6 . مقام زن در منطق وحی

6 . مقام زن در منطق وحی

 

آئین پاک حق

دین مقدس اسلام با ادیان و مکتب ها در تمام زمینه ها فرق های اصولی و بنیادی دارد .

تشیع که اسلام تفسیر شده اهل بیت پیامبر ، و جانشینان بر حق رسول اکرم ، و بیان شده امامان معصوم است در نگرش و دید خود نسبت به توحید ، قیامت ، ملائکه ، نبوت ، امامت ، قرآن ، فرد ، خانواده ، جامعه ، امور مادی ، امور معنوی ، مسائل اخلاقی و عملی ، زن ، مرد ، اولاد ، کسب و کار ، تربیت ، سیاست ، حکومت ، و . . . با تمام مدرسه ها و فرهنگها و آئین های موجود فرق دارد .

اسلام در این ناحیه آنچه را می گوید عین حقیقت ، و میزان و مطابق مصادیق واقعی در دنیای ظاهر و باطن ، و خلاصه برابر با واقعیات و حقایقی است که در علم حق و در بستر جهان هستی است .

بیان مفسران حقیقت در آئین اسلام محصول دانش پاک و بینش خدائی آنان ، و برگرفته از عمق آیات قرآن مجید است .

شروع مسائل این دین از قرآن مجید ، و ابتدای قرآن کریم با وصف رحمانیت و رحیمیت و ربوبیت وجود مقدس حق است ، و تفسیر این حقایق شروعش از قلب الهی و ملکوتی رسول اسلام و تداومش با بیانات امامان معصوم از علی بی ابیطالب تا امام دوازدهم است .

رحمان از اسماء مختص حضرت حق ، و در غیر خداوند بکار نمی رود ، اما رحیم وصفی است که بر غیر حق هم اطلاق می گردد .

هر دو صفت ریشه اش رحمت ، و ترجمه اش نسبت به وجود مبارک حق بخشنده و بخشایشگر است .

گروهی از توضیح دهندگان آیات قرآن گفته اند: رحمن اشاره به رحمت عام حق نسبت به تمام بندگان از خوب و بد است ، و رحیم اشاره به رحمت خاص حق که مخصوص بندگان صالح و مطیع است .

جلوه وصف رحمانیت در دنیا ، و تجلی وصف رحیمیت در آخرت است .

اما در خود قرآن مجید در رابطه با این تفاوت چیزی دیده نمی شود ، در قرآن کریم آمده:

و رحمتی وسعت کل شیی . [83]

و رحمت من همه چیز را فرا گرفته .

تجلّی این صفت در آفرینش موجودات ، و روزی آنان ، و نجاتشان از حوادث قابل ملاحظه است .

استغاثه به درگاه او با کمک گیری از این دو وصف ، موجب حالتی عرفانی ، روحیه ای خاص ، و نشاطی مخصوص است ، که عکس العمل آن توجه و عنایت حق به عبد است .

در آثار اسلامی آمده که حضرت حق فرمود: حیا می کنم بنده ام مرا به رحمانیت و رحیمیت بخواند ، و من خواسته او را اجابت نکنم .

خلقت خلق و روزی ایشان جلوه رحمانیت ، و هدایت و توفیقشان ، ثمره رحیمیت است .

در قرآن مجید خود را به نحو دیگر به رحمت ستوده: خیر الراحمین ، ارحم الراحمین ، ذوالرحمه .

برای نزدیک کردن حقیقت به ذهن ، رسول خدا این واقعیت را بدین صورت در خور فهم مردم بیان کرده ، ورنه عدد و درجه را در آنجا راه نیست .

خداوند را صد رحمت است ، که از آن یکی را درهفت آسمان و زمین پخش کرد ، به آن یک درجه بر تمام خلق آنچه مناسب آنان است می بخشاید ، و خلق هم با مایه گرفتن از آن بر یکدیگر مهر ورزیده ترحم می آورند . و نود و نه درجه آن را نزد خود نگاه داشته ، تا روز قیامت بپا شود ، آن یک درجه پخش شده در دنیا را به نود و نه درجه بیفزاید و بر مؤمنان و مطیعان پخش نماید!!

