آیه تبلیغ

آیه تبلیغ

 

اشاره

یکی از آیاتی که می توان در باب امامت خاصه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام به آن استشهاد کرد آیه معروف به «تبلیغ» است. خداوند متعال می فرماید: « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»؛(1) «ای رسول! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالت پروردگارت را نرسانده ای و خدا تو را از مردم حفظ خواهد کرد. خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.»

مفسّران و متکلمان شیعه، این آیه را درباره ابلاغ ولایت و امامت و خلافت امام علی علیه السلام می دانند و در این قول متّفقند. اینک برای بررسی این مطلب آیه را مورد بحث و تحلیل قرار می دهیم.

 

تحلیلی درباره آیه

توضیح

قبل از ورود در بحث، مناسب است به نکاتی چند درباره آیه «تبلیغ» اشاره شود:

 

1 - ظهور فعل در ماضی

ظهور جمله « ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ» در ماضی و گذشته حقیقی است نه مضارع و آینده به دو دلیل:

الف) صیغه ماضی برای معنای گذشته وضع شده و درصورتی که قرینه ای در آن برای حمل بر مضارع نباشد، حمل بر همان معنای موضوع له حقیقی که ماضی است می شود.

ب) آیه مورد بحث در آخرین ماه های نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است، و اگر فعل را حمل بر مضارع و آینده کنیم معنای آیه این می شود: «و اگر آنچه را که بعداً بر تو نازل می کنیم در ماه های باقیمانده از نبوّتت ابلاغ نکنی، هرگز رسالتت را به پایان نرسانده ای.» معنایی که در هیچ روایتی به آن اشاره نشده و از هیچ عالم شیعی و سنّی نیز نرسیده است. در این صورت آیه بر این دلالت می کند که خداوند بر پیامبرش مطالبی را نازل کرده که ابلاغش بر او سنگین و دشوار بوده است. و از طرفی نیز پیامبرصلی الله علیه وآله مأمور به تبلیغ آن است. حضرت صلی الله علیه وآله در فکر دشواری چگونگی تبلیغ آن است که آیه فوق نازل می شود تا به او گوشزد کند که هیچ فکر و ناراحتی به خود راه ندهد که مردم در مقابل ابلاغ آنچه موضعی خواهند داشت . . .

 

2 - بیان اهمیت شرط

جمله شرطیه در آیه « وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» در مقام تهدید آمده است وحقیقت آن، بیان اهمیّت حکم است، به این معنا که اگر این حکم به مردم نرسد و حقّ آن مراعات نشود گویا حقّ هیچ جزئی از اجزای دین مراعات نشده است. نتیجه این که: جمله شرطیه در صدد بیان اهمیّت

شرط در ترتّب جزاء مهمتر است، و لذا نمی توان این نوع جمله شرطیه را همانند جملات شرطیه دیگر دانست که در مکالمات رایج است؛ زیرا غالب جملات شرطیه در مواردی به کار برده می شود که انسان به تحقق جزاء جاهل است چون از تحقق شرط آگاهی ندارد، ولی این احتمال در حقّ پیامبرصلی الله علیه وآله جاری نمی شود.(2)

 

3 - نوع خوف پیامبرصلی الله علیه وآله

از آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شجاع بوده و در راه پیشبرد اهداف اسلام از هیچ فداکاری ای دریغ نمی کرده است، لذا خوفی که از آیه استفاده می شود که پیامبرصلی الله علیه وآله در ابلاغ آن داشته، مربوط به خودش نبوده، بلکه خوف حضرت بر اسلام و رسالتش بوده است.

 

4 - مقصود از «الناس»

گرچه افرادی امثال فخر رازی در صددند که «الناس» در آیه را به کفار برگردانند به قرینه ذیل آیه که می فرماید: « إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»، ولی این معنا خلاف ظاهر کلمه «الناس» است؛ زیرا «ناس» اعمّ از کافر و مؤمن است و وجهی برای حصر آن در کفار نیست. و لذا باید «کافران» در آیه را به مرتبه ای از کفر معنا کرد که شامل منافقان زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله که از آن ها خوف داشته نیز بشود.

