم قرآن هم از فهم آن ها كمك بگيريد. فرمود: اي آدم ها! اين قرآن كه يك مقام عاليه ي وجودي است و مقامش، مقامی است که باید با آن تماس گرفت، نه این که از آن اطلاع پیدا کرد، آن مقام طوري است كه فقط اهل طهارت، حقيقت آن را مي يابند و آن ها اهل بيت پيامبر(علیهم السلام) هستند.

Share