توقیت

اشاره

یکی دیگر از آسیب ها ، تعیین وقت ظهور است. چرا که حکمت الهی بر این است که وقت ظهور امام زمان علیه السلام بر بندگان مخفی بماند. لذا احدی نمی تواند زمانی برای ظهور تعیین کند. مفضل بن عمر گوید: از مولایم امام صادق علیه السلام پرسیدم:

هل للمأمور المنتظر المهدیّ علیه السلام من وقت موقّت یعلمه الناس؟ فقال: حاش لله أن یوقّت ظهوره بوقت یعلمه شیعتنا... فقال: یا مفضل، لا اوقّت له وقتا ولا یوقّتُ له وقت، انّ من وقّت لمهدیّنا وقتاً فقد شارک الله تعالی فی علمه وادّعی انّه ظهر علی سِرّه ... (1)


1- . مجلسی، بحار الانوار، ج 53، ص 2، باب 28.
 

آیا ظهور حضرت مهدی علیه السلام وقت معینی دارد که مردم آن را بدانند؟ فرمودند: این چنین نیست که خداوند برای آن وقتی تعیین کرده باشد که شیعیان ما آن را بدانند. ای مفضل، برای آن وقتی تعیین نمی-کنم. وقتی هم

نمی شود برای آن معین کرد. آن که برای ظهور ما وقتی تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و مدعی شده که از اسرار خداوند آگاه گشته است.

فضیل از امام باقر علیه السلام پرسید:

هل لهذا الامر وقت؟ فقال: کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون (1) .

آیا برای این امر وقتی معیّن است؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود: آنان که وقتی برای آن تعیین می کنند، دروغ می گویند.

ابی بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام درباره امام زمان علیه السلام پرسیدم. فرمود:

کذب الوقاتون، انا اهل بیت لانوقّت، ثم قال: اَبی الله الاّ أن یخلف وقت الموقّتین(2)

آنان که وقتی برای آن تعیین می کنند، دروغ می-گویند. ما اهل بیت، زمانی برای آن تعیین نمی کنیم. آن گاه فرمود: خداوند چنین اراده کرده است که با هر وقتی که تعیین کنند، حتما مخالفت نماید و ظهور را در آن وقت قرار ندهد.


1- . طوسی، الغیبه، ص 425.

2- . نعمانی، الغیبه، ص 293.
 

در روایت دیگر فرموده اند:

«کذب الموقتون، ما وقّتنا فیما مضی ولا نوقّت فیما یستقبل؛ (1)

آن که برای آن وقتی تعیین کند دروغ گفته است... ما در گذشته وقتی تعیین نکرده ایم و در آینده نیز هرگز وقتی برای آن تعیین نخواهیم کرد».

در برخی روایات، علت عدم تعیین وقت، چنین بیان شده است: امام جواد علیه السلام فرمودند:

لو عُیّن لهذا الامر وقت لقست القلوب و لرجع عامّه الناس عن الاسلام و لکن قالوا: ما اسرعه! ما اقربه! تألفاً لقلوب الناس و تقریبا للفرج (2)؛

اگر برای این امر وقتی تعیین شود دل ها را قساوت

می گیرد و توده مردم از اسلام بر می گردند. بگویید: چه زود است! چقدر نزدیک است! تا دل مردم آرام گیرد و فرج نزدیک شود.


1- . طوسی، الغیبه، فصل 7 ، ص 426.

2- . کلینی، الکافی، ج 1، باب کراهیه التوقیت، ص 389؛ نعمانی، الغیبه، ص 296.

 

پیامدها

این عمل _ جدای از این که ادعایی است بی دلیل و دروغی است آشکار؛ چرا که اهل بیت فرموده اند: کسی از زمان آن آگاه نیست. _ پیامدهای متفاوتی دارد که به ذکر آن می پردازیم:

1. ایجاد یأس و ناامیدی به سبب عدم تحقق ظهور در وقت تعیین شده.

2. ایجاد بدبینی نسبت به اصل ظهور.

3. ایجاد بدبینی به شخصیت امام در اثر عدم تحقق ظهور.

4. قساوت قلب ها.

5. برگشتن مردم سست ایمان از دین.

خاستگاه

1. تعجیل و شتاب کردن در امر فرج.

2. عوام فریبی در اثر هوی و هوس.

3. توهم و خیال پردازی.

4. عدم تطبیق صحیح آثاری که براثر قدرت های روحی و ریاضت ها به دست می آورند. یعنی

چیزهایی را در آینده پیش بینی می کنند، امّا در تطبیق آن ها اشتباه نموده و خیال می کنند ظهور است. لذا وقتی تعیین می کنند.

مبارزه و درمان

1. تکذیب:

محمد بن مسلم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:

یا محمد، من اخبرک عنا توقیتا فلاتهابن ان تکذبه فانا لانوقت لاحد وقتا(1)


1- . نعمانی، الغیبه، ص 289 ، فی النهی عن التوقیت و التسمیه.

 

ای محمد، هر کس از جانب ما به تو خبر دهد که ما وقتی برای ظهور تعیین کرده ایم، بی مهابا و ترس او را تکذیب کن. زیرا ما برای هیچ کس [حتی خواص] وقتی تعیین نمی کنیم.

نکته قابل توجه این است که در روایت آمده است: «بی مهابا او را تکذیب کن.» از این تفسیر به خوبی بر می آید که نباید شخصیت زده شد. ابهت و بزرگی افراد نباید مانع تکذیب شود. هرکس با هر مقام و جایگاهی که دارد اگر برای ظهور وقتی معین کرد، بایستی تکذیب گردد(1)

2. نزدیک دانستن ظهور همراه با تسلیم.

راه چاره این است که انسان ظهور را نزدیک بداند، هر لحظه منتظر ظهور باشد و با این حال، تسلیم اراده و امر الهی باشد و هیچ امری، پرده صبر او را ندرد که: «نجی المقربون» (2) و «نجا المسلمون». (3)

3. روشنگری و تبیین علما و اندیشمندان دینی.


1- . گاهی حرف هایی از برخی بزرگان و علما نقل می شود که نشانگر توقیت است، در حالی که با کمی تحقیق معلوم می گردد این مطلب صرفاً شایعه بوده و هیچ پایه و اساسی ندارد. یعنی آن بزرگواران اصلا چنین چیزی نگفته اند.

2- . کلینی، الکافی، ج 3، ص 131.

3- . کلینی، الکافی، ج 1، ص 368

Share