 

5 - معنای عصمت

مطابق بیانات گذشته، مقصود از مصونیّت الهی که به پیامبرش وعده داده شده، نوع عصمتی است که با خوف رسول خداصلی الله علیه وآله تناسب داشته است، که همان عصمت از طعن در نبوّت و اتهام حضرت صلی الله علیه وآله به اموری است که با مقام نبوّت او سازگاری ندارد.

 

بررسی روایات

اشاره

اینک به برخی از روایاتی که درباره نزول آیه تبلیغ در شأن امیرالمؤمنین علیه السلام از طرق فریقین وارد شده، اشاره می کنیم:

 

1 - روایت ابی نعیم اصفهانی

ابی نعیم از ابوبکر خلاد، از محمد بن عثمان بن ابی شیبه، از ابراهیم بن محمد بن میمون، از علی بن عابس، از ابی حجّاف و اعمش، از عطیه، از ابی سعید خدری نقل کرده که این آیه « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شده است.(3)

 

بررسی سند

- ابوبکر بن خلاد: همان احمد بن یوسف بغدادی است که خطیب بغدادی، سماع او را صحیح دانسته و ابو نعیم بن ابی فراس او را ثقه معرّفی کرده است.(4) و ذهبی نیز او را شیخٌ صدوقٌ خوانده است.(5)

- محمد بن عثمان بن ابی شیبه: کسی است که ذهبی او را از ظرفیّت های علم برشمرده و صالح جزره او را ثقه معرفی کرده است و ابن عدی می گوید: من از او حدیث منکری نشنیدم که آن را ذکر کنم.(6)

- ابراهیم بن محمد بن میمون: ابن حیّان او را در جمله ثقات آورده است.(7) و کسی او را در کتب ضعفاء ذکر نکرده است، و اگر عیبی از او گرفته می شود به جهت آن است که او فضایل اهل بیت علیهم السلام خصوصاً امیرالمؤمنین علیه السلام را نقل می کند.

- علی بن عابس: او از رجال صحیح ترمذی است.(8) و اگر عیبی بر او وارد می شود همانند شاگردش به جهت نقل فضایل اهل بیت علیهم السلام است. ولی مطابق نصّ ابن عدی حدیثش نوشته می شود.(9)

- ابو الحجّاف: او که داوود بن ابی عوف نام دارد، از رجال ابی داوود و نسائی و ابن ماجه به حساب آمده، که احمد بن حنبل و یحیی بن معین او را توثیق کرده اند، و ابو

حاتم نیز او را صالح الحدیث می داند.(10) گرچه ابن عدی به جهت این که غالب احادیث او درباره اهل بیت علیهم السلام است، او را تضعیف کرده است.(11)

- اعمش: او از رجال صحاح ستّه به شمار می آید.(12)

در نتیجه این که: این حدیث مطابق رأی اهل سنّت معتبر است.

 

2 - روایت ابن عساکر

ابن عساکر از ابوبکر وجیه بن طاهر، از ابو حامد ازهری، از ابو محمد مخلّدی حلوانی، از حسن بن حمّاد سجّاده، از علی بن عابس، از اعمش و ابی الجحاف، از عطیه از ابی سعید خدری نقل کرده که این آیه « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» بر رسول خداصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.(13)

 

بررسی سند

- وجیه بن طاهر: ابن جوزی او را شیخٌ صالحٌ و صدوقٌ،(14) و ذهبی او را شیخٌ عالمٌ و عدلٌ معرفی کرده است.(15)

- ابو حامد ازهری: که همان احمد بن حسن نیشابوری است، به تصریح ذهبی عدل و صدوق است.(16)

- ابو محمد مخلّدی: حاکم او را صحیح السماع و متقن در روایت معرفی کرده است.(17) و ذهبی نیز او را شیخ صدوق و عدل و شیخ عدالت دانسته است.(18)

- ابوبکر محمد بن ابراهیم حلوانی: خطیب بغدادی او را ثقه می داند.(19) و حاکم نیشابوری او را از ثقات أثبات دانسته(20) و ذهبی او را حافظ ثبت معرفی کرده است.(21) و ابن جوزی نیز او را ثقه می داند.(22)

- حسن بن حمّاد سجّاده: او از رجال ابی داوود و نسائی و ابن ماجه است که احمد بن حنبل در حقّ او گفته: «از او به جز خیر به من نرسیده است.»(23) ذهبی او را از اجلاّء علما و ثقات عصر خود دانسته،(24) و ابن حجر نیز او را صدوق معرفی کرده است.(25)

بقیه رجال سند حدیث قبلاً بررسی شد.

