درس (33): رجعت

درس (33): رجعت

اشاره

واژه رجعت در لغت به معنای «بازگشت» است؛ یعنی برگشتن به جایی که پیش تر آن جا بوده است.(1)

 معنای اصطلاحی رجعت عبارت است از: بازگشت دو گروه از مردگان: مؤمنان محض و کافران محض  به همان صورت هایی که در گذشته بودند(2) به دنیا پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام و پیش از قیامت،(3) تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد گردند و کافران از ذلت و حقارت ستمگران متألم شوند.(4)

 البته برخی رجعت را به ظهور حضرت مهدی علیه السلام و بازگشت دولت آل محمد علیهم السلام تأویل کرده و بازگشت امامان علیهم السلام را با بدن های ظاهری خود منکر شده اند.(5) در ردّ این قول جهاتی ذکر شده است:

 

1- ر. ک: العین ؛ مفردات الفاظ القرآن و …

2- شیخ مفید، اوائل المقالات ، ص77.

3- شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه ، ص29.

4- سیّد مرتضی، الرسائل الشریف ، ج1، ص125؛ محمد رضا مظفر، عقاید الامامیه ، ص294.

5- ر. ک: سیّد محمد صدر، تاریخ ما بعدالظهور ، ص859.

 

یکم. روایات متواتر به بازگشت جسمانی امامان علیهم السلام و رجعت کنندگان تصریح کرده است و قابل تأویل نیست.

 دوم. رجعت هایی که در امت های گذشته صورت گرفته و در روایات و آیات به آن ها اشاره شده و شیعه آن ها را نیز دلیل بر مدعای خود قرار داده است، به صورت بازگشت مردگان با همان جسم های گذشته ایشان بوده است.

 از روایات معصومان علیهم السلام استفاده می شود اعتقاد به رجعت در مجموعه اعتقادات شیعه، از مرتبه والایی برخوردار است؛ تا جایی که برخی از این احادیث، منکران رجعت را از دایره تشیّع خارج می داند.

 یکی از این روایات سخن امام صادق علیه السلام است که فرمود:

 از ما نیست کسی که به بازگشت ما باور نداشته باشد….(1)

 در روایتی دیگر نیز آن حضرت اعتقاد به رجعت را یکی از شرایط ایمان دانسته، فرموده است:

 هر کس به هفت چیز بارورمند باشد، از جمله مؤمنان است یکی… و ایمان به رجعت.(2)

 از این رو عده فراوانی از علمای شیعه، اعتقاد به رجعت را از ضروریات مذهب دانسته اند. عده اندکی نیز که از ضروریات ندانسته اند، انکار آن را

 

1- « لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُؤمِنْ بِکرَتِنا … »، شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه ، ج3، ص458.

2- « مَنْ اَقَرَ بِسَبْعَهِ اَشیاء فَهُوَ مُؤمِنٌ … الاَیمانُ بِالرَّجْعَهِ». شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه ، ج20، ص240.

جایز نشمرده اند.(1) البته افراد بسیار اندکی از شیعیان نیز رجعت را انکار کرده اند.(2)

 

البته بر خلاف عقیده شیعه، اهل سنّت عقیده به رجعت را خلاف عقاید اسلامی می دانند و آن را هیچ نمی پسندند. نویسندگان و شرح حال نویسان آنان، معتقدان به رجعت را طعن و ردّ کرده و آن را نشانه طرد روایت راوی می دانند.(3)

 در میان اهل سنّت افراد بسیار اندکی هستند که به رجعت شماری از افراد  از جمله اصحاب کهف در عصر ظهور مهدی علیه السلام  اشاره کرده اند.(4)

 معتقدان به رجعت برای اثبات این اعتقاد خود، از آیات و روایات فراوانی بهره برده و این آیات و روایات را به طور عمده به دو دسته تقسیم کرده اند:

 دسته نخست، آیات و روایاتی است که سخن از وقوع رجعت در امت های گذشته دارد.

 دسته دوم، آیات و روایاتی که به اعتقاد ایشان دلالت بر وقوع آن در آخِرالزمان و هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام دارد.

 

1- شیخ طوسی، رساله العقاید الجعفریه ، ص250؛ محمد باقر مجلسی، حق الیقین ، مقصد نهم؛ شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه ، ص67؛ فخر الدین طریحی، مجمع البحرین ، ج2، ص679.

2- محمد جواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام ، ص111.

3- محمدرضا مظفر، عقاید الامامیه ، ص120.

4- قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، ج5، ص253؛ تیسیرالتفسیر ، ج7، ص368.

