فصل پنجم: راهکارهای مقابله با آسیب در جامعه منتظر

اشاره

تهاجم به تعالیم و فرهنگ غنی اسلام، امری تازه ومختص به زمان حاضر نیست؛ بلکه از آغاز اسلام، به اشکال مختلفی رخ نموده، تا کنون نیز ادامه یافته است. قرآن کریم، روش مقابله با هجمه های دشمنان را بیان فرموده است؛ آنجا که می فرماید:

«فَمَن اعتدی علیکم فَاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم»؛(1)

پس هر کس بر شما تعدی کرد، همان گونه که بر شما تعدی کرد، تعدی کنید.

آیه شریف می تواند بر این مطلب دلالت کند که همان گونه که در جنگ نظامی اقتصادی، به همان شیوه باید مقابله کرد، در جنگ فرهنگی و فکری نیز باید از روش های فکری و فرهنگی بهره جست. علاوه بر این، آموزه روشن قرآنی که مشی کلی مقابله را ترسیم فرموده است، روش رویارویی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام با انواع هجمه های فرهنگی نیز باید الگو و راه گشای رسانه های جمعی در تدوین برنامه های راه بردی قرار گیرد.


1- سوره بقره(2): 194.
 

1. پیشگیری از آسیب

اشاره

اصل این است که در جامعه، آسیب و انحرافی پدید نیاید و در صورت پدیدآمدن، مزمن نشود تا نیاز به درمان واصلاح واحیاناً سختگیری و زندان باشد. بدین سان ضروری است بخشی از اقدامات مسؤولان جامعه، در این رابطه باشد. بخش حاضر، به بررسی چنین مسأله ای اختصاص داده شده است.

فصلی از آن در زمینه ضرورت ها در پیشگیری است وفصل دیگر در زمینه اقدامات لازم در امر پیش گیری است که در آن از کلیات اقدام در این رابطه، در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی وهم در جنبه محیط بحث به عمل خواهد آمد. فصلی دیگر، در رابطه با شیوه های لازمی است که در پیش گیری ها باید مطرح و مورد نظر باشند.

طرز فکر درباره پیدایش انحرافات این است که آغاز آن همانند بذری است که در محیطی مساعد یا نامساعد کاشته می شود. اگر زمینه برای رشد و پرورش آن مساعد باشد، رشد کرده، سر از خاک در می آورد، و بزرگ می گردد.

در نظام حیات اجتماعی اسلام، پیوسته پیش گیری از وقوع انحراف، مقدم براصلاح است؛ اما آیا پیش گیری از وقوع انحراف امکان پذیراست؟جواب آری است؛ زیرا انسان ها دارای فطرت و طبیعتی خدا آشنایند و امر تربیت پذیریشان بسیاری از مسائل را حل کرده وامور مورد انتظار جامعه اسلامی ومسؤولان را محقق خواهند ساخت.

یکی از راهکارهای زیبای قرآن، پیش گیری از بسترسازی انحطاط است. قرآن برای کسانی که خواستار شیوع زشتی ها وگناهان قبیح، میان افراد با ایمان هستند، در دنیا و آخرت، عذابی دردناک تعیین می کند:

 «اِنَّ الَّذینَ یحبُّونَ اَن تَشیعَ الفاحشه فِی الَّذینَ امَنوُا لَهُم عذابٌ الیم فی الدُّنیاوَالاخرَه»(1)؛

همانا کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، در دنیا وآخرت دچار عذابی دردناک می شوند.

اسلام، با توجه به این نکته که غریزه جنسی، نیرومندترین غریزه آدمی بوده وآن گاه که شعله ور شود، حوادث هولناک به وجود می آورد، ازآنچه زمینه ساز طغیان شهوات است باز می دارد:

زینت های خود را جز آن مقدار که ظاهراست، آشکار نکنند و روسری های خود را بر سینه خود افکنند[تا گردن وسینه با آن پوشانده شود] و زینت خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهر خویش و یا…آنها در حال راه رفتن، پاهای خود را برزمین نزنند تا زینت پنهان شان آشکار شود.

در این آیه، آشکار کردن زینت ها، سه بار نهی شده است؛ زیرا سبب کشیده شدن افراد جامعه به فساد و فحشا و در نتیجه، غفلت از یاد خداست. فراتر از این، قرآن از سخن گفتن زنان، به گونه ای که


1- سوره نور (24): 19.

نامحرمان در ایشان طمع کنند، باز می دارد:

 «فلا تَخضَعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض»(1)؛

در گفتار نرمی نکنید، تا آن کس که در دل بیماری دارد، طمع نکند.

عامل دیگری که به پیش گیری از انحراف کمک می کند، بیان عاقبت انحطاط است. قرآن، برای پیشگیری از انحراف انسان ها و نیز، به منظور عبرت آموزی آن ها، کسانی را از تاریخ مثال می زند ومی فرماید که خداوند، شالوده زندگی آنان را از اساس ویران کرد وسقف بر سرشان فرو ریخت وعذاب الهی از جایی که نمی دانستند به سراغشان آمد.

تبیین سرنوشت اقوام نوح، عاد، ثمود، شعیب، لوط وطغیانگران دیگر، در آیات بسیار، برای بازداشتن جامعه از چنین سرنوشتی است. در آیات الهی، چنین سرانجامی برای کسانی که در انحطاط فرهنگی فرو می روند، تصویر شده است.

روش دیگر برای پیش گیری، دعوت به تفکر و تدبراست. قرآن برای هدایت مردم به راه درست، از همگان می خواهد تفکر و تدبر کنند. واژگانی همانند« لعلکم تعقلون»، «افلا تعقلون»، «لیدبروا آیاته»و… هشدارهای قرآنی است که مردم دچار انحراف نشوند.  

طبیعت آدمی، طبیعتی خوپذیر و پندپذیراست. هیچ کس ذاتاً و فطرتاً منحرف آفریده نمی شود و اصولاً نفس ارتکاب جرم و انحراف،


1- سوره احزاب (33): 32.