 

3 - روایت واحدی

واحدی ابوسعید محمد بن علی صفّار، از حسن بن احمد مخلدی از محمّد بن حمدون، از محمّد ابراهیم خلوتی (حلوانی)، از حسن بن حمّاد سجّاده، از علی بن عابس، از اعمش و ابی جحّاف، از عطیّه، از ابی سعید خدری نقل کرده که این آیه « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» در روز غدیر خم در حقّ علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد.

 

بررسی سند

محمود زعبی در کتاب خود «البیّنات فی الردّ علی المراجعات» تنها اشکالی که به سند این حدیث داشته وجود عطیّه در سند آن است.

او می گوید: «عطیه کسی است که امام احمد او را ضعیف الحدیث دانسته و ابوحاتم نیز او را تضعیف کرده و ابن عدی او را از شیعیان کوفه به حساب آورده است.»

ولی این تضعیف به طور قطع ناصواب است؛ زیرا:

اوّلاً: عطیه عوفی از تابعین است که مورد مدح رسول خداصلی الله علیه وآله واقع شده اند.

ثانیاً: او از رجال بخاری در کتاب «الأدب المفرد» و صحیح ابی داوود و ترمذی و ابن ماجه و احمد به حساب می آید، که علمای اهل سنّت شدیداً آن ها را مدح کرده اند.

آری، امثال جوزجانی او را تضعیف کرده اند که معروف به ناصبی بودن و انحراف از علی بن ابی طالب علیه السلام هستند. و سبب تضعیف او نیز به جهت آن است که امام علی علیه السلام را بر همه ترجیح می داد. و هنگامی که به امر حجاج مأمور شد تا سبّ بر امام علی علیه السلام گوید، امتناع کرد و در نتیجه 400 ضربه شلاق خورد و ریشش را نیز تراشیدند. آیا هر کسی حرف حقّ را بگوید باید تضعیف شود؟!

 

4 - روایت حبری

حبری از حسن بن حسین، از حبان، از کلبی، از ابی صالح، از ابن عباس در تفسیر آیه « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» نقل کرده که آیه در شأن علی علیه السلام نازل شده است. رسول خداصلی الله علیه وآله امر شد تا آنچه درباره او است ابلاغ کند. پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه وعادِ من عاداه»؛(26)

«هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. بار خدایا! دوست بدار هر کس را که ولایت او را پذیرفته و دشمن بدار هر کس را که با او دشمنی کرده است.»

سند این روایت نزد اهل سنّت معتبر است.

 

شأن نزول آیه از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام

کلینی رحمه الله با سند صحیح از زراره، فُضیل بن یسار، بکیر بن اعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابی الجارود، همگی از امام باقرعلیه السلام چنین نقل می کنند: «خداوند، پیامبرش را به ولایت علی علیه السلام فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَهُمْ راکِعُونَ».(27) خداوند ولایت اولی الامر را واجب کرد، آنان نمی دانستند این ولایت چیست، پس خداوند به محمدصلی الله علیه وآله فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر کند همان گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حجّ را تفسیر می کند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شده ونگران بود، نکند مردم از دینشان برگشته و او را تکذیب کنند. حضرت به پروردگارش رجوع کرد. پس خداوند چنین وحی فرستاد: « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ». پس حضرت به فرمان خدا امر ولایت را آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی علیه السلام در روز غدیر خم پرداخت... و به مردم فرمان داد تا حاضران به غایبان اطلاع دهند....»(28)

 

راویان حدیث از صحابه

دانشمندان اهل سنّت به نقل از صحابه، روایات متعددی را نقل کرده اند که صریح در نزول آیه «تبلیغ» در شأن امام علی علیه السلام است؛ از قبیل:

1 - زید بن ارقم.(29)

2 - ابو سعید خدری.(30)

3 - عبداللَّه بن عساکر.(31)

4 - عبداللَّه بن مسعود.(32)

5 - جابر بن عبداللَّه انصاری.(33)

6 - ابوهریره.(34)

7 - عبداللَّه بن ابی اوفی اسلمی.(35)

8 - براء بن عازب انصاری.(36)

