فصل چهارم: آثار و پیامدهای آسیب در جامعه منتظر

اشاره

به طور کلی بروز آسیب، با به وجود آمدن آثار و پیامدهای منفی و مخرّبی همراه است که باعث بروز مشکلاتی در روند کلی یک ارگانیزم ایجاد می شود. آسیب های فکری و فرهنگی نیز علاوه بر دامن زدن به مشکلاتی در فرد و رشد انفرادی انسان، پیامدهای مخربی در گستره حیات اجتماعی در پی خواهند داشت که مطالعه آن ها در شناخت ابعاد گوناگون آسیب ها اهمیت بسیار دارد.

اینک درصدد شناخت آثار و پیامدهای آسیب های ذکر شده برای جامعه منتظر هستیم که دو گستره فرد و جامعه منتظر را شامل می شود؛ ازاین رو نخست به عمده ترین آسیب های فردی پرداخته، سپس اهم آسیب های اجتماعی را بررسی می کنیم.

1. آسیب های فردی

1_1. ترس از امام و آرمان های او

نخستین اثر مهمی که در جریان بروز آسیب های محتمل برای جامعه منتظر در گستره فردی ایجاد می شود، به ترس از امام و آرمان و برنامه او مربوط می شود. ترس از یک چیز به سبب کمی اطلاع از آن شکل می گیرد و ابهام ناشی از خلأ علمی در رابطه با یک موضوع، به ترس از آن می انجامد؛ به عبارت دیگر از آنجا که درک درستی از یک پدیده حاصل نمی شود، احتمالات و خیالات گوناگون امکان بروز یافته و از این رو با در نظرگرفتن هر یک از این احتمالات و پیش بینی وضعیت های ناشی از هریک از آنان، آدمی به وضعیتی خارج از کنترل خود می رسد و در نتیجه، می ترسد.

مروری بر آسیب های جامعه منتظر کافی است تا اذعان کنیم پایه اصلی و اساس همه این آسیب ها به عدم درک درست موضوعات و مفاهیم اساسی در بستر آموزه مهدویت مربوط می شود. هر یک از آسیب هایی همچون توقیت، استعجال و ادعاهای دروغین از درک نادرست مفاهیم غیبت و ظهور ناشی می شود و ابهام در نسبت اراده الهی و اراده انسانی در تمام این آسیب ها بدیهی به نظر می رسد.

چنین وضعیتی باعث می شود، چه آن ها که به طور مستقیم در جریان این آسیب ها قرار گرفته و چه کسانی که از بیرون نظاره گر این آسیب ها بوده اند به سبب درک نادرست و آگاهی کم از موضوعاتی که به

وجود مقدس امام عصر علیه السلام مربوط می شود، رفته رفته به ترسی پنهانی گرفتار آیند و همواره از ابهام ناشی از آسیب های پیش گفته رنج ببرند.

در یک آمارگیری که از حدود هزار دختر نوجوان صورت گرفته است، بیش تر آن ها شناختی بسیار مبهم و اندک از مهدویت داشته اند. عمده مشکل آنان این بود که آیا صحیح است وقتی امام زمان علیه السلام ظهور می کند پای اسب ایشان در خون آدم هایی که سر آن ها توسط آقا زده شده است، فرومی رود؟(1)

در چنین زمینه ابهام آلود و ترسناکی، امکان ارتباط صحیح و مستمر با امام غایب برای افراد منتظر از بین رفته و در نتیجه اصلی ترین اثر آسیب ها در بعد فردی که به قطع ارتباط علمی و عاطفی با امام منتظَر است، بروز می یابد. نکته حائز اهمیت این است که افراد به طور کلی با آموزه مهدویت آشنایی دارند و در جغرافیا و محیط مأنوس با چنین فرهنگی زیست می کنند؛ اما به سبب آنکه مفاهیم و موضوعات مطرح در این آموزه به خوبی درک نشده و مورد تبیین قرار نگرفته است، انبوهی از ابهامات و سؤالات بی پاسخ، زمینه بروز یافته و به ترس از امام منجر می شود.

