89. «وَ راوَدَتْهُ الَّتی هُوَ ...
آیه
«وَ راوَدَتْهُ الَّتی هُوَ فی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
ترجمه
و آن زن که یوسف در خانه او بود از او تمنای کامجویی کرد و درها را بست و گفت:
بشتاب به سوی آن چه برای تو مهیاست (یوسف) گفت:
پناه میبرم به خدا، او (عزیز مصر) صاحب نعمت من است، مقام مرا گرامی داشته (آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟) مسلما ظالمان رستگار نمیشوند. (23 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
عشق سوزان همسر عزیز مصر
جمله «راوَدَتْهُ» از ماده «مُراوَدَة» در اصل به معنی جستجوی مرتع و چراگاه است و همچنین به میل سرمهدان که آهسته سرمه را با آن به چشم میکشند «مِرْوَدْ» گفته میشود و سپس به هر کاری که با مدارا و ملایمت طلب شود، اطلاق شده است. یوسف با آن چهره زیبا و ملکوتیش، نه تنها عزیز مصر را مجذوب خود کرد، بلکه قلب همسر عزیز را نیز به سرعت در تسخیر خود درآورد و عشق او پنجه در اعماق جان او افکند و با گذشت زمان، این عشق، روز به روز داغتر و سوزانتر شد، اما یوسف پاک و پرهیزکار جز به خدا نمیاندیشید و قلبش تنها در گرو «عشق خدا» بود. امور دیگری نیز دست به دست هم داد و به عشق آتشین همسر عزیز، دامن زد. نداشتن فرزند از یک سو، غوطهور بودن در یک زندگی پرتجمّل اشرافی از سوی دیگر و نداشتن هیچگونه گرفتاری در زندگی داخلی آن چنان که معمول اشراف و متنعّمان است از سوی سوم و بیبند و باری شدید حاکم بر دربار مصر از سوی چهارم، این زن را که از ایمان و تقوی نیز بهرهای نداشت در امواج وسوسههای شیطانی فرو برد، آن چنان که سرانجام تصمیم گرفت مکنون دل خویش را با یوسف در میان بگذارد و از او تقاضای کامجویی کند. او از تمام وسایل و روشها برای رسیدن به مقصد خود در این راه استفاده کرد و با خواهش و تمنّا، کوشید در دل او اثر کند آن چنان که قرآن میگوید:
«آن زن که یوسف در خانه او بود پی در پی از او تمنای کامجویی کرد»
(وَ راوَدَتْهُ الَّتی هُوَ فی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ). این تعبیر اشاره به این است که همسر عزیز برای رسیدن به منظور خود به اصطلاح از طریق مسالمتآمیز و خالی از هر گونه تهدید با نهایت ملایمت و اظهار محبت از یوسف دعوت کرد. سرانجام آخرین راهی که به نظرش میرسید این بود یک روز او را تنها در خلوتگاه خویش به دام اندازد، تمام وسایل تحریک او را فراهم نماید، جالبترین لباسها، بهترین آرایشها، خوشبوترین عطرها را به کار برد و صحنه را آن چنان بیاراید که یوسف نیرومند را به زانو درآورد. قرآن میگوید:
«او تمام درها را محکم بست و گفت:
بیا که من در اختیار توأم» (وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ). «غَلَّقَتِ» معنی مبالغه را میرساند و نشان میدهد که او همه درها را محکم بست و این خود میرساند که یوسف را به محلی از قصر کشانده که از اتاقهای تو در تویی تشکیل شده بود و به طوری که در بعضی از روایات آمده است او هفت در را بست تا یوسف هیچ راهی برای فرار نداشته باشد. به علاوه او شاید با این عمل میخواست به یوسف بفهماند که نگران از فاش شدن نتیجه کار نباشد، چرا که هیچ کس را قدرت نفوذ به پشت این درهای بسته نیست. در این هنگام که یوسف همه جریانها را به سوی لغزش و گناه مشاهده کرد و هیچ راهی از نظر ظاهر برای او باقی نمانده بود، در پاسخ زلیخا به این جمله قناعت کرد و گفت:
«پناه میبرم به خدا» (قالَ مَعاذَ اللَّهِ). یوسف به این ترتیب خواسته نامشروع همسر عزیز را با قاطعیّت رد کرد و به او فهماند که هرگز در برابر او تسلیم نخواهد شد و در ضمن این واقعیّت را به او و به همه کس فهماند که در چنین شرایط سخت و بحرانی برای رهایی از چنگال وسوسههای شیطان و آنها که خلق و خوی شیطانی دارند، تنها راه نجات، پناه بردن به خدا است، خدایی که خلوت و جمع برای او یکسان است و هیچچیز در برابر ارادهاش مقاومت نمیکند. او با ذکر این جمله کوتاه، هم به یگانگی خدا از نظر عقیده و هم از نظر عمل، اعتراف نمود. سپس اضافه کرد:
از همه چیز گذشته «من چگونه میتوانم تسلیم چنین خواستهای بشوم، در حالی که در خانه عزیز مصر زندگی میکنم و در کنار سفره او هستم و او مقام مرا گرامی داشته است» (إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ). آیا این ظلم و ستم و خیانت آشکار نیست؟ «مسلما ستمگران رستگار نخواهند شد» (إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ).
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
«مُراوَدَة»: درخواست چیزی از روی نرمی و رفاقت از دیگری با رفتن به سراغ او، که در اینجا منظور کامجویی و کامخواهی است.
«تَغْلیق اَبْواب»: درها را محکم بستن.
«مَعاذَ اللّهِ»: به خدا پناه میبرم.
حساسترین مرحله آزمون حضرت یوسف علیهالسلام
آن بانوی کاخ نشین که یوسف در خانهاش بود، بر خلاف تمایل و خواست یوسف به سراغش میرفت و با ظرافت و نرمش از او چیزی که زیبنده نبود میخواست.
وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ
و برای این کار روزی همه درها را، یکی پس از دیگری بر روی خود و یوسف بست.
پارهای بر آنند که هفت در را یکی پس از دیگری بست.
وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ
و گفت:
هان ای یوسف پیش بیا که من از آن تو هستم و اینک از هر جهت برای تو آمادهام.
قالَ مَعاذَ اللَّهِ
امّا او گفت:
از آنچه مرا به انجام آن میخوانی به خدا پناه میبرم! و بدین سان با این بیان هم روشنگری کرد که هرگز تن به چنین گناهی نخواهد داد و هم از خدای بندهنواز و توانا درخواست کرد که او را پناه دهد و در برابر وسوسه او از وی حراست نماید.
إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ
به باور بیشتر مفسّران، ضمیر در «اِنَّهُ» به عزیز مصر که همسر آن زن و به ظاهر مالک و خریدار یوسف بود باز میگردد و منظور این است که:
هرگز، چرا که همسر تو مالک و صاحب اختیار من است که مرا به خانه خودش آورده و تربیت و نگاهداری مرا به عهده گرفته و جایگاهم را نیکو داشته است و من هرگز به او و هیچ کس دیگر خیانت نمیورزم، امّا به باور پارهای ضمیر به خدا باز میگردد و منظور این است که:
پناه بر خدا که اندیشه چنین کاری را در ذهن جای دهم؛ چرا که خدا پروردگار من است و جایگاهم را گرامی داشته و با ارزانی داشتن مقام والای رسالت و نبوّت به من، احسان بزرگ و پر شکوهی در حق من کرده است.
إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ.
به راستی که ستمکاران رستگار نخواهند شد.
و بدین سان قهرمان بهترین داستانها با بیان این فراز و این درس، حقیقت دیگری را بیان فرمود که اگر من چنین اندیشه را در دل جای دهم و به سوی آن گام سپارم، ستمکار خواهم بود و ستمکاران رستگار نمیگردند.
این فراز نشانگر آن است که یوسف فکر آن گناه را نیز به دل نداد؛ چرا که در آن صورت اینگونه سخن نمیگفت.