فصل سوم: عوامل پیدایش آسیب در جامعه منتظر

اشاره

اعتقاد به منجی موعود در دین اسلام، به ویژه در مکتب تشیع، یکی از مسائل حیاتی و بنیادی می باشد و به عنوان غایت و نهایت زندگی بشر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این اعتقاد، در حیات و سرنوشت انسان چنان تأثیرگذار است که به تمام اهداف و آرمان های او سمت و سو می دهد؛ به همین دلیل، این موضوع همواره با افکار و ایده های مختلف اختلاط یافته و بعضاً به بیراهه کشیده شده است. جریان های گوناگونی که خواسته اند غایت بشر را موافق میل خود برنامه ریزی کرده یا خود و ایده خود را عامل نجات معرفی کنند، هر کدام آفات و مضرّاتی را وارد این بحث کرده و شناسایی مهدویت حقیقی را برای عامه دشوار نمود ه اند.

چنین آفات و مضّراتی که خواسته یا ناخواسته، برخی از درون جامعه منتظر و برخی از بیرون آن بروز یافته اند، شناخت چهره و نمای مهدویت حقیقی را تیره و تار کرده است؛ از این رو شناخت عواملی که به پیدایی این آسیب ها می انجامد ضروری است. با بررسی این عوامل که از مهم ترین آن ها در بعد فردی، می توان به خودخواهی و دنیاگرایی و در بعد

اجتماعی، به عدم معرفت و طرح مباحث از سوی غیرکارشناسان اشاره کرد، زمینه برای برون رفت از مشکلات پیش آمده فراهم خواهد شد.

1. عوامل درون فردی

1_1. فراموشی ولایت خدا و معصومان علیهم السلام

از آنجا که یاد خداوند، هسته مرکزی دینداری است؛ چنانچه این مقوله را از دینداری جدا کنیم، انسان به نوعی به «فراموشی خداوند» مبتلا شده، از دین گریزان می شود. ممکن است انسان خود را به ظاهر متوسل به دین بداند؛ اما چون از هسته مرکزی دین، یعنی اعتقاد به خدا غافل مانده، به نوعی در سراشیبی دین گریزی قرار گرفته است؛ به تعبیر دیگر خدا فراموشی، زمینه سریع تری را برای گریزان شدن از دین فراهم می کند.

خداوند در قرآن می فرماید:

و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشی کرد؛ آنان همان نافرمانانند(1).

پس سرانجام خدا فراموشی، فسق است و فسق و دینداری با هم جمع نمی شوند.


1- « وَ لاَ تکوُ نُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللهَ فَاَنساَهُم اَنفُسَهُم اُولئکَ هُمُ الفاَسِقُونَ » . َ ( سوره حشر ( 59): 19 ).

نیز اتصال به حبل المتّقین الهی، یعنی امامان معصوم، انسان را در مقابل حوادث بی دینی ودین گریزی مصونیت می دهد. کسانی که از این مقامات عظیم الشأن الهی تخلف ورزند، در معرض هجوم امواج بی دینی تاب مقاومت ندارند و به مسیری برخلاف مسیر هدایت و دین کشانده می شوند. امام علی علیه السلام نقش امامان را زنده نگه داشتن سنت پیامبر وجاری ساختن حدود الهی می داند:

همانا بر امام واجب نیست جز آنچه را که خدا امر فرماید و آن، کوتاهی نکردن در پند و نصیحت، تلاش در خیر خواهی، زنده نگه داشتن سنت پیامبر، جاری ساختن حدود الهی بر مجرمان و رساندن سهم های بیت المال به طبقات مردم است(1)

2_1. فقر فرهنگی

فقر و غنا در اندیشه معصومان علیهم السلام در معنای گسترده تری از تهی دستی و بی نیازی مالی به کار رفته است. مراد از فقر فرهنگی، تهیدستی مردم نسبت به مسائل فرهنگی، مانند عدم شناخت و عمل به مسائل دین به عنوان جزء مهم فرهنگ است. در مقابل، مراد از غنای فرهنگی، قوت واستحکام در عرصه علمی و عملی فرهنگ و التزام به مسائل فرهنگ دینی است. در اندیشه امام علی علیه السلام فقر فرهنگی، سخت ترین و بدترین نوع فقر است.