این ترس باعث می شود زمینه هرگونه همراهی و استقبال از برنامه ها و آرمان های امام از بین برود. از آنجا که این موارد به درستی فهم نشده


1- فصلنامه تخصصی انتظار، شماره 12، چشم اندازی بر برخی از آسیب های تربیتی مهدویت.

است، در نتیجه، آثار مخربی در عمل افراد منتظر ایجاد می شود. با بررسی عکس العمل های مختلف و گوناگونی که در جریان نهضت امام حسین علیه السلام از سوی افراد متفاوت ابراز شد، می توان به عمق و گستره این آثار پی برد. درک نادرست و مبهم به جایگاه امام و اصول حاکم بر قیام او نه تنها باعث تنها ماندن امام و بی پاسخ ماندن دعوت او شد؛ بلکه واقعیت های تلخی در سطح اجتماع پدید آورد و به انحطاط اجتماعی جامعه منتظر امام انجامید.

2_1. گریز از امام و آرمان های او

یکی از ضروریات حیات بشری، زندگی در دنیا به عنوان بخشی از آن حیات و زندگی مستمر است. از آنجا که اسلام، حیات بشری را از دو مجموعه که به لحاظ شکلی و ظاهری از یک دیگر متمایز هستند می داند، زندگی در دنیا و سپس معاد را در راستای هم قرار می دهد. تأثیر و تأثر این دو بخش، لوازمی را در باورها ایجاد می کند و همین امر به سطح هنجارها کشیده می شود؛ بنابراین، باورهای ذهنی و قالب های عمل می بایست به گونه ای شکل گیرد که متناسب با آن باور اصولی و بنیادی باشد.

 بر همین اساس، دنیاگرایی به معنای دلبستگی و سرسپردگی به دنیا از آنجا که باعث فراموشی آخرت می گردد، مذموم شناخته می شود. این غفلت در شکل گیری قالب های ذهنی، تعریف ارزش ها و هنجارهای عمل مؤثر می افتد. چنانکه در دوره های مختلف تاریخ – به ویژه دوران زندگی معصومان علیهم السلام، _ دنیاگرایی برخی عناصر، تأثیر زایدالوصفی در کنش های اجتماعی آنان داشته است که از پیمان شکنی تا کفر و خروج از دین را شامل می شد(1)

ترس از امام در مراحل بعدی، به ایجاد دوگانگی در تمایلات و نهایتاً بروز نفرت از امام منتهی می شود. هنگامی که افراد به وضعیت کنونی زندگی خود بسنده کرده و به کسی که می خواهد این وضع زندگی را تغییر دهد، شناخت کافی ندارند، رفته رفته از این عامل تغییر، تنفّر یافته و درصدد مقابله با آن برمی خیزند.

تأکید بر یادآوری رسالت مهم تاریخی جامعه منتظر، خود بهترین مکانیزم اجتماعی برای پیش گیری از کجروی ها و دنیاگرایی های جامعه منتظر است و به عاملی تبدیل خواهد شد که تنظیم رفتارها بر اساس هنجارهای دینی و بازدارنده از کجروی های دینی را تضمین می کند. اهرم پاداش و تنبیه در تنظیم زندگی روزمره افراد، تأثیر قابل توجهی دارد(2) بر این اساس، بروز آسیب های جامعه منتظر باعث می شود که رسالت تاریخی آن تحت شعاع اثرات سوء این آسیب ها قرار گرفته و در تقابل با گرایشات دنیاگرایانه، فراموش گردد.


1- ر.ک: نهج البلاغه، خطبه3، ص49.

2- روایاتی که در فضیلت منتظران وارده شده است یا به شرافت اقوام زمینه ساز اشاره دارند، در همین چارچوب قابل فهم و بررسی است.

بدیهی است در یک جامعه منتظر، روابط اجتماعی نیز می باید براساس هنجارهای انتظار صورت پذیرد تا در پرتو التزام بدان ها ضمن تأمین خوشایندی و رضایت کنش گران، آن ها را به سمت سعادت و کمال رهنمون شود. برخی قالب ها و الگوهای عمل با هنجارهای دینی ناسازگار است که از منظر دین، کجروی قلمداد می شود و به عینیت یافتن انتظار در جامعه آسیب می رساند. ناگفته پیداست چه بسا در مواردی این رفتارهای نابهنجار موجبات رضایت و خوشنودی کج اندیشان را فراهم کند.

