3: جنگ در ماههای حرام

3: جنگ در ماههای حرام

 

اشاره

سوّمین سؤال؛ به ترتیب آنچه در قرآن مجید آمده، پرسش از جنگ در ماههای حرام است، که در آیه 217 سوره بقره به آن اشاره شده است.
توجّه فرمایید:
«یَسْئَلُونَکَ عَنْ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنْ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»؛ از تو، درباره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال میکنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهی) بزرگ است؛ ولی جلوگیری از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او، و (هتک احترام) مسجدالحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ایجاد فتنه، (و محیط نامساعد، که مردم را به کفر تشویق و از ایمان باز میدارد) حتّی از قتل بالاتر است. و مشرکان پیوسته با شما میجنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند؛ ولی هر کس از شما که از آیینش  برگردد، و در حال کفر بمیرد تمام اعمال (نیک گذشته) او، در دنیا و آخرت بر باد میرود؛ و چنین کسانی اهل دوزخند؛ و جاودانه در آن خواهند بود».

 

ماههای حرام کدام است؟

ماههای حرام سه ماه پی در پی ذیقعده و ذیحجّه و محرّم الحرام، به اضافه ماه رجب است. که مسلمانان موظّف بودند در صورت اشتغال به جنگ، هر چند به حق، در این چهار ماه در صورت توافق طرف مقابل آتشبس داده، و جنگ را متوقّف کنند.

 

پیشینه ماههای حرام

حرمت جنگ در ماههای حرام اختصاص به اسلام نداشته، بلکه در زمان انبیاء پیشین هم بوده، و در دوران جاهلیّت هم به آن پایبند بودند. ولی عرب جاهلی با ماههای حرام و احکام آن بازی میکرد، به گونهای که اگر مشغول جنگ با طائفه یا کشوری بود و ماههای حرام فرا میرسید و تمایل به ادامه جنگ داشت، با خود میگفت: «ما امسال در ماههای حرام میجنگیم و سال بعد قضا میکنیم» که قرآن مجید از آن به «نسیء» تعبیر کرده است. به آیه شریفه 37 سوره توبه که به این مسأله اشاره دارد توجّه فرمایید:
«إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَاماً وَیُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَایَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»؛ تأخیر ماههای حرام (و جابهجا کردن آنها) فقط، افزایشی در کفر (مشرکان) است؛ که با آن، کافران گمراه میشوند؛ یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام میکنند، تا با مقدار ماههایی که خداوند تحریم کرده هماهنگ شود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد)؛ و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده؛ و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمیکند».
متأسّفانه آدمهای هواپرست هنگام مواجهه با موانع قانونی سعی میکنند به گونهای قانون را دور زده، و به امیال نفسانی خود برسند.

 

فلسفه تحریم جنگ در ماههای حرام

از آنجا که اسلام آیین رحمت و صلح و صفا، و مخالف جنگ و خونریزی و خشونت است، لذا عوامل بازدارندهای را در حتّی در مورد جنگهای تحمیلی و ناخواسته در نظر گرفته، که از جمله آنها حرمت جنگ در ماههای حرام است. اگر صدام جنایتکار حرمت ماههای حرام را نگه میداشت، و سه ماه پشت سر هم جنگ را تعطیل مینمود، و اعلان آتشبس میکرد، و سربازان و نظامیان در ایّام آتش بس- که مصادف با زمان حج است- به حج خانه خدا مشرّف شده، و در آن حال و هوای معنوی قرار میگرفتند، چه بسا آتش جنگ خاموش میشد، امّا متأسّفانه این جنایتکار کمنظیر تاریخ پایبند به دین نبود.
جنگجویان افغانستان- که دم از اسلام میزنند- اگر حرمت و احترام ماههای حرام را نگه میداشتند، چه بسا اکنون کشوری آباد داشتند. اگر در جنگ جهانی اوّل و دوّم این قانون الهی مراعات میشد، آمار کشتهها و مجروحان و مصدومان و خسارات مالی حاصل از جنگ با آمارهای فعلی بسیار متفاوت بود.

 

معنای فتنه

فتنه در آیات قرآن دو معنا دارد:
1- در برخی از آیات منظور از فتنه شکنجه است؛ مشرکان مکّه مسلمانانی  همچون عمّار یاسر را شکنجه میکردند. پدر و مادر عمّار را آن قدر شکنجه نمودند که به شهادت آن بزرگواران منتهی شد. طبق این تفسیر، اگر مسلمانان در ماههای حرام دست از جنگ بکشند، در حالی که مشرکان به شکنجه مسلمانان ادامه میدهند کار صحیحی نیست.
2- ناامنی معنای دیگر فتنه در آیات قرآن مجید است؛ ناامنی از جنگ تمام عیار بدتر است، زیرا جنگ حساب و کتاب دارد، امّا ناامنی حساب و کتابی ندارد.
تروریستها اتومبیلی را پر از موادّ مخدّر نموده آن را در بازار مسلمانان منفجر میکنند، که در نتیجه بچه و بزرگ، زن و مرد، شیعه و سنّی بیمار و سالم، همگی کشته میشوند.

 

درگیری دائم مستکبران و مسلمانان

مستکبران عالم دست از ایذا و آزار مسلمانان برنمیدارند. و هر زمان که مسلمانان یک گام عقبنشینی کنند آنها یک قدم جلوتر میآیند. آنها زمانی از ما راضی خواهند شد که با اسلام خداحافظی کنیم. همان گونه که خداوند متعال در مورد یهود و نصارا در آیه شریفه 120 سوره بقره میفرماید:
«وَلَنْ تَرْضَی عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»؛ هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد، تا (به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی».
بنابر این نباید در پی جلب رضایت آنها باشیم، بلکه باید به وظیفه خود عمل کنیم.

 

ضرورت بحث جنگ و صلح در اسلام

به مناسبت بحث «تحریم جنگ در ماههای حرام» لازم است «دیدگاه اسلام را در مورد جنگ و صلح» با استفاده از آیات قرآن هر چند بصورت کوتاه و فشرده بدانیم.
و این بحث به دو علّت ضرورت دارد:
1- غربیها، مخصوصاً ارباب کلیسا و سردمداران مسیحیّت، برای دور نگه داشتن مردم از اسلام، و به خاطر ترس از جذب شدن مردم به آیین مشحون از رحمت و عاطفه اسلام، همواره به دروغ تبلیغ میکنند که: «اسلام دین جنگ و خشونت است، و در سایه شمشیر پیشرفت کرده است!» در حالی که با استفاده از آیات قرآن خلاف این مطلب را ثابت خواهیم کرد. کشورهای بزرگ اسلامی مانند اندونزی و مالزی و دیگر کشورهای اسلامی شرق آسیا در حالی به اسلام گرویدند که پای یک سرباز اسلام به آنجا نرسید، بلکه با دریافت معارف قوی دین اسلام با آغوش باز آن را پذیرفتند. خلاصه این که: برای خنثی کردن این تبلیغات مسموم و دروغین، لازم است دیدگاه اسلام را با استفاده از متون اوّلیه دینی در مورد جنگ و صلح بیان کنیم.
2- افکار و اعمال و روش غلط و ناصحیح برخی از مسلمانان، و به تعبیر صحیح مسلماننماها، ما را به سوی این بحث سوق میدهد. آری کارهای خلاف و افکار غلط وهّابیهای سلفی متعصّب، که اسلام را دین خشونت و جنگ معرّفی کرده، ضرورت این بحث را بیش از پیش روشن میسازد. ضربهای که این گروه نادان و متحجّر به اسلام زدهاند در تمام طول تاریخ اسلام بیسابقه است. اسلام میگوید اگر حتّی با کفّار میجنگید در ماههای حرام از جنگ دست بکشید. آیا ترورهای وهّابیها در عراق آتشبس دارد؟ آیا آنها برای قطع خونریزی مسلمانان حرمت ماههای حرام را نگه داشتهاند؟!
مطابق نکته اوّل، تبلیغات دشمن ضرورت بحث از دیدگاه اسلام پیرامون جنگ و صلح را روشن میسازد و نکته دوم اعمال و کردار گروه اندکی از مسلماننماها این مطلب را ضروری میکند.