1- نهج البلاغه، خطبه105.

از حضرت سؤال شد: «کدام نوع فقرشدیدتر و بدتر است؟» فرمود: «کفر ورزیدن پس از ایمان». (1)

غنای فرهنگی باعث مصونیت فکری و فرهنگی می شود و آسیب زدایی آفت های دینی را به دنبال خواهد داشت؛ ولی فقر فرهنگی و عدم آشنایی عمیق با مسائل دینی، آسیب پذیری فرهنگی و دینی را در پی خواهد داشت.

از موارد فقر فرهنگی، جدال بی حاصل در مسائل دینی، به جای مناظره صحیح و منطقی است که خود شروع یک آسیب جدی است. اینکه طرفین در واقع بر اساس موازین منطقی، مناظره ای را در مباحث دینی دنبال نکنند؛ بلکه بیشتر کارشان به جدال بینجامد، از دو جنبه در روند دین گریزی، تأثیر دارد: یکی اینکه طرفین مناقشه را سست بنیان می کند؛ چون هیچ کدام نمی توانند همدیگر راضی کنند و هر دو سعی می کنند در مقابل یک دیگر پیروز شوند و مبانی اندیشه دیگری را تخریب می کنند که هردو در نظر یکدیگر از جهت دینی سست بنیان می شوند. جنبه دوم این است که هر کسی شاهد این جریان باشد و این جدال و مناقشه های بی حاصل را مشاهده کند، او هم به نتیجه روشنی نمی رسد. این جا است که امام علی علیه السلام می فرماید: «ایِّاکُم وَالمِرَاء و الخُصُومَه؛ مراء وجدال را رها کنید».


1- قیل له: «ای فقراشدّ؟» قال علیه السلام : الکفر بعدالایمان» ( جلوه های حکمت، ص511).

3_1. خودخواهی و دنیاگرایی

دنیاطلبی، به معنای اسارت در دام دنیا و تعلق بیش از حد به آن، از موانعی است که به طور جدی فراروی منتظران موعود قرار گرفته است. آن حضرت در زمان ظهور خود، با تغییر نگاه جامعه به مظاهر دنیایی، به صورت علمی و عملی، این موانع را برطرف خواهد کرد.

دنیا خواهی و اسیر دنیا بودن، یکی از عوامل فارق حقیقت طلبان از باطل جویان است. پیکره دین و نیز آمال انبیاء و اولیاء چقدر از این عامل، متأثرشده و چه بسیار انسان هایی که در قبال آن، قد خم کرده و پیشانی ذلت ساییده اند. در مقابل، آنان که دنیا را به خدمت گرفته و آن را به اسارت اهداف بلند خویش در آورده اند و از غم و اندوه و فکر و فریب آن، آزاد گشتند، از هر دین و مرام، بر پیشانی تاریخ درخشیده و ماندگار شدند.

از آن جا که حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف عالم گیر است و منفعت طلبان به عدالت سوق داده می شوند، بیشترین مخالفت ها، از دنیاطلبان و دنیاخواهانی است که در هراس از دست دادن آن، یا در شوق و عشق زیاده خواهی آنند؛ پس مبارزه و کرامتشان از آن حادثه، بیشتر و جدی تر است.

علت دیگر، اینکه در دوران غیبت امام، آنچه افراد را از اندیشه و یاری و زمینه سازی ظهورامام عجل الله تعالی فرجه الشریف و از وظایف انتظار باز می دارد، دنیاخواهی است. حب دنیا، انسان را در گناهان فرو برده، از یاد امام و وظایف خود در دوران غیبت رها می سازد. در آیات و روایات، محبت ودلدادگی به سرای دنیا، بسیار مذمت شده است؛ از جمله امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «حب دنیا، کور و کر می کند». (1)

 چه بسا دنیاخواهی، قلب را نابود و انسان را چنان شیفته خود می کند که او بنده دنیا و نیز بنده هر کسی خواهدشدکه کمی از دنیا را در اختیار داشته باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام درباره دوست داران دنیا می فرماید:

