نمونه اي از رؤيت حق

حضرت صادق(علیه السلام) جهت توجه به موضوع فوق و اين که اولاً: قلب انسان کاملاً با خدا آشنا است و خداوند در نزديک ترين شرايط به انسان است. ثانياً: مي تواند با خدا روبه رو شود، ما را متوجه نکته اي مي کنند که خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است که: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»،[1] و هنگامى كه بر كشتى سوار مى شوند خدا را با تمام خلوص مى خوانند و چون آن ها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، در همان حال شرك مى ورزند. بعد از طرح اين آيه حضرت فرمودند: آن وقت که فرد در دريا اميد به هيچ چيز ندارد و به قدرتي لايزال متوسل مي شود «فَذَلِكَ الشَّيْ ءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ»،[2] آن قدرت لايزال که در آن حالت، آن فرد بدان متوسل مي شود همان خدايي است که قادر بر نجات است، در آن موقعي که هيچ نجات دهنده اي براي او نيست، و او فرياد رس است، در شرايطي که هيچ فريادرسي را در منظر خود نمي يابد.

حديث مذکور؛ از بهترين نکته ها براي خدا یابی است. چون اولاً: ما را متوجه خدايي مي کند که مافوق خداي مفهومي است و در آن شرايط خاص او را روبه روي خود مي يابيم، يعني همان خدايي که از طريق قلب بايد با آن مرتبط شد. ثانياً: اين خدا را انسان در وجود خود مي شناسد و احتياج نيست با کتاب و درس و مدرسه وجود او را براي خود اثبات کند. ثالثاً: و از همه مهم تر اين که کافي است حجاب هايي که خود را براي ما نجات دهنده و فريادرس مي نمايانند کنار رود، يک مرتبه قلب ما خود را با آن خدا روبه رو مي بيند. به همين جهت حضرت مي فرمايند: او خداي قادر بر نجات است آن موقعي که هيچ نجات دهنده اي نيست، «حَيثُ لا منجي». وقتي در منظر جان انسان مشخص شود که هيچ نجات دهنده اي نيست و همة آنچه ما به عنوان نجات دهنده به صورت وَهمي و دروغين به آن ها دل بسته بوديم، از منظر قلب کنار رفته اند، و وقتي روشن شود همه آنچه ما به عنوان فريادرسِ خود به آن ها دل بسته بوديم، از صحنة جان رخت بربسته اند، خداوند در عمق جان ما به عنوان فريادرس ظاهر مي گردد و ما با او روبه رو مي شويم.

چنانچه ملاحظه مي فرماييد اين حديث شريف جايگاه دستورات دين و معارف حقة الهي را نيز روشن مي نمايد که چرا دائماً ما را متوجه مي کنند که نظرمان به خدا باشد و براي هيچ چيز به نحو استقلالي، تأثيري قائل نشويم. زيرا در آن صورت آن خدايي که از هر  چيز به ما نزديک تر است و در منظر جان ما حيّ و حاضر است، گم مي شود.

بنده اميدوارم عزيزان از اين به بعد در نظر به عبادات و روايات و قرآن هدفشان اين باشد که در همة اين موارد بخواهند خدا را بيابند و با خدا مرتبط باشند و با نور الهي به امور زندگيِ فردي و اجتماعي وارد شوند. به همين جهت خداوند به ما دستور مي دهد؛

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»،[3]

اى كسانى كه ايمان آورده ايد مواظب باشید اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند و هر كس چنين كند از زيانكاران است.

اين دستور حضرت پروردگار يک دستورالعمل کامل در همة امور ما مي باشد که هيچ پديده اي در زندگي، حجاب بين قلب ما و پروردگارمان نگردد، پروردگاري که از همه چيز به ما نزديک تر است و به نحو حضوري مي توانيم با او روبه رو باشيم و در حوادث خطرناک اين مسئله براي همة ما پيش آمده است. حال آيا هم اکنون همة ما در معرض آن چنان حوادث خطرناک نيستيم تا هميشه در آن حضور باشيم؟ خداوند در همين راستا با حالتي مشفقانه اين موضوع را با ما در ميان مي گذارد که؛

«هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ»[4]

او كسى است كه شما را در خشكى و دريا سير مي دهد چون در كشتي  قرار گيرند و باد آنان را ببر د و ايشان بدان شاد شوند، بناگاه بادى سخت بر آن ها وزد و موج از هر طرف آن ها را فرا گيرد و يقين كنند كه در محاصره افتاده اند، در آن حال خدا را با تمام خلوص مى خوانند، كه اگر ما را از اين ورطه برهانى قطعا از سپاسگزاران خواهيم شد.

