7: زمان قیامت

7: زمان قیامت

 

اشاره

آیه شریفه 187 سوره اعراف هفتمین پرسش و پاسخ قرآن است، که پیرامون زمان شروع قیامت سخن میگوید. به این آیه توجّه کنید:
«یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی لَایُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لَاتَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَایَعْلَمُونَ»؛ از تو درباره زمان رستاخیز سؤال میکنند، کی فرا میرسد؟ بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و جز او (نمیتواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (و آن حتّی) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پراهمیّت) است؛ و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمیآید» (باز) از تو سؤال میکنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن باخبری؛ بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند».

 

تکرار این سؤال و هدف از آن

سؤال از «زمان وقوع قیامت» سه بار در قرآن مجید تکرار شده است؛ دو بار در آیه مورد بحث، و یک بار در آیه شریفه 42 سوره نازعات. و از این تکرار، استفاده میشود که مردم از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد این مسأله زیاد سؤال میکردند. ولی هدف سؤال کنندگان چه بوده است؟ آیا واقعاً به دنبال فهم مطلبی بوده، و قصد داشتند چیزی به معلومات خود بیفزایند، یا هدف آنها اغراض فاسد و ناشایستی بوده است؟ از شأن نزول آیه مورد بحث استفاده میشود که گزینه دوّم صحیح است. به شأن نزول آیه توجّه فرمایید تا مطلب روشن شود:

 

شأن نزول

اشاره

جمعی از مشرکان عرب (عاص بن وائل، نضر بن حارث و عقبة ابن ابی معیط) برای دستیابی به روشهای جدید مبارزه با پیامبر اسلام به ملاقات علما و دانشمندان شهر نجران، که در نزدیکی مکّه قرار داشت، رفته و از آنها پرسیدند: «چه کنیم که پیامبر اسلام را در میان پیروانش بیاعتبار سازیم؟ لطفاً سؤالات سخت و مشکلی برای ما طرح کنید تا از او بپرسیم و نتواند جواب دهد و بدین وسیله ضایع گردد!».
آنها در جواب گفتند: «یکی از پیچیدهترین مسائل، زمان شروع قیامت است.
شما میتوانید با طرح این سؤال به مقصود خود برسید؛ زیرا اگر مدّعی شود که زمان آن را میداند دروغگوست؛ چرا که خداوند هیچ فرشته مقرّب، و پیامبری را از آن آگاه نکرده است». آنها بازگشتند و با طرح این سؤال قصد ضایع کردن پیامبر اسلام را داشتند. اینجا بود که آیه شریفه فوق نازل شد، و پاسخ داد که زمان شروع قیامت از اموری است که جز خداوند هیچ کس، حتّی پیامبر اسلام، از آن آگاهی ندارد.(1)
دو نکته در این آیه شریفه قابل توجّه و تأمّل است:

1- البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 622، ح 4119.

 

1- قیامت سنگین و پر اضطراب است

نکته اوّل این که قیامت امر سادهای نیست، بلکه امری سنگین و پراضطراب است. همه چیز در آستانه آغاز قیامت بر هم میریزد. حتّی کوههای سنگین سر به فلک کشیده با تمام عظمتی که دارند از جا کنده شده و آن قدر در فضا به هم میخورند که تبدیل به گرد و غبار میشوند. دریاها آتش میگیرد. زلزلههای شدید همه چیز را به هم ریخته، و همه جا را زیر و رو میکند. همه از وحشت میمیرند، و بدینسان دنیا به پایان میرسد.

 

2- قیامت ناگهانی است

آغاز قیامت تدریجی نیست، بلکه به طور ناگهانی و بدون خبر قبلی اتّفاق میافتد. قیامت را میتوان به زلزلهای تشبیه کرد که ناگهان رخ میدهد و جان هزاران انسان را میگیرد. زلزله بم 15 دقیقه یعنی 12 ثانیه طول کشید، امّا در این مدّت کوتاه جان دهها هزار انسان را گرفت، و هزاران ساختمان و بنای کهن، که بعضاً بیش از صد سال از عمر آن میگذشت، را ویران کرد، به گونهای که پس از زلزله انسان باور نمیکرد زمانی در آن مکان حیات و زندگانی جریان داشته است!

