راه ارتباط با حقايق

شما مدتي که با فرهنگ اهل البيت(علیهم السلام) مرتبط شديد و با روايات سلوکي آن ها مثل رواياتي كه در اصول کافي يا تحف العقول يا روضه بحارالأنوار و يا جهاد النفس وسائل الشيعه هست آشنا شديد، احساس مي کنيد آرام آرام جهت قلبتان طوري مي شود كه حالت تماس با حقايق در آن به وجود مي آيد. چون اين روايات به جاي آن که ذهن شما را مشغول مجموعه اي از اطلاعات و مفاهيم کند، چشم دل شما را متوجه حقايق مي نمايد. پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و اهل البيت آن حضرت راهي به شما نشان مي دهند که موجب سلوک و سير شما به سوي حقايق مي شود و در اثر آن، مقام انسان مقام تماس با حقيقت مي گردد. علتش هم آن است که ما بالقوه و براساس فطرتِ خدا بين، آمادگي چنين حضوري را داريم و لذا اگر در رفتار و گفتار شبيه مطهرون شويم استعداد خدابيني ما شروع به ظهور مي کند و ما را به ساحت قرب اسماء الله مي آورد. مثل همان که دستور داريم اگر حلم نداريد، تَحَلُّم کنيد، يعني خود را حليم نشان دهيد، تا آرام آرام به واقع حليم  شويد، چون در ذات و فطرت خود چنين استعدادي را داريد و لذا فطرت با رويارويي با آن صفت، متذكر اصل خود مي شود و آن صفت را به صحنة عمل مي آورد. با توجه به اين که ائمه(علیهم السلام) عين فطرتِ متعين و بالفعلِ هر انسانی می باشند، دستورات و عقايدي که مي دهند بيگانه با جان ما نيست و همه شما يک نحوه يگانگي با آن  دستورات داريد، پس اگر به دستورات آن ها عمل کنيد إن شاءالله خيلي زود نتيجه مي گيريد، زيرا هم خود آن ها و هم دستورات آن ها با جان شما هماهنگي دارند. و بر عکس؛ اگر فکري يا عملي را که با فطرت شما هماهنگي ندارد بخواهيد انجام دهيد، وقتي شما اداي آن را هم دربياوريد، هيچ وقت با جانتان يگانه نمي شود و تا آخر عمر بايد آن را به خود تحميل کنيد، مثل سنگي است که روي دستتان نگه داشته باشيد که در اثر فشارِ آن عمل تحميلي هلاک مي شويد.

در صورت عمل کردن به چيزي که با فطرت هماهنگ است، هر چه جلوتر برويد بيشتر با جان شما هماهنگ مي شود و همواره با پايدار ماندن در آن عمل و عقيده، به عالي ترين شکل به خود نزديک مي شويد. مثل علم به آيات و روايات، وقتي با آن ها آشنا شديد تا آخر عمرتان مي خواهيد نور آن ها را در جان خود حفظ و تکرار کنيد تا روح آن روايات و آيات عين جانتان شود، بعد که به جانتان نزديک شد به عنوان زيباترين شکلِ ارائه، همان لفظ قرآن و روايات را براي خود نگه مي داريد. بعد از مدتي مي خواهيد عين آيات قرآن و روايات را تکرار کنيد، چون جانتان زيباتر از آن شکلِ ارائه نمي شناسد. قرآن و روايات مي گويند با ما اختلاط کنيد، ما را تماشا کنيد، از ما بينش و عمل بگيريد و برويد سير کنيد. تدبر در قرآن يعني نظر را از ظاهر قرآن به باطن آن انداختن و در ظاهرِ الفاظ متوقف نشدن. مي فرمايد: «اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ القُرَانَ اَم عَلَي قُلوُبٍ اَغفَالُهَا»[1] آيا توانسته اند به باطن قرآن سير کنند يا بر قلب ها قفل هست و به طهارت لازم جهت سير به جنبه وجودي قرآن كه همان جنبه باطني آن است، دست نيافته اند؟ در دعوت به تدبّر در قرآن توسط قرآن، در واقع قرآن مي فرمايد: بيا پيش من، با روح من ارتباط برقرار کن. حال اگر فرهنگ و روش ما ارتباط قلبي با باطن قرآن نباشد به اسم ارتباط با قرآن به صوت و لحن و يا معاني و مفاهيم محدود مي شويم و از اين طريق بدون آن که بدانيم، با جنبه حقيقي قرآن مرتبط نيستيم يعني با آن جنبه اي که اهل بيت(علیهم السلام) مرتبط اند، و اگر ما آن ها را امام خود قرار دهيم مي توانند ما را به آن جنبه  از قرآن راهنمايي کنند.

---------------------------------------------

[1] - سوره محمد، آيه 24 .

Share