 در این خصوص، موارد متعددی وجود دارد که بعضی از آن ها برای نمونه ذکر می شود؛ از جمله دروغ و خلاف واقع سخن گفتن است که ابتدایی ترین اثر اجتماعی آن به خطر انداختن امنیت مخاطب است. او نمی تواند به گفته و ادعای گوینده، اعتماد و اعتقاد پیدا کند. سرپیچی از هنجار سخن گفتن (که همانا راست گویی است) موجب سلب اطمینان مخاطب نسبت به متکلم می شود. ایمان گوینده را نشانه می رود و آن را از میان می برد(1) از این رو حداقل پیامدهای مخربی که آسیب هایی از قبیل ظهور مدعیان دروغین یا توقیت و تطبیق علایم ظهور با مصادیق خاص به وجود می آورند، ایجاد جو نا امن و نامطمئن در میان منتظران است.

از دیگر آفت های دینداری، دروغ در جهت گیری کنش ها است. ظاهر امر در چنین مواردی چنین است که عمل به سوی خدا جهت گیری


1- نهج البلاغه، خطبه86، ص116.

شده است؛ اما در اصل و باطن، جهت گیری برای غیر خداست که در این صورت نیز «ریا» یعنی نقطه مقابل ایمان تحقق می پذیرد. از جمله موارد دیگر «حسد ورزیدن» به دیگران است که چه بسا حسد باعث شود اعضا در مقابل یک دیگر و در مسیر راه های زندگی، موانعی ایجاد کنند و به جای آنکه تعامل آن ها، صورت تعاون و همکاری به خود بگیرد، رنگ و بوی تخاصم و ممانعت داشته باشد. شکل پیش رفته حسد ممکن است در کینه توزی و دشمنی، خود را نشان دهد و به ایجاد اختلاف میان منتظران منجر شود.

به طور کلی، مواردی از کجروی که در تعامل های اجتماعی موجب نادیده گرفتن حقوق دیگران شود، ظلم به حساب می آید و این مفهومی است که طیف گسترده ای از کنش ها را شامل می شود. ممکن است ظلم به عنوان یک عمل فردی صورت پذیرد؛ اما در اینجا مقصود، آن شکلی است که حقوق دیگران نادیده گرفته شود. خاستگاه و منشأ پیدایش همه این آفت ها و کجروی ها، نادیده گرفتن الزام های دینی و به جای آن، تبعیّت از هوا و هوس های خود است(1) که با روح انتظار تغایر دارد. چیرگی و غلبه هوا و هوس ها و تمایلات شخصی، موجب می شود اعضای جامعه منتظر، هنجارهای دینی را نادیده گرفته، بر اساس میل خود راه بپیمایند که در این صورت تنها می باید به بروز اختلافات و تشتّت بسیار چشم دوخت.


1- نهج البلاغه، کلام50، ص88.

از دیگر پیامدهای آسیب های جامعه منتظر که بر تعاملات فردی اعضای جامعه تأثیر بسزایی دارد، تفسیرهای نادرست از کنش های دیگران و سوء ظن به آن هاست. در صورت بروز چنین حالتی، معتقدات دینی اعضای جامعه با آسیب روبه رو می شود؛ زیرا بر اساس آموزه های دینی نمی توان و نباید تفسیر نادرستی از اعمال و رفتار دیگر اعضای جامعه داشت؛ بلکه می بایست همواره رفتار آنان را در یک قالب و الگوی مقبول و متناسب با اخلاق و هنجارهای دینی تفسیر و تعبیر کرد. اگر شخص منتظر، دچار سوء ظن باشد، به ناچار کنش های کنش گران را بر اساس آن قالب و گرایش ذهنی خود تفسیر می کند و بر اساس آن تفسیر، کنش خود را به سمت آنان جهت گیری می نماید. طبعاً در چنین فضایی ارتباطات انسانی و تعاملات اعضای جامعه منتظر از شکل هنجاری خارج شده، رنگ و بوی خصومت و ستیزه جویی، هرج ومرج و… پیدا می کند.