ربّ به معنای مالک است که مالکیت او بر تمام موحودات هستی و همه عالمین حقیقی و قابل سلب نیست ، مالکی که تدبیر و رشد و پرورش موجودات به دست قدرت اوست .

چون پیوند مالکیت و تدبیر او با تمام ذرّات هستی حقیقی و ابدی و دائمی و ذاتی است ، معنا ندارد که انسان در برابر ربوبیت او ربّی انتخاب کند ، و مالکی اتخاذ نماید ، و تدبیری و مدبّری و قانونی جز قانون او قبول کند .

تجلّی توحید واقعی در تمام شئون حیات و زندگی به این است که انسان با تمام وجودش در سایه مالکیت و تدبیر او باقی بماند ، و هر مالک و مدعی مالکیت ، و هر فرهنگ و مدرسه ای که به ستم و بر ضد حق می خواهد ، تدبیر حیات آدمی را به دست بگیرد نفی کند ، و کلمه طیبه «لا اله الا الله» در تمام زوایای حیات معنائی غیر از این ندارد .

آری تمام نیاز ظاهر و باطن آدمی را رحمت حق ، و نور ربوبیت او برطرف می کند ، و سعادت دنیا و آخرت آدمی را لطف و عنایت و رأفت و مرحمت ، و تدبیر او تضمین می نماید .

 

توسل انبیاء الهی به ربوبیت و رحمت حق

پیامبران خدا که ربّ و مالکی ، و مدبّر و مریدی و رحمت و لطفی جز رحمت و ربوبیت حق نشناختند ، و خود را در تمام لحظات مملوک آن مالک و مربوب آن رب ، و عبد آن معبود نگاه داشته و با ارباب متفرقه ، و مدعیان تدبیرهای بیجا با تمام وجود مبارزه کردند ، و بعضی از آنان در این صحنه پیکار جان باختند ، تا مالکیت و فرهنگ و رحمت حق را برای ابد با خود داشته باشند ، در تمام حوادث و گرفتاریها یا به و قت نیازمندیها و حاجات متوسل به ربوبیت و رحمت حق می شدند .

آدم(علیه السلام) عرضه داشت:

<< رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ >> . [84]
ای مالک و مربی ما ، بر خویشتن ستم روا داشتیم ، چنانچه ما را سرافراز به غفران و رحمت خود ننمائی ، هر آینه از زیانکاران خواهیم بود .

نوح در دعایش برای نجات خود و مؤمنان و ریشه کن شدن ستمگران گفت:

<< ربِّ لا تذر علی الارض من الکفرین دیاراً >>. [85]
ای مالک و مدبر من از این ناسپاسان بر روی زمین دیّاری باقی مگذار .

ابراهیم(علیه السلام) در دعایش می گفت:

<< ربَّنا انّی اسکنت من ذرِّیَّتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرَّم ربَّنا لیقیموا الصَّلوه >>. [86]
ای مالک و مربی ما ، من ذرّیه خود را در وادی بی کشت و زرع نزد بیت الحرام تو مسکن دادم ، ای رب و مدبر من تا نماز را بپای دارند .

موسی(علیه السلام) به وقت درماندگی در کنار دروازه شهر مدین به مناجات حق برخاست و عرضه داشت:

<< ربِّ انّی لما أنزلت إلیِّ من خیر فقیرٌ >> . [87]
ای مالک و مدبر من به چیزی که تو بر من فرو فرستی از رزق و روزی محتاجم .

حضرت یوسف عرضه داشت

<< رب قد اتیتنی من الملک و علَّمتنی من تأویل الأحادیث فاطر السَّموات و الارض انت ولیّی فی الدُّنیا و الاخره توفَّنی مسلماً و الحقنی بالصّالحین >>. [88]
ای مالک و مربی من ، به حقیقت که تو مرا سلطنت دادی ، و دانش تعبیر خواب آموختی ، توئی آفریننده زمین و آسمان ، توئی ولیّ من در دنیا و آخرت ، مرا به حال تسلیم بمیران ، و به بندگان شایسته ات ملحق فرما .

زکریا عرضه داشت:

<<ربِّ لا تذرنی فرداً و أنت خیر الوارثین >>. [89]
ای مالک و مدبر من ، مرا یکه و تنها وا مگذار که تو بهترین وارثانی .