 

پیام آیه: آماده باش

پیام آیه شریفه به همه مخاطبانش این است که 
اوّلًا: از چیزهایی که نفعی برای شما ندارد سؤال نکنید.
ثانیاً: همواره آماده مرگ باشید. چرا که اگر قیامت آغاز شود به هیچ وجه به انسان مهلت انجام کاری نمیدهد. اکنون که فرصت داری به اعمالت رسیدگی کن، از گناهان توبه نما، با اعمال صالح گذشته را جبران کن، اگر حقّی از مردم به گردن داری  آن را به صاحبانش رسانیده، و از آنان حلالیّت بطلب، حقوق شرعیّهات را بپرداز، نماز و روزههای قضایت را بجا آور، اگر کفّاره و نذر و عهدی بر ذمّه داری در انجام آن کوتاهی مکن. آری زمان زلزله مشخّص نیست، و هنگامی که شروع شود هیچ فرصتی به تو نمیدهد. پس قبل از آغاز زلزله خانهات را با اصول فنّی بساز، و آن را مقاومسازی کن، تا هر زمان زلزله آمد در امن و امان باشی!

 

فلسفه نامعلوم بودن زمان قیامت

سوال: بعضی میپرسند: چرا بعضی از امور مجهول و نامشخّص است؟ چرا زمان آغاز قیامت نامعلوم و پنهان است؟ فلسفه این مطلب چیست؟
پاسخ: اگر آغاز قیامت معلوم و مشخّص باشد مردم دچار غفلت میشوند، امّا اگر نامعلوم باشد و مردم هر لحظه در انتظار قیامت باشند، گرفتار غفلت نمیشوند.
همانگونه که پایان عمر انسانها نامعلوم است، و هیچ کس از لحظه مرگش خبر ندارد، و این باعث میشود انسان دچار غفلت نگردد.
خوانندگان محترم! حقیقتاً مرگ خبر نمیکند، و ناگهان گریبانگیر انسان میشود.
سکتههای قلبی و مغزی که امروزه فراون شده گواه این مطلب است. سکته اختصاص به کسانی که ناراحتی قلبی یا مغزی دارند ندارد، بلکه گاه انسانهای سالم بدون سابقه بیماری قلبی و مغزی را نیز غافلگیر میکند. لذا انسان هر لحظه باید آماده مرگ باشد، و خود را برای این سفر آماده سازد.
انسانها از لحظه مرگشان خبر ندارند و با این حال این قدر گناه و معصیت و جنایت میکنند، اگر نسبت به آن مطّلع بودند و مثلًا میدانستند که بیست سال دیگر خواهند مرد چه جنایات و معاصی و گناهانی مرتکب میشدند؟ برای این که دچار غفلت نشویم باید نامه اعمال خود را پاک نگه داریم، و هر چه زودتر از گناهان و خطاهای خود توبه کرده، و بار گناهان خود را سبک کنیم.


آیه 42 سوره نازعات 
همانگونه که گذشت سؤال از «زمان آغاز قیامت» در سه جای قرآن آمده است.
دو مورد آن در آیه 187 سوره اعراف آمده که بحث آن گذشت، و مورد دیگر، آیه 42 سوره نازعات است، که توجّه شما را به آن جلب میکنیم:
«یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا* فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْرَاهَا* إِلَی رَبِّکَ مُنتَهَاهَا»؛ و از تو درباره قیامت میپرسند که در چه زمانی واقع میشود؟ تو را با یادآوری این سخن چه کار؟! نهایت آن به سوی پروردگار توست. (و هیچ کس جز خدا از زمانش آگاه نیست)».

