بخش چهاردهم:

بخش چهاردهم:

اشاره

احکام فرزند

1

الحاق اولاد و نفی ولد

سؤال 746. مردی به مسافرت رفته و مسافرتش بیش از یک سال طول کشیده است. در این مدّت همسرش پسری به دنیا آورده که بعداً باعث اختلاف بین زوجین شده و بدین سبب مرد زنش را طلاق داده است. اینک آن زن از دنیا رفته و آن پسر بزرگ شده و حقّش را می‌خواهد. مرد می‌گوید: «زنم این بچّه را بعد از یک سال از مسافرتم به دنیا آورده است، او پسر من نیست؛ هرچند همسرم عفیفه و مؤمنه بوده، و از او هیچ بدی ندیده‌ام» و زن تا آخر عمرش می‌گفت: «این بچّه فرزند شوهرم است و روز قیامت حقّم را خواهم گرفت». اکنون چند سؤال مطرح است:
الف) آیا قول شوهر قبول می‌شود؟
ب) اگر مشکوک باشد که زن بچّه را دوازده ماه بعد از سفر زوج، یا قبل از دوازده ماه به دنیا آورده، حکم چیست؟
ج) حکم ارث و محرمیت این پسر نسبت به آن زن و شوهر و بچّه‌های آن دو چیست؟
د) حکم خود این پسر فی حدّ ذاته چیست؟
جواب: چنانچه تولّد بچّه از آن زن معلوم باشد و شوهر ادّعا کند که بعد از یک سال از مسافرت او بوده و دلیلی بر ادّعای خود نداشته باشد، آن بچّه متعلّق به آن زن و شوهر و با هر دو محرم است و از هر دو ارث می‌برد؛ ولی اگر مرد بتواند با دلیل شرعی ثابت کند که یک سال بعد از سفر او متولّد شده فرزند او محسوب نمی‌شود.
سؤال 747. دختری از طریق نامشروع باردار شده و حملش را به پسری نسبت می‌دهد؛ ولی آن پسر می‌گوید: «من یقین دارم قبل و بعد از من افراد دیگری نیز با او ارتباط داشته‌اند» این حمل شرعاً به کدامیک از آنها تعلّق دارد؟ مهر المثل این دختر را چه کسی باید بپردازد؟
جواب: اگر با اختیار و رضایت دختر بوده مهر المثل تعلّق نمی‌گیرد، و اگر به جبر و اکراه بوده هر کدام از آنها باید مهر المثل جداگانه‌ای بدهند؛ و در مورد فرزند اگر ثابت شود چند نفر با او زنا کرده‌اند و معلوم نشود بچّه منتسب به کدامیک است، باید با قرعه تعیین کنند.
سؤال 748. درباره اماره فراش و نفی ولد به دو سؤال زیر پاسخ دهید:
الف) آیا برای اجرای اماره فراش، احراز وقوع مطلق نزدیکی کافی است، یا نزدیکی باید به گونه‌ای باشد که احتمال حاملگی، هر چند به صورت ضعیف، وجود داشته باشد؟ مثلًا برخی از فقهای عظام وطی در دبر را، به ویژه در صورت عزل، یا عدم انزال، برای جریان اماره فراش کافی نمی‌دانند. نظر حضرتعالی چیست؟
جواب: در تمام این موارد احتمال انعقاد فرزند هست، و اماره فراش محسوب می‌شود.
ب) با توجّه به فرض فوق، اماره فراش در کدام یک از حالت‌های زیر جاری است؟
1. عزل
2. عدم انزال
3. وطی در دبر
4. نزدیکی در ایام عادت ماهانه
5. استفاده یکی از زوجین، یا هر دو، از وسایل پیشگیری از حاملگی
6. عقیم شدن زوج عمل جرّاحی
7. اثبات عقیم بودن زوج به وسیله آزمایشات پزشکی
8. صغیر بودن زوج
9. خصیّ و مجبوب بودن زوج
جواب: در تمام موارد بالا اماره فراش موجود است؛ زیرا هیچ کدام دلیل قطعی عدم انعقاد فرزند نیست.
سؤال 749. با توجّه به این که از شرایط تحقّق اماره فراش، این است که از زمان وقوع نزدیکی تا هنگام تولّد، کمتر از شش ماه، و بیش از حداکثر مدّت حمل نگذشته باشد، لطفاً بفرمایید:
الف) اگر زمان وضع حمل به طور معمول نرسیده باشد، ولی با عمل جرّاحی طفل را زودتر متولّد کنند، تا از حداکثر حمل (10 ماهه) تجاوز نکند، آیا اماره فراش جاری، و طفل ملحق به شوهر است؟
جواب: در این صورت ملحق به فراش نیست.
ب) تاریخ نزدیکی و فاصله میان آمیزش و تولّد به چه وسیله‌ای تعیین می‌شود؟ اگر چندین نزدیکی در طُهر واحد انجام شود، مبدأ حمل کدام است؟
اگر زوجین با یکدیگر توافق کنند که از تاریخ نزدیکی تا زمان تولّد، بیشتر از ده ماه یا کمتر از شش ماه گذشته، آیا چنین توافقی پذیرفته، و نَسَب طفل نفی می‌گردد؟
جواب: منظور از فراش نزدیکی نیست که تاریخ آن را تعیین کنند، بلکه همین اندازه که زن در خانه شوهر باشد، که امکان نزدیکی درباره او می‌رود، اماره فراش حاصل است.
سؤال 750. آیا شرط حداقل 6 ماه، فقط مربوط به طفلی است که صحیح و سالم و زنده به دنیا بیاید، یا شامل طفل مریض، ناقص، یا طفلی که مرده به دنیا آمده نیز می‌شود؟
جواب: اطفال مریض و ناقص و مانند آن را نیز شامل می‌شود، مشروط بر این که انسان محسوب شوند.
سؤال 751. همان طور که مستحضرید برای اماره فراش، احراز و اثبات وقوع نزدیکی در مورد زوجین لازم نیست. آیا احراز وطی برای جریان اماره فراش در وطی به شبهه در مورد جریان اماره فراش نسبت به وطی به شبه نیز نیازی به احراز و اثبات نزدیکی نیست، یا از آن جا که نزدیکی به شبهه خلاف اصل است، باید احراز شود؟ یعنی آیا اجرای اماره فراش در وطی به شبهه (مثلًا) متوقّف بر اقرار و اعتراف واطی به نزدیکی است؟
جواب: در مورد وطی به شبهه احراز وطی لازم است.
سؤال 752. خانمی اظهار می‌دارد که: «از مورّخه 30/ 6/ 76 تا 30/ 6/ 77 در عقد منقطع مردی بوده، و فرزندش در تاریخ 8/ 5/ 77 به دنیا آمده است» مرد نفی ولد می‌کند، و می‌گوید: «عقد منقطع آنها از 15/ 1/ 77 به مدّت شش ماه بوده، و چون فرزند مذکور در مدّت کمتر از شش ماه از تاریح عقد به دنیا آمده، متعلّق به ایشان نیست» لطفاً بفرمایید:
الف) با توجّه به اختلاف طرفین در مبدأ عقد منقطع، و عدم ارائه دلیل معتبر یا بینه شرعی بر صحّت اظهاراتشان، قول کدام یک مقدّم است؟
ب) با توجّه به نفی ولد از سوی زوج، آیا امکان الحاق فرزند مذکور به زوج وجود دارد؟
ج) زوجه می‌گوید: سر دفتر ازدواج شماره فلان، صیغه عقد منقطع را جاری نموده، و سر دفتر مذکور نیز ادّعای زوجه را تأیید می‌نماید. ولی در دفاتر خود چیزی ثبت نکرده است. آیا با یک شاهد و قسم زوجه، ادّعای وی ثابت می‌شود؟
جواب: فرزند مذکور به زوج ملحق نیست.
سؤال 753. درباره اماره فراش و نفی ولد به سؤال زیر پاسخ دهید:
آیا برای اجرای اماره فراش، احراز وقوع مطلق نزدیکی کافی است، یا نزدیکی باید به گونه‌ای باشد که احتمال حاملگی، هر چند به صورت ضعیف، وجود داشته باشد؟ مثلا برخی از فقهای عظام وطی در دبر را، به ویژه در صورت عزل، یا عدم انزال، برای جریان اماره فراش کافی نمی دانند. نظر حضرتعالی چیست؟
جواب: در تمام این موارد احتمال انعقاد فرزند هست، و اماره فراش محسوب می‌شود.
***