به رسول باکرامتش تعلیم داده که در دعا و مناجاتش بگوید:

<< ربِّ اغفر و ارحم و انت خیر الرّاحمین >>. [90]
ای مالک و مربی من ، غفران و رحمتت را نصیبم کن ، که تو بهترین رحم کنندگانی .

از قول اولیاء و عاشقانش نقل می کند که در شب تاریک در حال قیام و قعود و اندیشه در خلقت و آفرینش می گویند:

<< ربَّنا ما خلقت هذا باطلا >>. [91]
ای مالک و مربی و مدبر ما ، این آسمانها و زمین را باطل و بیهوده نیافریده ای .

در دعاهای وارده از امامان معصوم بخصوص دعای کمیل ، ابوحمزه ، عرفه ، و مناجات پانزده گانه حضرت سجاد کلمه مبارک رب خیلی تکرار شده ، توسل انبیاء به این مقام ، و تکرار این حقیقت در دعا ، نمایشگر عظمت این مسئله و تجلی آن در شئون و زوایای حیات انسان است ، دعاکنندگان تنها در دعا متوسل به این مقام نبودند ، بلکه ربوبیت حق در فضای زندگی آنان ، در عقاید و اعمال و اخلاقشان تجلی علمی و عملی داشت .

 

مقام باعظمت عبادت و بندگی حق

انسان چه مرد و چه زن دارای هویّتی واحد ، و جوهری همسان هستند ، و در پیمودن راه کمال و ظهور آثار انسانیت و رسیدن به درجات و مقامات معنویه هیچ فرقی با هم ندارند ، اگر با میل باطنی و کشش فطری ، و کمک گیری از عقل و نبوت و امامت و معلمان دلسوز ، و مربیان واجد شرایط به قبول ربوبیت حق تن دهند ، و مالکیت و تدبیر و هدایت حضرت حق را در تمام جهات زندگی بپذیرند ، از افتادن در لجنزار بندگی طاغوت و هوای نفس ، و دچار شدن به فرهنگ ها و مدرسه های شیطانی در امان می مانند ، و از برکت مملوک بودن نسبت به مالک واقعی ، به مقامات عالیه ملکوتیه و عرشیه خواهند رسید .

مرد و زن در خلقت ظاهری و باطنی خود تجلّی رحمانیت و رحیمیت و ربوبیت حضرت حقند ، این واقعیتی است که از صریح آیات الهی استفاده می شود ، و جای انکار و ایراد ، و شک و تردید ندارد .

زن انسان است ، زن دارای استعداد و قوای معنویست ، زن در منطق وحی هویت و جوهری یکسان با مرد دارد .

زن رحمت الهی است ، زن جلوه ربوبیت حق است ، تحقیر او ، حمله به او ، پایمال کردن حقوق او ، سرپیچی از حفظ برنامه های به حق او ، ضعیف شمردن او در دایره انسانیت ، بی مورد طلاق دادن او ، فرق گذاشتن بین او و پسر ، همه و همه آثار شوم مدعیان مالکیت بر بشر ، و فرعون های تاریخ ، و فرهنگ های سلطه گر و ستم پیشه و ظالم و بیدادگر است .

در ایتالیا وقتی مرد خانه دختردار می شد از خوشحالی در پوست نمی گنجید ، زیرا شیئی به اشیائش اضافه شده بود و پس از سیزده یا چهارده سال او را به بازار برده و می فروخت و قیمتش را صرف مخارج روزانه زندگی می کرد!

گاهی که در ایتالیا از دست زن خشمگین می شدند او را در دیگ جوشانی از روغن زیتون می انداختند تا نابود شود .

از او به عنوان خدمتکار ، کلفت ، کنیز ، کالای شهوت استفاده می کردند ، و هنوز هم در فرهنگ بشری از بسیاری از حقوق حقّه اش محروم است .

ولی در آئین حق و در منطق وحی ، زن موجودی والا ، منبعی از مایه های معنوی ، جهانی از استعدادها ، و نیروئی الهی است .