 

پرسش دو گونه است

پرسشهای مردم بر دو گونه است: 1- به قصد یادگیری 2- به منظور لجبازی. گاه سؤال در مورد اصل جهان پس از مرگ است، و این که این انسان پس از مردن و خاک شدن چگونه دوباره زنده میشود؟ مانند داستان عربی که استخوان پوسیدهای را به دست گرفت، و خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسید، و استخوان را در محضر آن حضرت پودر کرد و بر زمین ریخت، سپس پرسید: چه کسی (و چگونه) این استخوان پوسیده پودر شده را دوباره تبدیل به انسان میکند؟ خداوند در جوابش فرمود: همان کسی که انسان را از عدم به وجود آورد، و قبل از خلقتش او را از گِل آفرید، قادر خواهد بود دوباره او را بیافریند.(1) چنین سؤالی به قصد یادگیری است، و لذا آن عرب پس از شنیدن جواب محکم و منطقی خداوند، آن را پذیرفت و بازگشت.

1- سوره یس، آیات 79 و 78.


امّا گاه هدف از سؤال لجبازی است، مانند سؤال از آغاز قیامت. چرا که این سؤال نه تنها هیچ نفعی برای انسان ندارد، بلکه اگر پاسخ آن گفته شود به ضرر اوست. لذا باید چنین سؤالاتی را ترک کرد، و در مورد اعمال و کارهایی پرسید که باعث نجات انسان در روز قیامت میشود، از کارهایی بپرسیم که ما را از جهنّم دور و به بهشت رهنمون میشود.(1) از اموری سؤال کنیم که موجب میشود در آخرت نامه اعمالمان را به دست راستمان داده، و روسفید شویم. آری سؤالی بپرسیم که فایدهای برای ما داشته باشد و لجبازی نکنیم. مثل کسانی که از زمان ظهور حضرت مهد (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) که جز خداوند کسی از آن اطّلاع ندارد میپرسند. تو آماده و منتظر باش، یعنی کاری کن که جزء یاران و سربازان آن حضرت باشی، با زمان ظهورش کاری نداشته باش.

 

اموری که فقط خدا از آن آگاه است

آیه شریفه 34 سوره لقمان، علم و آگاهی در مورد پنج چیز را مختص خدا میداند. به این آیه شریفه توجّه کنید:
«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَداً وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»؛ آگاهی از (زمان قیام) قیامت مخصوص خداست، و او باران را نازل میکند، (و از نزول دقیق آن آگاه است) و آنچه را که در رحمها (ی مادران) است میداند، و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست میآورد، و هیچ کس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد؟ خداوند (نسبت به همه این امور) دانا و آگاه است».

1- این نوع سؤال در روایات نیز به چشم میخورد. به عنوان نمونه شخصی خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که عازمیکی از جنگها بود، رسید و زمام مرکب حضرت را گرفت، و عرض کرد: عملی به من تعلیم کن که با آن به بهشت بروم. حضرت فرمود: آنچه را دوست داری مردم در مورد تو انجام دهند تو در مورد آنها انجام بده، و آنچه را دوست نداری در مورد تو بجا آورند، در مورد آنها انجام مده».( میزان الحکمه، ج 2، باب 550، ح 2550)

