100. آیه (زندان به جرم بیگناهی)
ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآیاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّی حینٍ
بعد از آن که نشانههای (پاکی یوسف) را دیدند تصمیم گرفتند او را تا مدتی زندانی کنند.
(35 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
جلسه عجیب زنان مصر با یوسف در قصر عزیز با آن شور و غوغا پایان یافت، ولی طبعا خبرش به گوش عزیز رسید و از مجموع این جریانات روشن شد که یوسف یک جوان عادی و معمولی نیست، آن چنان پاک است که هیچ قدرتی نمیتواند او را وادار به آلودگی کند و نشانههای این پاکی از جهات مختلف آشکار شد، پاره شدن پیراهن یوسف از پشت سر و مقاومت او در برابر وسوسههای زنان مصر و آماده شدن او برای رفتن به زندان و عدم تسلیم در برابر تهدیدهای همسر عزیز به زندان و عذاب الیم، همه اینها دلیل بر پاکی او بود، دلایلی که کسی نمیتوانست آن را پردهپوشی یا انکار کند و لازمه این دلایل اثبات ناپاکی و جرم همسر عزیز مصر بود و به دنبال ثبوت این جرم، بیم رسوایی و افتضاح جنسی خاندان عزیز در نظر توده مردم روز به روز بیشتر میشد، تنها چارهای که برای این کار از طرف عزیز مصر و مشاورانش دیده شد این بود که یوسف را به کلی از صحنه خارج کنند، آن چنان که مردم او و نامش را به دست فراموشی بسپارند و بهترین راه برای این کار، فرستادنش به سیاه چال زندان بود، که هم او را به فراموشی میسپرد و هم در میان مردم به این تفسیر میشد که مجرم اصلی، یوسف بوده است. تعبیر به «بَدا» که به معنی پیدا شدن رأی جدید است نشان میدهد که قبلاً چنین تصمیمی در مورد او نداشتند و این عقیده را احتمالاً همسر عزیز برای اوّلین بار پیشنهاد کرد و به این ترتیب یوسف بیگناه به گناه پاکی دامانش، به زندان رفت و این نه اوّلین بار بود و نه آخرین بار که انسان شایستهای به جرم پاکی به زندان برود. آری دریک محیط آلوده، آزادی از آن آلودگان است که همراه مسیر آب حرکت میکنند، نه فقط آزادی که همه چیز متعلّق به آنها است و افراد پاکدامن و باارزشی همچون یوسف که همجنس و همرنگ محیط نیستند و بر خلاف جریان آب حرکت میکنند باید منزوی شوند، اما تا کی، آیا برای همیشه؟ نه، مسلما نه.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
ذبح حقیقت در مسلخ سیاست
سرانجام قداست و پاکدامنی یوسف از راههای گوناگون به روشنی خورشید آشکار گردید و گناه و زشتکاری بانوی کاخ و همدستانش بر همه دست اندرکاران معلوم شد؛ با این وصف دست سیاست بر آن شد که آزادمردِ بیگناهی را به جرم بیگناهی و امانت و پاکی روانه زندان سازد.
«سُدی» در تفسیر آیه مورد بحث آورده است که:
پس از فاش شدن این ماجرا و روشن شدن بیگناهی و قداست یوسف، بانوی کاخ به همسرش گفت:
این غلام مرا در میان مردم رسوا ساخت؛ چرا که گفت من او را به سوی خود فرا خواندم و من نیز هیچ راهی برای دفاع ندارم، اینک تقاضای من این است که یا باید به من اجازه دهی تا میان مردم بروم و با بیان عذر خویش از خود دفاع کنم و یا باید همانگونه که مرا در خانه زندانی ساختهای او را نیز به زندان گسیل داری؛ و آنگاه بود که عزیز مصر با آگاهی از بیگناهی و پاکدامنی یوسف، او را به زندان افکند.
به باور پارهای منظور از زندانی ساختن یوسف این بود که در افکار عمومی او را گناهکار و بانوی کاخ را بیگناه جلوه دهند؛ چرا که به طور طبیعی فرد گناهکار را به زندان میفرستند.
اما به باور پارهای زندان در نزدیکی زلیخا بود و او بدین وسیله میخواست تا یوسف در زندان ویژه دربار که نزدیک او بود منزل کند تا در صورت تمایل او را ببیند.
در مورد مدت زندانی شدن یوسف نیز که «حَتَّی حینٍ» بیانگر آن است، دیدگاهها متفاوت است:
1 به باور «عِکْرِمَه» بر آن شدند که او را به مدّت هفت سال به زندان افکنند.
2 به باور «کَلْبی» پنج سال.
3 و از دیدگاه «جُبّائی» تا زمانی که ماجرای زلیخا از سر زبانها بیفتد و به فراموشی سپرده شود.