زن اگر قدر خود را بشناسد ، و موقعیت انسانی خویش را حفظ کند ، و ازتعالیم عالیه اسلام برای رشد و تربیت خود بهره بگیرد در حّد توان خویش ، مریمی پاک ، و خدیجه ای باکرامت و زینبی شایسته ، و مقامی در خور حریم حضرت حق خواهد شد ، وگرنه مانند مردانی که راه ناسپاسی سپردند ، و به نعمتهای حق کافر شدند ، و سر از هدایت پروردگار پیچیدند دچار خزی دنیا و آخرت و لعنت ابد حق خواهند شد .

 

زن در منطق وحی

در تفسیر باعظمت مجمع البیان آمده:[92] زمانی که اسماء بنت عمیس همراه شوهر بزرگوارش جعفر بی ابیطالب از مهاجرت حبشه که هجرتی الهی و محض حفظ دین بود بازگشت ، به دیدار زنان پیامبر آمد و به آنان گفت:آیا در قرآن در رابطه با ما زنان چیزی هست ؟ گفتند: نه! به محضر رسول الهی شتافت و عرضه داشت یا رسول الله زنان در ناامیدی و خسارتند ، پیامبر فرمود از چه نظر ؟ عرضه داشت چنانکه از مردان ذکر خیر شده از زنان نشده ، خداوند مهربان این آیه را نازل فرمود:

<< ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات ، و القانتین و القانتات ، و الصادقین و الصادقات ، و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات اعد الله لهم مغفره و اجراً عظیماً >>. [93]

در صریح این آیه شریفه هست که زنان نیز مانند مردان می توانند به ده مقام عالی و ملکوتی و معنوی برسند ، و از این طریق مغفرت حق و اجر عظیم کسب کنند ، مقامات عبارت است از: 1 مقام اسلام 2 مقام ایمان 3 مقام طاعت و فرمانبرداری 4 مقام صدق 5 مقام صبر و پایداری در برابر تمام حوادث 6 مقام فروتنی و خوف از عظمت و عقاب حق 7 مقام کرم و جود که ثمره آن صدقه است 8 مقام روزه و صوم 9 مقام ضبط نفس و مالکیت بر شهوات 10مقام یاد و ذکر حق .

اسماء بنت یزید انصاری خدمت رسول حق رسید ، در حالی که حضرت در جمع صحابه بودند ، عرضه داشت پدر و مادرم فدایت من از جانب زنان بسوی تو آمده ام ، آگاه باش جانم به قربانت هیچ زنی در شرق و غرب نیست جز این که عقیده و رأیش با من یکی است ، خداوند ترا به سوی مردان و زنان مبعوث به رسالت کرد ، ما به تو و به حضرت حق ایمان آوردیم ، اما جنس زنان بسیار مقید و در حصار خانه محبوس و دارای کمبودند ، در طریق ارضای شهوات مرد خود تسلیم اند ، و مدت زمانی حامله به اولاد ، ولی شما مردان به نماز جمعه و جماعت ، و عیادت بیماران ، و تشییع جنازه ، و زیارت حج به طور مکرر ، و از همه مهم تر جهاد فی سبیل الله بر زنان برتری دارید ، مرد برای حج و عمره یا پاسداری از مرز می رود ، ما زنان حافظ اموال ، و خیاط لباسها ، و مربی فرزندان مردان خودیم ، ما در چه اجر و مزد و بهره و منفعتی با مردان شریک هستیم ؟

رسول خدا رو به یاران کرد ، فرمود گفتاری نیکوتر از گفتار این زن در مسائل دینش شنیده اید ؟ گفتند گمان نمی بردیم زنی به چنین واقعیاتی رسیده باشد ، حضرت رو به جانب وی کرد و فرمود:

برو و تمام زنان دیگر را خبر کن نیکو شوهرداری ، و طلب خوشنودی و رضایت همسر ، و موافقت با شوهر در امور زندگی صحیح ، برابر تمام آن بهره هائی است که از آن همه اعمال نصیب مردان می شود!!