همان گونه که در آیه فوق آمده، علم به پنج چیز انحصاراً در اختیار خداست: 1- اطّلاع از زمان آغاز قیامت 2- علم به نزول باران 3- آگاهی از جنین درون شکم مادران 4- علم به آنچه انسان در آینده انجام میدهد 5- دانش زمان مرگ.
سؤال: چطور آگاهی از این امور منحصراً در اختیار خداست در حالی که سازمان هواشناسی از زمان نزول باران در مناطق مختلف خبر میدهد، و متخصّصان سونوگرافی با استفاده از دستگاههای مدرن، پسر یا دختر بودن جنین را تشخیص میدهند، و حتّی بعضی از اولیای خدا از زمان مرگشان مطّلع هستند، مثل این که امام حسین علیه السلام مطابق روایاتی که از حضرت رسول صلی الله علیه و آله به وی رسیده بود، میدانست که در سرزمین کربلا به شهادت خواهد رسید. این مطلب با آیه فوق چگونه جمع میشود؟
در پاسخ این سؤال میگوییم: علم و آگاهی بر دو قسم است: 1- علم اجمالی 2- علم تفصیلی. ممکن است انسانها نسبت به برخی از امور پنجگانه اجمالًا اطّلاعاتی داشته باشند، ولی دانش تفصیلی آن فقط در اختیار خداوند است. انسانها پیشبینی میکنند که در فلان نقطه باران میبارد، و در فلان مکان باران نمیبارد، ولی آیا از مقدار بارش باران، تعداد قطرات باران در مناطق مختلف، و دیگر جزئیّات مربوط به آن هم مطّلعند؟ علاوه بر این که در بسیاری از موارد پیشبینیهای سازمان هواشناسی درست از کار درنمیآید.
انسانها ممکن است پیشبینی کنند که فلان جنین پسر است یا دختر، ولی آیا میتوانند تشخیص دهند که زشت است یا زیبا؟ حسود است یا نه؟ ورزشکار خواهد شد یا نه؟ هوش و ذکاوت بالایی دارد یا نه؟ در زندگی خود موفّق خواهد بود یا نه؟ بی شک این جزئیّات که آن را علم تفصیلی مینامیم در اختیار خداست.
ممکن است انسانی بگوید فردا طبق معمول جهت کاسبی به مغازه خواهم رفت. ولی آیا میداند چند نفر به مغازهاش خواهند آمد؟ چند نفر آنها خرید میکنند؟ چه تعداد راضی باز میگردند؟ چقدر درآمد خواهد داشت و چه حوادث دیگری رخ خواهد داد؟ بی شک فقط خداوند از این جزئیّات آگاه است.
در مورد زمان مرگ هم همین طور است، اگر افراد کمی از زمان مرگشان مطّلع شوند، نسبت به جزئیّات آن بیاطّلاع خواهند بود. امام حسین علیه السلام میدانست که در سرزمین کربلا شهید خواهد شد. امّا آیا دقیقاً میدانست محلّ شهادتش کدام نقطه است؟ دقیقاً در چه زمانی به شهادت میرسد؟
شاهد بر آنچه گفته شد حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام است که پس از ذکر آیه آخر سوره لقمان فرمودند:
«فَیَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِی الْأَرْحَامِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَ قَبِیحٍ أَوْ جَمِیلٍ، وَ سَخِیٍّ أَوْ بَخِیلٍ، وَ شَقِیٍّ أَوْ سَعِیدٍ، وَ مَنْ یَکُونُ فِی النَّارِ حَطَباً، أَوْ فِی الْجِنَانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرَافِقاً. فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لَایَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ 
؛ پس خدای سبحان از آنچه در رحمهاست پسر یا دختر، زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی، و آن کسی که هیزم آتش است، و یا در بهشت همسایه و دوست پیامبران است، از همه اینها آگاه است. این است آن علم غیبی که غیر از خدا کسی نمیداند».(1)
نتیجه این که علم خداوند به امور پنجگانهای که در آیه 34 سوره لقمان آمده، علم تفصیلی است، و علم دیگران، علم اجمالی است، بنابراین غیر از خداوند هیچ کس نسبت به آن پنج چیز علم تفصیلی ندارد.

1- نهجالبلاغه، خطبه 128.

 

ضرورت بحث از علم غیب

با توجّه به این که در آیه مورد بحث سخن از پرده برداشتن از یکی از امور غیبی و پنهانی آینده، یعنی زمان آغاز قیامت است. و با عنایت به این که در آیه بعد از آیه مورد بحث، یعنی آیه شریفه 188 سوره اعراف،(1) به طور صریح سخن از علم غیب به میان آمده، و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از خود نفی کرده است، و با توجّه به تبلیغات مسموم وهابیهای سلفی در مورد انکار علم غیب حضرات معصومین علیهم السلام لازم است بحث کوتاهی در مورد این موضوع داشته باشیم.