شهوات، عقل شان را زایل کرده، دنیا قلبشان را میرانده و اسیر و عاشق دنیا شده اند؛ پس عبد و بنده دنیایند و هر کس چیزی از آن را دارد(2)

نیز خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: «ای موسی! بدان آغاز هر فتنه، دنیادوستی است». (3)

انسان، ایده آل و کمال طلب آفریده شده است. او در جست وجوی چیزی است که پیوندش با او بیش از یک ارتباط معمولی باشد؛ به عبارت دیگر، انسان در سرشت خویش، پرستنده و تقدیس کننده آفریده شده است و در جست وجوی چیزی است که او را منتهای آرزوی خویش قرار دهد. این جا است که اگر انسان خوب رهبری نشود و از خود مراقبت نکند، علاقه اش به وابستگی تبدیل می شود. «وسیله» به


1- کافی، ج2، ص137.

2- شرح نهج البلاغه، ج7، ص200، فصل فی الکلام علی الالتفات...

3- کافی، ج2، ص136.

«هدف» استحاله می شود، «رابطه» به صورت «بند» و «زنجیر» در می آید، حرکت و تلاش و آزادی، به توقف و رضایت و اسارت تبدیل می شود. برخلاف نظام تکاملی جهان بوده، از نوع نقص و نیستی است، نه کمال و هستی. این آفت انسان و بیماری خطرناک انسان است که قرآن و نهج البلاغه، انسان را درباره آن هشدار داده، اعلام خطر می کنند. امام علی علیه السلام مکرر اشاره می کند که دنیا، خوب جایی است؛ اما برای کسی که بداند این جا قرارگاه دایمی نیست؛ گذرگاه و منزلگاه او است.(1) تلاش قرآن و روایات برای این است که مادیات را از صورت معبودها و کمال مطلوب ها خارج کند؛ نتیجه اینکه دنیا از نظر اسلام، مدرسه و محل تربیت انسان و جایگاه تکامل او است. در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است:

از همه مردم گرفتارتر، مؤمن است که باید هم به کار دنیای خویش بپردازد و هم به کار آخرت(2)

اسارت دنیا و نگاه صرفاً دنیایی به زندگی، آدمی را از هر کس که سخنی غیر از دنیا بگوید، متنفر می سازد و این خود زمینه ای برای عدم اطاعت و همراهی و گاه نفرت از امام را فراهم می آورد. اصالت بخشیدن به دغدغه معاش، منتظران را از فکر دین و رهبران دین و آرمان های دینی بازمی دارد و باعث می شود حتی آنانی که از فشار اعتقادی و


1- نهج البلاغه، خطبه 214.

2- مجموعه ورّام، ج1، ص4.

مشکلاتی که دنیاپرستان ایجاد کرده اند، فریاد فرج خواهی سرمی دهند، در واقع فریاد از مظاهر دنیا می زنند؛ از این رو دنیاخواهی در کوته نگری منتظران نیز بسیار دخیل است.

 نیز دل بستگان دنیا، چون نگاهشان فقط دنیایی است و آن را اصل می دانند، دیگران را نیز از انجام تکالیف و مسؤولیت ها باز می دارند، تا از دنیا بیشتر بهره گیرند یا اینکه در طول زمان، فعالیت های غیردنیایی برای آنان معنای خود را از دست می دهد و بر این اساس از تحقق راه خدا که با خود مجاهدت، سختی، جهاد، عدالت و یاری محرومان را دارد گریزانند و در مقابل دین صف آرایی می کنند که این خود بزرگ ترین گمراهی است(1)

در زیارت حضرت امیر7 به عنصر دنیاخواهی و خودخواهی و فریفتگی ناشی از این عامل اشاره شده و آمده است:

خدایا ! شکرت که مرا بر این زیارت موفق ساختی… درحالی که اهل دنیا و آنانی که آیات خدا را به تمسخر گرفته و فریفته دنیا شدند، از زیارت او سر باز زدند. شکر تو را که مرا معرفتی دادی که اهل دنیا جاهل به آن هستند و به دیگران، روی آوردند(2)

همچنین امام صادق علیه السلام به این عامل اشاره کرده، تأثیر آن بر

 


1- « الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَهِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِک فی ضَلالٍ بَعید » ٍ. ( سوره ابراهیم(14): 3 ) .

