88. آیه (یوسف در کاخ عزیز مصر)
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ
و هنگامی که به مرحله بلوغ و قوت رسید ما «حکم» و «علم» به او دادیم و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. (22 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
«اَشُدّ» از ماده «شَدّ» به معنی گره محکم است و در این جا اشاره به استحکام جسمانی و روحانی میباشد. یوسف در این محیط جدید که در حقیقت یکی از کانونهای مهم سیاسی مصر بود، با مسائل تازهای روبرو شد. در یک طرف دستگاه خیره کننده کاخهای رؤیایی و ثروتهای بیکران طاغوتیان مصر را مشاهده میکرد و در سوی دیگر منظره بازار بردهفروشان در ذهن او مجسم میشد و از مقایسه این دو با هم، رنج و درد فراوانی را که اکثریت توده مردم متحمّل میشدند بر روح و فکر او سنگینی مینمود و در فکر پایان دادن به این وضع، در صورت قدرت، بود. آری او بسیار چیزها در این محیط پر غوغای جدید آموخت، همواره در قلبش طوفانی از غم و اندوه در جریان بود، چرا که در آن شرایط کاری از دستش ساخته نبود و او در این دوران دائما مشغول به خودسازی و تهذیب نفس بود، قرآن میگوید:
«هنگامی که او به مرحله بلوغ و تکامل جسم و جان رسید و آمادگی برای پذیرش انوار وحی پیدا کرد، ما حکم و علم به او دادیم». منظور از حکم و علم که در آیه بالا میفرماید ما آن را پس از رسیدن یوسف به حد بلوغ جسمی و روحی به او بخشیدیم، یا مقام وحی و نبوّت است چنان که بعضی از مفسّران گفتهاند و یا این که منظور از «حکم» ، عقل و فهم و قدرت بر داوری صحیح که خالی از هوی پرستی و اشتباه باشد و منظور از «علم» ، آگاهی و دانشی است که جهلی با آن توأم نباشد و هر چه بود این «حکم و علم» دو بهره ممتاز و پرارزش الهی بود که خدا به یوسف بر اثر پاکی و تقوا و صبر و شکیبایی و توکل داد، که همه اینها در کلمه «مُحْسِنین» جمع است.
منظور از بلوغ اَشُدّ چیست؟
«اَشُدّ» به معنی استحکام و قوت جسمی و روحی است و «بلوغ اَشُدّ» به معنی رسیدن به این مرحله است ولی این عنوان در قرآن مجید به مراحل مختلفی از عمر انسان اطلاق شده است. گاهی به معنی سن بلوغ آمده مانند:
«وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ:
نزدیک مال یتیم نشوید مگر به نحو احسن تا زمانی که به حد بلوغ برسد» (34 / اسراء) و گاهی به معنی رسیدن به چهل سالگی است مانند «حَتّی اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَ بَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَةً: تا زمانی که بلوغ اَشُدّ پیدا کند و به چهل سال برسد» (15 / احقاف) و گاهی به معنی مرحله قبل از پیری آمده مانند:
«ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً» (67/غافر). (سپس خداوند شما را به صورت اطفالی از عالم جنین بیرون میفرستد، سپس به مرحله استحکام جسم و روح میرسید سپس به مرحله پیری). این تفاوت تعبیرات ممکن است به خاطر این باشد که انسان برای رسیدن به استحکام روح و جسم مراحلی را میپیماید که بدون شک رسیدن به حد بلوغ یکی از آنها است و رسیدن به چهل سالگی که معمولاً توأم با یک نوع پختگی در فکر و عقل میباشد مرحله دیگر است و همچنین قبل از آن که انسان قوس نزولی خود را سیر کند و به وهن و سستی گراید. ولی به هر حال در آیه مورد بحث منظور همان مرحله بلوغ جسمی و روحی است که در یوسف در آغاز جوانی پیدا شد. قرآن در آیه فوق به هنگامی که سخن از دادن حکمت و علم به یوسف میگوید:
اضافه میکند:
«این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» یعنی مواهب الهی حتی به پیامبران بیحساب نیست و هر کس به اندازه نیکوکاری و احسانش از دریای بیکران فیض الهی بهره میگیرد. همانگونه که یوسف در برابر صبر و استقامت در مقابل آن همه مشکلات سهم وافری نصیبش شد.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«اَشُدّ»: اوج رشد و کمال.
در ادامه سخن در این مورد، در این آیه شریفه به چگونگی ارزانی شدن نعمت گرانبهای بینش و دانش و مقام پرفراز رسالت و نبوت به یوسف پرداخته و میفرماید:
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ
و هنگامی که یوسف به اوج جوانی و اقتدار و رشد و شکوفایی فکری رسید …
«ابن عبّاس» بر آن است که واژه «اَشُدّ» را به دوران هیجده تا سی سالگی عمر انسان میگویند، امّا به باور پارهای به چهل سالگی گفته میشود.
به باور بیشتر مفسّران، اوج رشد و شکوفایی زندگی انسان زمانی است که به مرز شصت سالگی میرسد؛ و روایتی نیز این دیدگاه را تأیید میکند که میفرماید:
به کسی که خدا شصت سال زندگی و عمر ارزانی داشت، حجّت خود را بر او تمام کرده است. امّا به باور گروهی دیگر آغاز چنین دورانی از سی یا بیست سالگی است.
آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً
و هنگامی که یوسف به اوج جوانی و اقتدار رسید، به او بینشی ژرف و دانشی گسترده ارزانی داشتیم.
به باور «علی بن عیسی» منظور از واژه «حکمت» ، آن گفتار عادلانه و برازندهای است که به سوی فرزانگی فرا میخواند؛ و منظور از واژه «علم» بیان هر پدیده و رویداد و واقعیتی است، به همانگونه که هست و در دل اثر میگذارد.
امّا به باور «ابن عبّاس» منظور از «حکمت» مقام والای وحی و رسالت است و منظور از دانش، دانش دین و مقررات آن.
از دیدگاه پارهای منظور از واژه «حکم» ، نه حکمت و فرزانگی، بلکه قضاوت و داوری است و منظور از واژه «علم» نیز آگاهی به مصالح مردم و راههای آن است؛ چرا که مردم هنگامی که برای داوری در موضوعی نزد عزیز مصر میرفتند، او آن کار را به یوسف واگذار میکرد، چون به خردِ سرشار و دانش بسیار و درایت و دیدگاه دقیق او در داوری آگاه بود و به آن ایمان داشت و از دیدگاه پارهای دیگر منظور از «علم» آگاهی به دین و مقررات آن و منظور از «حکم» پیاده کردن دین و عمل به آن در میدان زندگی است.
وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ.
و همانگونه که به یوسف در برابر شکیبایی و پایداریش پاداش پرشکوه ارزانی داشتیم، درست همانگونه به هر کسی که کار نیک انجام دهد و فرمانبرداری خدا پیشه سازد، پاداش بزرگ ارزانی خواهیم داشت.