 در همه این موارد نادیده گرفتن هنجارهای دینی در تنظیم کنش های اجتماعی باعث می شود انسجام و همبستگی اجتماعی اعضای جامعه منتظر، دست خوش آسیب گردد وهمواره خصومت ها، عامل اصلی و مرکزی شناخت و تفسیرکنش ها وتنظیم روابط اجتماعی شود.

3_1. ترک وظایف و تکالیف انتظار

انتظار، در کلیت خود به تمام ابعاد زندگی افراد منتظر مربوط می شود؛ اما برای تحقق آن در عینیت حیات فردی منتظران، می باید به

موانع آن نیز توجه داشت. روح منفعت طلبی و زیاده خواهی هر انسانی به دنبال آن است که بایدها و نبایدها را بر اساس تمایلات خود تفسیر کند. این ویژگی در بدو امر، خصوصیت طبیعی قلمداد می شود؛ اما وقتی با سایر موارد به صورت نظام وار در نظر گرفته می شود، به دلیل آسیب یا آسیب هایی که به سایر بخش ها وارد می کند، نیازمند کنترل و جهت دهی است.

 از این رو باید متذکر شد که در انجام الزامات و هنجارهای دینی نباید خود را آزاد دانست و در انجام تکالیف و فرایض، با سستی و تساهل و یا نادیده گرفتن و تسامح برخورد کرد؛ بلکه می باید آنچه از ناحیه دین به عنوان باورها، ارزش ها و هنجارها و مناسک دینی آمده است، تمام و کمال صورت پذیرد؛ و گرنه تسامح وتساهل در این تکالیف، موجب آسیب به سایر بخش ها می شود؛ از این رو مهم ترین پیامد بروز آسیب در جامعه منتظر، بی توجهی به تکالیف انتظار و بایسته های حیات منتظرانه است.

هر چند مواردی که امکان چشم پوشی و آسان گیری در آن ها وجود داشته، توسط خود دین، پیش بینی شده است و به همین علت، دین «سمحه و سهله» می شود؛ اما این ویژگی نباید بهانه ای شود برای آنکه منتظران به حداقل ها در ظرف ذهن و عین رضایت دهند. چنانکه رضایت به حداقل ها، موجب چشم پوشی از تکالیف انتظار و در نتیجه، غفلت از فلسفه انتظار می شود.

این فرمانبرداری، طیف گسترده ای از تکالیف انتظار را در برمی گیرد. از آسان ترین آن، که تلاش در جهت کسب معرفت و آگاهی دینی است شروع شده و تا دشوارترین آن ها، که تلاش عملی در جهت عینیت بخشیدن به انتظار در حیات فردی و اجتماعی است را پوشش می دهد.

2. آسیب های اجتماعی

1-2. ناامیدی افراد جامعه

عمده ترین پیامد اجتماعی که از آسیب های جامعه منتظر ناشی می شود، به ناامیدی افراد جامعه و سرخوردگی رفتاری و تردید فکری آنان مربوط می شود. بروز هر یک از آسیب های جامعه منتظر که ذکرشان گذشت و نیز تکرار بروز آن ها سبب می شود رفته رفته در موضوعات و گزاره هایی که به این آسیب ها مرتبط است، دچار ابهام و تردید شده، از لحاظ رفتاری نیز نسبت به این موارد بی تفاوت گردند.

 این وضعیت، به نوعی به ناامیدی اجتماعی دامن می زند که امکان هرگونه اصلاح و رشد را از میان برده و از معاضدت و تعامل افراد جامعه منتظر در راستای انجام وظایف و تکالیف خود می کاهد. این وضعیت، باعث بروز بحران ها و انحرافات فکری و عملی خاصی می شود که همچون گذشته تاریخ، (1) خطر وقوع آن ها محتمل است.


1- کافی، ج1، ص369.