آموختنی است. طبیعی است امر پیش گیری و اصلاح نیز آموختنی باشد. منحرفان نیز چون بیماران هستند که ابتلائاتی دارند و قابل درمانند به شرطی که راه و روشی برای درمان و اصلاحشان حاذقانه عرضه و ارائه شود. در جمع، عوامل کنترل بسیاری در فرد و اجتماع وجود دارند که پیش گیری را ممکن می سازند و در این زمینه از مذهب، اخلاق، ضوابط و مقررات اجتماعی، وجدان و…قابل ذکرند.

نخست این مسأله مطرح است که از چه چیزی پیش گیری کنیم؟ پاسخ، یک کلمه است؛ پیش گیری از انحراف. اما انحراف چیست؟ در این مورد پاسخ روشن و صریحی وجود ندارد. برخی، انحراف را در همان چیزهایی منحصر می کنند که ما تحت عنوان جرم یا گناه و زمانی تخلف یا جنایت ذکر می کنیم و البته این مسأله ای است که مورد تأیید بیشتر آسیب شناسان است.

ناگفته نماند که در برخی جوامع، حتی ناتوانایی های بدنی، فلج بودن، نابینایی، کند ذهنی و لکنت زبان در ردیف انحراف به حساب می آید.

1_1. ریشه شناسی در پیش گیری 

 در پیش گیری، این مهم است که هرگز به قطع شاخه های یک انحراف اکتفا نکنیم که امکان رشد وجوانه زدن آن بسیار است. اصل، این است که ریشه و منشأها را بشناسیم و اگر بنای اقدامی است، کارو تلاش را از آنجا آغاز کنیم.

بدین سان ضروری است که مسؤولان جامعه بدانند و بیابند که منشأ انحراف چیست و در کجا پدید می آید. ریشه خطر باید شناخته شود وآنگاه اقدام گردد. در مسأله ای چون اعتیاد، الکلیسم، ولگردی و…گاهی به مبارزه با مواد مخدر پرداخته و یا اماکن ساخت وتوزیع مشروب را تعطیل می کنیم که البته این کاری ضروری است؛ ولی ضروری تر این است که خانواده وجنبه های ایمانی و اعتقادی افراد را تقویت کنیم تا چنان زمینه ای پدید نیاید؛ زیرا بخشی مهم از علل مربوط به تن دادن افراد به این لغزش ها، خانواده است. بیشتر تبهکاران وکج اندیشان در خانواده های نابسامان رشد و پرورش یافته اند وآشفتگی ها در روابط زوجین و والدین و فرزندان، موجب چنین وضعی شده است.

2-1. پیش گیری و سلامت فرد

 در پیش گیری ها همیشه توجه به جمع وحیات جمعی نیست؛ بلکه در مواردی حفظ سلامت خود فرد هم مطرح است. شاید اساس هم همان باشد؛ چون جامعه، چیزی جز ترکیبی از افراد نیست. اگر افراد، سالم و تندرست باشند، جامعه نیز سالم خواهد ماند و برعکس.

و نیز این نکته باید مورد توجه باشد که در جنبه انحراف، ظاهراً تکیه به یک فرد است و ما یک نفر را در جامعه می بینیم که با انحراف خود در صدد فنای خویش است؛ ولی اگر گستردگی روابط انسانی را در نظرآوریم و به خانواده و اعضای خانواده او، به فرزندان و نسلی که از او پدید آمده یا

می آیند، به شبکه گسترده ارتباطات او با دوستان و معاشران توجه کنیم؛ خواهیم دریافت که اثرات انحراف تا چه حد بال و پر می گستراند و چه جمعی را تحت تأثیر قرار می دهد. بدین سان سلامت فرد و پیش گیری انحراف را در رابطه با او، اندک و ناچیز تلقی نکنیم.

3-1. پیش گیری و سلامت جامعه

جلوگیری از وقوع انحراف، در حقیقت گامی برای حفظ شخصیت و ارزش انسانی، مصون داشتن انسان ها در سقوط و افتادن به دام خطر، وبالاخره پیشگیری از افتادن جامعه به وادی سقوط وانحطاط است.

جامعه شناسان، در پیش گیری، به این بعد قضیه بیشتر توجه کرده اند، ولی اصل بر این است که همه چیز از جامعه ای کوچک حتی از خانواده شروع شود: «قُوا اَنفُسَکُم وَ اَهلیِکُم نَاراً»(1)

اگر یک دهم بودجه ای که برای تنبیه منحرفان و یا درمان آن ها صرف می شود، صرف تربیت و پیش گیری آن ها نماییم، هم آثار و نتایج آن بیشتر است و هم صدمه انحراف برای افراد جامعه کمتر. اگر در اثر سهل انگاری در پیش گیری، جامعه ای بیمار شود، اعاده سلامت کاری بس سخت و دشوار خواهد بود و دیگر فردا با تهدید وخشونت هم امکان پذیر نخواهد بود.

تبلیغات و ارشادات، خصوصاً رسانه ها، باید تحت کنترل باشند،


1- سورهتحریم ( 66 ): آیه 6.

واردات جامعه، به خصوص محصولات فرهنگی باید تحت ضابطه باشند. محیط های شغلی و تفریحی باید زیر نظر باشند تا زندگی شرافتمندانه برای همگان فراهم گردد.

شبکه ای وسیع از مسؤولان متعهد نیز لازم است تا امر ارشاد و هدایت نسل را سازمان دهی کنند و شیوه دفاع از خود و شرافت و حیات خود را به آنان بیاموزند و نیز مدافع منافع آنان باشد. بی شک، قدرت اجتماعی، خود از عوامل بازدارنده و پیش گیری کننده است؛ ولی اگر تحت نظر قدرت های اجرایی کار نکند در مواردی ممکن است برای مسؤولان درد سر ایجاد کند

2. شناخت و بصیرت

از راه کارهای مهم مقابله با آسیب، شناخت و بصیرت است. با نگاهی به سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در دوره 23ساله در می یابیم که اولین اقدام حضرت برای تبلیغ دین، روشن گری و آگاهی دادن به مردم بود. پیامبر اسلام با بیان آموزه های دین اسلام و تفسیر قرآن، عقول و معرفت انسان ها را رشد داد و علم ودانایی را به جای جهل و نادانی نشاند تا اعراب در پرتو رشد عقلی و علمی، فرهنگ و آداب و رسوم فرهنگ جاهلی را رها کرده، و پذیرای دین مبین اسلام گشتند.