 

مشکلات سهگانه مسلمانان

ما مسلمانان دارای تعلیمات و فرهنگ بسیار قوی و غنّی هستیم، امّا سه مشکل اساسی داریم، که باید برای رفع آن دامن همّت را به کمر ببندیم:
1- همدل و یکصدا نیستیم، و به آیات قرآن و روایات اسلامی در مورد وحدت و اتّحاد و یکدلی عمل نکردهایم. گاه تمام سران کشورهای اسلام در یک کنفرانس جمع شده و به ظاهر با هم گفتگو و مذاکره میکنند، امّا بعد از جلسه از پشت به هم خنجر میزنند.
2- دوست و دشمن خود را نمیشناسیم، لذا بعضی از مسلمانان منحرف دست در دست آمریکا و اسرائیل میگذارند تا حزب اللّه جنوب لبنان را، که سمبل مقاومت و ایستادگی است، سرکوب نمایند.
در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، تمام کشورهای اسلامی دست در دست هم دادند و به عراق کمک کردند تا ایران را بکوبد. آیا ایران دشمن کشورهای اسلامی است که یک وجب از خاک آنها را اشغال نکرده و یک نفر از مسلمانان را به ناحق نکشته است؟ یا آمریکا و اسرائیل که قسمتهای زیادی از خاک کشورهای لبنان، سوریه، اردن و فلسطین را اشغال کرده، و تنها در کشور عراق جان بیش از یک میلیون نفر را گرفته، دشمن آنانند؟ چه کسی نقشه اسرائیل را برای عقبنشینی بیشتر سرزمینهای اسلامی از بین برد؟ آیا حزب اللّه نبود که افسانه شکستناپذیری اسرائیل را در جنگ سی و چند روزه از بین برد، و اسرائیل را مجبور به عقبنشینی کرد؟
آری اگر ما مسلمانان دوست و دشمنان خود را میشناختیم وضع اسفبار فعلی را نداشتیم.
3- وسایل ارتباطی ما مسلمانان بسیار ضعیف است، و بالعکس عمده وسایل ارتباط جمعی دنیا در دست یهودیان است، و آنها به هر شکلی که مایل باشند اخبار و حوادث دنیا را منتشر یا تحلیل میکنند. اگر مسلمانان جهان، که 14 جمعیّت دنیا را تشکیل میدهند، وسایل ارتباط جمعی قوی و فراگیری در اختیار داشتند، و حقایق دین اسلام از جمله آیات مورد بحث را به گوش جهانیان میرساندند، بیشک تبلیغات مسموم و دروغین دشمن خنثی میشد.
آری، عدم اتّحاد و همدلی، نشناختن دوست و دشمن، و نداشتن وسایل ارتباط جمعی قوی و فراگیر، سه مشکل اساسی مسلمانان است.

 

اهداف جنگ در دنیای امروز

اشاره

در دنیای امروز جنگ وجود دارد، همان گونه که در اسلام نیز جنگ وجود دارد؛ امّا اهداف جنگ از دیدگاه اسلام، با انگیزه دنیای امروز در مورد جنگ بسیار متفاوت است. دنیای امروز، مخصوصاً غربیها، در جنگهایی که به راه میاندازند به دنبال سه هدفند که هیچ کدام مقدّس نیست:

 

الف) به چنگ آوردن منابع دیگران

یکی از اهداف جنگ در دنیای امروز تصاحب منابع و سرمایه دیگران است.
مثلًا دنیاپرستان هنگامی که مشاهده میکنند در منطقه خلیج فارس منابع نفتی گسترده و فراوانی وجود دارد، برای دستیابی به این سرمایه باارزش، انواع جنگها را به راه میاندازند، غدّه سرطانی به نام اسرائیل در قلب کشورهای اسلامی ایجاد میکنند و به کمک او به غارت منابع طبیعی کشورهای اسلامی میپردازند، لذا در مناطقی که منفعت مادّی نداشته باشند آتش جنگ را شعلهور نمیکنند.

 

ب) به دست آوردن بازار مصرف

تولیدات صنایع برخی از کشورها بیش از نیاز داخلی آنهاست. این کشورها در جستجوی بازار مصرف برای کالاهای خویش هستند. گاه چند کشور تولیدکننده، کشور خاصّی را برای صادر کردن کالاهای خود در نظر میگیرند، و برای تسلّط بر بازار آن کشور با یکدیگر به جنگ میپردازند، تا کالایی که با هزینه کم تولید کردهاند به صدها برابر قیمت فروخته، و از این راه کیسه خود را پر کنند.

 

ج) گسترش مراکز نفوذ و برتریجویی

برخی از کشورها همانند آلمان در زمان هیتلر و حزب نازی، به دنبال برترینژادی بودند، برخی دیگر از کشورها همچون آمریکا یا اروپاییها به دنبال گسترش نفوذ منطقهای هستند، مثلًا قصد دارند نفوذ آمریکا یا اروپا را در جهان گسترش دهند. اینها برای رسیدن به این مقصود ناچارند آتش جنگ را در گوشه گوشه جهان شعلهور کنند.

 

پوششهای کاذب جنگافروزان

اشاره

هیچ یک از جنگافروزان دنیای مادّی امروز نمیگویند که برای رضای خدا میجنگیم، امّا بهانههایی برای ایجاد جنگ و رسیدن به اهداف سهگانه خود دارند.
و در پوشش این سه بهانه جنگ را آغاز میکنند.

 

1- حقوق بشر!

در برخی از کشورهای مورد نظر، که به دنبال یکی از سه هدف مذکور هستند، حقوق بشر را بهانه میکنند و با تبلیغات وسیع ذهن مردم جهان را آماده جنگ با آن  کشور میکنند؛ سپس در پوشش این شعار دروغین به آن کشور حمله کرده و آن را اشغال میکنند، و در حقیقت به اهداف مورد نظر میاندیشند.

 

2- دموکراسی!

حکومت مردم بر مردم بهانه دیگر جنگافروزان است. آنها به عراق حمله میکنند تا حکومت دیکتاتوری صدام جنایتکار را ساقط نموده و دموکراسی ایجاد کنند. امّا این ظاهر قضیه است، و هدف واقعی آنها چاههای نفت عراق است.

 

3- آزادی!

پوشش دروغین دیگر جنگافروزان فقدان آزادی در کشور مورد نظر است. آنها با یدک کشیدن تلاش برای آزادی، کشورهای دیگر را اشغال کرده، و با نام آزادی مردم و دولت آن کشور را اسیر هوسهای خود میکنند.
جالب این که خود جنگافروزان، به هیچ وجه پایبند حقوق بشر و دموکراسی و آزادی نیستند. راستی حقوق بشر به چه میزان در آمریکا رعایت میشود؟ چقدر بین سفیدپوستان و سیاهپوستان آمریکا فاصله است؟ آیا حقوق بشر اقتضا میکند که در بسیاری از شهرهای آنان هتلها، رستورانها و پارکهای سیاهان و سفیدها از هم جدا باشد، و سیاهان حقّ استفاده از مکانهای خصوصی سفیدها را نداشته باشند؟
در فلسطین اشغالی انتخابات آزاد برگزار گردید، اما نتیجه آن بر خلاف خواسته آمریکا و اسرائیل شد. آیا آنها حکومت مردمی فلسطین را پذیرفتند؟
در عراق اشغال شده علیرغم تلاشهای وسیع آمریکاییها و اسرائیلیها حکومت مردمی روی کار آمد، امّا چون مطابق میل غربیها نبود با آن به مخالفت پرداختند.
در مورد آزادی، که پرونده آنها بسیار سیاه و تاریک است، اگر کسی منکر شود که یهودیان به وسیله نازیها قتل عام شدند، یا بخواهد در این زمینه تحقیق و سخنرانی نماید، یا مقالهای بنویسد، او را ترور کرده، و یا به زندان میافکنند. این چه آزادی است که با مردم دنیا بدین شکل برخورد میشود؟
این اهداف جنگ در دنیای امروز است که در زیر پوششهای حقوق بشر و دموکراسی و آزادی هر از چندی در گوشهای از جهان شعلهور میگردد.

 

اهداف جنگ در اسلام

اشاره

اسلام در جنگها اهداف دیگری را دنبال میکند، که هماهنگ با فطرت انسان است. برای روشن شدن این بحث، به سراغ قرآن مجید- که مهمترین و اصیلترین منبع تعلیمات اسلامی است- میرویم. از آیات قرآن مجید چهار هدف برای جنگ استفاده میشود. توجّه فرمایید:

 

1- دفاع از کیان اسلام و مسلمین

یکی از اهداف جنگ از منظر اسلام دفاع از جان و مال و ناموس است. اگر دشمن به ما حمله کرد، و جان و مال و ناموس ما را هدف قرار داد، آیا باید سکوت کرده، و ضربات و لطمات دشمن را تحمّل نموده، و نابود شویم، یا کسی که مورد هجوم قرار میگیرد مطابق حکم عقل و شرع حق دارد از خود دفاع کند؟ بیشک شما گزینه دوم را انتخاب میکنید. و جالب این که غالب جنگهای اسلامی جنبه دفاعی داشته است. مسلمانان مکّه در سالهای اوّلیّه ظهور اسلام تحت فشار فراوان کفّار و مشرکان بودند، دشمنان به انحا و اشکال مختلف مسلمانان را آزار و اذیّت میکردند. مسلمانان خدمت پیامبر رسیده، و از آن حضرت خواستند تا اجازه جنگ و مبارزه علیه دشمنان و مشرکان را صادر کند. امّا پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را دعوت به صبرکرد، تا این که مسلمانان مجبور به هجرت شدند. در مدینه خداوند به مسلمانانی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته بودند اجازه داد از خود دفاع کنند. آیات متعدّدی در مورد دفاع در مدینه نازل شد، که به چند نمونه آن اشاره میکنیم:
1- خداوند متعال در آیه 39 سوره حج، که به اعتقاد جمعی از مفسّران اوّلین آیهای است که در مورد جهاد نازل شده،(1) میفرماید:
«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»؛ به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند؛ و به یقین خدا بر یاری آنها تواناست».
این آیه شریفه صراحت در جنگ دفاعی دارد، و به مظلومین اجازه میدهد در مقابل ظلم ظالمین از خود دفاع کنند. کسانی که میگویند: «اسلام با زور شمشیر پیشرفت کرده است» چه جوابی در مقابل این آیات دارند؟
2- دومین آیهای که دلالت بر ادّعای ما دارد، و به اعتقاد برخی از مفسّران اوّلین آیهای است که در مورد جهاد دفاعی نازل شده،(2) آیه شریفه 190 سوره بقره است.
به این آیه توجّه کنید:
«وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَایُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛ و در راه خدا، با کسانی که با شما میجنگند نبرد کنید؛ و از حدّ تجاوز نکنید، که خدا متجاوزان را دوست ندارد».
این آیه شریفه به صراحت میگوید: «اگر به شما حمله کردند با آنها بجنگید و از خود دفاع کنید، و در عین حال در موقع جنگِ دفاعی افراط نکنید».
 