ناامیدی و بی تفاوتی جامعه منتظر، مهم ترین اثر خود را در ترک وظیفه امر به معروف و نهی از منکر نشان خواهد داد. از آنجا که همه افراد جامعه منتظر، در انتقال و آموزش صریح یا پنهان ارزش ها و هنجارها و نیز نظارت بر التزام یا تخطی از آن ها نقش به سزایی دارند و همین امر موجب بقای باورهای فرهنگی و در نتیجه حفظ وحدت و انسجام جامعه منتظر می شود، پرداختن به امر به معروف و نهی از منکر که لازم و ملزوم یک دیگر به حساب آمده و توأم با هم اثربخش هستند، اهمیت می یابد. در ادبیات دینی و در کلام معصومان علیهم السلام این دو فرآیند اجتماعی _ دینی امر به معروف و نهی از منکر شناخته و معرفی می شود و اگر این دو در ساختار اجتماعی، از جایگاه خود برخوردار نباشد، پیامدهای ناگواری به دنبال خواهد داشت؛ به همین دلیل حضرت علی علیه السلام اعلان خطر کرده، چنین تذکر می دهد:

مفاسد آشکار شده، نه انکار کننده و تغییر دهنده ای پیدا می شود و نه بازدارنده ای به چشم می خورد. آیا با این وضع می خواهید در دار قدس خدا و جوار رحمتش قرار گیرید و عزیزترین اولیائش باشید؟ هیهات! خدای را درباره بهشت جاویدانش نمی توان فریفت و هیچ کس قادر به جلب رضایتش نیست، مگر با اطاعت از او. خداوند، امر کنندگان به معروف را که خود ترک کننده معروفند و نیز نهی کنندگان منکر را که خود مرتکب آن می شوند، لعنت می کند(1)


1- نهج البلاغه، ص188.

ویژگی یک جامعه پویا آن است که در سلسله مراتب طولی باورها و عقاید تا هنجارها و عمل، روش یکسانی داشته باشند. عمل ها منطبق با اجزای نظام فرهنگی و نظام فرهنگی پاسخ گوی نیازهای جامعه باشد. این هم گونی باعث می شود در ذهن اعضای جامعه ایستارهای ارزشی، تحقق عینی به خود ببیند و در مقام عمل، التزام بدان ها مشاهده گردد. حال اگر جامعه ای دستخوش عدم تعادل شد، میان این دو لایه، ناهم گونی وتعارض پدیدار می شود و باورها، در مسیری ره می پیماید و عمل، در سویی دیگر. این فرایند در کلام دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام آمده است:

ای مؤمنان! هر کس ظلم و ستمی را مشاهده کند یا کار زشتی که مردم را به سوی آن می خوانند، اگر تنها به قلبش آن را انکار کند، سلامت را اختیار کرده است و گناهی بر او نیست و آن کس که با زبان و بیان آن را مردود شمارد، مقامش برتر از گروه نخست است و آن کس که با شمشیر برای بزرگداشت نام خدا و سرنگونی ظالمان به مبارزه برخیزد، او به راه هدایت راه یافته و بر جاده حقیقی گام گذارده و نور یقین در قلبش تابیده است(1)

در این کلام به هر دو مکانیزم نظارت اجتماعی غیررسمی و کنترل اجتماعی رسمی اشاره شده است. پایان کلام ایشان، بیانگر این واقعیت است که این نظارت، ضامن سلامت، سعادت و تعادل جامعه و اعضای


1- نهج البلاغه، ص542.
 

آن خواهد شد. چنین مکانیزمی دقیقاً درباره جامعه منتظر صدق می کند و لزوم عمل به تکالیف اجتماعی انتظار را بیش از پیش تأکید می کند. اجرای امربه معروف و نهی از منکر در جامعه منتظر، حاکمیت انتظار در آن جامعه را تقویت کرده، مانع آسیب آن می شود.