تاریخ از حکومت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حکومتی بر اساس شمشیر و جنگ ترسیم نمی کند؛ بلکه حکومت حضرت از ابتدا بر پایه عقل و منطق و روشن گری است و در صورت عدم تأثیر، روش گفت وگو و ارشاد و در

مرحله بعد از آن، جهاد قرار دارد. بصیرت دهی و روشن گری، سیره و منش امامان هدی: نیز بوده است. فریاد روشن گرانه حضرت زهرا3 برای مقابله با انحرافات پیش آمده بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، خطبه های روشن گرانه امام علی علیه السلام و دیگر امامان: در صحنه های گوناگون رویارویی با افراد جامعه و دشمنان دین، بیانگر روش برخورد امامان با فتنه ها و انحرافات است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه هدی: هم خود بصیر بودند و هم جامعه را به بصیرت وآگاهی فرا می خوانند. آن ها هیچ گاه از غفلت و جهل مردم یا از تعصبات قومی و جاهلی آن ها یا از راه تحریک دشمنان و فریب دادن آن ها برای رسیدن به اهداف خود بهره نگرفتند. خداوند متعال خطاب به رسول گرامی اش می فرماید:

«قُل هذِه سَبیِلیِ اُدعُوا اِلَی الله عَلَی بَصیِره اَنا وَمَن اتَّبَعَنِی؛(1)»

بگواین راه من است و پیروانم و با بصیرت کامل همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنم.

آیه شریف، گویای نقش مهم بینش و بصیرت در افکار و افعال انسان است. ارزش و اعتبار باورها وعملکردهای انسان، وابسته به نوع بینش و نگرش اوست؛ به همین دلیل همه پیشوایان دین بر بصیرت دهی به مردم تأکید داشتند. بصیرت به معنای بینش عمیق و دقیق به مسائل اجتماعی، سیاسی، معنوی و… وتوانایی شناخت اشخاص، گروه ها،


1- سوره یوسف (12): 108.

شرایط، رفتارها، حب وبغض ها، اهداف و انگیزه ها، تعلقات و هوس ها ودرک صحیح و فهم درست از همه این وقایع وتحلیل و ارزیابی آن ها با ملاک دین است. با توجه به این تعریف می توان گفت دو رکن اصلی بصیرت عبارت است از تشخیص جوانب مختلف یک مسأله وتحلیل آن جوانب بدون توجه به احساسات و هواهای نفسانی.

در پرتو بصیرت، می توان حق را از باطل و دوست را از دشمن به خوبی باز شناخت و درباره پیش آمدهای گوناگون، واکنشی صحیح و مناسب نشان داد. بصیرت، امری درونی است؛ اما چهره بیرونی قوی دارد که در طرز سخن گفتن و رفتار کردن ونوع گزینش های فرد در برخورد با روی دادها نمایان می شود. فرد بصیر، هنگام بحران و فتنه ها می تواند مسیر حق را بشناسد و راه رشد و سعادت را تشخیص داده، در آن مسیر حرکت کند.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

«انّما البَصیر َمن َسمع فتَََفَکّر ونَظر فاَبصروَانتَفع بالعِبَر ثم سَلَک جَدَداً واضحاً یَتجنَّبُ فیهِ الصَّرعَه فیِ المَهاوی»؛(1) انسان بصیر کسی است که به درستی بشنود واندیشه کند وبه درستی بنگرد وآگاه شود واز عبرت ها پند بگیرد، پس راه روشنی را بپیماید واز افتادن در پرتگاه ها دوری کند.

آنچه در این فرمایش برجسته است نتیجه به کارگیری بصیرت است که مانع از سقوط در پرت گاه می شود. البته عوامل دیگری همچون عقل، علم ودانایی، تاریخ وسرگذشت گذشتگان، در روایات برشمرده شد که به ایجاد بصیرت کمک می کند.


1- نهج البلاغه، خطبه 153.

3. فرهنگ سازی

1-3. مفهوم شناسی فرهنگ

اساسی ترین و زیباترین عنصریک جامعه «فرهنگ» «culture» آن جامعه است؛ چرا که سایر شؤون جامعه از فرهنگ آن جامعه ناشی می شود. فرهنگ، آدمی را صاحب هویّت و شخصیّت می کند و از کنج تاریک بی نام و نشان به پهنهروشنی خودشناسی و خودآگاهی و هشیاری می کشاند. به درستی که فرهنگ، سنگ بنای تمدن است و همه حوادث زندگی باید از طریق آن جریان یابد. به دلیل این که فرهنگ در تمام شؤون زندگی ریشه دوانیده است، نمی توان تعریف جامع وکاملی از فرهنگ ارائه کرد.

نخستین گام برای آشنایی کامل با فرهنگ، توضیح واژه «فرهنگ» از نظر لغت می باشد:

واژه «فرهنگ» از زبان پهلوی (فارسی میانه) از دو جزء «فر» و «هنگ» تشکیل شده است. «فر» یا «فرّه» نمودِ بارقه الهی که بر دل انسان تجلّی می کند و مایه تعالی و کمال نفس می گردد و «هنگ» یا «هنج» از مصدر هیختن یا هنجیدن، به معنای آوردن و جلوه گرساختن

است. فلذا فرهنگ تجلّی کمال و تعالی در انسان و جامعه است(1)

درکتاب لغت برهان قاطع آمده است:

فرهنگ با کاف فارسی بر وزن و معنای فرهنج است که به علم و دانش و عقل و ادب و بزرگی و سنجیدگی گفته می شود. درکتاب لغات فارسی، نام مادرکیکاوس باشد، شاخ درختی را نیز گویند که در زمین خوابانیده ازجای دیگرسرآورد(2)

معرفی فرهنگ، کاری سهل وممتنع است. فرهنگ پدیده ای انتزاعی است که از روی آثارش شناخته و تعریف می شود؛ لذا غالب تعاریف از آن، بر فراورده های آن بنا شده است؛ مانند نوع خوراک و پوشاک، شیوه های ساخت وساز و چگونگی گفتمان و شناخت جهان که در زبان و ادب متجلی می شود.