2

فرزند نامشروع

سؤال 754. اگر پسر و دختری قبل از جاری شدن عقد بچه‌دار شوند آیا فرزند حلال‌زاده است؟
جواب: حلال‌زاده نیست مگر اینکه تصورشان این بوده باشد که به هنگام نامزدی نزدیکی کردن شرعاً جایز است.
سؤال 755. اگر مرد مسلمان با زن بودائی و امثال آن که اهل کتاب نیستند ازدواج موقت نماید و فرزندی متولد شود آیا فرزند حلال‌زاده است؟
جواب: عقد آنها باطل است و اگر بدانند عقد باطل است فرزند آنها حلال‌زاده نیست و اگر نمی‌دانسته‌اند حلال‌زاده است.
سؤال 756. اگر از طرف قاضی، زنی را جهت معاینه و تشخیص نطفه‌ای که وی در رحم دارد به نزد پزشک قانونی بفرستند، در صورتی که طبیب به طور قطع بتواند تشخیص دهد که نطفه متعلّق به شوهر این زن نبوده بلکه از مرد اجنبی می‌باشد، در این حال اگر طبیب واقعیت را گزارش دهد یقین دارد این زن را اقوام وی خواهند کشت و اگر خلاف گزارش کند بچّه ملحق به شوهر این زن می‌گردد و مسائل حقوقی و ارث و محرمیت و سایر مشکلات پیش خواهد آمد، بفرمایید وظیفه طبیب چیست؟
جواب: مهم این است که قول طبیب و یقین او برای قاضی در این‌گونه موارد حجّت نیست و حتّی یقین خود قاضی هم که از این طریق حاصل شود حجیت آن محل اشکال است بنابراین لزومی ندارد طبیب یقین خود را در این‌گونه موارد بازگو نماید و در نتیجه به حسب حکم ظاهری بچه ملحق به آن شوهر است و این‌گونه احکام ظاهری مشکلی ایجاد نمی کند.
سؤال 757. دختری از زنا حامله شده است. در صورت پی بردن خانواده، احتمال کشتن وی می باشد. آیا می‌تواند سقط جنین کند؟ حکم دیه آن چیست؟
جواب: در صورتی که واقعاً جان او در خطر باشد، و جنین به چهار ماهگی نرسیده باشد، مجاز است سقط جنین کند، و دیه آن را به بیت‌المال بپردازد.
سؤال 758. اگر مردی با زنی که تازه شوهرش را از دست داده و هنوز در عده است ازدواج کند و در اثر نزدیکی فرزندی از آن دو نفر به وجود آید فرزند متعلق به چه کسی خواهد بود و تکلیف شرعی چیست؟
جواب: چنانچه یقین دارند که فرزند از این ازدواج حاصل شده فرزند متعلق به همین دو نفر است و تفاوتی با بقیه فرزندان نمی کند.
***

3

فرزند خوانده

سؤال 759. اگر فرزند خوانده دختر باشد چگونه میتوان به او محرم شد؟
جواب: اگر فرزند خوانده دختر باشد و پدر مرد در حیات است می‌توان عقد موقّت دختر را با اجازه حاکم شرع، برای پدر خواند و حکم زن پدر را پیدا کند و محرم شود و اگر خواهر، یا مادر، یا زن برادر، یا برادرزاده‌ها، یا خواهرزاده‌های مرد شیر داشته باشند و بچّه شیرخوار باشد و از شیر آنها (با شرایط لازم) بخورد، حکم خواهرزاده، یا خواهر یا برادرزاده رضاعی پیدا کرده محرم می‌شود.
سؤال 760. اگر فرزند خوانده پسر باشد چگونه میتوان به او محرم شد؟
جواب: اگر فرزند خوانده پسر باشد راه محرمیت آن است که از شیر خواهر، یا مادر، یا زنِ برادر، یا خواهرزاده ها، یا برادرزاده های آن زنِ فاقد فرزند بخورد تا آن زن، خاله یا خواهر و یا عمه رضایی آن پسر شود و محرم گردد. و اگر دوران شیرخوارگی پسربچّه گذشته باشد راهی برای محرمیت او نیست.
سؤال 761. آیا می‌توان به خانواده‌هایی که فرزند ندارند، فرزندان بی سرپرست (مانند کودکان سر راهی) را تحویل داد، و در مقابل پولی از آنها گرفت؟ اگر مبلغ اخذ شده بر اساس جنس طفل، یا ویژگی‌های ظاهری او، متفاوت باشد، چه حکمی دارد؟
جواب: فروختن فرزند به هیچ عنوان جایز نیست.