2_2. عدم پیروی از فقها و دانشمندان

ناگفته پیدا است دغدغه هر مسلمان متعهدی، راهنمایی بشر و نوع انسان ها به سوی فلاح، رستگاری و سعادت است. این وظیفه، در خصوص حفظ ایمان مسلمانان، دو چندان می شود؛ چرا که عالمان و متفکران مسلمان، خود را مسؤول دینداری مسلمانان می دانند و هر آنچه که به دینداری آن ها، خواه در ذهن و خواه در عین، آسیب برساند را آفت دانسته، با آن به مبارزه بر می خیزند. تلاش خستگی ناپذیر و مجاهدت تاریخی فقها و علمای شیعه در طول عصر غیبت، گویای این حقیقت است که همواره دفاع از کیان مذهب و راهبری جامعه منتظر شیعه در خط مستقیم امامت و حفظ حدود فکری و واقعی آن در رأس فعالیت های علمی و عملی ایشان بوده است.

با توجه به پیش بینی های پیامبر از آینده جامعه اسلامی و ایمان آوردن آیندگان به آرمان های والای اسلام و توجه دادن به امامت دوازده امام پس از او و غیبت طولانی دوازدهمین امام ناچار برای تضمین تداوم رهبری اسلامی _ در عصر غیبت کبرا _ باید برای امام غایب جایگزین و قائم مقامی باشد تا کمال، جامعیت و جاودانگی اسلام به خطر نیفتند؛

بنابراین رهبری در عصر غیبت امام معصوم، اصلی منطقی و معقول و نهادی عقلانی و بسیار ضروری و هماهنگ با اصول اولیه اسلام است.

مرجعیّت فقیه با کفایت و جامع شرایط، بهترین فرض ممکن در صورت غیبت امام معصوم است؛ به همین دلیل نهاد مرجعیّت در متن تعلیمات دین مطرح بوده تا مشکل و معضل جامعه منتظر را در عصر غیبت تا حدود زیادی برطرف کنند. شیعه، به برکت چنین نهادی در طول تاریخ پرپیچ و خم و با بدترین شرایط اجتماعی و حکومتی در بهترین وضعیت فکری، علمی و سیاسی قرار داشته است.

آیه مبارکه «تفقّه و انذار»(1) و آیه «سؤال از اهل ذکر»(2) خط کلی شریعت را در فهم و فراگیری احکام دین از متخصصان مطرح نموده و آیه حکومت دین توسط انبیاء و اوصیاء «ربّانیون و احبار» (علما و دانشمندان)(3) مرجعیّت سیاسی خط علم و فقاهت را که در پیامبر و امامان و فقهای جامع شرایط متبلور می باشد، تشریع و تقنین کرده


1- « وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کافَّهً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ » . (سوره توبه ( 9 ): 122 ) .

2- « وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَک إِلاَّ رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » . ( سوره انبیاء ( 21 ) : 7 ).

3- « إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الأَْحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ مَنْ لَمْ یَحْکمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِک هُمُ الْکافِرُون » . (سوره مائده (5) : 44).

است. روایات وارد شده از پیامبر نیز علما را وارثان انبیا دانسته و فقها را امانت داران پیامبران و حاکمان بر مردم و امیران قرار داده است.

همچنین روایات معصومان لزوم تقلید از فقها و مرجعیّت علمی و دینی آنان را یاد کرده و آنان را حاکم و حجت مردم قرار داده است. نهاد وکالت و نیابت در عصر«غیبت صغرا»، فعال ترین و مهم ترین نهاد متصل به نهاد امامت امام معصوم بوده، حلقه وصل میان عصر حضور و عصر غیبت به شمار می رود. توقیع مهم امام عصر علیه السلام درباره رجوع به علما و راویان حدیث اهل بیت هم، لزوم پیوند با فقها و دانشمندان را بیش از پیش تأکید می کند(1)

با این وجود، آنچه سبب می شود میان این رکن و حصن عظیم و مردمان جامعه منتظر فاصله افتد، به آسیب های فکری و رفتاری و آثار برآمده از آن ها مربوط می شود که دامن گیر جامعه منتظر شده است. عوامل انحراف ذهنی، گاه به موضوعات برمی گردد؛ زیرا ممکن است برخی مجموعه های معرفتی باعث کجروی ذهنی شود و گاه به روش ها بر می گردد؛ چه آنکه ممکن است یک مجموعه معرفتی خود، زمینه سعادت باشد؛ اما اگر از روش خاص آن علم به فراگیری پرداخته نشود آفاتی را به دنبال خواهد داشت.