 

الف. آیات

از آن جایی که قرآن، اساسی ترین منبع برای اثبات حقایق دینی است، در مسأله رجعت نیز نخستین منبع و اصلی ترین آن ها است. این آیات به دو دسته تقسیم شده است:

آیات مبنی بر وقوع رجعت میان اقوام و ملل گذشته

 از جمله آیه ای که بر زنده شدن هفتاد تن از یاران حضرت موسی علیه السلام دلالت دارد. خداوندعزوجلّ در این باره فرموده است:

«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَک حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْکمُ الصَّاعِقَهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکمْ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ»(1)

و چون گفتید: «ای موسی! تا خدا را آشکار نبینیم هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد. پس  در حالی که می نگریستید  صاعقه شما را فرو گرفت پس شما را پس از مرگتان برانگیختیم، باشد که شکرگزاری کنید.

این آیه به نظر عموم مفسران شیعه و اهل سنّت، در مردن و زنده شدن صراحت دارد. (2) همچنین آیه 72 و73 سوره بقره و آیه 243 این سوره بر زنده شدن عده ای دیگر از مردگان دلالت دارد.

 

1- بقره (2): 55 و 56.

2- شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج1 2، ص252؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج1، ص46؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج1، ص403؛ مدارک التنزیل، ج1، ص53.

 

بزرگان علمای شیعه، پس از ذکر آیات بالا، به روایات فراوانی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم استدلال کرده اند، با این محتوا که: «هرچه در امت های گذشته رخ داده است مو به مو در امت من نیز اتفاق خواهد افتاد.»(1) این مجموعه روایات، بیش از آن که در جوامع روایی شیعه ذکر شده باشد، در کتاب های اهل سنّت آمده است.(2)

 

2. آیات تأویل شده به رجعت در آخِرُالزّمان

 از روایات معصومان علیهم السلام استفاده می شود برخی از آیات قرآن به رجعت در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تأویل می شود؛ از جمله این آیه:

«وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کلِّ أُمَّهٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ»(3)

و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند، محشور می گردانیم. پس آنان نگه داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند.

ذیل این آیه روایات فراوانی از امامان معصوم علیهم السلام وارد شده که گویای بازگشت انسان هایی در عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. و این گونه استدلال شده که در آیه، به برانگیخته شدن عده ای محدود اشاره شده است؛ در حالی که در قیامت، همه انسان ها محشور می شوند.

 

1- « یَکونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ کلُّ مَا کانَ فِی الْأُمَمِ السَّالِفَهِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّهِ بِالْقُذَّهِ »، شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه ، ج1، ص203، کمال الدین و تمام النعمه ، ج2، ص529.

2- تفسیر ابن کثیر ، ج2، ص351؛ ج4، ص491؛ المستدرک علی الصحیحین ، ج1، ص218؛ السنه للمروزی ، ج1، ص18؛ …

3- نمل (27): 83.

 

به علاوه، سیاق آیات در مقام بیان رخدادهایی است که در دنیا و پیش از قیامت است و پس از چند آیه، حوادث مربوط به قیامت را بیان کرده است.(1)

 بیشتر دلیل های معتقدان به رجعت، آیات و روایات است. هر چند بیشتر روایات مورد نظر، ذیل آیات ذکر شده است، این روایات به قدری فراوان است که بزرگانی همچون: شیخ طوسی،(2) شیخ صدوق(3)، علامه مجلسی(4)، مرحوم مظفر(5) و علامه طباطبایی،(6) آن ها را متواتر دانسته اند. برخی از این روایات از این قرار است: امام باقر علیه السلام فرمود:

روزهای خدای عزوجل سه تا است: روزی که قائم قیام خواهد کرد، روز رجعت و روز قیامت.(7)

 امام سجّاد علیه السلام ذیل آیه شریفه «اِنَّ الذی فَرَضَ عَلَیْک القُرآن لَرادُّک اِلی مَعاد»(8) فرمود:

پیامبرتان و امیرمؤمنان و امامان به سوی شما باز می گردند.(9)

افزون بر آیات و روایات، ادعیه و زیارتنامه های فراوانی نیز به رجعت

 

1- طبرسی، مجمع البیان ؛ ج7  8، ص366؛ محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان ، ج15، ص570.

2- شیخ طوسی، رساله العقاید الجعفریه ، ص250.

3- « اَیّامُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ ثَلاثَهٌ: یَوْمُ یَقُومُ القائِمُ وَیومُ الکرَّهِ وَیَوْمُ الْقِیامَهِ»، شیخ صدوق، الخصال ، ص108.

4- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار ، ج53، ص122.

5- مظفر ، عقاید الامامیه ، ص297.

6- محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان ، ج2، ص107 .

7- شیخ صدوق، الخصال ، ص108.

8- قصص (28): 85.

9- علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص147.

 

اشاره کرده اند؛(1) از جمله: دعای مشهور عهد، دعای روز سوم شعبان،(2) زیارت جامعه، زیارت اربعین،(3) برخی زیارت های امام حسین علیه السلام ؛(4) و زیارت حضرت ابوالفضل علیه السلام .(5)

 افزون بر ادله نقلی (آیات و روایات) که برای اثبات رجعت به آن ها اشاره شد، علما یکی دیگر از راه های اثبات رجعت را اجماع دانسته اند. از کسانی که ادعای اجماع و اتفاق علما را بیان کرده اند، می توان به بزرگانی همچون سیّد مرتضی،(6) امین الاسلام طبرسی؛(7) شیخ مفید؛(8) شیخ حر عاملی(9) و علامه مجلسی(10) اشاره کرد.

 

1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار ، ج53، ص95، ح111.

2- مصباح المتهجد ، ص543.

3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه ، ج2، ص613.

4- مصباح المتهجد ، ص730.

5- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار ، ج98، ص359.

6- سید مرتضی، رسائل الشریف ، ج1، ص125.

7- طبرسی، مجمع البیان ، ذیل: 83 سوره نمل.

8- شیخ مفید، سلسله مؤلفات مفید ، ج4، ص46.

9- شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه ، ص33.

10- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار ، ج53، ص94، ح105.

 

درس (34): رجعت کنندگان

روایت های مربوط به رجعت کنندگان به دو دسته تقسیم می شود:

دسته نخست. بدون اشاره به اشخاصی خاصّ رجعت کنندگان را منحصر در مؤمان خالص و کافران خالص دانسته است. مفضل از امام صادق علیه السلام درباره آیه: «وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا»؛ «و آن روز که از هر امتی، گروهی را محشور می کنیم» نقل کرده که فرمود:

هیچ مؤمنی کشته شده نیست مگر این که باز می گردد تا به مرگ طبیعی از دنیا برود و [البته] برنمی گردد مگر مؤمنان محض و کافران محض.(1)

دسته دوم. برخی روایات به رجعت افرادی به طور خاص اشاره کرده است. بکیر بن اعین می گوید: کسی که هیچ تردید در درستی سخنش ندارم؛ یعنی امام باقر علیه السلام به من فرمود: «پیامبر و علی رجعت می کنند». (2)

1- «لیس احد من المؤمنین قتل الا یرجع حتی یموت و لا یرجع الّا من محض الایمان و محض الکفر محضاً»، علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص131.

2- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص39، ح2.

امام صادق علیه السلام فرمود:

همانا نخستین کسی که به دنیا برمی گردد، حسین بن علی علیه السلام و یاران آن حضرت هستند. نیز یزید بن معاویه و اصحاب او که حضرت، آن ها را یک به یک به هلاکت خواهد رساند….(1)

در برخی از روایات نقل شده است که امام زمان علیه السلام هنگام رحلت، سر بر زانوی امام حسین علیه السلام نهاده و جان می دهد. پس از آن، امام حسین علیه السلام به کفن و دفن بدن مطهر آن حضرت می پردازد و بر ایشان نماز می خواند. طبق روایات، امام حسین علیه السلام سال ها پس از حضرت مهدی علیه السلام خلافت و حکومت خواهد کرد و آن قدر پیر و سالخورده خواهد شد که ابروان حضرت بر روی چشمان مبارک خواهد افتاد و آن گاه با مرگ طبیعی از دنیا خواهند رفت.(2)

در شماری از روایات، به رجعت معصومان علیهم السلام اشاره شده است. امام صادق علیه السلام فرمود:

از [شیعیان] ما نیست کسی که به بازگشت ما ایمان نداشته باشد….(3)

دسته ای دیگر از روایات رجعت، برخی پیامبران و یاران ایشان و پیروان آن ها را جزو رجعت کنندگان شمرده اند. در تفسیر عیاشی به نقل از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام چنین نقل کرده است:

 

1- « إن أول من یکر إلی الدنیا الحسین بن علی علیه السلام و أصحابه و یزید بن معاویه و أصحابه فیقتلهم حذو القذه بالقذه ثم قال أبو عبد الله علیه السلام : ( ثُمَّ رَدَدْنا لَکمُ الْکرَّهَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکمْ أَکثَرَ نَفِیراً )»، عیاشی، تفسیر عیاشی ، ج2، ص282.

2- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ، ج8، ص206.

3- « لیس منا من لم یؤمن بکرتنا … »، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ، ج3، ص458.

 

هرگاه قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم به پاخیزد، از پشت کعبه بیست و هفت مرد را بیرون می آورد، پانزده تن از قوم موسی، آنان که به حق داوری کرده و به آن باز می گردند و هفت تن از اصحاب کهف و یوشع وصی حضرت موسی و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسی و ابودجانه انصاری و مالک اشتر.(1)

اگر چه روایات رجعت اختصاصی به زن یا مرد ندارد و تحت عنوان مؤمن محض و کافر محض آمده است، در روایتی به رجعت بانوان نیز اشاره شده است. امام صادق علیه السلام فرمود:

«همراه قائم سیزده زن خواهند بود.» راوی پرسید: «برای چه منظور؟» فرمود: «آن ها مجروحین را مداوا می کنند و به مریض ها رسیدگی می کنند؛ همان گونه که همراه پیامبر که بودند، چنین می کردند». راوی عرض کرد: «آن ها را نام ببرید.» آن حضرت فرمود: «قنوا دختر رشید و ام ایمن و حبابه والبیه و سمیه مادر عمار بن یاسر و زبیده و ام خالد احمسیه و ام سعید حنفیه و صبانه ماشطه و ام خالد جهنیه.»(2)

1- « إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ اسْتَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ الْکعْبَهِ سَبْعَهً وَ عِشْرِینَ رَجُلًا خمسه و عشرین [خَمْسَهَ عَشَرَ] مِنْ قَوْمِ مُوسَی الَّذِینَ یَقْضُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ وَ سَبْعَهً مِنْ أَصْحَابِ الْکهْفِ وَ یُوشَعَ وَصِیَّ مُوسَی وَ مُؤْمِنَ آلِ فِرْعَوْنَ وَ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ وَ أَبَا دُجَانَهَ الْأَنْصَارِیَّ وَ مَالِک الْأَشْتَرِ»، عیاشی، تفسیر عیاشی ، ج2، ص35.

2- « یکون مع القائم ثلاث عشره امرأه. قلت: و ما یصنع بهن؟ قال: یداوین الجرحی و یقمن علی المرضی کما کان مع رسول الله. قلت: فسمهن لی. قال: القنوا بنت رشید و أم أیمن و حبابه الوالبیه و سمیه أم عمار بن یاسر و زبیده و أم خالد الأحمسیه و أم سعید الحنفیه و صبانه الماشطه و أم خالد الجهنیه. »، محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه ، ص259.

 

درس (35): اخلاق مهدوی

جهت بیان دقیق موضوع اخلاق در حریم موضوع  مهدویت باید به چند مقوله بیندیشیم اول اینکه قلمرو فرهنگ مهدویت تا چه مقدار است؟

دوم اینکه: انسان با نظام قانونمند هستی چه روابطی دارد و این روابط در چند رابطه قابل بیان است؟

سوم اینکه: اخلاق تا چه میزان وجود انسان را تحت پوشش خود قرار می دهد؟

چهارم اینکه: چه رابطه ای بین فرهنگ مهدویت و اخلاق است؟

پنجم اینکه: قلمرو زندگی انسان از کجا تا به کجاست؟

ششم اینکه: اگر وظیفه انسان حرکت است نقش ولی خدا (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ) چهت ارتقاء سطح وظیفه چیست؟

هفتم اینکه: مفاهیم «رفتار» و «عمل» را باید تعریف کرد که رفتار چیست؟ و عمل کدام است؟

آیا هر رفتاری عمل است یا بعضی از آنها عمل است.

هشتم اینکه: رابطه فقه، کلام، عرفان، منطق و... تمامی دروس حوزوی با مقوله اخلاق و در نهایت با اخلاق مهدوی چه رابطه ای دارد.

نهم اینکه: آیا بحث (رضایت ولی خدا) به عنوان میزان صحت اخلاق مهدوی قابل تحصیل است.

دهم اینکه: کلمه «تحول» را باید معنا کرد، یک حرکت تحولی را در قلمرو اخلاق مهدوی توصیف نمود.

یازدهم اینکه: با توجه به موضوعات فوق (تعریف اخلاق مهدوی) چیست؟

دوازدهم: و بالاخه آیا اخلاق مهدوی با اخلاق اسلامی یکی است یا با هم فرق دارد؟

Share