4

ختنه

سؤال 762. چرا کودکان را بعد از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله ختنه کردند؟ آیا در عصر پیامبران قبلی هم ختنه می‌کرده اند؟ مگر در چیزی که خداوند آفریده ایرادی هست که ختنه می‌کنند؟
جواب: اولًا در شرایع سابق نیز ختنه بوده است و ثانیاً خداوند این عضو را آفریده که در دوران جنینی آن قسمت از جنین را حفظ کند و پس از تولد عضو زایدی محسوب می‌شود مانند بند ناف بچه که پس از تولد بریده می‌شود.
سؤال 763. آیا ختنه کردن مردان فی نفسه واجب است؟
جواب: آری واجب است.
سؤال 764. عباداتی مانند نماز، روزه، حج و امثال آن که مرد ختنه نکرده انجام می‌دهد چه حکمی دارد؟
جواب: عبادات او غیر از طواف صحیح است.
سؤال 765. غیر مسلمانی که مسلمان می‌شود و یا کودکی که بالغ می‌شود اگر ختنه نکرده باشد، چه زمانی باید ختنه کند؟
جواب: هنگام بلوغ باید ختنه شده باشد و اگر قبل از آن باشد بهتر است.
سؤال 766. اگر کسی ختنه کند ولی غلاف از حشفه کاملًا جدا نشود تکلیف چیست؟
جواب: باید مجدداً به‌طور کامل ختنه کند و در زمان ما کار مشکلی نیست.
سؤال 767. حکم اسلام در مورد ختنه دختران چیست؟ و مراد از ختنه دختران چه می‌باشد؟
جواب: آنچه از منابع فقه و حدیث شیعه و اهل سنّت در مورد ختنه دختران و زنان استفاده می‌شود، این امور است:
الف) ختنه کردن دختران و زنان نزد علمای شیعه به اجماع و اتّفاق واجب نیست؛ ولی حکم به استحباب آن کرده‌اند.(1)
ب) مشهور نزد علمای اهل سنّت نیز عدم وجوب است، و «ابن قدامه» در «مغنی» تصریح کرده که نظر اکثر اهل علم عدم وجوب است.(2)
ج) در روایات شیعه تصریح به عدم وجوب شده است، مرحوم صاحب وسائل احادیث متعدّدی در این زمینه دارد؛ از جمله در حدیث ابوبصیر از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:
«امّا السنة فالختان علی الرجال و لیس علی النساء
» و در همان باب روایات دیگری نیز نقل می‌کند(3)؛ در کتب حدیث عامّه، در مُسند احمد حنبل، نیز عدم وجوب آن در مورد زنان، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است.(4)
د) در مورد طریقه آن در روایات تصریح شده که آن عضو مخصوص از ریشه برداشته نشود؛ بلکه تنها قسمت بالای آن برداشته شود؛ توضیح این که در بالای فرج قطعه گوشت کوچکی وجود دارد که ختنه مربوط به آن است.

1- جواهرالکلام، ج 31، ص 262

2- مغنی ابن قدامه، ج 1، ص 100 و 101

3- وسائل الشیعة، ج 15، ابواب الاولاد، باب 56، ص 166

4- مسند احمد، ج 5، ص 75

5

عقیقه

سؤال 768. منظور از عقیقه چیست؟ آیا عقیقه واجب است؟
جواب: عقیقه برای فرزند، بر کسی که قادر بر آن باشد، سنّت مؤکد است.
و منظور از آن قربانی کردن گوسفند و مانند آن برای فرزند می‌باشد.
سؤال 769. زمان عقیقه چه وقت است؟
جواب: بهتر آن است که در روز هفتم واقع شود، و اگر تأخیر افتاد، تا زمان بلوغ فرزند، بر پدر سنّت است؛ ولی بعد از بلوغ تا آخر عمر بر خودش سنّت است که عقیقه اش را انجام دهد.
سؤال 770. آیا عقیقه دعای خاصی دارد؟
جواب: مرحوم «علّامه مجلسی» دعایی به شرح زیر برای عقیقه نقل کرده است: «از امام صادق علیه السلام فرمود: که در وقت کشتن گوسفند عقیقه این دعا را بخوان»:
بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، اللّهُمَّ عَقیقَه عَنْ فُلان لَحْمُها بِلَحْمِهِ، وَدَمُها بِدَمِهِ، وَ عَظْمُها بِعَظْمِهِ، اللّهُمَّ اجْعَلْها وِقاءً لِالِ مُحَمَّد عَلَیهِ وَ آلِهِ السَّلامُ.(1)

1- حلیة المتقین، ص 153 و 154:« به نام خدا و به یاری خدا، خدایا این عقیقه از طرف فلانی است( نام آن فرزند را بگوید) گوشتش به جای گوشت او و خونش به خون او و استخوانش به استخوان او. خدایا قرارش ده نگهدار آل محمد علیهم السلام» و در حدیث دیگری فرمود که این دعا را بخواند:
یا قَوْمِ انّی بَریٌ مِمّاتُشْرِکونَ، انّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّمواتِ وَالْارْضَ، حَنیفاً مُسْلِماً وَما انَا مِنَ الْمُشْرِکینَ، انَّ صَلاتی وَنُسُکی وَمَحْیایَ وَمَماتی للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، لا شَریک لَهُ، وَبِذلِک امِرْتُ، وَانَا مِنَ الْمُسْلِمینَ، اللّهُمَّ مِنْکَ وَلَک، بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، وَاللَّهُ اکبَرُ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَتَقَبَّلْ مِنْ فُلانِ بْنِ فُلان.(1)
سؤال 771. آیا خواهر و برادر می‌توانند از عقیقه همدیگر بخورند؟
جواب: مانعی ندارد.
سؤال 772. لطفاً در مورد نحوه استفاده از گوشت عقیقه به دو سؤال زیر پاسخ دهید:
الف) آیا می‌توان گوشت عقیقه را به صورت خام تقسیم نمود؟
جواب: اشکالی ندارد.
ب) آیا می‌توان گوشت عقیقه را به صورت کباب کوبیده درآورد و بین مردم تقسیم نمود.
جواب: مانعی ندارد هرچند در برخی روایات از آبگوشت نام برده شده است.
سؤال 773. آیا عقیقه برای میت نیز واجب است؟ آیا بچّه خردسال می‌تواند از گوشت عقیقه تناول نماید؟
جواب: عقیقه مطلقاً واجب نیست، ولی استحباب دارد. و در مورد میت باید به قصد رجا انجام شود. و بهتر آن است که بچه خردسالی که عقیقه برای او می‌شود از آن نخورد.