 فرهنگ، مجموعه ای کیفی، شامل ارزش ها، فرآورده های هنری، مذهبی، فلسفی و تجلیات فکری، ذوقی وعاطفی است که با ویژگی مهم آفرینندگی، حیات جوامع انسانی و تمدن بشری را ضمانت می کند. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) پدیده عظیم فرهنگی است که بر پایه بنیادهای اسلام شیعی استوار گردید. از مبانی استوار این تحول عظیم فرهنگی، توجه به موضوع مهدویت و زمینه سازی برای استقرار نظام آرمانی مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده است.


1- بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، ص 35.

2- برهان قاطع، ج 3، ص1481.

بنابراین روشن است که فرهنگ و فرایند اصلاح فرهنگی، نقش بی بدیل و راهبردی در زمینه سازی ظهور دارد. انقلاب اسلامی ایران نیز وقتی موفق خواهد بود که در راستای دست یابی به این اهداف اصلاحی و فرهنگی حرکت کند.

به همین دلیل احیای فرهنگی و اعتلای جوانب معنوی فرهنگ، نقش بی بدیل راهبردی در زمینه های ظهور وحتی در دولت مهدوی دارد و می توان تحقق توحید وسپس عدالت را در اصلاح انحرافات اعتقادی و رفتاری، از مهم ترین نمایانگر های فرهنگی و راهبردهای دولت مهدوی به شمار آورد.

امام خمینی(ره) فرهنگ را از امور مهم به شمار می آورد که در رأس امور واقع شده است(1) آن بزرگوار می فرمود: «مملکت صحیح، با فرهنگ صحیح، محقق می شود»(2) و

راه اصلاح هر مملکتی، فرهنگ آن مملکت است. اصلاح، باید از فرهنگ شروع بشود؛ زیرا فرهنگ، مبدأ همه خوشبختی های ملت است و فرهنگ های ناصالح و تربیت های حاصل آن موجد فساد بوده، جوان استعماری تحویل مملکت می دهد(3).

حضرت آیتالله خامنه ای در بیان اهمیت مسائل فرهنگی و فرهنگ ملی اسلامی اظهار می دارد:


1- صحیفه امام، ج12، ص47.

2- صحیفه امام، ج1، ص390.

3- صحیفه امام، ج3، ص305-306.

این جانب به مسائل فرهنگی بهای زیادی می دهم و اعتقاد راسخ دارم که قوام یک کشور و ملیت یک ملت، به فرهنگ آن ملت است و بیش از هر چیز فرهنگ یک ملت وجه تمایز او را با سایر ملت ها نشان می دهد(1)

مقام معظم رهبری همچنین در راستای مهندسی فرهنگی کشور فرمود:

یکی از مهم ترین تکالیف ما در درجه اول، مهندسی فرهنگی کشور است؛ یعنی مشخص کنیم که فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی و فرهنگ عظیم درونزا و صیرورت بخش وکیفیت بخشی که اسمش فرهنگ است و در درون انسان ها وجامعه به وجود می آید، چگونه باید باشد؟ اشکالات و نواقصش چیست و چگونه باید رفع شود؟کندی ها ومعارضاتش کجاست؟مجموعه ای لازم است که این ها را تصویر کند و بعد مثل دست محافظی هوای این فرهنگ را داشته باشد(2)

2_3. فاکتورهای مؤثر در فرهنگ سازی

بی تردید رسانه های جمعی مانند رادیو و تلویزیون، در جایگاه عمده ترین ابزار و رسانه فرهنگی که به طور تقریبی در تمام مکان های زندگی و اشتغال حضور دارند و تقریباً همه مردم به گونه ای متأثر از تبلیغات آن می باشند، بیشترین نقش را در ایجاد و ترویج فرهنگ دارند.


1- خبرگزاری ج، ا، ا، 1375 : 242.

2- بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، 8 دی 1383.

رسانه می تواند توجه افکار را به سوی ارزش های انسانی و یا به عکسِ آن جهت دهی کند. از آن جا که در اندیشه و نگرش اسلامی، هدف غایی و آرمانی، هدایت و رشد الهی انسان است، این هدف وجهت گیری ها باید در همه شؤون حکومتی متبلور باشد.

دین و معنویات: نگاهی اجمالی به وضعیت تمدن و فرهنگ دنیای معاصر به خوبی نشان می دهد که پیشرفت های مادی وتمدنی بشر با سرعت سرسام آوری افزوده می گردد؛ ولی رشد و تمدن مادی و یا بخش مادی فرهنگ با بخش معنوی آن، همراه نبوده وجهان در حوزه فرهنگی به پس می رود و فرآورده های معنوی فرهنگ، همانند اخلاق و دین باوری با توسعه ای موزون، هم پا با تمدن وفن آوری های مادی، ارتقا وتعالی نیافته اند؛ لذا وضعیت فرهنگی موجود چه در جهان کنونی وچه در جهان اسلام از شرایط مطلوبی برخوردار نیست وحتی کشور ما نیز از این آسیب مصون نمانده است؛ به همین دلیل اجرای اصلاحات فرهنگی جهت تمهید ظهور دولت موعود، ضروری به نظر می رسد.

در نتیجه چون بنیاد اصلی فرهنگ وتمدن اسلامی، خدا محوری واسلامیت آن است، تقرب بیشتر به این اصل شرط اصلی بقا و اعتلای مجدد فرهنگ اسلامی وتمهید زمینه ظهور به شمار می رود؛ زیرا دین فقط یک عامل از عوامل تشکیل دهنده فرهنگ نیست؛ بلکه واقعیت دین داری، کل فرهنگ را تشکیل می دهد وهر چیزی از وحی الهی سرچشمه می گیرد.

به همین دلیل احیای فرهنگی و اعتلای جوانب معنوی فرهنگ،

واجد نقش بی بدیل وراهبردی در زمینه سازی ظهور وحتی در دولت مهدوی است و می توان تحقق توحید و سپس عدالت را در اصلاح انحرافات اعتقادی و رفتاری، از مهم ترین شاخص های فرهنگی وراهبردهای دولت مهدوی به شمار آورد.