مهم ترین نقش عالمان و دانشمندان آن است که در علم آموزی، فعالانه برخورد کرده، حضور جدی داشته باشند. وقتی فضای روابط انسانی میان عالم و دانشمند و پرسش گر و دانشجو، جایگاه خود را بیابد،


1- وسائل الشیعه، ج27، ص141.

علم آموزی فراگیر می شود و میل به پرسش گری از دانشمندان تقویت می شود و این امر، تضمین گر شیوع بصیرت دینی درباره انتظار و رسالت تاریخی جامعه منتظر خواهد بود؛ اما اگر اخلاق و هنجارهای حاکم رعایت نشود، دانشجویان و طالبان علم به سراغ اهل علم نمی آیند و در این صورت است که نیازمندان علمی با مجهولات خود باقی می مانند و جهل و نادانی بر آن ها چیره می شود. دوری از فقها و دانشمندان که از آثار اجتماعی آسیب های جامعه منتظر محسوب می شود، خود زمینه ساز بروز مسایل و مشکلات بی شمار دیگری خواهد شد.

حال اگر این مجهولات مربوط به حوزه دین باشد، تأثیر آن دو چندان می شود؛ زیرا مردمان جامعه منتظر نمی توانند رفتارهای خود را با هنجارهای دینی مطابق سازند و افراد جامعه، هم نوا با دین شوند. اصولا در این وضعیت، مردمان، از هنجارهای دینی، اطلاعات لازم و کافی ندارند تا رفتارهای خود را با آن همنوا سازند و از این خطرناک تر وقتی است که همین پرسشگران به جای مراجعه به دانشمندان و اهل علم متخصص و با کفایت، به کسانی که صلاحیت لازم را ندارند، روی آورند و همین امر باعث پیدایش هرج و مرج ها شده، دین آن ها به مخاطره می افتد.

3_2. گسست میان نسل های تشیع

با آغاز غم انگیز عصر غیبت، جامعه شیعیان وارد دوره جدیدی از حیات تاریخی خود شد. این مرحله نه تنها شرایط خاص خود را دارا بوده که اساساً طریق هدایت الهی در آن نیز در مقایسه با ادوار پیشین

متفاوت است. جریان هدایت الهی در قالب حجت های خداوند، این بار به صورت طولی گسترش یافته و همزمان با مدیریت امام عصر علیه السلام ، فقها به عنوان مرجع و ملجأ جامعه شیعه وارد عمل شدند. این رویه تا بدان جا ادامه یافت که بررسی حیات تاریخی تشیع در عصر غیبت، به دلیل پیوند محکم جریان مرجعیّت با واقعیت های زندگی شیعیان، در گرو شناخت مراحل تکامل مرجعیّت شیعه است.

جریان مرجعیّت، علاوه بر حفظ علوم و معارف مبنایی جامعه منتظر به عنوان نخ تسبیحی عمل می کند که نسل های تشیع را در مسیری واحد نگه داشته و به پیش می برد. در واقع آنچه باعث شده تا تشیع از اقلیت در آمده، برابر انبوه فشارهای سیاسی و اجتماعی و حتی مذهبی سربلند باشد، وجود عنصری همیشگی و مستمر به نام مرجعیّت است که البته در زمان های مختلف، بسته به نیازها و شرایط هر دوره، در چهره های متفاوت به ظهور رسیده است.

 به عبارت دیگر، آنچه خط انتظار و حیات تاریخی جامعه منتظر را برابر آشوب ها و تحولات بی شمار حفظ کرده و بر صراط نجات محکم نگاه داشته است، وجود نهاد فقاهت و مرجعیت است؛ علاوه بر این، مطالعه جریان مرجعیت و رهبری در عصر غیبت، گویای شرایط هر دوره از تاریخ تشیع است؛ از این رو مرجعیّت شیعه، آینه دار حیات جامعه منتظر در طول تاریخ به حساب می آید.