1- تفسیر نمونه، ج 14، ص 113.

2- همان مدرک.

 

آری، از دیدگاه اسلام به هنگام نبرد، زنها، بچّهها، پیرمردها، حیوانات، درختان و آب آشامیدنی دشمن در امانند، و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی ممنوع است.
این که ما به دنبال سلاح اتمی نیستیم و آن را حرام میدانیم، ریشه در عقاید دینی ما دارد؛ سلاح اتمی بیگناه و باگناه، زن و مرد، بیمار و سالم، بزرگ و کوچک، همه را میکشد، و اسلامی که اجازه جلوگیری از آب آشامیدنی دشمن را نمیدهد، چگونه اجازه ساخت سلاح اتمی میدهد؟!
دنیای امروز برای جنگ حساب باز کرده است، غربیهای طرفدار جنگ و نابودی انسانها خود را متمدّن میدانند، و اسلام را متعلّق به گذشته. آیا برنامههای اسلام درباره جنگ با فطرت انسان هماهنگتر است، یا برنامههای غیر انسانی آنها، که بر اثر بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی هزاران نفر را در این دو شهر به خاک و خون کشیده، و افراد زیادی را مجروح کردند که هنوز از آثار آن رنج میبرند؟!
3- آیه 13 سوره توبه از دیگر آیاتی است که صراحت در جهاد دفاعی دارد:
«أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَّکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ آیا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمیکنید؟! در حالی که نخستین بار، آنها (پیکار با شما را) آغاز کردند؛ آیا از آنها میترسید؟! با این که اگر ایمان دارید خداوند سزاوارتر است که از او بترسید».
طبق این آیه شریفه مسلمانان مأمور جنگ با کسانی شدند که آغازگر جنگ بودند، و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و مؤمنین را از شهر و دیار خود بیرون رانده، و در مورد ترک مخاصمه به عهد و پیمان خویش وفادار نماندند. آیا در هیچ دین و مذهب و عقل و منطقی چنین جنگی نامشروع است!؟
بله، یک گروه در جهان یافت میشود که جنگ و جهاد را به هیچ وجه- حتّی از نوع دفاعیش- قبول ندارد، و آن فرقه ضالّه بهائیت است. آنان دو اصل اساسی دارند که همه اعضای فرقه ضالّه به آن معتقد و پایبند هستند:
1- عدم مداخله در سیاست 2- ترک جنگ و جهاد. و اساساً فلسفه وجودی این فرقه گمراهِ گمراهکننده همین مطلب است. زیرا استعمارگران با اسلام سیاسی و جهادی نمیتوانند کنار بیایند، و آن را مانع منافع و مطامع خویش میبینند، لذا مذهبی ساختند که نه کاری با سیاست داشته باشد و نه به سراغ جهاد برود. اخیراً آمریکائیها به بعضی از کشورهای اسلامی منطقه فشار آوردهاند که باید سه دسته از آیات قرآن را از کتابهای درسی دانشآموزانشان حذف کنند: 1- آیات مربوط به جهاد 2- آیات مربوط به شهادت 3- آیاتی که در مذمّت و نکوهش یهودیان سخن میگوید! و این سفارشات برای مسلمانان پیام دارد. و آن این که: هر چه بیشتر روی این گروه از آیات کار کرده، و فرزندانشان را بیش از پیش با آن آشنا کنند.
اسلام به مسلمانان دستور میدهد که در مقابل ظلمِ ظالمان سکوت ننموده، بلکه بر علیه ظالمان قیام کنند، و اگر نفرات آنها کم بود از کمی نفرات نترسند که خداوند به آنها کمک میکند.
حزب اللّه لبنان با نفرات کم بر لشکر تا دندان مسلّح اسرائیل پیروز شد، چون بر خداوند توکّل کرد و خداوند به آنها کمک کرد.
ملّت رشید و شجاع ایران در مقابل ارتش عراق، که تمام قدرتهای منطقه و جهان از آن حمایت میکردند، با توکّل بر خداوند و استعانت از ذات پاکش پیروز شد.
4- آیه 90 سوره شریفه نساء از دیگر آیاتی است که جهاد دفاعی را تأیید میکند، توجّه فرمایید:
«فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا»؛ پس اگر از شما کنارهگیری کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند برای شما راهی برای تعرض بر آنان قرار نداده است».
این آیه شریفه جنگ را تا زمانی که دشمن به جنگ ادامه میدهد مجاز میشمارد. بنابراین، به محض این که دشمن سلاح را زمین بگذارد مسلمانان نیز موظّفند دست از جنگ کشیده، و آتش بس را بپذیرند. اگر اسلام در سایه شمشیر پیشرفت میکرد، نباید دارای چنین معارف بلندی باشد.
حضرت علی علیه السلام خطاب به مالک اشتر میفرماید: «دست صلحی که به سوی تو دراز میشود پذیرا باش، اما احتیاط را از دست مده، مبادا دشمن با پیشنهاد صلح قصد تجدید قوا و حمله مجدّد را داشته باشد».(1)
5- آیه 8 و 9 سوره ممتحنه از دیگر آیاتی است که به روشنی دلالت بر جهاد دفاعی میکند:
«لَّا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِّنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ* إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ مِّنْ دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»؛ خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد. خداوند شما را تنها از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند، و (کسانی که) به بیرون راندن شما کمک کردند، و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ستمگر است».
ما به این آیه شریفه در فقه استدلال کردهایم که تنها کفّار ذمّی مورد احترام نیستند، بلکه تمام اقسام کفّار، غیر از کفّار حربی، مورد احترامند.
 

1- نهجالبلاغه، نامه 53.


طبق این آیه شریفه، ما مسلمانان نه تنها حق جنگیدن با کشورها و دولتهایی که با ما نمیجنگند را نداریم، بلکه میتوانیم با آنها روابط دوستانه داشته باشیم. و قطع رابطه دوستی تنها با دولتهایی است که در حال جنگ با مسلمانان بوده، و آنها را از خانه و کاشانه خود آواره کردند.
به مقتضای آیات مذکور هیچ کشور اسلامی نباید با آمریکا و اسرائیل، که دامانشان به خون مسلمانان آلوده است، رابطه داشته باشند. مگر اسرائیل با کمک و پشتیبانی آمریکا مسلمانان فلسطین را از وطنشان آواره نکرده است؟ پس چگونه برخی از دولتهای اسلامی دست دوستی به سوی این دولت غاصب دراز کردهاند؟!
6- خداوند متعال در آیه 60 سوره انفال میفرماید:
«وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَاتَعْلَمُونَهُمْ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَاتُظْلَمُونَ»؛ برای مقابله با آنها (/ دشمنان هر چه در توان دارید از نیرو و از اسبهای ورزیده آماده سازید؛ تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن (شناخته شده) خویش را بترسانید! و دشمنان دیگری غیر از اینها که شما آنها را (به علت نفاقشان) نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد. و هر چه در راه خدا (و تقویت اسلام) انفاق کنید، بیکم و کاست به شما بازگردانده میشود، و به شما ستم نخواهد شد».
در این آیه شریفه نسبت به سه نکته مهم تأکید شده است:
 

الف) آمادگی با تمام توان و قوا
خداوند متعال در این آیه شریفه ما را موظّف ساخته که برای دفاع از کیان اسلام و مسلمین از تمام قوا استفاده کنیم. تعبیر به «قوّه» که در آیه شریفه آمده، مفهوم بسیار وسیع و گستردهای دارد. بعضی تصوّر میکنند که قوّه تنها به معنای سلاحهای مختلف جنگی است (البتّه غیر از سلاحهای کشتار جمعی که از نظر اسلام تحریم شده است). ولی مفهوم قوّه وسیعتر است، و منحصر به آنچه گفته شد نمیباشد.
شاهد این ادّعا حدیثی از امام صادق علیه السلام است که در تفسیر آیه فوق در کتاب من لا یحضره الفقیه آمده، که فرمود: «وَمِنها الْخِضاب»(1) یعنی اگر موی سر و صورت افسران و سربازان لشکر اسلام سفید شده، آن را خضاب و رنگ کنند و خود را جوان نشان دهند، تا ابهت بیشتری داشته باشند. طبق این روایت قوّه، شامل رنگ مو و هر چیزی که دشمن را بترساند و روحیهاش را تضعیف کند میگردد. و این دلیل بر گستردگی مفهوم واژه قوّه است.
بنابراین، استفاده از وسایل تبلیغاتی و ارتباط جمعی قوی، بهرهگیری از مسائل سیاسی، و ساز و کارهای اقتصادی و امور فرهنگی و مانند آن، همه از مصادیق آیه شریفه است.
ب) سواره نظام قوی و نیرومند
خداوند متعال پس از تشویق و تحریص مسلمانان به آمادگی همه جانبه، نسبت به خصوص سواره نظام و استفاده از اسبهای آماده و تربیت شده تأکید میکند. در نکته اوّل حکم عام و کلی را بیان کرد، و در نکته دوّم بر یکی از مصادیق آن که اهمّیّت فراوانی دارد انگشت میگذارد. این مصداق در عصر پیامبر اسلام، اسبهای پرورش داده شده و مخصوص میدانهای نبرد بوده، و در زمانهای دیگر مانند زمان ما مصادیق دیگری دارد، که شامل تانکها و توپها و هواپیماها و موشکها و مانند آن میشود.

1- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 70، ح 282.


ج) ترسانیدن دشمن 
سوّمین نکته که در حقیقت ثمره نکات سابق و مهمترین نکته است، ارهاب و ترسانیدن دشمن است. یعنی مسلمانان از نظر امکانات نظامی و دفاعی در سطحی از آمادگی باشند که ابهت و هیبت لشکر اسلام در دل دشمن ایجاد رعب و وحشت کند، به گونهای که حتّی فکر حمله به کشور اسلامی را از سر بیرون کند.
آیا دشمنان اسلام این جمله را دیدهاند و ما را متّهم به جنگطلبی میکنند؟ آری از نظر اسلام تجهیزات نظامی و آمادگی جنگی و دفاعی در حدّ اعلا برای ایجاد جنگ و خونریزی و ویرانی و خسارت به طرف مقابل نیست، بلکه برای جلوگیری و پیشگیری از جنگ است. آیا هیچ عاقلی در جهان، هر چند پایبند به هیچ دین و مذهبی نباشد، این کار را تقبیح نموده، و زشت میشمرد؟ اسلام برای جلوگیری از جنگ، که ضایعات روحی، روانی، جانی و مالی فراوانی به همراه دارد، به مسلمانان سفارش میکند که آنچنان قوی و نیرومند باشند تا دشمن خیال حمله به آنها را هم نداشته باشد، و در عین حال عزّت و آبرو و اعتبار آنان حفظ شود.
خلاصه این که یکی از اهداف جنگ از منظر قرآن، دفاع از کیان اسلام و مسلمین است.

 

2- حمایت از مظلومان

اسلام برای حمایت از مظلوم و نجات وی از چنگال ظالم، به مسلمانان دستور میدهد که با ظالم بجنگند؛ حتّی اگر مظلوم غیر مسلمان باشد.
آیه شریفه 75 سوره نساء سند محکمی بر ادّعای فوق است؛ توجّه فرمایید:
«وَمَا لَکُمْ لَاتُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنْکَ وَلِیّاً وَاجْعَل لَّنَا مِنْ لَّدُنْکَ نَصِیراً»؛ چرا در راه خدا، و (برای رهایی) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکّه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر (و رهایی ببخش)؛ و از سوی خود، برای ما سرپرستی قرار ده؛ و از جانب خود، یار و یاوری برای ما مقرر فرما».
با توجّه به آیه شریفه فوق، اگر ملّت سرافراز ایران شعار حمایت از ملل مظلوم فلسطین، لبنان، افغانستان، عراق، بوسنی و دیگر ملّتهای مورد ظلم و ستم ستمگران را سر میدهد جای تعجّب نیست، چرا که به مضمون آیه شریفه عمل میکند. و باید به ندای هر مظلومی در هر کجای جهان- از آمریکا گرفته تا آفریقا و از اروپا گرفته تا آسیا و استرالیا- لبیک گفت، و در حدّ وسع و امکانات به یاری آنها شتافت، و آنان را از چنگال ستمگران و استثمارگران نجات داد، تا جرأت تکرار ظلم را نداشته باشند. تعجّب از بعضی دولتهای اسلامی است که بر خلاف آیه شریفه مورد بحث نه تنها از مسلمانان تحت ظلم و ستم فلسطین حمایت نمیکنند، و آنها را از چنگال صهیونیسم اشغالگر ظالم نجات نمیدهند، بلکه با دشمنان آنها رابطه برقرار کرده، و مبادله سفیر نموده، و برای برچیدن حکومت مردمی مردم مظلوم فلسطین دست در دست یهودیان ظالم میگذارند.
خلاصه این که طبق آیه شریفه 75 سوره نساء، میتوان برای حمایت از مظلومان و نجات آنان از ظلم و ستم بیدادگران با ظالمان جنگید.
 

حمایت از مظلوم در روایات 

روایات متعدّدی در تأیید مضمون آیه مورد بحث وجود دارد، که به چند نمونه آن اشاره میشود:

1- پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
«مَنْ اخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کانَ مَعی فی الجنّة مُصاحِباً
؛ کسی که حقّ مظلوم را از ظالم بگیرد (چه مظلوم مسلمان باشد، و چه غیر مسلمان) در بهشت با من خواهد بود».(1)
جایگاه بسیاری از انسانها در بهشت خواهد بود، ولی همه بهشتیان این سعادت را ندارند که در کنار پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله باشند، امّا کمک کردن و یاری رساندن به مظلوم، و گرفتن حق او از ظالم، به قدری مهم است که انسان را در بهشت همنشین پیامبر صلی الله علیه و آله میکند.
2- در حدیث دیگری از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میخوانیم:
«مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنادی یا لَلْمُسْلِمینْ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ 
؛ هر کس صدای مظلومی را بشنود که از مسلمانان کمک میطلبد، و به کمک او نشتابد مسلمان نیست».(2)
این روایت نیز عام است و شامل غیر مسلمانان نیز میشود. بنابراین، طبق روایت فوق هر کس ندای مظلومیّت مظلومی را بشنود، و استغاثهاش به گوش او برسد، و توانایی یاری رساندن به او را داشته باشد، و به یاریش نشتابد مسلمان نیست. شما این دستور عالی اسلام را با رفتار دنیاپرستان و پولپرستان دنیای مدرن امروز مقایسه کنید. آنها صریحاً میگویند: «ما در جایی سرمایهگذاری میکنیم که منافعی داشته باشیم، اگر در بوسنی و هرزگوین صدها هزار نفر کشته شوند برای ما مهم نیست، زیرا منافعی در آن منطقه نداریم!».
 

1- بحارالانوار، ج 75، ص 359، ح 75.

2- بحارالانوار، ج 74، ص 339، ح 120.


آیا اسلام با این معارف ارزشمندش جنگطلب است، یا دنیاپرستان وپولپرستانی که بوی پول در هر گوشهای از دنیا به مشام آنها برسد حاضرند برای تصاحب پول، آن منطقه را به آتش بکشند و مردمش را آواره نمایند.
3- امام علی علیه السلام خطاب به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و حسین علیهما السلام فرمود:
«کُونا لِظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً
؛ دشمن ظالم و یار و کمککار مظلوم باشید».(1)
در این روایت نیز سخنی از مسلمانان نیست، بنابراین، دفاع از مظلوم وظیفه هر مسلمانی است؛ هر چند مظلوم غیر مسلمان باشد.
4- امام سجّاد علیه السلام در کتاب ارزشمند صحیفه سجادیّه، دعای 38 میفرماید:
«اللَّهُمَّ انّی اعْتَذِرُ الَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتی فَلَمْ انْصُرْهُ، وَمِنْ مَعْرُوفٍ اسْدِیَ الَیَّ فَلَمْ اشْکُرْهُ، وَمَنْ مُسِیء اعْتَذَرَ الَیَّ فَلَمْ اعْذِرْهُ 
؛ پروردگارا! در پیشگاه تو از سه چیز عذرخواهی نموده، و پوزش میطلبم:
1- از مظلومی که در حضور من مورد ظلم و ستم قرار گرفته، و یاریش نکردم.
2- از کسی که خدمتی به من کرده، و من از او قدردانی و تشکر ننمودم.
3- و از شخص خطاکاری که در حق من بدی کرده و عذرخواهی نمود، ولی عذر او را نپذیرفتم».(2)
اوّلًا: امام سجاد علیه السلام کمک نکردن به مظلوم، قدردانی نکردن از مُنعم، و نپذیرفتن عذر خطاکار را گناه میشمرد، و لذا به درگاه خداوند عذر تقصیر میآورد.
ثانیاً: با توجّه به این که او، امام معصوم است و گناه و خطا نمیکند، این مطالب را

1- میران الحکمه، ج 6، ص 2350، باب 2467، ح 11483.
 

2- شاعر خوش ذوقی این جملات را به شکل زیر به شعر درآورده است؛ توجّه فرمایید:
بارالها من کنون بر درگهت عذر خواهم از قصور در رهت              ظلم بر مظلوم شد در نزدِ منمن ندادم یاریش در انجمن 

                                        عذر میخواهم اگر از دیگرانشد به من لطف و نکردم شکر آن 
یا اگر کس بد نمود و عذر خواسترد نمودم عذر او بی کم و کاست 49- بحارالانوار، ج 61، ص 148، ح 25


برای ما بیان میکند، که اگر مرتکب این خطاها شدهایم توبه کنیم.
ثالثاً: همان گونه که دوست داریم اگر مظلوم واقع شدیم دیگران به فریاد ما برسند، و اگر به دیگران خدمت کردیم قدردان زحمات ما باشند، و اگر خطایی کردیم عذرمان را بپذیرند، باید نسبت به دیگران نیز چنین باشیم. به مظلوم کمک کنیم، قدردان زحمات دیگران بوده، و عذر تقصیرشان را پذیرا باشیم. عجیب است که در مظانّ اجابت دعا انتظار داریم خداوند متعال تمام گناهان و خطاهای ما را بخشیده، و قلم عفو بر جرائم اعمالمان بکشد، امّا نسبت به خطای دیگران، گاه سالها کینه آن را در سینه نگه میداریم، و به هیچ وجه حاضر به بخشیدن او نیستیم.
اگر مردم اهل عفو و گذشت بودند، و در این زمینه سختگیری نمیکردند، بسیاری از پروندههای دادگستری مختومه میشد.