1- حلیة المتقین، ص 153 و 154:« ای مردم من بیزارم از آنچه شما شریک خدا سازید من رو کنم به سوی کسی که آفرید آسمانها و زمین را یک دل در حال تسلیم و نیستم من از مشرکان همانا نماز و عبادتم و زندگی و مرگم از آن خدا پروردگار جهانیان است که شریک ندارد و به همین دستور دارم و از مسلمانانم خدایا از تو و برای توست به نام خدا و به یاری خدا و خدا بزرگ‌تر است خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و بپذیر از فلانی پسر فلانی و به جای فلان بن فلان نام فرزند و پدرش را ببرد، آنگاه آن را ذبح کند»

سؤال 774. آیا استخوانهای عقیقه را نباید شکست و به آن نباید دندان زد و آن را نباید دفن کرد؟! و آیا پدر و مادر می‌توانند از گوشت آن استفاده کنند؟
جواب: بهتر است پدر و مادر از گوشت آن نخورند و امّا دفن استخوانها دلیل روشنی ندارد.
***

6

حضانت

سؤال 775. زن بیوه‌ای، که یک پسر پنج ساله از شوهر مرحوم خود دارد، چند سال پس از فوت شوهرش ازدواج کرده است، پدر بزرگ این پسر می‌گوید: «من به عنوان ولیّ نمی‌گذارم نوه‌ام در خانه مرد بیگانه‌ای تربیت شود». و مادر پسر می‌گوید: «من به عنوان مادر، خود او را پرورش می‌دهم». حقّ حضانت این پسر بچّه با کیست؟
جواب: در مورد نگهداری بچّه و پرورش او تا زمان بلوغ، مادر بچّه بر جدّ او مقدّم است؛ حتّی در صورتی که شوهر کند، ولی در مسأله ولایت بر اموال، حقّ با جدّ است و مادر ولایتی بر اموال کودک ندارد.
سؤال 776. در مواردی که بین زوجین مفارقت حاصل می‌شود و فرزند مشترکی دارند، فتوای مشهور فقهای شیعه این است که مادر در مورد دختر تا هفت سالگی و در مورد پسر تا دو سالگی اولویت در حضانت دارد، و پس از آن، فرزند در حضانت پدر قرار می‌گیرد. از آنجا که مادّه 1169 قانون مدنی با الهام از این فتوا تنظیم شده، محاکم دادگستری نیز در موارد مطروحه در پرونده های جاری بر این اساس عمل می‌نمایند؛ ولی این امر چند مشکل اجرایی در بر دارد:
الف) تعلّق عاطفی فرزندان، اعمّ از پسر و دختر، در سنین پایین به مادر بیشتر است، و گرفتن پسر بچّه های دو تا هفت ساله از مادر، در موارد زیادی موجب اخلال در مسائل تربیتی و عاطفی آنان می‌شود.
ب) غالباً پدرهای ازدواج نکرده در نگهداری این‌گونه کودکان دچار مشکلات مهمّی می‌شوند، و بیشتر به خاطر لجاجت، اصرار در گرفتن کودک دارند. و معمولًا بعد از تحویل، کودک را به عمّه، یا مادر بزرگ، یا یکی دیگر از اقوام می‌سپارند، و خود مباشرت در حضانت ندارند.
ج) به دلیل تعلّق عاطفی شدید بین مادر و فرزند، در اغلب موارد گرفتن پسر بچّه سه یا چهار ساله از مادر، موجب عُسر و حرج بر مادر است؛ در صورتی که با حضانت مادر، پدر نیز از طریق اعمال ولایت و نظارت کلّی، با بچّه های خود ارتباط دارد، و فشاری بر وی وارد نمی‌شود.
د) نگران کننده‌ترین نکته این که در خانواده‌ای که بیش از یک فرزند وجود دارد، بچّه ها با هم مأنوس و وابسته به هم می‌باشند، و جدا کردن بچّه‌های خردسال از یکدیگر، و سپردن بعضی به پدر و بعضی به مادر، فشار شدیدی بر آنان وارد می‌آورد.
از طرفی بر طبق فتاوای برخی از فقها، از جمله مرحوم آیت اللَّه العظمی خویی رحمه الله اولویت در حضانت تا سنّ هفت سالگی، هم در دختر و هم در پسر، با مادر است. و احادیثی، از جمله روایت ایوب بن نوح (1)، نیز دلالت بر این مسأله دارد. با توجّه به مطالب فوق نظر حضر تعالی در این مسأله چیست؟
جواب: در صورتی که مصالح فرزندان واقعاً به خطر بیفتد، و گرفتار ضرر عاطفی شدیدی شوند، می‌توان حضانت را به مادر سپرد.
سؤال 777. همسرم چند سال قبل، بنا به عللی، مرا طلاق داد، و حضانت تنها فرزندمان، که دختری خردسال بود، نیز به من سپرده شد. با تمام مشکلات اقتصادی، که جهت تأمین مخارج زندگی دخترم وجود داشت، او را بزرگ نمودم، حال که دخترم به سنّ ازدواج رسیده، شوهر سابقم اصرار دارد که دختر را از من بگیرد. قابل ذکر است که:

1- وسائل الشیعة، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 81، ح 6 و 7

اوّلًا) در طول مدّتی که از هم جدا شده‌ایم، هیچ گونه کمکی از جانب شوهر سابقم به دخترمان نشده است.
ثانیاً) چون دخترم در طول این مدّت پدر را اصلًا ندیده، شدیداً در برابر تقاضای او امتناع می‌کند، با توجّه به مطالب فوق به دو سؤال زیر پاسخ فرمائید:
الف) آیا شوهرم حق دارد دختر را از من بگیرد؟
جواب: هرگاه دختر به سنّ بلوغ رسیده، نه پدر می‌تواند او را اجبار کند و نه مادر؛ بلکه نزد هر کدام دوست داشته باشد، می‌تواند زندگی کند.
ب) نفقه دخترم بر عهده کیست؟ آیا می‌توانم حقوق و نفقه او را از شوهر سابقم مطالبه کنم؟
جواب: در صورتی که به میل خود نفقه او را داده‌اید، نمی‌توانید از پدر او چیزی بگیرید؛ ولی اگر پدر نفقه او را نمی‌داده، و شما به این قصد نفقه او را داده‌اید که از او بگیرید، حقّ مطالبه دارید.
سؤال 778. شوهر خانمی بر اثر تصادف از بین رفته، و پنج فرزند از او باقی مانده است، که بعضی کبیر و بعضی صغیرند. این زن با میل و رضایت خود حقّ حضانت اولادش را به جدّ پدری بچّه ها واگذار کرده، و کلًاّ حقّ حضانت را از خود اسقاط نموده است؛ بعد از یک سال و اندی ادّعای رجوع به حقّ حضانت می‌کند، آیا حقّ رجوع دارد؟
جواب: بعد از واگذاری حقّ حضانت، حقّ بازگشت ندارد.
سؤال 779. زوجه علاوه بر بذل تمام یا مقداری از مهریه، سرپرستی بدون نفقه و یا با نفقه فرزندان دختر بالاتر از هفت سال خود را بر عهده می‌گیرد؛ ولی بعد از طلاق از نگهداری اطفال امتناع می‌ورزد. آیا دادگاه می‌تواند زوجه را الزام به حضانت از فرزندان دختر کند، یا این که حضانت به زوج منتقل می‌شود؟
جواب: چنانچه شرعاً (از طریق مصالحه، یا شرط ضمن العقد) موظّف شده باشد، دادگاه می‌تواند زوجه را به نگهداری اطفال اجبار کند.
سؤال 780. لطفاً فتوای خود را با عنایت به شرایط فعلی زنان در جامعه، و با توجّه به مهر و علاقه‌ای که خداوند در ضمیر آنان نهاده، در مورد اصلاح مدّت حضانت فرزندان در نزد مادران بفرمایید، تا با ارائه آن به مجلس و قانون‌گذاران بتوانیم این ماده قانونی را اصلاح نماییم.
جواب: مشهور در میان فقهای ما این است که حضانت دختر تا هفت سال، و پسر تا دو سال، در اختیار مادر است؛ مگر این که عسر و حرج شدیدی برای مادر پیدا شود، که برای پدر نباشد، و بیش از این مقدار را ایجاب کند. ضمناً به این نکته توجّه داشته باشید که قوانین اسلام بلکه هر قانونی ناظر به حال اکثریت است، و موارد نادر و اتّفاقی معیار نیست. بی‌شک مصلحت فرزندان غالباً ایجاب می‌کند که زیر نظر پدران باشند، و به خاطر همین بوده که اسلام چنین قانونی وضع کرده است، ولی چون شما تنها به موارد خاصّی توجّه کرده‌اید، تعجّب نموده‌اید. البتّه مسأله صلاحیت پدر، یا مادر در مورد حضانت شرط است، و اگر یکی از آن دو فاقد صلاحیت باشد، حقّ آنها سلب می‌شود.
سؤال 781. می‌دانیم که مادر، 9 ماه فرزند را در شکم دارد، و مقدار زیادی از قوّت و نیروی او به این طریق از دست می‌رود، و به خاطر زایمان، نیز دچار بیماری‌هایی می‌شود. چرا با تمام این مشکلات، که یک زن در بزرگ کردن طفل خود و حتّی شیر دادن او دارد، به هنگام جدایی زن و شوهر از یکدیگر، (جز در موارد معدودی) فرزند به پدر سپرده می‌شود؟
جواب: شکی نیست که مرد برای حمایت از فرزند خود قدرت بیشتری دارد، و موارد استثنایی نمی‌تواند حکم کلّی را تغییر دهد.