2- بحارالانوار، ج97، ص336.

جهت گیری مردمان را بیان فرموده اند:

مردم، درباره ما سه گروه هستند؛ گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند، منتظر فرج ما هستند؛ ولی عمل ما را انجام نمی دهند. اینان، اهل دوزخند. گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام می دهند؛ اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است و گروه سوم، ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند، عمل می کنند [برای خدا] اینان از ما و ما از آنانیم(1)

تاریخ اسلامی و سیره معصومان علیهم السلام در مواجهه با افراد و جریان های مختلف، تبیین همین فرمایش امام صادق علیه السلام است. چه هنگامی که حسن بصری، نامه ای به امام حسن مجتبی7 نوشت و در آن، چنین آورد:

 «شما، اهل بیت پیامبر و معدن حکمت ها هستید. خداوند، شما را کشتی های نجات در دریاهای طوفانی قرار داد. پناهِ پناه خواهان هستید. به ریسمان مستحکم شما… تمسک می جویند. کسی که پیرو شما باشد، هدایت و نجات یافته و کسی که از شما سر پیچد، هلاک شده و گمراه است. من این نامه را به دلیل حیرت و سردرگمی و اختلاف امت در بحث قضا و قدر خدمتتان نوشته ام. از آنچه خدا به شما آموخته است، به ما هم بیاموزید». امام در پاسخ او نوشت:


1- تحف العقول، ص515.

بله؛ چنان که نوشتی ما اهل بیت نزد خدا و پیامبرهستیم؛ اما پیش تو و اصحابت، اگر چنان بود که گفتی، دیگران را بر ما مقدم نمی داشتید. به جانم سوگند! خداوند شما را در قرآن چنین مثال زده است: «أتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْر» ؛(1)«آیا به جای چیز بهتر، خواهان چیز پست ترید» این، درباره شما و اصحابتان است…. (2)

همچنین در جریان قیام حسینی، گروهی از کوفه، چون مسیّب بن نجبه، رفاعه بن شدّاد و حبیب بن مظاهر که از نویسندگان نامه به امام حسین علیه السلام بودند، به هر وسیله و سختی، خود را به امام رسانده و تا آخرین نفس، از او دفاع کردند و بر پیمان خود و بیعت با امام، باقی ماندند. گروهی دیگر چون شبث بن ربعی، حجّار بن ابجر، یزید بن حارث، قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج زبیدی، در تمام گفته ها و نوشته های خود تعبیر «جُند مجنّد؛ لشکر آماده»، آوردند؛ ولی عهد و سوگندها را فراموش کرده و در مقابل سخن و احتجاج امام حسین علیه السلام ، نامه را انکار کردند. اینان، به طمع پست و مقام و مسؤولیت آمده بودند؛ لذا به خیل نامه نگاران پیوستند و روزی با آمدن ابن زیاد از این خرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با حسین علیه السلام را به تن کردند. اینان، بندگان دنیا بودند و هر کس را که ذره ای از دنیا داشت یا به آن ها وعده


1- سوره بقره (2 ): 61.

2- بحارالأنوار، ج10، ص137.

دنیا داده می شد، بندگی می کردند. گروه دیگر، بی طرفانی هستند که شیطان، آنان را فریفته است. آن ها به زعم خود بی طرفند؛ حال آنکه با تماشا و سکوت خود، یاریگر دشمن هستند. گروهی بودند که می گریستند و دعا می کردند که خدایا ! حسین را یاری کن و به همین بسنده کردند.