 

علم غیب چیست؟

«غیب» به معنای امور پنهانی، و «علم غیب» به معنای اطّلاع از امور پنهانی است. علم غیب گاه مربوط به امور پنهانی گذشته است؛ مثل این که با استفاده از علم غیب از احوالات و تاریخ زندگی و حوادث فلان پادشاهی که در تاریخ هیچ چیز در مورد آن ثبت نشده، مطّلع و آگاه شویم.
و گاه مربوط به امور پنهانی زمان حاضر است؛ مثل این که با استفاده از علم غیب از فعّالیّتهای فلان کس که به دور از چشم مردم در خانهاش انجام میدهد، یا از اجناس و کالاهایی که در انبارش ذخیره کرده، آگاه شویم. و گاه مربوط به آینده است؛ مثلًا ده سال دیگر چه حوادثی رخ خواهد داد؟ آیا جنگ جهانی سوم آغاز

1- آیه شریفه مذکور و ترجمه آن به شرح زیر است:
«« قُلْ لَّاأَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلَا ضَرّاً إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛ بگو: من مالک سود و زیان برای خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛( و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی( و زیانی) به من نمیرسید؛ من فقط بیم دهنده و بشارت دهندهام برای گروهی که ایمان میآورند( و آماده پذیرش حقّند)». میگردد؟ آیا حادثه مهم دیگری رخ میدهد؟
نتیجه این که علم غیب، اطّلاع از امور پنهانی گذشته، یا حال، یا آینده است.

 

انبیا و اولیا و علم غیب

اشاره

سؤال: آیا پیامبران و امامان علیهم السلام و اولیای خداوند هم بهرهای از علم غیب داشتهاند، یا این علم و دانش منحصراً در اختیار خداست؟
جواب: آیات قرآن در این زمینه مختلف است؛ گروهی از آیات آن را منحصراً در اختیار خداوند میداند، ولی از گروهی دیگر استفاده میشود که انبیا و اولیا نیز حظّ و بهرهای از آن داشتهاند. ابتدا آیاتی از هر دو گروه تقدیم میشود، سپس در مورد آن قضاوت میکنیم:

 

گروه اوّل: علم غیب در انحصار خداست

1- پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله طبق آنچه در آیه 31 سوره هود آمده علم غیب را از خود نفی میکند. توجّه کنید:
«وَلَا أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَّمِنَ الظَّالِمِینَ»؛ من هرگز به شما نمیگویم خزائن الهی نزد من است؛ و غیب هم نمیدانم؛ (جز آنچه خدا به من بیاموزد) و نمیگویم من فرشتهام؛ و (نیز) نمیگویم کسانی که در نظر شما خوار میآیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد؛ خدا از آنچه در دلهاست آگاهتر است. (اگر آنها را از خود برانم) در این صورت از ستمکاران خواهم بود».
طبق این آیه شریفه پیامبر اسلام علم غیب را از خود نفی کرده است.

2- در آیه شریفه 179 سوره آل عمران علم غیب از همه نفی شده است؛ توجّه فرمایید:
«وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ»؛ و ممکن نبود که خداوند شما را از اسرار غیب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید».
نتیجه این که دو آیه فوق و آیات مشابه دیگر دلالت دارد که علم غیب در انحصار خداست، و هیچ کس دیگر از آن بهرهای ندارد.