 

3- پایان دادن به درگیریهای کشورهای اسلامی

اشاره

سومین هدف از جنگ در معارف اسلامی، پایان دادن به درگیریهایی است که بین دو قبیله مسلمان یا دو کشور اسلامی رخ میدهد.
و این همان چیزی است که امروزه به نیروی محافظ صلح در دنیا معروف شده است. آیه 9 و 10 سوره حجرات به این نوع جهاد اشاره دارد، توجّه فرمایید:
«وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ* إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛ و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد، و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو صلح عادلانه برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالتپیشگان را دوست میدارد. مؤمنان برادر یکدیگرند، پس بین دو برادر خود صلح و آشتی برقرار سازید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد تا مشمول رحمت او شوید».
نکات مهمّی از دو آیه فوق استفاده میشود:
1- مسلمانان در برابر درگیریهای فردی و گروهی دیگر مسلمانان تماشاگر و بیتفاوت نباشند (همان گونه که متأسّفانه در برخی از موارد دیده میشود) بلکه برای پایان دادن به درگیری و برقراری صلح بین طرفینِ درگیر اقدام کنند.
2- اگر مسلمانانِ مسؤول و وظیفهشناس برای پایان دادن به درگیری اقدام کردند، امّا یک طرف درگیری به هیچ وجه حاضر به ترک مخاصمه و سازش نشد، بر مسلمانان لازم است با طغیانگر بجنگند، و با توسّل به زور او را وادار به ترک درگیری و سازش کنند.
3- بعد از تسلیم شدن دو طرف دعوا و اعلان آتشبس، نباید آنها را رها کنند، بلکه لازم است تحقیق و بررسی نمایند که منشأ نزاع چه بوده است؟ و با از بین بردن ریشه اختلاف، از درگیری مجدّد پیشگیری کنند.
4- اصلاح بر اساس عدالت باشد، نه اغراض شخصی و خواستههای نفسانی.

 

شأن نزول

دو قبیله اوس و خزرج، که جزء انصار و در مدینه سکونت داشتند، در زمان جاهلیّت با هم درگیر بودند، و به برکت اسلام نزاعها و کشمکشها و درگیرهای طولانی آنها خاتمه یافت؛ امّا رسوبات آن وجود داشت. لذا یک روز این دو قبیله با هم گلاویز شدند. برخی معتقدند دو نفر از این دو قبیله با هم اختلاف داشتند، اختلاف آنها بالا گرفت و منتهی به نزاع و درگیری شد. هر قبیلهای به پشتیبانی از فرد متعلّق به قبیله خود برخاست و در نتیجه، آتش جنگ بین دو قبیله شعله ور شد. آیه شریفه در مورد این حادثه نازل شد.
خلاصه این که آیه شریفه مورد بحث، یکی از اهداف جنگ از دیدگاه اسلام را پایان دادن به درگیریهای بین مسلمانان میداند. آیا کسانی که ما مسلمانان را متّهم به خشونت و جنگافروزی میکنند، آیات فوق را مطالعه کردهاند؟ آیا میدانستند که تنها در دو آیه از قرآن مجید سه بار سخن از صلح و دوستی به میان آمده است؟
آیا ما مسلمانان به این آیات عمل کردهایم؟ سالیان درازی در افغانستان جنگ و خونریزی بود و طوائف مختلف مسلمانان به جان هم افتاده، همدیگر را میکشتند.
کشورهای اسلامی برای پایان دادن به این درگیریها چه کردند؟ اگر کشوری مثل ایران فریاد میزد، متأسّفانه دیگر کشورها همکاری نمیکردند.
سازمان بین الملل و شورای امنیّت نیرویی به نام حافظ صلح دارد که گروهی از نیروهای نظامی همه کشورها در این مرکز حضور دارند، و تا کنون خدمات خوبی کردهاند. امّا اسلام 1400 سال قبل ضرورت وجودی نیروی حافظ صلح را مطرح کرده است. حال اگر ما مسلمانان به قرآن عمل نکردهایم کوتاهی از ماست.
در عصر ما در عراق چه خبر است؟ گروههای مختلف به جان هم افتادهاند.
عدّهای تماشاچی هستند و متأسّفانه عدّهای بر خلاف سفارش قرآن آتش جنگ را شعلهورتر میکنند! اگر آمریکا و انگلیس خواهان تشدید این درگیریها باشند و به آن کمک کنند تعجّبی نیست، چون آنها دشمنان شماره یک مسلمانانند، ولی تعجّب از مسلمانانی است که آتشبیار معرکهاند!

 

وظیفه مؤمنین در برابر همدیگر

در روایات اسلامی موقعیّت مؤمنان و مسلمانان نسبت به یکدیگر، و وظیفه آنها در برابر همدیگر بیان شده است. به این روایات توجّه کنید:
1- حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند:
«الْمُؤْمِنُ اخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ انِ اشْتَکی شَیْئاً مَنْهُ وَجَد الَمَ ذلِکَ فی 
سائِرِ الْبَدَنِ 
؛ مؤمنین برادر همدیگر و همچون اعضای یک پیکرند؛ و هنگامی که عضوی ناراحت و بیمار شود همه اعضا، آن ناراحتی را احساس میکنند».(49)
و به قول شاعر بلندآوازه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی:
بنی آدم اعضای یکدیگرندکه در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمینشاید که نامت نهند آدمی (1) 

طبق این روایت مسلمانان سراسر جهان بسان پیکر یک انسانند، اگر مسلمانی در گوشهای از دنیا ناراحت و بیمار گردد و مشکلی برایش ایجاد شود دیگر مسلمانان باید از آن متأثّر شده، در حلّ آن بکوشند. اگر در بم زلزلهای میآید و جان هزاران نفر را میگیرد و هزاران نفر را بیخانمان میکند، اگر سونامی عدّه زیادی از مردم شرق آسیا را در مرگ عزیزانشان عزادار و بی خانه میکند، اگر جنگ در افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان آسایش و آرامش را از ساکنان آن گرفته، و اگر بیماری و خشکسالی مردم فلان کشور را تحت فشار قرار داده است، مسلمانان باید در مقابل تمام این حوادث عکسالعمل نشان داده، و در حدّ وسع و امکاناتشان به یاری آنها بشتابند.
همان گونه که هر زمان عضو بدن انسانی بیمار میشود تمام بدن تب نموده، و فعالیّت خویش را دو چندان میکند، تا آن عضو را از درد و رنج نجات دهد.
2- علی علیه السلام دربستر شهادت خطاب به فرزندانعزیزش حسنوحسین علیهما السلام فرمود:
 

1- گلستان سعدی، باب اوّل، حکایت دهم

«اوصیکُما وَجَمیعَ وَلَدی وَمَنْ بَلَغَهُ کِتابی بِتَقْوَی اللَّهِ وَنَظْمِ امْرِکُمْ ... وَصَلاحِ ذَاتِ بَیْنَکُمْ؛ حسن و حسین عزیزم و تمام کسانی که این نوشته من به آنها میرسد! شما را به رعایت تقوای الهی و نظم و اصلاح امور مردم سفارش میکنم».(1)
مفضل بن عمر میگوید: «امام صادق علیه السلام بودجهای در اختیار من گذاشت تا هر زمان شیعیانش بر سر امور مالی اختلافی داشتند از محلّ آن بودجه اختلافات آنها را حلّ و فصل کنم. دو نفر از شیعیان را مشاهده کردم که اختلاف دارند، پس از تحقیق و پرس و جو معلوم شد که اختلاف آنها به خاطر چهار صد درهم است. چهارصد درهم را به آنها دادم و اختلافشان برطرف شد. سپس به آنها گفتم: این پول از محلّ بودجهای است که امام صادق علیه السلام به این منظور در اختیار من نهاده است».(2)
وظیفه هر مسلمانی است که در مقابل مشکلات سایر مسلمانان بیتفاوت نباشد، و به هر شکل ممکن در راه حلّ مشکلات آنها قدم بردارد.
4- مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی رحمه الله در کتاب ارزشمند سفینةالبحار، واژه هجران، حدیث تکان دهندهای از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکند. توجّه فرمایید:
«ایُّما مسْلِمَیْنِ تَهاجَرا فَمکثاً ثَلاثَةَ ایَّامٍ لَمْ یَصْطَلِحان الَّا ماتا خارِجَیْنِ عَنِ الاسْلامِ 
؛ هرگاه دو مسلمان با یکدیگر قهر کرده، و قهر آنها سه روز ادامه پیدا کند و صلح نکنند و در همین حال بمیرند، مسلمان از دنیا نخواهند رفت». در ادامه حدیث آمده است: «هر کدام پیشقدم در صلح شود روز قیامت قبل از دیگری وارد بهشت میشود».(3)
خوانندگان محترم! برادرانی را سراغ داریم که به خاطر ارثیّه پدر 12 سال است که با یکدیگر قهرند، و این برای یک مسلمان بسیار زشت و ناپسند است، مخصوصاً اگر عامل قهر و هجران مسائل مادّی باشد. بیشک اصلاح ذاتالبین و برطرف کردن کدورتهای مردم و آشتی دادن آنها، از مهمترین عبادتهاست. چه اشکال دارد که برای اصلاح زن و شوهرهایی که مدّتهاست با هم قهر کرده، و حتّی زن به خانه پدرش بازگشته، اقدام کرد؟

1- نهج البلاغه، نامه 37.

2- البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 647، ح 4205.

3- سفینة البحار، ج 8، ص 629.

 

شورای حلّ اختلاف

خداوند متعال شورایی را برای رسیدگی به اختلافات خانوادگی پیشبینی کرده، و اعضای آن را در قرآن مجید مشخّص نموده، که اگر مطابق آن عمل شود بسیاری از پروندههای اختلافات خانوادگی حل میشود.
به این آیه شریفه توجّه کنید:
«وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا»؛ و اگر از جدایی میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگی کنند). اگر این دو (داور)، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند دلهای آن دو را به هم نزدیک میسازد».(1)
طلاق آخرین راه حلّ است، قبل از آن باید برای صلح و اصلاح تلاش کرد.
جالب این که اعضای شورای حل اختلاف باید از میان فامیل انتخاب شوند، چرا که در این صورت موفقیّت آنها بیشتر است. چه اشکال دارد از هر فامیلی دو نفر بزرگتر، که مورد قبول همه هستند، برای حل اختلافات انتخاب شوند، و تمام اختلافات فامیل نزد آنها برده شود، تا آنها با توجّه به شناختی که از طرفین دعوا دارند، اقدام به صلح و سازش نمایند.

1- سوره نساء، آیه 35.

 

4- جنگ برای خاموش کردن آتش فتنه

یکی دیگر از اهداف چهارگانه جنگ از دیدگاه اسلام، جهاد برای خاموش کردن آتش فتنه است؛ که آیه 39 سوره انفال بدان اشاره دارد. توجّه فرمایید:
«وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَاتَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ للَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛ و با آنها پیکار کنید، تا فتنه (و بتپرستی و سلب آزادی) برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا گردد. و اگر آنها (از اعمال نادرست خود) دست بردارند، (خداوند آنها را میپذیرد؛) خدا به آنچه انجام میدهند بیناست».
فتنه چیست؟
واژه فتنه در 30 آیه قرآن آمده است. بررسی این سی آیه نشان میدهد فتنه در قرآن پنج معنای مختلف دارد، که بدان اشاره میشود:
الف) شکنجه دادن؛ در منابع تاریخی آمده است که در زمانهای گذشته پادشاه بیدادگری بود که مؤمنان را شکنجه میکرد. بدین منظور گودالهایی کنده، و آنها را پر از آتش کرده بود. مؤمنان را نزدیک آن گودالها میکرد تا دست از خدا و ایمانشان بردارند، و آنها را که بر عقایدشان پافشاری داشته، و تسلیم پادشاه نمیشدند به گودالهای پر از آتش میانداخت. این پادشاه و اطرافیانش به «اصحاب الاخدود» معروف شدند، یعنی صاحبان خندقها و چالهها.(1) خداوند متعال در آیه شریفه 10 سوره بروج به این گروه اشاره کرده، میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ»؛ کسانی که مردان و زنان با ایمان را شکنجه دادند سپس توبه نکردند، برای آنها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است!».

1- شرح بیشتر را در تفسیر نمونه، ج 26، ص 337 به بعد مطالعه فرمایید.


نتیجه این که یکی از معانی فتنه، شکنجه دادن است.
ب) آزمایش و امتحان؛ این معنا از آیه شریفه 15 سوره تغابن استفاده میشود.
توجّه فرمایید:
«إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»؛ اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند؛ و خداست که پاداش عظیم نزد اوست».
در روز قیامت در مورد اموال دو سؤال مطرح میشود:
1- از کجا به دست آوردهای؟ 2- در چه راهی مصرف کردهای.(1)
اولاد و فرزندان هم مایه آزمایش و امتحان هستند. آیا فرزندانمان را خوب تربیت کردهایم، یا آنها را به حال خود رها کرده و در انجام وظایفمان کوتاهی نمودهایم؟
خوشا به حال کسانی که از این امتحانات سربلند بیرون آیند.
ج) عذاب الهی؛ یکی دیگر از معانی فتنه عذاب الهی است. این مطلب در آیه شریفه 25 سوره انفال آمده است. توجّه فرمایید:
«وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَاتُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛ و از فتنه و مجازاتی بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمیرسد؛ (بلکه همه را فرا میگیرد؛ چرا که دیگران سکوت اختیار کردند.) و بدانید خداوند سخت کیفر است!».
طبق این آیه شریفه عذاب الهی فقط دامنگیر ظالمان نمیشود، بلکه دامن کسانی که ظلم ظالم را تماشا کرده و به فریضه نهی از منکر عمل نکردند نیز میشود.

1- در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله میخوانیم:« در قیامت هیچ یک از بندگان قدم از قدم بر نمیدارند تا از چهار چیز بازپرسی شود: از عمرش که در چه راهی آن را صرف کرده؟ و از جوانیش که در چه راهی آن را از دست داده؟ و از مالش که از کجا آورده و در چه راهی مصرف کرده؟ و از محبّت ما اهل بیت»( پیام قرآن، ج 6، ص 176).
البتّه شامل کسانی که به وظیفه شرعی خود عمل کردند نمیشود. و این که گفته میشود وقتی آتش آمد تر و خشک باهم میسوزد صحیح نیست، زیرا با حکمت پروردگار سازگاری ندارد.
خلاصه این که فتنه در آیه شریفه فوق به معنای عذاب الهی است.
د) مصیبت؛ یکی دیگر از معانی فتنه مصیبت است. این معنا در آیه شریفه 11 سوره حج آمده است؛ توجّه کنید:
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَی حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ»؛ بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند اگر (دنیا به آنها رو کند و) خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا میکنند؛ امّا اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون میشوند.
(و به کفر رو میآورند)؛ (به این ترتیب) هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیانِ آشکار است».
این که در بعضی از مجالس فاتحه به صاحب عزا گفته میشود: «آخرین غم شما باشد!» جمله بیاساسی است، و معنای آن این است که شما قبل از تمام بستگان و فامیل و آشنایان و دوستان و همکارانت بمیری، تا غم فقدان و مصیبت هیچ کس را نبینی! بنابراین، انسان در طول زندگی با مشکلات و مصائب متعدّدی روبه روست.
باید با آنها بسازد که برخی از آنها امتحان الهی است. و چنانچه محکم بایستد و تسلیم مشکلات نشود، عند اللّه مأجور خواهد بود. خلاصه این که یکی از معانی فتنه مصیبت است.
ه) فساد کبیر؛ این مطلب در آیه 73 سوره انفال آمده است. توجّه کنید:
«وَالَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ»؛ کسانی که کافر شدند، اولیا پشتیبان یکدیگرند؛ اگر (این دستور) را انجام ندهید فتنه و فساد عظیمی در زمین روی میدهد».
طبق این آیه شریفه، مسلمانان باید در مقابل فساد بایستند؛ ابتدا با زبان خوش نهی از منکر کنند، سپس از طریق فرهنگی اقدام نمایند، و اگر به هیچ وجه موفّق به دفع فساد از راههای مسالمتآمیز نشدند، باید متوسّل به زور شده، و با دشمن بجنگند.
فتنه در آیه مورد بحث به معنای فساد کبیر است. و فتنه به معنای فساد، از قتل بزرگتر و شدیدتر است، همان گونه که در آیه 191 سوره بقره «وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ» و آیه شریفه 217 سوره بقره «وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» به این مطلب اشاره شده است. فتنهای که دشمنان در عراق و افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی برپا کرده، و امنیّت جامعه را برهم زدهاند، از کشتار و قتل خطرناکتر و شدیدتر است.

 

مبارزه با شایعهسازان و اخلالگران امنیّت اجتماعی

دو گروه ضربه زیادی به امنیّت جامعه میزنند، و در حقیقت مرتکب فساد و فتنه میشوند: یکی شایعهسازان، و دیگری اراذل و اوباشی که مخلّ به امنیّت اجتماعیاند. آیه شریفه 61 و 60 سوره احزاب به این مطلب اشاره دارد. توجّه فرمایید:
«لَّئِنْ لَّمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَایُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا* مَّلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا»؛ اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه پخش میکنند دست برندارند، تو را بر ضدّ آنان میشورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند. و از همه جا طرد میشوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید».
دو گروه در مدینه ایجاد فتنه میکردند:
1- عدّهای از منافقین که کار آنها پخش شایعه بود. گاه میگفتند: «پیامبر از دنیا رفت» و گاه شایعه میکردند که: «دشمن به مدینه حمله، و پیامبر را دستگیر کرده است».(1)
2- عدّهای از اوباش، که هر چند در اقلیّت بودند، امّا امنیّت جامعه را برهم میزدند. آنها برای زنان مسلمان که جهت اقامه نماز مغرب و عشا به مسجد میآمدند، در بازگشت از نماز ایجاد مزاحمت میکردند، در تاریکی شب کمین کرده و مزاحم دختران و زنان میشدند.(2) گویا تاریخ تکرار میشود، امروزه نیز این دو گروه دشمنان اصلی امنیّت اجتماعی هستند.
قرآن مجید اخطار شدیدی به این دو گروه میدهد. میفرماید: اگر شایعهسازان و اوباش دست از فساد و فتنه برندارند، به آنها اعلان جنگ بده، سپس آنها را از شهر اخراج کن، و آنها را هرجا یافتی به سختی به قتل برسان.
قرآن مجید در مقابل فتنه و فساد اجتماعی برخورد شدیدی کرده است؛ زیرا زندگی در چنان جامعهای بسیار مشکل است. و لذا برای تحصیل یا حفظ امنیّت جامعه باید هر بهایی را پرداخت. تا آنجا که اسلام به خاطر آن اجازه جنگ با اخلالگران امنیّت اجتماعی را صادر میکند.