عامل خودخواهی و دنیاخواهی می بایست با تبیین جایگاه دنیا با رعایت عدم افراط و تفریط، تحذیر از تجمل گرایی و شناسایی و میدان ندادن به دنیاپرستان، درمان شود. نیز توجه به این روایت کلیدی از امام صادق علیه السلام ، نقش مهمی در پالایش انتظار از انگیزه های غیر الهی دارد که در پاسخ ابابصیر که پرسیده بود فرج چه زمانی می رسد؟ فرمود:

آیا تو از کسانی هستی که خواهان دنیا هستند؟ کسی که حقیقت این امر را درک کند، به واسطه انتظارش، برای او فرج حاصل می شود(1)

4_1. اشتیاق غیر معقول

برخی ذهنیت ها در میان منتظران، متوجه این معنی است که تنها اعتقاد به اهل بیت و محبت امام زمان علیه السلام برای عمل به انتظار کافی است. چنین کسانی می پندارند که به صرف حضور در جامعه منتظر، به رستگاری رسیده اند؛ از این رو در برابر اعمال و رفتار و وظایف خود


1- کافی، ج1، ص372.

مسؤول نبوده و در قبال گناهان خود عذابی نخواهند داشت. این توهم که در قرآن و روایات نیز مردود شمرده شده است، تمنّی یا امید کاذب نام دارد. آن چنانکه اهل کتاب نیز گمان می بردند همین که نام دین و مذهب را بر خود نهاده اند، اهل سعادتند و عذاب نخواهند شد(1) در روایات دیگری نیز این گروه آرزوپرداز، تکذیب شده اند و تحت عنوان «المُتَمَنُّّون» از آن ها خبر داده شده است(2)

آرزوگرایی بدون عمل در باب انتظار، سبب بروز آسیب هایی می شود که از مهم ترین آن ها می توان به: عمل نکردن به وظایف فردی و اجتماعی انتظار، دامن زدن به انتظار منفی و عدم اقدام عملی و انجام وظیفه در قبال امام و بروز توهم بی جای رضایت از خویش و بدگمانی به دیگران اشاره کرد. در باب بیان خاستگاه چنین عوامل، می توان به: عدم تمایز میان امید و رجاء واقعی با خیال پردازی و آرزوگرایی و عدم شناخت جایگاه حقیقی امید و انتظار، میدان دادن به هوای نفس و توجیه رفتار و اعمال خود و بی توجهی به احکام و شرایط و تکالیف، عدم شناخت خدایِ مهربان و حکیم و گرفتار آمدن در فضای احساسی و غیرمنطقی عدم درک قهر و مهر امام اشاره کرد. با این اوصاف، توجه


1- « وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْک انَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْک أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَ کمْ إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ » . ( سوره بقره (2): 111 ) .

2- شرح نهج البلاغه، ج6، ص383؛ غیبت نعمانی، ص197.

دادن افراد منتظر به تأمل و تدبّر در آیات و روایاتی که سلامت اعمال و رفتار را تنظیم کرده، معیارهای عمل صالح را بیان می کنند، (1) برای مبارزه با این عامل، ضروری است.

ریشه اصلی این عامل در عدم درک جایگاه امام و امامت و خودمحوری و خودخواهی نهفته است؛ به عبارت دیگر کسی که اشتیاق نامعقول در او متولد می شود، از تفقه و شناخت کمی نسبت به دین برخوردار است و منظومه اعتقادی دین را ناقص می پندارد. توجه به آموزه های اسلامی و سنت و سیره معصومان علیهم السلام گویای آن است که در برابر کسانی که به سبب قصور و کوتاهی و دشمنی به اولیای الهی، موضع گرفته اند، گروه دیگری همواره حضور داشته و به سبب سطحی نگری و شوق نامعقول خود، موجبات زحمت و ناراحتی ایشان را فراهم آورده اند. کسانی در مسیر صحیح قرار داشته اند که امر امامت و ولایت الهی را به بهترین شکل فهم کرده و مطیع و آگاه بوده اند. به راستی چنین کسانی اراده امام را بر اراده خویش حاکم کرده، اشتیاق خود را در فرمانبری از امام و نه پیشی گرفتن از او نشان داده اند.