سؤال 782. اگر کسی همسر منحرف خود را (که رابطه نا مشروع داشته و محکوم به حدّ شرعی شده) طلاق دهد، و دختر سه ساله‌ای داشته باشد، آیا از نظر شرع مقدّس، این زن مطلّقه منحرف می‌تواند حضانت آن دختر بچّه را بر عهده گیرد؟
جواب: اگر خوف انحراف بچّه باشد، نباید بچّه را به چنان مادری سپرد.
سؤال 783. ولایت و حضانت زنازاده با چه کسی است؟
جواب: ولایت و نفقه بر عهده زانی و حضانت طبق موازین فقهی با زانی و زانیه است.
سؤال 784. چندی پیش راجع به یک نزاع خانوادگی چند سؤال از محضرتان نمودیم که فرمودید: «در صورت احراز حرج واقعی و عدم رضایت زوج به طلاق، حاکم شرع می‌تواند ولایتاً طلاق را اجرا کند» حال پس از مذاکره مجدّد با زوج، ایشان قبول کرده که همسرش را طلاق شرعی بدهد مشروط بر این که همسرش در محکمه مدنی کشور سوئد به صورت رسمی کلًا از حضانت فرزندان صرف نظر کند و امر نگهداری فرزندان را به شوهر بسپارد، همسرش اظهار می‌دارد که جدایی از فرزندانم برایم بسیار مشکل و غیر قابل تحمّل است؛ لکن شوهر اصرار دارد که یا بچّه‌ها را بطور کامل در اختیار او بگذارد که بتواند آنها را به هر کشوری که بخواهد ببرد و زن هیچ حقّی نداشته باشد و یا این که حاضر به طلاق نیستم، آیا شوهر می‌تواند امر طلاق را منوط به انصراف قانونی همسرش از حضانت فرزندان نماید؟
جواب: در صورتی که شوهرش حقّ شرعی خود را در مورد حضانت مطالبه کند و حاضر به طلاق باشد، نمی‌توان اجباراً صیغه طلاق را جاری کرد؛ ولی می‌توان مرد را وادار کرد که به مقدار متعارف به زن، حقّ دیدن بچه‌ها را بدهد و مرد باید از این امر امتناع نکند و مسأله حضانت غیر از مسأله حقّ دیدار است.
سؤال 785. پسر بچّه‌ای دو سال دوران حضانت خود را نزد مادر سپری نموده است. اکنون با انقضای مدّت حضانت مادر، پدر قصد استرداد طفل را دارد. امّا طفل و مادر آن چنان به یکدیگر وابسته و علاقه‌مند هستند، که جدا کردن آنها حتّی هفته‌ای یک روز، با مشقّت صورت می‌گیرد. با توجّه به این مطلب، در صورتی که متخصّصین روانشناسی نظر دهند که جدا کردن طفل از مادر، به سلامت روحی و روانی و جسمانی کودک صدمه وارد می‌کند، و موجب مشقّت و فشار شدید روحی و روانی به مادر خواهد بود، تکلیف چیست؟ اگر پدر به دلیل اشتغال خارج از منزل، بلکه خارج از شهرِ محلِّ سکونت، بخواهد طفل را به دیگری بسپارد، چه حکمی دارد؟
جواب: در صورتی که طبق گواهی کارشناسان خبره و متدین ثابت شود که جدا کردن پسر بچّه دو ساله از مادرش خطرات شدیدی برای مادر یا آن بچّه به همراه دارد، نباید او را از مادرش جدا کرد.
سؤال 786. حضانت طفل خنثای مشکل پس از اتمام مدّت شیرخوارگی با کدام یک از والدین خواهد بود؟ و ملاک آن چیست؟
جواب: در صورتی که بتوانند با هم توافق کنند مشکل نیست؛ در غیر این صورت قرعه می‌زنند.
سؤال 787. آیا کفر مانع حقّ حضانت به شمار می‌آید؟
جواب: در صورتی که خطر مادّی و معنوی بچّه را تهدید نکند اشکالی ندارد؛ هر چند (بنابر احتیاط) در زمان حیات پدر مسلمان، حضانت آنها در اختیار اوست.
سؤال 788. آیا مباشرت در حضانت ضروری است، و با عدم امکان آن، حقّ حضانت ساقط می‌شود، یا استنابت نیز جایز است؟
جواب: استفاده از کمک خادم، یا کمک کار با نظارت خودش مانعی ندارد، ولی سپردن به دیگری به طور کامل اشکال دارد.