زن از مجلس پیامبر بیرون آمد در حالی که از شدت شادی تهلیل و تکبیر حق بر زبان داشت . [94]

امام هشتم از پدرانش از رسول خدا روایت می کند:

<< مَثَلُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَاللّهِ کَمَثَلِ مَلَک مُقَرَّب ، وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَکِ ، وَ لَیْسَ شَیْءٌ أَحَبَّ اِلَی اللّهِ مِنْ مُؤْمِن تائِب أَوْ مُؤْمِنَه تائِبَه >>.
انسان مؤمن در پیشگاه حق همچون ملک مقرب است ، و قطعاً مؤمن نزد حق بزرگتر از ملک است ، چیزی به سوی حق محبوبتر از مؤمن توبه کننده و زن مؤمنه تائبه نیست .

 

عقل و شهوت ملاک سعادت و شقاوت

آن نیروئی که موجب درک حقایق ، و پذیرش واقعیات ، و طراح سعادت و سلامت ، و مدبّر امور مثبته در حیات انسان می باشد عقل است .

در روایات اهل بیت به نقل اصول کافی در باب عقل ، از این گوهر باارزش تعبیر به پیامبر باطن شده!

شهوت به طور طبیعی نعمت حق و موجب لذت بری از حیات مادی ، و باعث حرکت و کار و کوشش و فعالیت انسان در جهت زندگی دنیائی و گاهی آخرتی است .

شهوت اگر مقید به نور عقل ، و دنباله رو برای این چراغ پرفروغ معنوی باشد ، فضای زندگی فضائی سالم ، و عرصه گاه حیات سفره رحمت حق ، و وجود آدمی مصداق انسانیت ، و ارزشش از ارزش ملائکه برتر!!

عقل اگر در زندان شهوت اسیر شود ، و از پخش نور خود ممنوع و محروم گردد ، کارگردان حیات آدمی شهوت بی قید و شرط ، وخواسته های بی محاسبه شود ، و چشم باطن و ظاهر از پی شهوت ، جز امور مادی نبیند ، و ملاک حیات انسان شکم و غریزه جنسی گردد ، آثار انسانیّت محو ، و آدمی بدتر از حیوانات و بهائم شود .

عبداللّه بن سنان می گوید از حضرت صادق(علیه السلام) پرسیدم: ملائکه بالاترند یا بنی آدم ؟ حضرت پاسخ داد امیرالمؤمنین فرمود:

<< إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلائِکَهِ عَقْلا بِلا شَهْوَه ، وَ رَکَّبَ فِی الْبَهائِمِ شَهْوَهً بِلا عَقْل ، وَ رَکَّبَ فی بَنی آدَمَ کِلْتَیْهِما ، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِمِ >>. [95]
خداوند عز و جل در ملائکه عقل بدون شهوت قرار داد ، و در چهارپایان شهوت بدون عقل گذاشت ، و در بنی آدم عقل و شهوت مقرّر داشت ، پس کسی که عقلش بر شهوتش غالب آید بهتر از ملائکه ، و هر آنکس شهوتش بر عقلش غلبه کند بدتر از حیوانات است .

این حقیقت اگر در جنس زن همانند مرد تجلی کند بدون تردید ارزش و قیمت و کرامتش بیش از ملائکه خواهد شد ، و اگر این موجود از عقل دوراندیش ، و پیامبر باطن ، و نور درون چشم بپوشد ، و همت خود را زر و زیور ، و عشوه و ناز و آرایش و شهوت ، و جلوه و خودنمائی در برابر دیگران ، و بیگانه از خدا زیستن قرار دهد همچون مردان فاسد و کافر و ناسپاس از حیوانات بدتر است .

 

حدیثی عجیب از شب معراج در رابطه با زنان

حضرت عبدالعظیم حسنی که از اعاظم علمای طایفه حقه ، و از رجال بزرگ شیعه ، و از راویان معتبر اسلامی است ، و به فرموده حضرت هادی(علیه السلام) ثواب زیارتش همانند ثواب زیارت حضرت حسین(علیه السلام) است ، از حضرت جواد ، و حضرت جواد از پدران معصومش از امیرالمؤمنین نقل می کند که حضرت فرمود من و فاطمه زهرا نزد پیامبر رفتیم ، او را در گریه شدید دیدیم ، عرضه داشتم پدر و مادرم به فدایت سبب گریه شما چیست ؟

فرمود ، شبی که مرا به معراج بردند زنانی از زنان امتم را در عذاب شدید دیدم ، از دیدن عذاب شدید آنان به گریه افتادم .