آموزش: در نظام دینی، آدمیان به نهایت تزکیه، بلوغ و تکامل اخلاقی و فرهنگی می رسند، فساد وانحراف ها اصلاح می شود و کینه های بندگان از دل هایشان زدوده می شود. غنا و بی نیازی، جای حرص و طمع را می گیرد. الگوی توسعه فرهنگی در سیره معصومان علیهم السلام به ویژه معصومانی که فرصت تشکیل حکومت یافته اند، تلاش برای نیروسازی و تربیت وآماده سازی آن ها بوده است.

نگاه به سیره امام علی علیه السلام در این زمینه راه گشاست. آن حضرت، در نامه به عثمان بن حنیف، فرمان دار بصره، درباره ضرورت بینش دهی و تعلیم امت نزد امام فرموده است

بدان هر پیروی، پیشوایی دارد که به او اقتدا می کند و از نور علم وی منور وآگاه می شود(1)

نیز فرموده است:

بر امام است که به افراد تحت ولایت خویش، اسلام و ایمان را بیاموزد(2)


1- نهج البلاغه، نامه 45.

2- غررالحکم ودررالکلم، ج2، ص29.

بر مبنای همین سیره علوی در روایات آمده است که امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در آن حیات طیبه موعود، خود به تعلیم و تفسیر واقعیت های قرآن به مردم همت می گمارد و اسرار این مصحف شریف را برای آن ها تشریح می کند. این گسترش فرهنگ علم آموزی وحکمت در جامعه بشری، به گونه ای خواهد بود که به فرموده امام باقر علیه السلام در زمان مهدی علیه السلام به مردم حکمت یاد می دهند(1) تا جایی که زنان خانه دار هم حکمت می آموزند و بی نیاز از دیگران، بر اساس احکام الهی و نبوی به قضاوت می پردازند(2)

کانون این نظام گسترده آموزشی و فرهنگی، مساجد خواهد بود و در عصر ظهور، طبق نقل روایات، مساجد عظیم و فراوان ساخته خواهد شد. در شرایط امروز که در عصر پر تلاطم غیبت قرار گرفته ایم این وظیفه خطیر، بر عهده خواص سنگینی می کند، رسانه ها با توجه به امکانات وسیع اطلاع رسانی و آگاهی بخشی که در اختیار دارند، باید جامعه منتظر را از حقایق دینی سرشار سازند، تا آسیب های رنگارنگ، آنان را دچار انحراف نسازد؛ زیرا بسیاری از انحرافات به دلیل فقدان اطلاعات به روز و صحیح است.

نظام و منشور فرهنگی دولت مهدوی نیز در پیمان نامه حضرت با یارانش نیز به چشم می آید، که جنبه آموزشی نیز دارد. آنجا که امام


1- بحارالانوار، ج52، ص352.

2- بحارالانوار، ج52، ص352.

مهدی با یاران عابد و زاهد خود برای شروع عملیات اصلاحی و الهی عدالت گسترش، میثاقی می بندد که به واقع می توان از آن به منشور فرهنگی دولت طیبه مهدوی یاد کرد. درحدیثی که از امیرالمؤمنین علیه السلام رسیده، چنین آمده است:

از یارانش بیعت می گیرد که هرگز دزدی نکنند، زنا نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، خون کسی را به ناحق نریزند، به آبروی کسی لطمه نزنند، به خانه کسی هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره وگندم وجو ذخیره نکنند، مال یتیم را نخورند، در باره چیزی که یقین ندارند گواهی ندهند، مسجدی را خراب نکنند، مشروب نخورند، حریر وخز نپوشند، در برابر سیم و زر سر فرود نیاورند، راه را بر کسی نبندند، راه را نا امن نکنند، از اعمال منافی عفت اجتناب کنند، خوراکی را نیندازند، به کم قناعت کنند، طرفدار پاکی باشند، از پلیدی بگریزند، به نیکی فرمان دهند، از زشتی ها باز دارند، جامه های خشن بپوشند، خاک را متکای خود سازند، در راه خدا حق جهاد را ادا کنند و….

در مجموعه دعاهای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که در صحیفه مهدیه گرد آمده است نیز می توان نظام فرهنگی دولت مهدوی را مشاهده کرد. در معروف ترین این ادعیه، ضمن در خواست هدایت الهی برای خود و امتش، از خداوند متعال توفیق فرمانبرداری، شناخت و معرفت، جدیت و شوق و رغبت و علم آموزی، زهد و بی رغبتی به دنیا، نصیحت و خیرخواهی، نیت پاک وبی آلایش، رأفت و رحمت، وقار و متانت، توبه،

حیا و عفت، تواضع وسعهصدر، صبر و قناعت، پایداری، دادگری ومهربانی، انصاف وسرشت نیکو درخواست می کند:

اللهم ارزقنا توفیق الطاعه وبعد المعصیه و...(1).

رفتار پرجاذبه: از مهم ترین شیوه های فرهنگ سازی و به تعبیر بهتر، فرهنگ پروری، رفتارهای فرهنگ ساز است؛ یعنی رفتاری اجتماعی که ویژگی های خاص ظرف وقوع آن و نیز محبوبیت یا وجاهت مصدر وقوع آن ظرفیتی پدید می آورد که فرهنگ ساز است و ارزش آفرین. فرض این است که برخی رفتارها اگر از جانب فردی با محبوبیت یا وجاهت اجتماعی و در ظرف مکانی و موقعیتی ویژه صادر شوند، زمینه ساز شکل گیری ارزش فرهنگی می شود و متعاقباً در شبکه فرهنگ جامعه، به خصوص توسط رسانه ها گنجانیده می شود.

جاذبه بزرگان هر جامعه و میزان اعتماد پذیری مردم به آنان، عامل مهمی در ارزش آفرینی و فرهنگ سازی است. حدیث «الناس علی دین ملوکهم»؛ «مردم بر دین پادشاهان خود هستند» و «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم»؛ «مردم به حاکمان خود شبیه ترند تا از پدرانشان» از وجهی ناظر به همین معنا است؛ امیران و نخبگان هر قومی، وجاهت اجتماعی دارند و رفتارشان نیز فرهنگ ساز است؛ لذا فرهنگ جامعه، شیوه رفتار حاکمان و نخبگان را به خود می گیرد و درجه این فرهنگ سازی از تربیت پدران بیشتر است. از سوی دیگر، گاه گفتار یا اشاره ای اگر در ظرف روان شناختی وجامعه شناختی مطلوبی بنشیند، منشأ چنان تأثیری خواهد شد که نظام فرهنگ شناختی جامعه را دست خوش تغییر خواهد کرد.


