120. «وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ ...
آیه
«وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ»
ترجمه
و اینگونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم که هر گونه میخواست در آن منزل میگزید (و تصرف میکرد) ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم. (56 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن این که چگونه، سلطان جبار مصر به چنین کاری تن در داد، در حالی که میدانست یوسف در مسیر خودکامگی و ظلم و ستم و استثمار و استعمار او گام برنمیدارد، بلکه به عکس مزاحم مظالم او است. پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته چندان مشکل نیست و آن این که گاهی بحرانهای اجتماعی و اقتصادی چنان است که پایههای حکومت خودکامگان را از اساس میلرزاند، آن چنان که همه چیز خود را در خطر میبینند، در اینگونه موارد برای رهایی خویشتن از مهلکه حتی حاضرند از یک مدیریت عادلانه مردمی استقبال کنند، تا خود را نجات دهند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
تَبَوُّأْ: فراهم ساختن جایگاه برای بازگشت به آن.
«ابن عَبّاس» میگوید:
یوسف یک سال میهمان پادشاه مصر بود و پس از آن، شاه او را خواست و تاج خود را بر سر وی نهاد و کمربند ویژهاش را بر کمر او بست و دستور داد تختی از طلا و آراسته به مروارید و یاقوت برای او قرار دهند و سایبانی از دیبا بر فراز سرش برافراشته دارند و آن گاه از آن حضرت تقاضا کرد تا با شکوه و عظمت بر مردم ظاهر گردد و آغاز فرمانروایی خویش را اعلان کند.
آن حضرت با سیمایی درخشان و چهرهای چون ماه، که هر تماشاگری را خیره میساخت، پدیدار شد و بر تخت قدرت تکیه زد. سیاستمداران و مسئولان کشوری ونظامی در برابرش خضوع کردند و بدین سان او زمام امور جامعه و کشور را به کف گرفت و عدل و داد را در میان مردم برقرار ساخت و به گونهای محبوب و مطلوب و مورد احترام همگان گردید که زن و مرد و کوچک و بزرگ و پیر و جوان، آگاهانه و آزادانه او را دوست میداشتند و از حکومت عادلانه و انسانیاش - که امنیّت و آزادی و رفاه و آسایش و سعادت و سلامتِ جسم و جان و فکر و روان را برای مردم به ارمغان آورده بود - خشنود و شادمان بودند و همین مفهوم آیه مبارکه است که میفرماید:
وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ
و اینگونه به سان نعمتهایی که به او ارزانی داشته بودیم نعمت قدرت و فرمانروایی عادلانه بر آن سرزمین را نیز به او ارزانی داشتیم که به هر صورتی که میخواست کارهای آن را تدبیر میکرد و در هر کجا اراده مینمود، فرود میآمد.
نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ
ما مهر و رحمت خویش را به هر کس که بخواهیم و او را شایسته بدانیم، میرسانیم و او را به نعمتهای مادی و معنوی و دینی و دنیوی گرامی میداریم.
وَ لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ.
و ما پاداش نیکوکاران و فرمانبرداران را ضایع نمیسازیم.
«ابن عبّاس» بر آن است که:
و ما پاداش شکیبایان را ضایع نمیسازیم.
گروهی از جمله «مُجاهِد» آوردهاند که:
یوسف، فرمانروای مصر را به توحیدگرایی و ایمان به خدا دعوت کرد و او ایمان آورد و از پی او نیز بسیاری ایمان آوردند و پیروی یوسف را برگزیدند و این شکوه و عظمت و رسالت و ارزانی شدن نعمتهای گران به او پاداش دنیای او بود.