راویان حدیث از تابعین

و از تابعین نیز آنان که نزول آیه را درباره امام علی علیه السلام و روز غدیر می دانند عبارتند از:

1 - امام باقرعلیه السلام.(37)

2 - امام جعفر صادق علیه السلام.(38)

3 - عطیه بن سعد عوفی.(39)

4 - زید بن علی.(40)

5 - ابو حمزه ثمالی.(41)

راویان حدیث از علمای عامه

جماعت بسیاری از علماء عامه این حدیث را در کتب خود نقل کرده اند؛ از قبیل:

1 - ابو جعفر طبری.(42)

2 - ابی حاتم رازی.(43)

3 - حافظ ابو عبداللَّه محاملی.(44)

4 - حافظ ابن مردویه.(45)

5 - ابو اسحاق ثعلبی.(46)

6 - ابو نعیم اصفهانی.(47)

7 - واحدی نیشابوری.(48)

8 - حاکم حسکانی.(49)

9 - ابو سعید سجستانی.(50)

10 - ابوالقاسم ابن عساکر شافعی.(51)

11 - فخر رازی.(52)

12 - ابو سالم نصیبی شافعی.(53)

13 - شیخ الاسلام حمّوئی.(54)

14 - سید علی همدانی.(55)

15 - ابن صباغ مالکی.(56)

16 - قاضی عینی.(57)

17 - نظام الدین نیشابوری.(58)

18 - کمال الدین میبدی.(59)

19 - جلال الدین سیوطی.(60)

20 - میرزا محمد بدخشانی.(61)

21 - شهاب الدین آلوسی.(62)

22 - قاضی شوکانی.(63)

23 - قندوزی حنفی.(64)

24 - شیخ محمده عبده.(65)

 

دیدگاه شیعه درباره آیه تبلیغ

شیعه معتقد است آیه تبلیغ مربوط به ولایت امام علی علیه السلام بوده ومصداق « ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است؛ زیرا:

اوّلاً: خداوند متعال در این مورد اهتمام بسیاری کرده است، به حدّی که اگر این موضوع ابلاغ نشود گویا رسالت پیامبر ابلاغ نشده است. و این امری جز مسأله امامت و زعامت و جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام نیست که عهده دار وظایف و شؤونات نبیّ به جز وحی است.

ثانیاً: از آیه فوق استفاده می شود که ابلاغ این امر برای رسول خداصلی الله علیه وآله دشوار بوده است؛ زیرا خوف آن را داشته که مردم از فرمان او سرپیچی کرده و با ایجاد اختلاف و تشتّت، زحمات 23 ساله او را بر باد دهند، و این مطلب - با مراجعه به تاریخ - جز ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام چیز دیگری نبوده است.

دریک بررسی اجمالی در آیات قرآن خواهیم دید که رسول خداصلی الله علیه وآله میثاق بر نبوّت داشته(66) و

از ناحیه خداوند مأمور به استقامت و صبر بوده است.(67) از این رو در تبلیغ دین خدا و رساندن پیام ها هیچ کوتاهی نکرده و در برابر درخواست غیر معقول و بهانه جویی ها هرگز سر تسلیم فرود نیاورده است.(68) پیامبر خداصلی الله علیه وآله در ابلاغ پیام ها حتی در مواردی که به نوعی تحمّل آن برای دیگران سنگین می بود، مانند داستان زینب همسر زید،(69) استحیای از مؤمنان،(70) ابلاغ همین آیه مورد بحث و ... چیزی را به دلیل ترس از خود و یا امر دیگر فروگذار نکرده است.

بنابراین، دلیل دل نگرانی پیامبرصلی الله علیه وآله را باید در جای دیگر (نه ترس از قتل) جستجو کرد و آن، پیامدهای وخیم تکذیب منافقان و عکس العمل منفی برخی از یاران حضرت صلی الله علیه وآله در برابر این پیام بوده که منجر به حبط عمل آنان و شدّت نفاق و کفر منافقان می شد. و از سوی دیگر با تکذیب و کفر آنان، ادامه رسالت و حتّی اصل رسالت ناکام می ماند و موجب هدم دین می شد.

ثالثاً: روایات صحیح السند نیز از طرق شیعه و سنّی، شأن نزول آیه «اکمال» را درباره حضرت امیر مؤمنان علیه السلام می دانند.