در آية فوق خداوند خصوصيات فطري انسان را مطرح مي کند که وقتي در شرايط خطر قرار گيرد مثل گرفتاري در وسط دريا که امکان اميدواري به هيچ چيز جز خدا برايش نمانده، خدا را مي خواند و خالصانه و عارفانه هم مي خواند و بنا را هم بر اين مي گذارد که وقتي به خشکي برگشت هميشه خدا را در منظر خود داشته باشد و در هر نعمتي منعِم را بنگرد. ولي؛

«فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنفُسِكُم مَّتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَينَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»،[5]

پس چون خداوند آنان را نجات داد، همان ها در زمين و در شرايط اَمن، سركشى را ادامه مي دهند، اى مردم سركشى شما فقط به زيان خود شماست،  شما بهره زندگى دنيا را مى طلبيد، سپس بازگشت  شما به سوى ما خواهد بود پس شما را از آنچه انجام مى داديد باخبر خواهيم كرد.

مي فرمايد: درست است در آن شرايطي که همة حجاب ها بين انسان و پروردگارش عقب مي رود او خالصانه و عارفانه خدا را مي خواند، تصميم مي گيرد براي هميشه خدا را در منظر داشته باشد، ولي وقتي خداوند او را از آن خطر رهانيد و باز با وسايل و اسباب هاي زندگي روبه رو شد، آن ها را به نحو استقلالي منشأ اثر مي داند و جداي از توجه به خدا در زندگي زميني، از عبوديت پروردگار سر باز مي زند، در حالي که در قيامت و در رويارويي با پروردگار در ضرر بزرگي قرار مي گيرد و از حاصل چنين روي برگرداندني با خبر مي شود. و سپس در آية بعد علت اين غفلت بزرگ را که به جهت هدف قرار دادن زندگي دنيايي است، مطرح مي کند و حقيقت زندگي دنيايي را توصيف مي فرمايد که؛

«إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَآ أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[6]

در حقيقت مثل زندگى دنيا مانند آبى است كه آن را از آسمان فرو ريختيم، پس گياهان زمين از آنچه مردم و دام ها مى خورند با آن آب درآميخت تا آنگاه كه زمين زينت و زيبايي هاي خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند كه آنان بر آن قدرت دارند، شبى يا روزى فرمان ما آمد و آن را چنان درو كرديم كه گويى ديروز وجود نداشته است، اين گونه نشانه هاى خود را براى مردمى كه انديشه مى كنند به روشنى بيان مى كنيم.

آري وقتي زندگي دنيايي همچون آبي است که گياهاني را مي پروراند که مردم و حيوانات از آن مي خورند و سپس خشک و زرد مي شود، همان طور که کل زمين چنين مي شود، به طوري که گويا محل سکونتي نبوده، چه جاي اين همه توجه به آن، که موجب حجاب بين ما و پروردگارمان شود. پس هم اکنون قصة ما قصة همان کسي است که در ميان دريا در محاصرة موج ها و طوفان ها است و با داشتن خانه و فرزند امکان درهم کوبيده شدن آن ها هست، و لذا بايد ماوراء اين حجاب ها متوجه خدا بود، آن هم خدايي که نزديک ترين حقيقتِ روبه روي قلب ما است و اگر قلب خود را در اختيار او قرار دهيم بهترين تدبيرها را إعمال مي فرمايد و بهترين پاداش ها را که همان بندگي اوست به ما مرحمت مي کند.

----------------------------------------------------------

[1] - سوره عنکبوت، آيه 65.

[2] - قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ(علیه السلام) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِي عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَيَّ الْمُجَادِلُونَ وَ حَيَّرُونِي فَقَالَ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَةً قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيْثُ لَا سَفِينَةَ تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَةَ تُغْنِيكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيْئاً مِنَ الْأَشْيَاءِ قَادِرٌ عَلَى ْ يُخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ(علیه السلام) فَذَلِكَ الشَّيْ‏ءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ. «معاني الأخبار»، ص 4- «توحيد صدوق»، ص 231. «بحار الانوار»، ج 3، ص 41.

[3] - سوره منافقون، آيه 9.

[4] - سوره يونس، آيه 22.

[5] - سوره يونس، آيه 23.

[6] - سوره يونس، آيه 24.

Share