 

گروه دوم: دیگران نیز حظّ و بهرهای دارند

براساس گروهی از آیات قرآن مجید برخی از پیامبران گذشته دارای علم غیب بودهاند. اگر پیامبران پیشین دارای علم غیب بودهاند، به طریق اولی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و جانشینان آن حضرت نیز بهرهای از علم غیب داشته اند. به بخشی از این آیات توجّه کنید:
1- طبق آیه شریفه 49 سوره آل عمران، حضرت مسیح علیه السلام مدّعی علم غیب بود.
به این آیه توجّه کنید:
«وَرَسُولًا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِّنْ رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِءُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لَّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُّؤْمِنینَ»؛ و به سوی بنیاسرائیل فرستاده خواهد شد (تا به آنها بگوید:) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام. من از گل، چیزی به شکل پرنده میسازم؛ سپس در آن میدمم و به اذن خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را بهبودی میبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم؛ و به شما خبر میدهم از آنچه میخورید و از آنچه در خانههای خود ذخیره میکنید به یقین در این (مجازات) نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید».
طبق آنچه در آیه شریفه فوق آمده حضرت مسیح معجزاتی در اختیار داشت، یکی از آنها آگاهی از امور پنهانی مردم در عصر خود حضرت بود. او میتوانست به آنها خبر دهد که چه غذاهایی میخورند، و چه چیزهایی ذخیره کردهاند. بنابراین علاوه بر خداوند متعال یکی از پیامبران اولوالعزم، یعنی حضرت عیسی علیه السلام نیز حظّ و بهرهای از علم غیب داشته است.
2- در داستان حضرت موسی و خضر علیهما السلام، که به طور مفصّل در سوره کهف مطرح شده، آمده است که: آن دو بزرگوار سوار بر کشتی شدند. حضرت خضر علیه السلام کشتی را سوراخ کرد. هنگامی که حضرت موسی علیه السلام این صحنه را دید لب به اعتراض گشود، حضرت خضر علیه السلام گفت: قرار بود اعتراض نکنی تا رمز و حکمت کارهایم را برایت بازگو کنم. حضرت موسی علیه السلام عذرخواهی کرد و به سفر ادامه دادند. در ادامه سفر حضرت خضر علیه السلام جوانی را به قتل رساند. باز حضرت موسی، نتوانست تحمّل کند و به این کار نیز اعتراض کرد. حضرت خضر علیه السلام همان تذکّر را یادآور شد، و با اعتذار حضرت موسی علیه السلام به سفر ادامه دادند. وارد شهری شدند که مردم آن اصلًا از این دو مهمان بزرگوار پذیرایی نکردند. امّا خضر علیه السلام به هنگام خروج از شهر، از موسی علیه السلام خواست که مصالح ساختمانی تهیّه نموده، و به او در اصلاح دیواری که در آستانه فرو ریختن بود کمک کند. برای بار سوم حضرت موسی علیه السلام اعتراض کرد. حضرت خضر علیه السلام گفت: اینجا پایان سفر مشترک ماست. تو عالم شریعت هستی، و من عالم تکوین، و هر کدام مسیر جداگانهای دارد.
من به دنبال مسؤولیّتهای خویش میروم و تو به دنبال وظایف خود؛ امّا قبل از جدا شدن، حکمت کارهایم را برایت بازگو میکنم. امّا کشتی که سوراخ کردم، علّت آن این بود که پادشاه آن منطقه تمام کشتیهای سالم را توقیف میکرد، و آن کشتی  متعلّق به عدّهای از فقرا بود که با آن امرار معاش میکردند. آن را سوراخ کردم تا مأموران حکومت آن را توقیف نکنند، و صاحبانش پس از اصلاح آن بتوانند همچون سابق به وسیله آن ارتزاق کنند. و امّا جوانی را که کشتم علّت آن این بود که آن جوان به خاطر ارتداد مهدورالدم و مستحقّ قتل بود و اگر زنده میماند پدر و مادرش را نیز گمراه میکرد، لذا مأمور بودم او را بکشم. و امّا دیواری که تعمیر کردیم بدان جهت بود که در زیر آن گنجی وجود داشت که متعلّق به دو بچّه یتیم بود، لذا آن را تعمیر کردم تا کسی از آن آگاه نشود، و آن بچّهها در زمان لازم از آن گنج استفاده کنند.
طبق آیات فوق حضرت خضر از قصد پادشاه ظالم جهت غصب کشتیها، و نیّت آن جوان برای گمراه ساختن پدر و مادرش، و نیاز یتیمان به آن گنج در آینده، که همه از امور مخفی و پنهانی بود، اطّلاع داشت. بنابراین حضرت خضر هم بهرهای از علم غیب برده بود. در جایی که حضرت خضر که پیامبر اولوالعزم نیست بلکه جزء پیامبران درجه دوّم است علم غیب میداند، مگر میشود پیامبر اسلام که سرآمد پیامبران و خاتم آنان است علم غیب نداشته باشد.
علاوه بر تعدادی از پیامبران (اولوالعزم و غیر اولوالعزم) برخی افراد عادی نیز به اذن اللّه بر امور غیب آگاه میشوند. مادر حضرت موسی چگونه قنداقه فرزند شیرخوارش را به آب خروشان رود نیل سپرد؟ آیا جز از طریق الهام الهی بر او، و آگاه شدن از آینده حضرت موسی بود؟(1)

