«وجود» در حجاب

حرف بنده اين جا است که عنايت داشته باشيد در رابطه با قرآن با يک حقيقت وجودي روبه رو هستيد که بسيار بلند مرتبه است، و اساساً «وجود» چنين است که به راحتي رخ نمي نماياند و در حجاب مي رود. ولي ماهيت با يک ارتباط ذهني به سرعت در دسترس ذهن قرار مي گيرد، «وجود» به خودي خود بلند مرتبه است، چه رسد به مرتبة عاليه وجود يعني قرآن که لازمه ارتباط با آن، داشتن مطلق طهارت است از همة وهميات در موضع عقيده، و از همة خبائث در موضع اخلاق. به همين جهت امامان معصوم(علیهم السلام) با همه گرايش هاي انساني که دارند، بايد دائماً خود را در حالت عصمت حفظ کنند تا ارتباط با حقيقت وجودي قرآن برايشان پايدار بماند. لذا استغفار معصوم با استغفار غيرمعصوم متفاوت است، استغفار غير معصوم «لِلرَّفع» است يعني استغفار مي کند تا گناهان رفع شود. اما استغفار معصوم «لِلدَّفع» است، يعني براي دفع گناه استغفار مي کنند تا گناه جلو نيايد و آن ها باقي بر مقام خود باشند. و اين کارِ بسيار مشکلي است که انسان تلاش کند همواره در قله عصمت بماند، با اين که آن ها انسان اند و مثل بقية انسان ها در زندگي طبيعي خود هزاران گرايش دارند، غضب دارند، شهوت دارند، ميل به غذا و غيره دارند، حال در ميان اين همه گذرگاه ها  و گرايش هاي طبيعي، عصمت خود را حفظ مي کنند. عنايت کنيد چه کار بزرگي است، زيرا آن عصمت يک موضوع وجودي است و با حضور دائم قلب در محضر حق، حفظ مي شود، اگر يک لحظه آن حضور به هر دليلي ضعيف شود از مقامِ قله عصمت و قربِ حق فرو مي افتند. براي همين عرفا مي فرمايند:

محنت قرب ز بُعد افزون است
جگر از محنت قربم خون است
نيست در بعد جز اميد وصال
هست در قرب همه بيم زوال

پس در مقام قربِ الهي همواره بيم زوال و جداشدن از آن مرتبه هست و لذا براي دفع هرگونه عامل غفلت به استغفار نياز است. وقتي انسان هنوز در مقام قرب نيست مي گويد إن شاء الله مي رسم اما وقتي در مقام قرب وارد شد همواره نگراني زوال آن حالت، او را به تلاش و عبادات بيشتري وارد مي کند و لذا مي گويد «جگر از محنت قربم خون است» حالا که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) به قرب و به نبوت رسيدند هر شب نماز شب برايشان واجب است، تمام مستحبات که امامان معصوم(علیهم السلام) مقيدند انجام دهند به جهت حفظ مقام قرب است. در روايت داريم:

«أَنَّ مَوْلَانَا الصَّادِقَ (علیه السلام) كَانَ يَتْلُو الْقُرْآنَ فِي صَلَاتِهِ - فَغُشِيَ عَلَيْهِ- فَلَمَّـا أَفَاقَ سُئِلَ مَا الَّذِي أَوْجَبَ مَا انْتَهَتْ حَالُهُ إِلَيْـهِ- فَقَالَ مَا مَعْنَاهُ مَا زِلْتُ أُكَرِّرُ آيَاتِ الْقُرْآنِ - حَتَّى بَلَغْتُ إِلَى حَالٍ كَأَنَّنِي سَمِعْتُهَا مُشَافَهَةً مِمَّنْ أَنْزَلَهَا»[1]

حضرت صادق (علیه السلام) در نماز قرآن مي خواند ناگهان بي هوش شد وقتى به هوش آمد سؤال كردند چه شد كه حال شما تغيير كرد. جوابى دادند كه مضمونش اين بود: آيات قرآن را تكرار كردم تا به جائى رسيد كه گويا اين آيات را از كسى كه نازل كرده مي شنوم.

اين همه انرژي براي اين است که حالت ارتباط با عالم قدس برايشان باقي بماند.

---------------------------------------------------

[1] - «بحارالأنوار»، ج 47 ، ص58 .

Share