1- بلد الامین، ص349؛ صحیفهالمهدی، ص19.بخشی از ظرفیت فرهنگ ساز حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایجاد فرهنگی جهانی با جهت گیری الهی، نتیجه جاذبه فراگیر وخدادادی ایشان است. بنابر حدیث نبوی، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را مردم زمین وآسمان دوست می دارند(1) چنین انسانی را باید در عصر قحطی خوبی ها و کسادی بازار فضیلت ها و زیبایی ها تصور کرد. شگفت نیست اگر عالمی حیران او شوند و دل به مهر او سپارند. سیرت مهدی چنان است که مردم، محبت او را به جان می نوشند. آری؛ در دورانی که قحطی محبت است و روابط میان مردم جهان بر اساس قانون و به مدد حضور پلیس و محاکمه تنظیم می شود و کسی را غم دیگری نیست، سیرت و سیمای صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر قلب ها حکم خواهد راند وخلقی را بی اختیار شیدای خود خواهد کرد.

اینک رسانه ها، برای تضمین موفقیت راهبردهای فرهنگی، باید فرهنگ را به همه صورت هایش لحاظ کنند و از طراحان و مجریان راهبردهای فرهنگی مدد بگیرند و به مسأله ظهور و قیام موعود نظری افکنند. قیام حضرت، اول کار است و اندیشه های فرهنگ شناختی و فرهنگ سازی، میدان مجال خود را در آن دوران خواهند یافت.


1- شیعه ورجعت، ص168.

خودشناسی: حدیث مشهور «مَن عَرفَ نَفسَه فَقَد عَرف ربَّه»(1) از امام علی علیه السلام سرلوحه بهره مندی از یک زندگی مطلوب و مؤثر است. مدینه فاضله، بدون «خودشناسی» بی معنا است. در دهه های اخیر، روان شناسان در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافی اجتماعی، به این نتیجه رسیده اند که بسیاری از اختلالات و آسیب ها، در ناتوانی برخی افراد در تحلیل های «خود» و«موقعیت» خود ریشه دارند. بدین ترتیب، حال که نمی توان مانع تغییرات و پیچیدگی های جامعه و گسترش روابط اجتماعی و بین فردی شد، راهی جز آماده کردن افراد، به ویژه نسل نو خاسته برای روبه رو شدن با آسیب های گوناگون و دشوار زندگی جدید باقی نمی ماند و با این استدلال است که خود شناسی اساس موقعیت شناسی است، کسی که خود را بهتر بشناسد؛ زمان، مکان و شرایط را بهتر می شناسد؛ زیرا انسان با پیرامونش تعریف می شود.

خود شناسی، همچون پلی برای دسترسی به خودسازی است وچون موجبات آگاهی از موضوع تربیتی را فراهم می آورد، برای خودسازی لازم شمرده شده است. خودشناسی اگر توأم با سه رویکرد زیر باشد، مفیدتر است:


1- غررالحکم ودررالکلم، ج2، ص164، رقم301: «کسی که خود را شناخت، هر آینه خدایش را شناخت».
 

الف. قبول خویشتن؛

ب. واقع بینی به جای بزرگ بینی یا خود کمتربینی؛

ج. امید و آرمان وحرکت.

انسان خود شناخته، متناسب استعدادهای خویش گام بر می دارد، از ترس نمی هراسد، در مقابل آسیب ها مقاومت می کند و شکست را نه تنها مرحله ای از زندگی، بلکه لازمه زندگی می داند؛ زیرا آغاز فرازهای بعدی است.

خود آگاهی؛ نخستین مرحله در فرایند انتخاب است. ما استعدادهای خاص خود را نادیده می گیریم. همین طور ممکن است احساس کنیم اگر در حال حاضر از مهارتی استفاده نمی کنیم. دیگر نمی توانیم مدعی داشتن چنین مهارتی باشیم؛ چون به گونه ای از دستمان رفته است. همه این فرض های کاذب و نادرست باعث می شوند قابلیت های خود را فراموش کنیم. همین که شناسایی مهارت های خود را آغاز کنیم، از هویت واقعی خود، فراتر از مرزهای تنگ نظرانه، آگاه می شویم. تصمیم گرفتن برایمان آسان می شود. به راحتی تسلیم هر آسیبی نخواهیم شد. از سوی دیگر، پی بردن به انگیزه های بسیاری از اعمال، به ویژه رفتارهای نابهنجار، تا حدودی به شناخت بیشتر خود، یاری خواهد کرد. آموزه های دینی، علت بسیاری از خصایص ناپسند را، ذلت وحقارت های نفسانی فرد معرفی کرده است؛ همان گونه که علل خصال نیکو را غنا و عزت نفس انسانی دانسته است. در شیوه های تربیتی قرآن، نخست اکرام شخصیتی و تبیین جایگاه شایسته انسانی و سپس شناساندن استعدادهای او و به کارگیری روش های صحیح در باروری آن ها است.

 «وَلَقَد کرَّمنا بَنی آدَم وَحَمَلناهُم فی البَر وَالبَحر وَرَزَقناهُم مِنَ الطَیِّباتِ

وَفَضَّلناهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلاً»(1)

ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آن ها را در دریا و خشکی حمل نموده، به آنها روزی پاکیزه بخشیدیم وآنان را بر بسیاری از خلایق برتری دادیم.

در آغاز آیه، از اکرام انسان و زمینه سازی اسباب معیشت و برآوردن نیازهای ارتباطی او سخن می گوید و در پایان با برتری بخشی او بر سایر موجودات، از جایگاه و موقعیت ویژه او یاد می کند.

 خانواده: یک اجتماع برنامه ریزی شده وسازمان یافته است که از آن می توان به واحد بنیادین جامعه یا سنگ بنای اجتماعی تعبیر کرد. خانواده در یک رویکرد اجتماعی، مجموع زن، شوهر و فرزند (فرزندان)است و یک«گروه اجتماعی» به شمار می رود که برای رسیدن به مقاصد خویش، چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت، اهداف خرد وکلانی را ترسیم کرده و برای رسیدن به این مقاصد، محتاج برنامه ریزی، سازمان دهی، کنترل و رهبری برای کل خانواده و برای مجموعه اقدامات اعضای خود است.