1- خداوند متعال به این مطلب در آیه شریفه 7 سوره قصص اشاره کرده است؛ توجّه فرمایید:
«« وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ»؛ ما به مادر موسی الهام کردیم که:« او را شیر ده؛ و هنگامی که بر( جان) او ترسیدی، وی را در دریا( ی نیل) بیفکن؛ و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو باز میگردانیم، و او را از پیامبران قرار میدهیم».

نتیجه این که گروهی از آیات قرآن علم غیب را منحصر به خداوند کرده، و از دیگران نفی میکند، و گروهی دیگر برای پیامبران اولوالعزم و غیر اولوالعزم و حتّی غیر پیامبران نیز اثبات میکند. با این دو گروه از آیات قرآن چه باید کرد؟ پاسخ این سؤال، و نحوه تفسیر این دو گروه از آیات قرآن، در آیاتی دیگر از قرآن مجید آمده است، و باید قرآن را با قرآن تفسیر کنیم.
در آیه شریفه 26 و 27 سوره جن میخوانیم:
«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِنْ رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»؛ دانای غیب اوست، و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر پیامبرانی که (آنان را برگزیده و) از آنها راضی است. مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد».
معنای این آیه این است: «کسی که بالذّات عالم بر غیب است فقط خداست، اما ممکن است انبیا و اولیا نیز به تعلیم الهی عالم بر غیب شوند» بنابراین منظور از گروه اوّل که علم غیب را منحصر در خدا میکند علم غیب ذاتی است، و گروه دوم ناظر بر علم غیبی است که خداوند به انبیا و اولیایش تعلیم داده است. این مطلب در خطبه 128 نهجالبلاغه که در مباحث پیشین به آن اشاره شد نیز آمده است.
آیه شریفه 59 سوره انعام شاهد دیگری بر مدّعای ماست. به این آیه توجّه کنید:
«وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَایَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ»؛ کلیدهای غیب تنها نزد اوست؛ و جز او کسی آن را نمیداند».
طبق این آیه شریفه کلیدهای غیب تنها نزد خداست و غیر از او کسی آن را در اختیار ندارد؛ امّا طبق آنچه حضرت علی علیه السلام در خطبه 128 نهجالبلاغه آورده، گاه  میشود که حتّی غیر پیامبر و امام، همچون مادر حضرت موسی علیه السلام نیز به تعلیم الهی بر امور پنهانی و غیب آگاه میشوند، که شرح آن گذشت.
نتیجه این که علم غیب ذاتاً فقط در اختیار خداست و کلیدهای غیبت را فقط او دارد، امّا هر کس که او اراده کند بر غیب آگاه میشود. به تعبیر دیگر، علم غیب ذاتی تنها در اختیار اوست، امّا علم غیب اکتسابی برای پیامبران و امامان و اولیای خدا نیز امکانپذیر است.

