91. «وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ ...
آیه
«وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَی الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلیمٌ»
ترجمه
و هر دو به سوی در دویدند (در حالی که همسر عزیز، یوسف را تعقیب میکرد و) پیراهن او را از پشت پاره کرد و در این هنگام آقای آن زن را دم در یافتند، آن زن گفت:
کیفر کسی که نسبت به اهل تو اراده خیانت کند جز زندان و یا عذاب دردناک چه خواهد بود؟ (25 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
طشت رسوایی همسر عزیز از بام افتاد
«اِسْتِباق» در لغت به معنی سبقت گرفتن دو یا چند نفر از یکدیگر است و «قَدَّ» به معنی پاره شده از طرف طول است، همانگونه که «قَطّ» به معنی پاره شدن از عرض است، لذا در حدیث داریم «کانَتْ ضَرَباتُ عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِبٍ اَبْکارا کانَ اِذَا اعْتَلی قَدَّ وَ اِذَا اعْتَرَضَ قَطَّ: ضربههای علی بن ابیطالب در نوع خود بیسابقه بود، هنگامی که از بالا ضربه میزد، تا پایین میشکافت و هنگامی که از عرض، ضربه میزد دو نیم میکرد». (1)از ماده «اِلْفاء» به معنی یافتن ناگهانی است و تعبیر از شوهر به «سَیِّد» به طوری که بعضی از مفسران گفتهاند طبق عرف و عادت مردم مصر بوده که زنها شوهر خود را «سَیِّد» خطاب میکردند و در فارسی امروز هم زنان از همسر خود تعبیر به «آقا» میکنند. مقاومت سرسختانه یوسف همسر عزیز را تقریبا مأیوس کرد، ولی یوسف که در این دور مبارزه در برابر آن زن عشوهگر و هوسهای سرکش نفس، پیروز شده بود احساس کرد که اگر بیش از این در آن لغزشگاه بماند خطرناک است و باید خود را از آن محل دور سازد و لذا «با سرعت به سوی در کاخ دوید تا در را باز کند و خارج شود، همسر عزیز نیز بیتفاوت نماند، او نیز به دنبال یوسف به سوی در دوید تا مانع خروج او شود و برای این منظور، پیراهن او را از پشت سر گرفت و به عقب کشید، به طوری که پشت پیراهن از طرف طول پاره شد» (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُرٍ).
*****
1- «مجمع البیان» ، ذیل آیه.
ولی هر طور بود، یوسف خود را به در رسانید و در را گشود، ناگهان عزیز مصر را پشت در دیدند، به طوری که قرآن میگوید:
«آن دو، آقای آن زن را دم در یافتند» (وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَی الْبابِ). در این هنگام که همسر عزیز از یک سو خود را در آستانه رسوایی دید و از سوی دیگر شعله انتقامجویی از درون جان او زبانه میکشید، نخستین چیزی که به نظرش آمد این بود که با قیافه حق بجانبی رو به سوی همسرش کرد و یوسف را با این بیان متهم ساخت، «صدا زد کیفر کسی که نسبت به اهل و همسر تو، اراده خیانت کند، جز زندان یا عذاب الیم چه خواهد بود؟» (قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلیمٌ). جالب این که این زن خیانتکار تا خود را در آستانه رسوایی ندیده بود فراموش کرده بود که همسر عزیز مصر است، ولی در این موقع با تعبیر «أَهْلِکَ» (خانواده تو) میخواهد حسّ غیرت عزیز را برانگیزد که من مخصوص توأم نباید دیگری چشم طمع در من بدوزد، این سخن بیشباهت به گفتار فرعون مصر در عصر موسی نیست، که به هنگام تکیه بر تخت قدرت میگفت:
«اَلَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ: آیا کشور مصر از آن من نیست» (51 / زخرف) اما به هنگامی که تخت و تاج خود را در خطر و ستاره اقبال خویش را در آستانه افول دید گفت:
این دو برادر (موسی و هارون) میخواهند شما را از «سرزمینتان» خارج سازند، «یُریدانِ اَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ اَرْضِکُمْ» (63 / طه). نکته قابل توجه دیگر این که همسر عزیز مصر، هرگز نگفت یوسف قصد سویی درباره من داشته بلکه درباره میزان مجازات او با عزیز مصر صحبت کرد، آن چنان که گویی اصل مسأله مسلّم است و سخن از میزان کیفر و چگونگی مجازات او است و این تعبیر حساب شده در آن لحظهای که میبایست آن زن دست و پای خود را گم کند نشانه شدت حیلهگری او است و باز این تعبیر که اول سخن از زندان میگوید و بعد گویی به زندان هم قانع نیست، پا را فراتر میگذارد و از «عَذاب اَلیم» که تا سرحد شکنجه و اعدام پیش میرود، حرف میزند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
«قَدّ»: دریده شدن و چاک خوردن لباس از طول آن.
فرار قهرمانانه یوسف از لغزشگاه گناه
در این آیه شریفه، قرآن از فرار قهرمانانه یوسف از آن لغزشگاه پر خطر گزارش میدهد و میفرماید:
وَ اسْتَبَقَا الْباب
یوسف از پیش و آن زن از پی او، هر دو به سوی در شتافتند، به گونهای که هر کدام در این اندیشه بود که زودتر از دیگری به در کاخ برسد؛ با این تفاوت که یوسف میخواست هر چه زودتر از دست آن زن بگریزد و آن لغزشگاه پر مخاطرهای را که برایش ساختهاند ترک کند و به گناه آلوده نگردد، اما بانوی کاخ بر این نقشه بود که از فرار آن آزاد مرد جلوگیری کند و پیش از خارج شدن او از سالن کاخ، جلوی در را بگیرد و خواستهاش را از او بخواهد و به هوای دل خویش برسد.
وَ قَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُرٍ
و در این اندیشه خود را به یوسف رساند و از پشتسر وی پیراهنش را گرفت و به شدت کشید و چاک زد، چرا که یوسف در حال فرار بود و او نیز از پشت سر، فراری را تعقیب میکرد.
وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَی الْبابِ
و شگفت این بود که با خارج شدن از در، شوهر آن زن را در آستانه دریافتند.
گفتتی است که بدان دلیل آیه شریفه شوهر او را «سید» میخواند که آقا و صاحب اختیار آن زن بود.
قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلیمٌ.
آن زن که از سویی خود را در آستانه رسوایی و از دگر سو شکست خورده میدید، پیشدستی کرد و با قیافه حق بجانبی گفت:
کیفر کسی که در اندیشه خیانت به خانواده تو باشد، جز این نیست که او را زندانی کنی و یا زیر تازیانههایی دردناک شکنجهاش نمایی تا برای همه عبرتانگیز باشد.
به بیان برخی اگر زلیخا در عشق و مهرش نسبت به یوسف صداقت داشت و به راستی عاشق او بود، این تهمت را به او نمیزد و گناه و رسوایی خویش را به پندار خود به گردن او نمیافکند. آری، از همین گفتارش این نکته دریافت میگردد که بنیاد مهر و عشق او بر پایه خود دوستی و شهوت بود و نه مهر و صفا.پ