در عصر غیبت کبرا با توجه به شرایط عینی جامعه اسلامی و جامعه شیعه و با توجه به اهداف کلی دین و امکانات و تجربیات فقها و مراجع،

می توانیم برای نهاد مرجعیّت مراحلی را ترسیم نماییم که در این مراحل حرکت بالنده این نهاد مجسم می شود. با توجه به اهداف حرکتی و انقلابی دین و شیوه های مبارزه برای رسیدن به حاکمیت دین، سه مقطع تاریخی مورد توجه مورخان برای نهاد مرجعیّت بوده و می باشد(1)

در مرحله نخست، پنهان کاری در زمینه ارتباط دینی و سیاسی پیش از شروع غیبت کبرا آغاز می گردد و به تناسب شرایط سیاسی هر منطقه، درجه«تقیه» تنظیم گشته و رابطه مردم با فقها و مراجع خود، تحقق می یابد. دولت های انقلابی شیعی در این دوره، زمینه را برای ظهور _ البته به تناسب قدرت و فضای جغرافیایی آن دولت _ مهیا کردند. در مرحله دوم، تلاش برای تصدی حکومت شکل می گیرد که با توجه به اینکه فقها، خود زمام امور را مستقیماً به دست نگرفته بودند، تلاش فوق تشخص نمی یابد. در مرحله سوم و هنگام تصدی حکومت که با آغاز قرن پانزدهم و به طور مشخص در قالب انقلاب اسلامی در ایران شروع می شود، با توجه به تجربیات تلخ گذشته که فقها به دیگران اعتماد می کردند و به تدریج دولت و حاکمان، دچار انحراف فکری یا عملی می شدند و به فساد قدرت کشیده می شدند و زمام امور را از کف می دادند، یک فقیه جامع الشرایط، خود مسؤولیت مستقیم ولایت و رهبری سیاسی را بر دوش می گیرد.


1- ر.ک: تاریخ عصر غیبت، فصل هشتم. در این بخش، با مروری بر برخی از مهم ترین مسایل عصر غیبت کبرا دورنمایی از حیات تاریخی جامعه منتظر به تصویر درآمده است.

رابطه شیعیان با نهاد مرجعیت در طول تاریخ عصر غیبت نیز سیرتکاملی خود را یافته است. در نخستین مراحل، این ارتباط به صورت فردی و مستقیم مردم با مراجع در حد استفتاء و افتاء بود که تا زمان علامه حلی1 ادامه یافت. تشکیلاتی شدن دستگاه مرجعیت و ارتباط مردم توسط وکلای مرجع با او و تقسیم وکلا بر مناطق مختلف، گام دوم ارتباط تاریخی مردم با مرجعیت را رقم زد. در مراحل بعدی که تا ورود استعمار ادامه یافت، مرجعیت متمرکز شد و جامعه بزرگ شیعی، رهبر بزرگ خود در نهضت انتظار را در قالب مرجع وقت می شناخت. پس از این دوره است که با ورود مراجع به سیاست و مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی و حرکت به سوی حاکمیت اسلام در صحنه زندگی و در سطح سیاسی و بین المللی، دور تازه ارتباطات جامعه منتظر شکل می گیرد.

این پیشینه پرافتخار و طولانی که به عنوان دسترنج تاریخی جامعه منتظر در عصر غیبت شکل گرفته است، نیازمند ارائه و انتقال به نسل های آینده تشیع بوده که در این میان بروز آسیب های ذکر شده برای جامعه منتظر، مانع این رخداد مهم می شود. دامن زدن و گرفتار آمدن جامعه منتظر در آسیب های فکری و رفتاری، سبب می گردد ارتباط آن با سنت، از بین رفته و امکان برقراری ارتباط با نسل های گذشته از میان برود. در چنین زمینه ای است که رسالت تاریخی جامعه منتظر تحت تأثیر واقع شده، در آرمان نهایی آن، ابهامات و سستی هایی به ظهور می رسد.

از این رو یکی از مهم ترین آثار و پیامدهای بروز آسیب در جامعه منتظر را می بایست در ایجاد گسست میان نسل های تاریخی تشیع جست و جو کرده و برای بررسی و مطالعه گستره این پیامدها و راه های مقابله با آن تلاش کرد.

Share