1- آیاتی مانند محتوای سوره والعصر که شرایط عمل خالص همراه با انجام وظایف فردی و اجتماعی را بیان می کند. [انسان ها همه در زیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و یک دیگر را به حق سفارش کرده و یک دیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند]، از این دسته به شمار می روند.

یکی از ویژگی های ممتاز سلمان این بود که خواسته امام را بر خواسته خویش مقدّم می ساخت. منصور بُزُرْج نقل می کند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم: «سرورم! چه بسیار می شنوم از شما که سلمان فارسی را یاد کردید»! فرمود: «نگو سلمان فارسی؛ بلکه بگو سلمان محمّدی. می دانی چرا بسیار از او یاد می کنم؟» عرض کردم: نه. فرمود: «برای سه صفت؛ مقدّم داشتن خواسته امیر مؤمنان علیه السلام بر خواسته خویش، دوست داشتن فقرا و مقدم داشتن آن ها بر ثروتمندان و دوست داشتن علم و علما». (1)

2. عوامل برون فردی

2_1. عدم معرفت عمومی

شاید بتوان اصلی ترین و جدی ترین عاملی که به بروز آسیب های اجتماعی در جامعه منتظر می انجامد را عدم معرفت عمومی دانست. این مسأله تنها به افراد منتظر محدود نمی شود؛ بلکه به سطح وسیع تری از عدم معرفت که فضای عمومی و اجتماعی را شامل می شود مربوط شده، تأثیرات عمیق تری از خود برجای می گذارد.

 به عبارت دیگر، اگر بروز آسیب های فردی را ناشی از عوامل پیش گفته بدانیم، آنچه سبب پذیرش این عوامل و آسیب های برآمده از


1- امالی طوسی، ص133؛ بحارالأنوار، ج22، ص328.

آنان می شود، سطح پایین معلومات عموم جامعه است که به چنین ادعاها و تحرکاتی، امکان ظهور و بروز می دهد.

در چنین زمینه ای «شبهه» و «بدعت» بروز یافته، فضای حیات دینی جامعه منتظر را آلوده می سازد. شبهه که به معنای ایراد، اشکال، ایجاد تردید، به اشتباه انداختن و مسلم نبودن است، تفاوت چشم گیری با طرح سؤال دارد. سؤال با هدف یافتن مجهول و یافتن پاسخ مطرح می شود؛ اما شبهه با هدف ایجاد نقص و یا کاستی و از روی استهزاء و تمسخر صورت می گیرد. در واقع از آنجا که کمال و سعادت واقعی جامعه بشری در گرو رسیدن به بایدها و نبایدهای حقیقی است، ارزش ها از این زاویه نگریسته می شود؛ بنابراین، هر آنچه که ظاهری شبیه به حق دارد، اما حقیقتاً و واقعاً حق نیست، از مصادیق شبهه شناخته می شود و نام گذاری آن هم به نام شبهه، درست به همین دلیل است؛ شبهه بدین سبب شبهه نامیده شده که شبیه حق است(1)

«حق» که از ارزش های پایدار و اصولی در نظام فرهنگی است و خاستگاه خاص خود را دارد و هنجارها می بایست در ارتباط با آن ها باشد، با ورود شبهه ها، دچار اختلاط می گردد و نظم درونی آن ها از بین می رود؛ بنابراین، وجود شبهات و پیدایش آن ها باعث کم رنگ شدن معتقدات دینی می شود و با این کار زمینه لازم برای جامعه پذیری اعضای جامعه در یک جامعه منتظر از بین می رود؛ زیرا ارزش ها و


1- نهج البلاغه، ص81.

هنجارهای حاکم در چنین جامعه ای، دینی نیست و خود موجب فاصله گرفتن اعضای جامعه از دین و حقیقت انتظار می شود؛ هرچند آن ها آن را نخواسته باشند.

همچنین هر جامعه ای از جمله جامعه منتظر، به گونه ای با نوآوری و اصلاح امور خود دست به گریبان است. شاید بتوان گفت نوآوری ها، از ضروریات نظام اجتماعی است؛ هرچند سامان یافتگی نوآوری ها هم از ضروریات نظام های اجتماعی است؛ چرا که در غیر این صورت، بقا و انسجام جامعه، دست خوش تحول و دگرگونی می شود. انتظار، به عنوان بخشی از نظام اجتماعی می باید در گیرودار تغییرات اجتماعی و پیدایش نیازهای جدید و بروز نوآوری های متعدد در سایر زمینه ها، موضعی فعال داشته باشد.