زنی را دیدم که وی را با موی جلوی سر به دیوار جهنم آویخته بودند ، و مغزش از شدت عذاب می جوشید .

زنی را دیدم که با زبانش به دیوار جهنم وصل بود ، و از داغ ترین و بدترین ماده جهنم در دهان و حلقش می ریختند .

زنی را دیدم که او را با سینه اش به دیوار جهنم چسبانده بودند .

زنی را دیدم که با دو پایش در جهنم آویزان بود .

زنی را دیدم که گوشت بدن خودش را می خورد و آتش از زیر گوشتهایش بیرون می زد .

زنی را دیدم که دست و پایش را بسته بودند ، و تعداد زیادی مار و عقرب به او حمله کرده ، اما چون دست و پایش آزاد نبود نمی توانست فرار کند و هیچگونه قدرتی برای دفاع از خود نداشت .

زنی را دیدم که کور و کر و لال بود ، او را در یک تابوت پر از آتش گذاشته بودند ، و از تمام بدنش گوشت و پوست همانند آدم گرفتار جذام تکه تکه می ریخت .

زنی را دیدم که صورت و بدنش آتش گرفته ، و او را وادار می کردند هرچه در شکم دارد با پنجه هایش بیرون آورده بخورد .

زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن خر ، و دچار یک میلیون رشته عذاب بود .

زنی را دیدم صورتش همانند سگ ، آتش از پشتش وارد و از دهانش خارج می شد ، ملائکه عذاب ، سر و بدنش را با ابزار جهنم می کوبیدند .

حضرت زهرا(علیها السلام) عرضه داشت محبوب من ، ونور چشمم به من خبر بده عمل و روش آنان در دنیا چه بوده که باید دچار چنین عذابهای شدید و سختی شوند .

حضرت فرمود: آن زنی که به موی سر به دیوار جهنم بسته بود زنی است که موی جلوی سر خود را از نامحرم حفظ نمی کرد .

زنی که با زبان به دیوار جهنم وصل بود زنی است که شوهرش از نیش زبان او امان نداشت .

زنی که به دو طرف سینه اش به دیوار جهنم چسبانده شده بود ، زنی است که در مسئله جنسی از شوهر خود تمکین نمی کرد ، و او را برای ارضاء این غریزه طبیعی راه نمی داد .

زنی که با دو پایش در جهنم آویزان بود ، زنی است که بدون اجازه شوهرش هر کجا می خواست می رفت .

زنی که گوشت بدن خودش را می خورد و آتش از زیر گوشتها بیرون می زد ، زنی است که برای غیر شوهر آرایش می کرد ، و آرایش خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار می داد .

زنی که دست و پایش را بسته ، و در معرض حمله مار و عقرب بود ، زنی است که نماز را سبک می شمرد ، و از نجاست و جنابت و حیض تطهییر و غسل نمی کرد .

زنی که کر و کور و لال بود زنی است که با غیر شوهر همبستر شده بود و اولاد آورده ، ولی فرزند را به گردن شوهر خود انداخته بود .

زنی که با قیچی آتشین گوشت او را می بریدند ، زنی است که خود را در اختیار مردان بیگانه می گذاشت .

زنی که صورت و بدنش آتش گرفته ، و او را وادار می کردند هر چه در شکم دارد بخورد زنی است که واسطه فحشا و منکرات بود ، و زنان را برای شهوترانی در اختیار مردان می گذاشت .

زنی که سرش سر خوک و بدنش بدن خر و دچار یک میلیون رشته عذاب بود ، زنی است که دو به هم زنی می کرده و در دروغگوئی و کذب غرق بوده .

زنی که همانند سگ بود و آتش از پشتش وارد و از دهانش خارج می شد زنی بود خواننده مجالس عیش و عشرت و آلوده به بیماری حسادت![96]

در هر صورت زن بنا بر منطق وحی می تواند به اعلا درجات و مقامات معنویه برسد و مریم گونه شود ، و در صورت بی توجهی به آئین حق و شخصیت انسانی خود راه به اسفل

درکات برده و از بهائم پست تر می گردد ، دو مرحله ای که برای تمام مردان مقرر است .

( یرید اللّه بکم الیسر و لا یرید بکم العسر )

« بقره / 185 »

Share