 

مدّعیان دروغگو

اخیراً متأسّفانه بازار مدّعیان دروغگو داغ شده، و هر از گاهی شخصی از گوشهای برمیخیزد و ادّعای علم غیب و ارتباط با امام زمان علیه السلام میکند. به عنوان نمونه چندی پیش زنی ادّعا کرده بود که از سوی امام زمان (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) فرستاده شده تا مردم را هدایت کند. قرآنی نیز به مردم ارائه میکرد و مدّعی بود امام زمان (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) به او داده است. پول فراوانی از مردم گرفته تا خدمت امام زمان ببرد! بعد روشن شد که همه این سخنان دروغ بوده، و پولها را در بانک ذخیره کرده، و قصد داشته بدین وسیله از مردم اخّاذی کند!
این افراد شیّاد به بهانههای مختلف از مردم کلاهبرداری میکنند؛ گاه به بهانه شفای بیمارانشان، گاه به عنوان حلّ مشکلات خانوادگی آنها، گاه به بهانه پیدا کردن اموال به سرقت رفته، و گاه به بهانه باز کردن بخت دختران بختبسته! در حالی که این امور بهانهای بیش نیست، و هدف اصلی آنان اخّاذی است. گشودن راز بسته شدن بخت بسیاری از دختران بختبسته نیازی به علم غیب ندارد، بلکه هرکس با کمی تأمّل و تفکّر متوجّه میشود که توقّعات بیجا، مهریّههای سنگین، جهیزیّههای پرخرج، جشن ازدواجهای مملوّ از ریخت و پاش و مانند آن، باعث  بسته شدن بخت برخی از دختران است.
پدران عزیز! مادران گرامی! اگر در امر ازدواج فرزندان جوان آماده ازدواجتان سختگیری بیمورد کنید، و ازدواجشان سر نگیرید، و آنها به خاطر ترک ازدواج خدای ناکرده مرتکب گناهی شوند، آن گناه در پرونده اعمال شما هم نوشته میشود! چون شما عامل و سبب آن گناه شده و در ایجاد آن نقش داشتهاید. مگر ما الگوهایی بهتر از حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام داریم؟ جهیزیّه، مهریّه، مراسم ازدواج حضرت چقدر ساده و بیآلایش بود.(1)
خوانندگان محترم! مهریّههای سنگین و سرسامآور عروس را به جادّه خوشبختی رهنمون نمیشود، بلکه غالباً عامل نابسامانی زندگی مشترک آنها میگردد. شخصی به خواستگاری دختری میرود، او جواب منفی میدهد. وقتی علّت آن را میپرسند میگوید: به خواستگار قبلی، که با ماشین بنز به خواستگاریام آمده بود جواب منفی دادم، شما که با ماشین پیکان آمدهای جوابت روشن است؟
آری، این امور باعث بسته شدن بخت دختران و پسران میگردد، بیجهت به سراغ آن شیّادان نروید و پول و ثروت خود را خرج نکنید، که این راه کج انسان را به مقصد نمیرساند.

1- پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد مهریه حضرت زهرا علیها السلام، به علی علیه السلام فرمود:« من دخترم فاطمه را در برابر زرهات به عقد تو درآوردم» شاید بیشترین قیمتی که در کتابهای تاریخی درباره این زره نوشته شده پانصد درهم است. یعنی 120 دیه یک انسان!
و در مورد جهیزیّه آن حضرت، در تواریخ آمده که جهیزیّه وی 18 قلم بوده است: یک قواره پیراهن به قیمت هفت درهم، یک تخت که با چوب و برگ درخت خرما تهیّه شده بود. یک روسری بزرگ به قیمت چهار درهم، چهار عدد بالش از پوست گوسفند، یک پرده پشمی، یک قطعه حصیر، یک عدد آسیاب کوچک دستی، یک مشک چرمی، یک ظرف بزرگ برای دوشیدن شیر، یک سبوی گلی سبز رنگ ... و مانند اینها. آری چنین بود مهریّه و جهیزیّه بانوی زنان جهان( زهرا برترین بانوی جهان،).

 

Share