 اگر این ضرورت در درون دین و حقیقت انتظار پیش بینی شده باشد، قوام و جاودانگی اش تضمین خواهد شد، در غیر این صورت عوامل بیرونی، این ویژگی را بر آن تحمیل می کنند که در بلند مدت موجب اضمحلال و نابودی دین می شود. اسلام به عنوان یک دین، دارای برنامه زندگی است و در درون خود، تغییرات و دگرگونی ها را پیش بینی کرده، اهرم هایی را برای پویایی خود در نظر گرفته است. اگر این تغییر و تحولات بیرون از خود دین بر او تحمیل گردد، بدعت شناخته می شود. بدعت در اصل«اصطلاحی فقهی» است و به هر چیزی که با سنت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مخالف باشد، اطلاق می شود و معمولا به نظریه ها و عادت های جدیدی که از دیدگاه های شخصی نشأت گرفته و در جامعه اسلامی

رواج یافته باشد و نیز به نوآوری ها و عقاید مخالف با اصول دین و سیره پیامبر اسلام گفته می شود.

واژه بدعت به معنای نسبت دادن عقاید و دیدگاه های جدید به دین است که با مبانی کتاب و سنت معصومان علیهم السلام سازگاری ندارد؛ از این رو هر چه بیرون از کتاب آسمانی قرآن و یا سنت معصومان علیهم السلام باشد و به عنوان نظر دینی ارائه شود، نظر شخصی و تفسیر به رأی است و نمی توان و نباید به عنوان دین مطرح شود که در این صورت بدعت شناخته می شود. بدعت، هم در بعد پیدایش و زمینه فردی خود و هم در بعد پذیرش و زمینه اجتماعی، معلول عدم معرفت است؛ از این رو جامعه منتظر یکی از مهم ترین عوامل آسیب زای خود را می بایست در ایجاد بدعت جست و جو کند.

اولین گام در پیدایش بدعت ها، نادیده گرفتن روش ها و منابع تفسیری دین است که ممکن است در برخی شرایط به دلیل عدم آگاهی یا عدم رضایت به منابع و یا روش های دینی به روش ها و منابع خاص دیگری روی آورد. در چنین وضعیتی، برخی باورها در باره بعضی امور پدیدار می شود و دگرگونی در سطح ارزش ها به وجود می آید و باعث می شود در سایر بخش ها و لایه های اجتماعی، دگرگونی هایی به وجود آید. باید توجه داشت خاستگاه پیدایش بدعت ها، خود زمینه ساز و بستر مناسب پیدایش شبهه ها نیز می باشد که هردو عامل، معلول عدم معرفت دینی است.

2_2. ضعف جامعه پذیری

مفهوم جامعه پذیری

مراحل یا فرایندی است که شخص راه ها، افکار، معتقدات وسایر خصوصیات مناسبِ مورد نیازش را برای عضویت در جامعه به دست می آورد که مهم ترین پیامد آن، شناخت خود است وآن ها را جزء شخصیّت خویش می نماید(1)

جامعه پذیری سیاسی، روندآموزشی است که به انتقال هنجارها و رفتارپذیرفتنی از نسلی به نسل دیگر کمک می کند؛ بنابراین هدف جامعه پذیری تربیت یا پرورش افراد به صورتی است که اعضای کارآمد جامعه باشند.

برای نمونه، در بحث های سیاسی، به عقیده سیگل:(2)«جامعه پذیری سیاسی، یادگیری تدریجی هنجارها، ایستارها و رفتار قابل قبول برای یک نظام سیاسی درحال تغییر است». (3)

آلموند و پاول (4)گفته اند:«درجامعه پذیری سیاسی، روند حفظ یا دگرگونی فرهنگ های سیاسی است؛ بنابراین روند، افراد وارد فرهنگ


1- روحانیت و جامعه پذیری سیاسی، ص24 (به نقل از rogers cruton وعلی اکبر شعاری نژاد).