1- تفسیر نمونه، ج 17، ص 426.

2- تفسیر نمونه، ج 17، ص 426.

 

فتنه جویان جهانی

متأسّفانه در دنیایی زندگی میکنیم که فتنهگران و فتنه جویان آن کم نیستند، بلکه چرخ زندگی دولتهای استعماری بر محور فتنه و فساد دور میزند. میگویند درزمانهای گذشته شخصی فرماندار شهری بود که نانش را از راه فساد و فتنه تأمین میکرد. از سوی حکومت مرکزی فرمانده لایق جوانی برای نیروی انتظامی آن شهر فرستاده شد. این افسرِ جوانِ بانشاط، با سعی و تلاش شبانه روزی فراوان، تمام فتنهجویان و مفسدان و اراذل و اوباش را دستگیر و روانه زندان کرد، و امنیّت را به جامعه بازگرداند. سپس جهت ارائه گزارش نزد فرماندار شهر رفت.
فرماندار پس از آن که گزارش او را شنید، به جای تقدیر و تشکّر و قدردانی از زحمات او گفت: کار بسیار بدی کردی! اگر مردم در امنیّت باشند و نزاع و درگیری و اختلاف نداشته باشند به سراغ ما نمیآیند، و در نتیجه درآمدی نخواهیم داشت! آری برخی فتنهجویان نان فتنهگری خود را میخورند، به عنوان مثال در رسانههای جمعی خود که تمام جهان را فرا گرفته از ایرانِ طرفدارِ صلح و خواهان روابط مسالمتآمیز باهمسایگان، هیولایی درست میکنند کهقصد اشغال کشورهای همسایه را دارد، تا بتوانند سلاحهای گرانقیمت خود را به کشورهای همسایه ایران بفروشند.
مسلمانان باید بیدار باشند. و فتنهجویان و فتنهگران را بشناسند، و آنها را از صف دوستان خود خارج کنند، و با دوستان و کشورهای اسلامی متّحد شوند، و توطئه فتنهگران را خنثی سازند.

 

صلح در اسلام

از نظر اسلام اصل و اساس بر صلح، و جنگ بر خلاف اصل و یک استثنا است.
زیرا جنگ خسارات و ضایعات جبرانناپذیری دارد، که آثار آن گاه تا صد سال ادامه دارد. ما صلح را به حالتی تشبیه میکنیم که راننده دقیق و منضبطی در حال سلامتی و روی حساب و کتاب رانندگی میکند و صحیح و سالم به مقصد میرسد، امّا حالت جنگ همانند یک تصادف شدید است که دست و پای راننده شکسته، چشمش پاره شده، دندانهایش ریخته، و بدنش کوفته شده، به گونهای که گاه آثار آن چهل پنجاه سال همراه او خواهد بود، مخصوصاً در عصر و زمان ما که ضایعات آن بسیار شدیدتر است.
طبق آنچه در تاریخ آمده در تمامی جنگهای اسلامی زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کشتهها به هزار نفر نمیرسد، امّا از جنگ جهانی اوّل 10 میلیون کشته و 10 میلیون ناقص العضو به جای مانده، و سوغات جنگ جهانی دوّم 30 میلیون کشته و 30 میلیون ناقص العضو بوده، و اگر خدای ناکرده جنگ جهانی سوم رخ دهد آمار تلفات از صد میلیون خواهد گذشت! آری جنگ بلای عجیبی است، و ضایعات جبرانناپذیری دارد.
آنها که مکرّر ملّتها را تهدید به جنگ میکنند بسیار نادانند. نگاهی به کشور جنگزده عراق بیندازید، همه چیز به هم ریخته است، نه امنیّت نه آب آشامیدنی به مقدار لازم، نه برق کافی، و هر روز بر آمار کشتهها و مجروحان و ناقصالعضوهای آنان اضافه میشود. به همین دلیل اسلام به شدّت با جنگ مخالف و طرفدار صلح است، و تا زمانی که جنگ بر ما مسلمانان تحمیل نشود پایبند به صلح هستیم، امّا اگر متجاوزی جنگ را بر ما تحمیل کند کوتاه نمیآییم و مردانه میجنگیم.

 

صلح در قرآن

آیات متعدّدی از قرآن مجید در مورد صلح سخن میگوید، و خداوند متعال در این آیات، تابلوی زیبایی از صلح به تصویر کشیده است. به برخی از این آیات توجّه فرمایید:
1- در آیه شریه 61 سوره انفال میفرماید:
«وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»؛ و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی، و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست».
عرب به صلح «سلم» و «سلام» میگوید، و لذا در قرآن مجید- جز یک مورد- از صلح به واژههای مذکور تعبیر شده است. ضمناً شاید معنای «وتوکل علی اللّه ...» این باشد که در عین پذیرش صلح و زمین نهادن سلاح، توکّل بر خدا نموده، و هوش و حواست را جمع کن، تا مبادا آتشبس دشمن تلهای برای غافلگیر کردن تو باشد، و بدین وسیله بر تو غالب و پیروز گردد. پس در عین حال که صلح دشمن را میپذیری، مواظب توطئههای او نیز باش.
2- در آیه 35 سوره محمّد میخوانیم:
«فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَأَنْتُمْ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَلَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ»؛ پس هرگز سست نشوید و (از دشمنان) صلح (ذلّتبار) نطلبید در حالی که شما برترید، و خداوند با شماست و هرگز از (ثواب) اعمالتان نمیکاهد».
در مورد جمله: «وَتَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ» دو تفسیر وجود دارد:
الف) هنگامی که در آستانه پیروزی هستید به دعوت صلح دشمن پاسخ ندهید، همان کاری که سپاهیان نادان حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین کردند. زمانی که سردار قهرمان لشکر ایمان، مالک اشتر، تا نزدیکی چادر فرماندهی سپاه ظلمت و تاریکی پیش رفته بود، و چیزی نمانده بود که بساط کفر و نفاق معاویه را بر هم ریزد، آن منافقان ریاکار، قرآنها را بر سر نیزه کرده و تقاضای صلح نمودند. عدّهای از سپاهیان نادان حضرت علی علیه السلام بر گرد حضرتش جمع شده و از او خواستند که جنگ را متوقّف کرده، و با معاویه که قرآن را سپر قرار داده صلح کند. حضرت به آنها گوشزد کرد که این صلح، دروغین و از موضع ضعف است و اکنون موقع صلح نیست، امّا آنها اصرار خود را تا آنجا پیش بردند که اگر مالک دست از جنگ  برنمیداشت جان حضرت در معرض خطر قرار میگرفت. حضرت پیکی به سراغ مالک فرستاد که اگر مایلی مولایت را بار دیگر زنده ببینی هم اینک دست از جنگ بکش و باز گرد ... خلاصه این که طبق این تفسیر، زمانی که در آستانه پیروزی هستید پیشنهاد صلح دشمن را نپذیرید.
ب) تفسیر دوم این که در نبرد با دشمن سست نشوید، امّا اگر دشمن در لحظات عادی جنگ (نه در آستانه پیروزی) آماده صلح شد صلح را بپذیرید.
3- خداوند متعال در آیه 94 سوره نساء میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که در راه خدا (و برای جهاد) سفر میکنید، تحقیق کنید؛ و به خاطر این که متاع ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام میکند نگویید: «مسلمان نیستی» زیرا غنیمتهای فراوانی (برای شما) نزد خداست».
مفسّران در شأن نزول این آیه گفتهاند: پیامبر صلی الله علیه و آله جمعی از مسلمانان را به سریّهای (1) فرستاد. لشکریان اسلام به فرمان پیامبر به سوی مقصد حرکت نمودند.
در بین راه چوپانی را مشاهده کردند که همراه گله گوسفندانش به سوی آنها میآمد.
هنگامی که به لشکر اسلام رسید سلام کرد و شهادتین را بر زبان جاری ساخت. یکی از مسلمانانِ دنیاپرست شمشیرش را از غلاف کشید و آن تازه مسلمان را کشت، و اموال و گوسفندانش را به غنیمت گرفت!(2) آیه شریفه فوق نازل شد که:

1- سریّه به جنگهایی گفته میشود که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در آن حضور نداشت.

2- تفسیر اثنی عشری، ج 2، ص 542.