آنچه مسلم است، اینکه هیچ یک از این اقدامات، نافی تمهیدات سازمانی و اجرایی مناسب در قالب برنامه ریزی های کلان حکومتی نیست. برنامه ریزی های توسعه فرهنگی در حوزه خانواده، از ضرورت پایه ای برای تحقق جامعه سالم برخوردار است.


1- سوره اسراء( 17): 70.

ایده جهانی سازی در دو دهه اخیر که فرایند جهانی شدن سرمایه داری و در نوردیدن مرزهای جغرافیایی، ملی و فرهنگی است، سرمایه داری نوین را ترویج کرده و به برنامه های فرهنگی وآموزشی با گستره فرا ملی توجه می نمایدکه نتیجه آن تربیت انسان هایی به عنوان شهروند جامعه واحد جهانی است.

فرهنگ جهانی می کوشد مرزهای اعتقادی و ارزشی را به نفع همجواری جهانی از میان بردارد و تمام ارزش ها و شیوه های فرهنگی مختلف را به یکسان ارج نهد؛ از این رو، فرهنگ های منحطی همچون بت پرستی و لامذهبی در کنار فرهنگ غنی آسمانی از اعتباری یکسان برخوردار خواهند شد.

از این رو، تأکید بر موقعیت ممتاز دختران در غالب تقدیس نقش مادر و همسری وتوجه به خانواده و ترغیب پسران به احراز موقعیت های متفاوت به عنوان نان آور خانواده، نگرشی ضد توسعه ای به شمار می رود.

در حالی که چشم انداز ملی خانواده در نظام جمهوری اسلامی ایران به معنای برخورداری زنان از تکریم روانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، حق همسری و مادری و توجه به نیازهای خانواده و اجتماع با توجه به نقش های مکمّل زن و مرد در خانواده واجتماع است.

در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، براهمیت نظام خانواده تأکید شده است که نشان از اهمیت خانواده در تولید و حفظ فرهنگ دارد:

خانواده، واحد بنیادین جامعه وکانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصلی حرکتی تکاملی و رشد یابنده انسان است، اصل اساسی بوده، فراهم کردن امکانات، برای نیل به این مقصود، از وظایف حکومت اسلامی است.

اصل دهم قانون اساسی نیز می گوید:

از آنجا که خانواده، واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامه ریزی های مربوط، باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.

در تدوین چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404، در مسیر تحقق آرمان ها و اصول قانون اساسی، «نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر، فساد، تبعیض وبهره مند از محیط زیست مطلوب»مطرح شده است.

شورای عالی انقلاب فرهنگی(1) در بخشی از اهداف و اصول تشکیل خانواده و سیاست های تحکیم و تعالی آن آورده است:

اعضای خانواده به ویژه والدین نسبت به حفظ حرمت و صیانت خانواده از آفت وآسیب ها وتوانا نمودن اعضا در ابعاد شناختی و رفتاری برای هدایت آن ها در مسیر الی الله و حصول به حیات طیبه مسؤول می باشند.


1- جلسه 564، مورخ7/4/84.

با توجه به موارد فوق الذکر، به خوبی روشن است که نقش خانواده در فرهنگ سازی، نقشی تعیین کننده می باشد.

محیط زیست: انسان ها سرانجام – و شاید هم خیلی دیر _ متوجه شدند که برای ادامه زندگی نباید به طور خشونت آمیز، با محیط زیست خود رفتار کنند؛ بلکه باید تعادلی ظریف با طبیعت را تحقق بخشند که تنها راه زندگی هماهنگ با جهانشان است. این کشف، هرچند اهمیت زیادی در زندگی مادی دارد، تأثیرش برجامعه و بر فرهنگ نیز از آن کمتر نیست. محیط زیست، چارچوبی است که کنش های بشر در آن انجام می شود. هرچه انسان می آموزد و به وجود می آورد، می شناسد ومی شناساند، در غالب محیط زیست است. همان طور که محیط زیست بر فرهنگ اثر می گذارد، فرهنگ نیز بر محیط، بر ادراک ما از آن و بر ارزشی که برای آن قائلیم تأثیر دارد.

وقتی فرهنگ، مطابق تعریف، مجموعه ای از رسوم، ارزش ها واعتقادها است، که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود، تسلط ما بر محیط مادی، از طریق انتقال شناسایی های انباشته شده، به نسل های بعدی می رسد؛همین طور هم انباشته شدن وسپس انتقال دادن های تجربی از نظر اجتماعی و فرهنگی است که تحول و تکامل خانواده، نهادهای بشری و جامعه را میسر می سازد.

پس محیط زیست ما به صورت قالب فرهنگ ما در می آید و به عکس، زیر تأثیر محیط ما است که فرهنگ ما بر ما اثر می کند. این کنش متقابل، آن قدر اساسی است که ما را یاری می کند تا نقشی را که

هنر باید در جامعه ما بازی کند، با دید تازه ای بررسی کنیم.

امروزه هنرها به نهادهای بزرگی چون موزه، وتآتر وابسته اند؛ لذا باید بیش از پیش منابع و وسایلی را که به مردم امکان آموزش فرهنگی می دهند و آنان را به مسأله محیط زیست آگاه می کنند، از حال تمرکز خارج ساخت؛ به ویژه باید از وسائل ارتباطی استفاده کرد. در چارچوب نهادهای موجود و نهادهای تازه، مراکزی فرهنگی به وجود آورد که در دسترس همه مردم باشند و در ضمن به نیازهای علاقه مندان مختلف پاسخ دهند.

رابطه میان فرهنگ و محیط طبیعی دو سویه ومتقابل است. محیط طبیعی در شکل گیری نیازها و نحوه پاسخگویی به آن ها، نقش مؤثری دارد؛ چنانکه موجب شکل دهی به بافت مادی _ نظیر ابزار، فنون، مسکن وغیره _ و بافت معنوی _ نظیر معتقدات، باورها، ارزشها، هنرها وادبیات _ حیات انسانی می شود وبدین ترتیب تنوع محیط طبیعی، موجب تنوع فرهنگ جوامع انسانی می گردد.