نتیجه این که مقصود از « ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» امر ولایت حضرت علی علیه السلام است که پیامبرصلی الله علیه وآله مأمور به ابلاغ آن بوده است.

 

بررسی شبهات

اشاره

برخی از علمای اهل سنّت در صدد توجیه دیگری برای آیه برآمده اند تا ربطی به مسأله غدیر نداشته و از مؤیّدات ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام به حساب نیاید. اینک این توجیهات را مورد بررسی قرار می دهیم:

 

1 - نزول آیه در مورد محافظت پیامبرصلی الله علیه وآله در مدینه

اهل سنّت بر اساس برخی از روایات می گویند: پیش از نزول این آیه از پیامبرصلی الله علیه وآله محافظت می شد ولی پس از نزول آن و تضمین خداوند بر حفظ جان ایشان، عذر نگهبانان را خواستند، و فرمودند: «بروید، خداوند من را حفظ خواهد کرد.»

 

پاسخ

اوّلاً: این روایات بر فرض احراز صدور، درصدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد، بلکه در آن ها تنها استناد پیامبر خداصلی الله علیه وآله را به بخشی از این آیه نشان می دهد و چون در متن برخی از روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیه رسول خداصلی الله علیه وآله در مدینه بوده است، احتمال دارد در فاصله غدیر خم تا وفات پیامبر خداصلی الله علیه وآله باشد.

ثانیاً: اساساً مفسّران اهل سنّت این روایات را غریب دانسته و بر این قول متفقند که چون آیه مذکور مدنی و در اواخر بعثت نازل شده است، با حراست ابو طالب در مکه پیوندی ندارد.

ثالثاً: قول به این که آیه فوق دو بار یکی در اوائل بعثت و دیگری در مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد،(71) نمی تواند مشکلی را حل کند؛ زیرا بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبرصلی الله علیه وآله باشد ولی نیازی به نگهبانی رسول خداصلی الله علیه وآله در مدینه توسط یارانش نخواهد بود.

2 - نزول آیه در مورد حراست در مکه

سیوطی از ابن عباس نقل می کند که از رسول خداصلی الله علیه وآله سؤال شد: کدام آیه بر شما گران آمد؟ حضرت فرمود: «در ایام موسم حجّ در منا بودم و مشرکان عرب و سایر مردم در آنجا بودند. جبرائیل بر من نازل شد و گفت « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ...» من برخاستم و ندا دادم: ای مردم! چه کسی مرا یاری می کند تا پیام پروردگارم را برسانم و برای او بهشت باشد. ای مردم! بگویید: لا اله الّا اللَّه و من

رسول خدایم تا رستگار شده، نجات یابید و به بهشت روید. پس هیچ کس از مرد و زن و کودک نبود جز آن که مرا با خاک و سنگ هدف قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند: دروغگو است... پس عموی ایشان عباس آمد و حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند.»(72)

پاسخ

حدیث از موضوعات و جعلیات بنی العباس بوده تا در برابر علویان فضیلتی بسازند؛ زیرا:

اوّلاً: آیه مذکور به اتفاق شیعه و سنّی در اوائل بعثت در مکه نازل نشده است. و تکرار نزول هم وجهی ندارد.

ثانیاً: این حدیث خبر واحد است و مخالفت است با تمام احادیثی که مخالف با این مضمون دارد.

 

3 - نزول آیه در جنگ با بنی انمار!!

ابن ابی حاتم به نقل از جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید: «در جنگ پیامبر خداصلی الله علیه وآله با بنی انمار، حضرت بر سر چاهی نشستند. مردی به نام «وارث» یا «غورث بن حارث» از بنی نجّار قصد کشتن حضرت را کرد... وی نزد پیامبر آمد و گفت: شمشیرت را بده تا ببویم. حضرت آن را به وی داد. آن گاه از دستش لیز خورده و افتاد. پیامبرصلی الله علیه وآله به او فرمود: خداوند بین تو و آنچه می خواستی انجام دهی مانع شد. آن گاه این آیه نازل شد: « یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ».(73)

 

پاسخ

اوّلاً: ابن کثیر بعد از نقل این حدیث می گوید: «حدیث جابر بدین صورت غریب است.»(74)

ثانیاً: در نقل این داستان اختلاف است؛ زیرا ابو هریره آن را به نحو دیگری نقل می کند.(75) و اختلاف در نقل سبب وهن روایت است.