چرا به کسی که ندای صلح میدهد پاسخ مثبت نمیدهید، و برای تصاحب اموالش او را میکشید؟ شما موظّفید ندای صلح هر انسانی را بپذیرید.
4- آیه شریفه 25 سوره یونس از دیگر آیاتی است که در مورد صلح سخن میگوید. به این آیه توجّه فرمایید:
«وَاللَّهُ یَدْعُوا إِلَی دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»؛ و خداوند به سرای صلح و آرامش دعوت میکند؛ و هر کس را بخواهد (و شایسته ببیند)، به راه راست هدایت مینماید».
مرحوم طبرسی در مجمع البیان برای دارالسلام دو تفسیر نقل کرده است:
الف) دارالسلام به معنای بهشت است، زیرا در آنجا جز صلح و صفا و آشتی و محبّت چیز دیگری نیست. در آنجا نه حسدی، نه کینهای، نه چشم و همچشمی، نه رقابتی، نه دروغ و تهمتی، نه دشنام و غیبتی، و نه صفات رذیله دیگر وجود دارد، بلکه تحیّت آنها سلام است، و لهذا دارالسلام نامیده شده است.
ب) دارالسلام در مورد دنیاست؛ خداوند به شهر و کشور و دنیایی دعوت میکند که فقط در آن صلح و سلام باشد.
اساساً اسلام را به آن جهت اسلام گفتهاند که حالت تسلیم و صلح و صفا دارد.
سلامی هم که مسلمانان به یکدیگر میکنند پیام صلح و دوستی است.(1)
امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی میبیند که جنگ در آن شرایط خاص نتیجهای جز خونریزی ندارد، و دشمن از یک سو سران قبایل را خریده و از سوی دیگر کیسههای زر چشم برخی از فرماندهان را کور کرده، و به معاویه نامه نوشتهاند که حاضریم امام حسن علیه السلام را دست بسته تحویل تو دهیم، چارهای جز صلح نمیبیند.
آری همان کسانی که نسبت به علی علیه السلام بیوفایی کردند، به امام حسن علیه السلام هم پشت کرده، و در مقابل امام حسین علیه السلام شمشیر کشیدند.

1- مجمع البیان، ج 5، ص 177.


مرحوم علّامه مجلسی رحمه الله علّت صلح را از زبان امام حسن علیه السلام چنین بیان میکند:
«فَتَرَکْتُهُ لِصَلاحِ الْامَّةِ وَحِقْنِ دِمائِها ؛ صلح من با معاویه فقط به خاطر حفظ خون مسلمانان بود».(1)
هر چند پس از برقراری صلح زخم زبانها به امام زدند، و حتّی نامردی مردمی که امام را مجبور به صلح نمودند به اشکال مختلف به امام اعتراض میکردند، و لذا امام مجتبی علیه السلام سالهای دردناکی را پشت سر گذاشت، ولی صلح آن حضرت اثر عمیقی در مردم گذاشت، و زمینهساز نهضت عاشورا و قیامهای پس از آن شد، و سرانجام منتهی به سقوط حکومت بنیامیّه گردید.

 

رحمت اسلامی در میدان نبرد

امام صادق علیه السلام میفرماید: هنگامی که رسول مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله تصمیم میگرفت سربازان اسلام را به سوی میدان جنگ روانه کند، آنها را فرا میخواند، و نکات زیر را به آنها گوشزد مینمود، و اگر سربازی از آن تخلّف میکرد مورد مؤاخذه قرار میگرفت:
«سیرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَفی سَبیلِ اللَّهِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ 
؛ به سوی میدانهای جنگ حرکت کنید، امّا نه از سرِ هوا و هوس، بلکه با نام و یاد خدا و برای رضای او، و با نیّتی پاک و خالی از هر گونه انگیزه غیر خدایی، و بر طبق برنامههای اسلامی (که شرح آن میآید) عمل کنید».
«لاتَغُلُّوا؛ در جنگ هرگز خیانت نکنید».
این که: منظور از این جمله چیست؟ سه احتمال وجود دارد:

1- بحارالانوار، ج 44، ص 30.

 

1- در تقسیم غنیمتهای جنگی خیانت نکنید؛ همان گونه که در برخی از آیات 
قرآن به این مطلب اشاره شده که: آنچه مربوط به حکومت و رهبری است جدا شود، و آنچه مربوط به رزمندگان است در میان آنها تقسیم گردد،(1) و هر کس به آنچه حقّ اوست برسد، و در غنیمت خیانت نشود.
2- رزمندگان اسلام گذشته از غنائم جنگی، در سایر امور هم به یکدیگر خیانت نکنند.
3- رزمندگان نه تنها نسبت به همرزمان خویش، بلکه نسبت به دشمنانشان هم خیانت نکنند، و با آنها جوانمردانه بجنگند.
«وَلاتُمَثلوا
» پس از این که دشمن را از پای درآوردید، بر پیکر بی جان او هجوم نبرید، و آن را مُثله (قطعه قطعه) نکنید.
در برخی از روایات به نقل از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمده است که حتّی اگر سگ درندهای به شما حمله کرد، و آن را از پای درآوردید، پس از کشتنش حق قطعه قطعه نمودن پیکرش را ندارید.(2)
«وَلاتَغْدِرُوا» اهل مکر و فریب و غدر و پیمانشکنی نباشید. اگر با دشمن از در صلح وارد شدید، و با او پیمان آتشبس امضا کردید، عهد و پیمانتان را محترم بشمرید، و آن را زیر پا ننهید. مسلمان کسی است که حتّی نسبت به عهد و پیمانی که با دشمنانش میبندد وفادار باشد؛ بدین جهت حضرت علی علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر خطاب به آن فرمانده شجاع میفرماید:
 

1- سوره انفال، آیه 41.

2- بحارالانوار، ج 42، ص 246 و 257.


«اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید، یا او را در پناه خود امان دادی، به عهد خود وفادار باش، و در آنچه بر عهده گرفتی امانتدار باش، و جان خود را بر سر پیمانت بگذار، زیرا هیچ یک از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست، که همه مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در آن اتّفاق نظر دارند».(1)
«وَلا تَقْتُلُوا شَیْخاً فانِیاً وَلا صَبِیّاً وَلا امْرَأَةً؛ به افراد ضعیف و ناتوان، که دخالتی در جنگ ندارند، حمله نکنید، و پیرمردهای ناتوان و بچّهها و زنها را به قتل نرسانید».
«وَلا تَقْطَعُوا شَجَراً الَّا انْ تَضْطَرُّوا الَیْها و درختان را جز در حال ناچاری قطع نکنید».
انسان با مطالعه این قوانین متعالی و دستورات حساب شده و مترقّی، به عظمت اسلام و گستره رحمت اسلامی در کانون خشونت، پی میبرد، به گونهای که حتّی شامل درختان نیز میگردد؛ لهذا پیامبر رحمة للعالمین به سربازان خویش دستور میدهد که هیچ درختی را در هنگام جنگ و نبرد قطع نکنند، و به محیط زیست احترام بگذارند؛ مگر این که درخت یا درختانی مانع پیشروی سربازان اسلام و لشکریان قرآن باشد، که در این صورت قطع آن از باب ضرورت- و البتّه به مقداری که ضرورت اقتضا میکند- مانعی ندارد.
دستورات بعدی حضرت رسول صلی الله علیه و آله نشانگر اوج رأفت و رحمت در میدان جنگ و نبرد است، توجّه بفرمایید:
«وَایُّما رَجُلٍ مِنْ ادْنَی الْمُسْلِمینَ اوْ افْضَلِهِمْ نَظَرَ الی احَدٍ مِنَ الْمُشْرِکینَ فَهُوَ جارٍ حَتَّی یَسْمَع کَلامَ اللَّهِ، فَانْ تَبِعَکُمْ فَاخُوکُمْ فِی الدّینِ وَانْ ابی فَابْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ 
؛ هرگاه یکی از لشکریان اسلام، چه برترین مقام باشد و یا پایینترین سرباز، به یکی از دشمنان پناه داد»(2) آن شخص در امان است؛

1- نهج البلاغه، نامه 53.

2- وسائل الشیعه، ج 11، ص 43.


باید او را به پشت جبهه منتقل کنند، و با صبر و حوصله و زبان خوش و سعه صدر، معارف اسلام و دستورات و احکام اسلامی را برایش بیان کنند، اگر اسلام را پذیرفت و به سلک مسلمانان وارد شد، او هم مسلمانی است همانند شما، و از تمام حقوق مسلمانان برخوردار خواهد شد. و اگر اسلام را نپذیرفت، یا مهلتی برای تفکّر پیرامون دستورات اسلامی خواست، باید او را صحیح و سالم به کشورش بازگردانید، و به هیچ عنوان حق ندارید او را اذیّت و آزار کنید.
البتّه انجام این دستورات کار سهل و آسانی نیست، و سینهای گشاده و ایمانی قوی میطلبد. بدین جهت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پایان سخنرانی به سربازانش دستور میدهد که برای انجام این دستورات- که بیانگر اوج رأفت و رحمت اسلامی است- از خداوند بزرگ و قادر، تقاضای یاری و کمک نمایند.
آیا دنیایی که دم از رعایت حقوق بشر میزند، و شعارهای بشردوستانهاش گوش جهانیان را کرد کرده، هیچ یک از امور فوق را در میدان جنگ رعایت میکند؟ در جنگ اسرائیل و فلسطین، نه تنها این امور رعایت نمیشود، بلکه این جنایتکاران بیرحم و سنگدل، خانههای مردم فلسطین را ویران، بیمارستانهای آنها را بر سر بیمارانش خراب، و مزارع آنها را به آتش کشیده، و درختان را نابود کرده، و بر کوچک و بزرگ، پیر و جوان رحم نمیکنند؛ و در عین حال، مدّعیان حقوق بشر از آنها دفاع، و ما را متّهم به خشونت و جنگطلبی میکنند

Share