سير از مفهوم حصولي به مشهود حضوري

14- آنچه عزيران بايد مستحضر باشند اين است که گرچه حوزة برهان عقلي، علم حصولي است و نه حضوري، و ادراک مفهوم يک عمل ذهني است و نه مصداق عيني، و کلي است و نه شخصي، و غايب است و نه حاضر و ...، بر خلاف شهود عرفاني - که حوزة آن حضور و شهود و ارتباط با مصداق عيني حقايق است- ليکن قلمرو تأثير برهان عقلي بسيار وسيع است، به طوري که مهم ترين عامل رفع نياز در گفتمان هاي علمي و محاوره هاي فکري، همانا دليل عقلي است، و لذا نپرداختن به برهان عقلي زمينة گستردگي تقليد اجباري را در همة شئون اجتماعي فراهم مي کند. پس سخن اين نيست که عقل را در فهم حقايق تعطيل کنيم تا تقليد و سطحي نگري در معارف جايگزين آن شود، بلکه سخن در آن است که متوجه باشيم آنچه عقل از آن خبر مي دهد با قلب ديدني است، پس از ديدن آن غفلت نکنيم که ضرر بزرگي کرده ايم، زيرا که «وَحي معصوم و شهود سالم عارف مانند شنا در بحر عين است و برهان عقلي، شتاب در سراب ذهن».[1] گفت:

گوشم شنيد قصة محبوب و مست شد
کو قسم چشم، ديدنِ محبوبم آرزوست

و به عبارت ديگر؛

بحث عقلي گر درّ و مرجان بود
آن دگر باشد که بحث جان بود

اگر عقل را در فرهنگي که اهل بيت پيامبر(علیهم السلام) مطرح مي کنند درست سير دهيم ديگر به جاي اين که خدا را علت، و عالَم را معلول بدانيم و يک نحوه دوگانگي بين خدا و مخلوقات در ذهن داشته باشيم، سراسر نظامِ آفرينش را آينة اسماي حسناي معروف ازلي و محبوب ابدي خواهيم ديد و سخن امام الموحدين(علیه السلام) برايمان معني پيدا مي کند که مي فرمايد: «ما کُنْتُ اَعْبُد رَباً لَمْ اَرَهُ»[2] من آن نيستم که پروردگاري را عبادت کنم که نمي بينم. در فرهنگ علوي، معقولِ ذهني، مشهودِ عيني مي شود و حکمت برهاني به شهود عرفاني مي رسد و براي عارف متخلق، تمام مفهوم هاي حصولي، مشهود حضوري مي گردد و شاهد جمال سرمدي خدايي خواهد بود که مرآت همة اشياء است، و در اين حال ديگر هيچ چيز براي چنين عارفي غايب نيست.

------------------------------------------------

[1] - شمس الوحي تبريزي، آيت الله جوادي آملي، ص 30.

[2] - «کافي»، ج 1، ص 98.

Share