فرهنگ نیز متقابلاً در محیط طبیعی تأثیر دارد. «فرهنگ برای انسان همان کارکرد تطابق با محیط را ایفا می کند که غریزه برای حیوان». (1)

با پیشرفت علوم، تأثیر فرهنگ بر محیط نسبت به گذشته بیشتر شده وموجبات تسلط انسان بر محیط طبیعی فراهم گردیده است.


1- کنش اجتماعی، ص136-137.

انسان به کمک فرهنگ، خود را از یوغ طبیعت می رهاند و به جای آنکه در مقابل تحریکات محیط طبیعی دستخوش تغییرات ارگانیک شود، طبیعت را موافق حال خود تغییرمی دهد(1)

زبان: زبان، یکی از عناصر فرهنگ است که موجب انتقال و تداوم آن می شود. هر نوزاد، استعدادی بالقوه برای تلفظ همه اصوات موجود در جوامع بشری را داراست؛ اما تا زمانی که در جریان جامعه پذیری (فرهنگ پذیری) قرار نگیرد، نمی تواند این استعداد خود را فعلیت بخشد و با افراد دیگر«تعامل اجتماعی»(2) برقرار کند.

بنابراین تکوین زبان در افراد، از طریق فرهنگ پذیری صورت می گیرد. همین زبان در افراد نه تنها موجب کنش متقابل و تداوم فرهنگ می شود؛ بلکه رشد و شکوفایی اندیشه افراد را نیز سبب می گردد.

فکر از طریق زبان به زندگی پا می گذارد. دنیای ذهن تا زمانی که قالب های کلمات به آن جسمیت نبخشیده اند، چون دنیای ارواح و اشباح تار و مبهم است(3)

بدیهی است پیشرفت، تمدن و وجود فرهنگ غنی، مربوط به اندیشه و افکار یک قوم است که از طریق زبان به زندگی پا می گذارد. به بیان دقیق تر:


1- زمینه جامعه شناسی، نیم کوف واگ برن، ص123.

2- social interaction .

3- فرهنگ وشبه فرهنگ، ص47.

همه اندیشه ها ودانش های بشری ازطریق زبان وعلایم و فرمول هایی که خود زبان علمی هستند، پا به عالم وجود نهاده اند. بدون زبان، انسان نمی توانست آنچه هست، باشد؛ از همین روست که نزدیک به تمام کشفیات علمی و پیشرفت های فنی و آفرینش های هنری و جهش های بزرگ روح انسانی، در اوضاع و احوال و نزد اقوامی بروز کرده اند که زبان قوی در کار بوده است(1)

خلّاقیت (تفکر خلّاق): هرگاه قدرت تصمیم گیری و مهارت حل مسأله را تلفیق کنیم، به ویژگی «تفکرخلاق» دست می یابیم. قدرت تفکر آفریننده و خلاق، انسان را قادر می سازد تا انتخاب های گوناگون خود را کشف کرده، از بن بست های زندگی خارج شود.

کسانی که به فکر خودکشی روحانی وجسمانی خود می افتند، تفکر خلاق خویش را به کلی از دست داده اند. قدرت تفکر خلاق، به شخص امکان می دهد از دایره بسته تجربیات محدود خویش خارج شده، وبه فراسوی تجارب بنگرد. بدین سان، زندگی فرد، انعطاف پذیر می شود. از تمام جوانب به پدیده ها می نگرد و آسیب های پیش رو را مورد تحلیل قرار می دهد.

برخی روان شناسان _ از جمله گیلفورد _(2) در باره افراد هوشمند مطالعه کرده، به این نتیجه رسیده اند که برخی انسان ها که هوش


1- فرهنگ وشبه فرهنگ، ص47.

2- Guilford

بیشتری دارند، دارای تفکر واگرا هستند. منظور از هوش واگرا، شکستن قالب های فکری و نگریستن به پدیده ها از «منظری دیگر» است. تفکر و اگرا، صرفاً یک موهبت ارثی تلقی نمی شود؛ زیرا نباید فراموش کرد که محیط اجتماعی، عنصر مهمی است که انفعالات هوش و تفکر خلاق را امکان پذیر می سازد؛ به سخن دیگر، خانواده، تعلیم و تربیت و جامعه باید زمینه تفکر خلاق را فراهم آورند. تفکر خلاق، در همگان وجود دارد و تفاوت افراد در این زمینه، بی تردید، «کمّی» است نه «کیفی»؛ به همین دلیل تفکرخلاق، آموختنی است و در زمره مهارت های زندگی قرارمی گیرد. تفکر خلاق، عامل مهمی در یافتن راه ها، برای رها شدن از دام ها و شبهات و رفتارهای آسیب زا است؛ لذا به عنوان یک راهکار در دفع آسیب محسوب می شود.

تبلیغات: تبلیغات نیز به مانند رسانه ها، جزء جدایی ناپذیری از فرایند ارتباطی به شمار رفته، و از عوامل مهم فرهنگ ساز به حساب می آید. امروزه در میان انواع روش تبلیغی اثر بخشی وتأثیر روحی و روانی خاصی که در تبلیغات رسانه ای وجود دارد، به لحاظ کمی وکیفی بیشتر است.

تبلیغات دینی، گونه ای از آموزش است که مستلزم برقراری ارتباط دو طرفه به کمک ابزار و وسایل می باشد. تمامی انواع تبلیغات _اعم از دینی وغیر دینی _ برای ثمر بخشی، به متقاعد کردن مخاطبان خود نیاز دارند. به طور خلاصه متقاعد سازی، فرایندی برای تغییر نگرش است وحوزه مطالعاتی آن، روان شناسی اجتماعی است.

نگرش ها ارزیابی های پایداری از جنبه های مختلف دنیای اطراف ما هستند که به هنگام مواجهه با آن، به خاطر می آیند. روشن است که این خاطرات ذهنی می توانند بیدار کننده احساسات و عواطف مرتبط با خود باشند.

بنابراین مراکز تبلیغاتی، از یک سو با استفاده از رسانه های ارتباطی واز سوی دیگر با بهره گیری از فنون متقاعدسازی، می توانند بر افکار عمومی یا بر نظرات گروه های اجتماعی مسلط شده، آن ها را به نفع هدف های خود جهت دهند.

Share