سؤال 789. در فرض سؤال بالا، در صورتی که استنابت در حضانت جایز باشد، آیا جواز مشروط بر عدم قدرت بر مباشرت می‌باشد، یا بطور مطلق جایز است؟
جواب: مشروط نیست.
سؤال 790. در حکم دادگاه آمده: «چون برای نگهداری و حضانت طفل از محکمه اذن نگرفته، حقّ حضانت ندارد» این مسأله چه صورت دارد؟
جواب: در مدّتی که حضانت وظیفه زن است، اجازه دادگاه شرط نیست.
سؤال 791. طبق مادّه 1167 قانون مدنی، ولد زنا ملحق به زانی نیست، آیا می‌توان با درنظر گرفتن وضعیت این اطفال و آینده آنان، ولایت قهری پدرشان را بر آنان مقرّر نموده، و از این باب آنان را ملزم به حضانت طفل و پرداخت نفقه و نگهداری از آنان نمود؟ و در صورت نبودن پدر، جدّ پدری، و در صورت فقدان وی، دیگر اقوام پدری را، با رعایت قاعده الأقرب فالأقرب، ملزم به این کار کرد؟
جواب: عدم الحاق ولد الزنا به زانی در مورد ارث است؛ ولی در نفقه و حضانت، زانی موظّف است آن را بر عهده بگیرد. به تعبیر دیگر، ولد الزّنا احکام ولد را دارد، الّا ما خرج بالدلیل.
سؤال 792. آیا در سقوط حقّ حضانت (حقّ سرپرستی و نگهداری کودک) به وسیله ازدواج مجدّد فرقی بین ازدواج موقّت و دائم هست؟ و در صورتی که زن از شوهر دوم طلاق بگیرد آیا حقّ حضانت که به خاطر شوهر کردنش ساقط شده بود دوباره باز می‌گردد؟
جواب: در صورت ازدواج حقّ حضانت زن ساقط می‌شود خواه ازدواج دائم باشد یا موقّت، مگر این که مدّت ازدواج موقّت کم و کوتاه باشد که در این صورت ساقط نمی‌شود و هرگاه از شوهر دوم طلاق بگیرد حقّ حضانت باز نمی‌گردد هر چند احتیاط مستحب آن است که زوج و زوجه در این مورد تراضی و تصالح کنند.
سؤال 793. اگر بچّه ولدالزّنا به دست زانیه داده شود باعث فساد می‌شود و موجب لطمه به آبروی یک عدّه مومن آن روستا می‌شود امّا اگر شرع مقدّس یا قانون دولت، این بچه را به اداره بهزیستی تحویل نماید، هم فساد کم می‌شود و هم آبروی چندین مؤمن حفظ می‌شود، در این صورت وظیفه چیست؟
جواب: باید حاکم شرع در این‌گونه موارد تصمیم بگیرد و اگر فسادی هست جلوی آن را بگیرد.
سؤال 794. اگر صغیر، جدّ پدری نداشته باشد آیا مادر می‌تواند بااجازه حاکم شرع قیم او بشود؟
جواب: با اجازه حاکم شرع مانعی ندارد.
سؤال 795. اگر مردی با زن نامحرمی تفخیذ کند و انزال شود و فرزندی منعقد گردد بی آن‌که دخول صورت گرفته باشد حکم فرزند و زوال بکارت که بر اثر تولد فرزند حاصل می‌شود چیست؟
جواب: هرگاه یقین داشته باشد که انزال نمی‌شود، بعید نیست فرزند آنها همچون فرزند شبهه باشد و اگر احتمال می‌داده است، خالی از اشکال نیست و در مورد مهرالمثل اگر زن با میل و رضایت خود حاضر شده و احتمال این امر را می‌داده مهرالمثل ندارد و اگر احتمال نمی‌داده و رضایت به غیر تفخیذ نداشته، احتیاط واجب دادن مهرالمثل است.
سؤال 796. همسر شهیدی که یک پسر دارد پس از گذشتن چند سالی ازدواج کرده است، پدر شهید می‌گوید: من به عنوان ولیّ نمی‌گذارم نوه‌ام در خانه بیگانه بماند چون من وظیفه دارم او را پرورش دهم و فعلًا این پسر بچه 5 ساله است،مادرش می‌گوید: من به عنوان مادر، او را پرورش می‌دهم، از نظر اسلام کدام یک مقدّم هستند؟
جواب: در مورد نگهداری بچه و پرورش او تا زمان بلوغ، مادر بچه بر جدّ او مقدّم است حتّی در صورتی که شوهر کند، ولی در مسأله ولایت بر اموال حق با جدّ است و مادر ولایتی بر اموال کودک ندارد.
***

Share