ثالثاً: این داستان با متن آیه سازگاری ندارد؛ زیرا در آن ضمانت بر حفظ پیامبر خداصلی الله علیه وآله به خاطر ابلاغ پیام خداوند می باشد.

رابعاً: توطئه برای قتل رسول خداصلی الله علیه وآله تازگی نداشته تا در اثر آن در اواخر بعثت، خداوند طبق آیه مذکور، ضمانت بر حفظ پیامبرصلی الله علیه وآله کند.

خامساً: این جریان با تمام روایاتی که از طریق شیعه و سنّی نقل شده منافات دارد؛ زیرا در آن ها نگرانی پیامبرصلی الله علیه وآله از تبلیغِ دستوری بوده که بر ایشان نازل شده است.

 

4 - نزول آیه درباره رجم و قصاص

برخی از اهل سنّت در شأن نزول آیه می گویند: «خداوند به پیامبرش دستور داد تا آنچه را که درباره حکم رجم و قصاص بر وی نازل شده اعلان کند. در واقع این اعلان برخوردی در برابر موضع یهود بود که می خواستند به نحوی از حکم رجم زنای محصنه و قصاص که در تورات آمده است فرار کنند. از این رو افرادی را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستادند تا از ایشان درباره این دو موضوع سؤال کنند، جبرئیل نازل شد و حکم رجم و قصاص را آورد.(76)

این افراد از اهل سنّت می گویند: آیات 41 تا 43 که پیش از آیه مورد بحث در همین سوره مائده است، در این باره می باشد.

 

پاسخ

اوّلاً: این قول بدون دلیل و مخالف با اقوال تمام صحابه است.

ثانیاً: متن این آیات در ردّ این قول کافی است، چون یهود در زمان نزول این سوره در اواخر بعثت تار و مار شده و سر جایشان نشسته بودند و در موقعیتی قرار نداشتند که بتوانند به حضرت زیانی برسانند تا خداوند وعده حفظ به او دهد.

 

5 - نزول آیه درباره مکر یهود!!

اولین کسی که آیه «تبلیغ» را در مورد مکر یهود تفسیر کرده، مقاتل بن سلیمان است.(77) و پس از وی طبری و بغوی و محمد بن ابی بکر رازی این قول و تفسیر را اختیار کرده اند.(78) فخر رازی نیز پس از احتمالات فراوان در مورد نزول آیه مورد بحث همین قول را برگزیده و تنها دلیل آن را نیز سیاق یا تناسب آیات قبل و بعد دانسته که جملگی درباره یهودیان است.(79)

 

پاسخ

اوّلاً: سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبرصلی الله علیه وآله در حجه الوداع نازل شده است، و در آن موقع یهود شوکتی نداشته اند تا پیامبرصلی الله علیه وآله از آن ها خوف داشته باشد و احتیاج به محافظت و عصمت و نگهبانی از آن ها داشته باشد.

ثانیاً: قرآن موجود بر اساس ترتیب نزول آن نبوده تا بتوان به سیاق آیات آن بر ظهور یک معنا تمسّک کرد.

ثالثاً: سیاق بر فرض ظهور داشتن، قرینه مقامی است و در برابر نصّ روایات و قرینه های دیگر ظهوری نخواهد داشت.

رابعاً: بنا بر گفته فخر رازی، حکمی که خداوند درباره یهود نازل کرد و به قدری بر آنان گران تمام شد که موجب تأخیر در ابلاغ آن از سوی رسول خداصلی الله علیه وآله گردید، این بود: « یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْ ءٍ حَتَّی...» «ای اهل کتاب شما بر هیچ چیز نیستید تا آن که....» در حالی که قرآن پیش از این آیه در آیه 64 همین سوره خطاب تندتری به یهود دارد: « وَقالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِما قالُوا...»؛ «و یهود گفتند: دست خدا [با زنجیر] بسته است، دست هایشان بسته باد! و به خاطر این سخن از رحمت [الهی دور شوند....»

خامساً: وجود این آیه در بین آیات یهود ممکن است اشاره به این نکته باشد که منافقانی که پیامبرصلی الله علیه وآله از آن ها خوف داشت به منزله یهود و از سنخ آنان در کفر و ضلالتند

Share