2- robert sigel

3- بنیادهای علم سیاست، ص118.

4- Almond and powell

سیاسی می شوند و ستمگری هایشان نسبت به هدف های سیاسی شکل می گیرد». (1)

روند جامعه پذیری به روالی آرام وهموارصورت می گیرد و مردم حتی از آن آگاهی نمی یابند. مردم هنجارهایی را که به آن ها تلقین شده است، می گیرند.

عامل های عمده جامعه پذیری عبارتنداز: خانواده، مدرسه، گروه های همتا، تجربه های طی دورهکار، رسانه های جمعی و تماس مستقیم با نظام سیاسی. البته گروه های همتا یادلبسته، تأثیر پایدارتری از مدارس یادانشگاه ها دارند. تجربیات افراد درمیان دوستان، درایجاد تغییری کامل در ایستارهای ذهنی آنان اساسی است. درنتیجه چنین تأثیراتی، ایستاری خصومت آمیز و پرخاشگرانه به آسانی ممکن است به ایستارهمکاری تبدیل شود یا برعکس(2)

 جیمز کولمن(3) عقیده دارد:«درجامعه های پیشرفته ای مانند آمریکا و سوئد، تأثیرِ جامعه پذیرکننده والدین وآموزگاران، در دوره اولیه جوانی روبه کاهش می گذارد».(4)


1- بنیادهای علم سیاست، ص118.

2- بنیادهای علم سیاست، ص121.

3- G-coleman .

4- بنیادهای علم سیاست، ص122.
 

3_2. فقر و غنای مفرط اقتصادی

علاوه بر فقر فرهنگی، فقر اقتصادی نیز می تواند باعث ضعف و نقصان دین داری شود. فردی که برای تأمین نیازهای اولیه و ضروری زندگی مادی خود، از صبح زود تا پاسی از شب به طور مستمر به کار سخت و طاقت فرسا تن می دهد، طبیعی است نتواند وظایف دینی و شرعی خود را به صورت شایسته انجام دهد. عدم انجام شایسته تکالیف دینی نیز باعث ضعف و نقصان دین داری خواهد شد. باتوجه به این واقعیت، در اندیشه امیرالمؤمنین علیه السلام فقر از جمله علل نقصان وضعف دین داری ذکر شده است(1)

علاوه بر فقر اقتصادی، غنای مفرط اقتصادی نیز می تواند زمینه طغیان و فساد را فراهم کرده، از عوامل آسیب زا در دین داری تلقی شود. قرآن کریم، استغنا و بی نیازی انسان را موجب طغیان وگناه می داند(2)

به نظر می رسد وجه طغیان گری انسان های غنی وثروتمند، این است که این افراد در اثر تأمین همه نیازهای مادی و رفاه بیش از حد ومتعارف، فقر وجودی تصریح شده در آیه: «یا اَیُّها النّاَسُ اَنتُمُ الفُقَراَءُ اِلَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنیُّ الحَمیِدُ». را فراموش کرده اند که در نتیجه،


1- نهج البلاغه، حکمت319.

2- سورهعلق، آیات (96): کَلاّ اِنَّ الاِنساَنَ لَیَطغی اَن رَاَهُ استَغنیَ؛ انسان، هر گاه احساس غنی بودن و بی نیازی کند، طغیانگری و سرکشی می کند.

روحیه استکباری در آنان رشد می نماید. روحیه استکباری و طغیان گری، قید و بندهای معقول و کمال آفرین دین الهی را بر نخواهد تابید. بر نتابیدن احکام دینی و عدم تسلیم در مقابل آن ها، از عوامل آسیب زا به دین داری خواهد بود.

امام علی علیه السلام همانند قرآن، غنا و بی نیازی مفرط اقتصادی را عامل طغیان وعصیان می داند؛(1) نتیجه اینکه فقر وغنای مفرط اقتصادی هردو، می توانند به دینداری آسیب وارد کنند.


1- غررالحکم ودررالکلم، ج3، رقم4707.

Share