131. آیه (حسادت دیگران را تحریک نکنید)
وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ
(هنگامی که میخواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت:
فرزندان من از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای متفرق وارد گردید و (من با این دستور) نمیتوانم حادثهای را که از سوی خدا حتمی است از شما دفع کنم، حکم و فرمان تنها از آن خدا است بر او توکل کردهام و همه متوکلان باید بر او توکل کنند. (67 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
بدون شک پایتخت مصر، در آن روز مانند هر شهر دیگر، دیوار و برج و بارو داشت و دروازههای متعدد، اما این که چرا یعقوب، سفارش کرد، فرزندانش از یک دروازه وارد نشوند، بلکه تقسیم به گروههایی شوند و هر گروهی از یک دروازه وارد شود، دلیل آن در آیه فوق ذکر نشده، گروهی از مفسران گفتهاند:
علت آن دستور این بوده که برادران یوسف، هم از جمال کافی بهرهمند بودند (گرچه یوسف نبودند ولی بالاخره برادر یوسف بودند) و هم قامتهای رشیدی داشتند و پدر نگران بود که جمعیت یازده نفری که قیافههای آنها نشان میداد که از یک کشور دیگر به مصر آمدهاند، توجه مردم را به خود جلب کنند، او نمیخواست از این راه چشم زخمی به آنها برسد و به دنبال این تفسیر بحث مفصلی در میان مفسران در زمینه تأثیر چشم زدن در گرفته و شواهدی از روایات و تاریخ برای آن ذکر کردهاند که به خواست خدا مادر ذیل آیه «وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ» (آیه 51 سوره ن و القلم) از آن بحث خواهیم کرد و ثابت خواهیم نمود که قسمتی از این موضوع حق است و از نظر علمی نیز به وسیله سیاله مغناطیسی مخصوصی که از چشم بیرون میپرد، قابل توجیه میباشد، هر چند عوام الناس آن را با مقدار زیادی از خرافات آمیختهاند. علت دیگری که برای این دستور یعقوب ذکر شده این است که ممکن بود، وارد شدن دستهجمعی آنها به یک دروازه مصر و حرکت گروهی آنان قیافههای جذاب و اندام درشت، حسد حسودان را برانگیزد و نسبت به آنها نزد دستگاه حکومت سعایت کنند و آنها را به عنوان یک جمعیت بیگانه که قصد خرابکاری دارند مورد سوءظن قرار دهند، لذا پدر به آنها دستور داد از دروازههای مختلف وارد شوند تا جلب توجه نکنند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
دوّمین سفر برادران یوسف به سوی مصر
سرانجام دوّمین سفر تجارتی فرزندان یعقوب به سوی مصر آغاز گردید و آنان سرخوش و شادمان، اینک به همراه برادر کوچک خویش «بنیامین» برای آوردن خوار و بار و مواد غذایی به راه افتادند.
هنگام حرکت کاروانشان، یعقوب ضمن توصیههای اخلاقی و انسانی به آنان، از جمله گفت:
وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ
فرزندانم! به هنگام ورود به مصر از یک دروازه وارد نگردید، بلکه از دروازههای مختلف وارد شوید.
به باور گروهی از جمله «ابن عبّاس» ، «حَسَن» ، «ابومُسلِم» و … راز این سفارش یعقوب آن بود که میترسید فرزندانش را چشم بزنند؛ چرا که آنان همگی فرزندان یک پدر بودند و در زیبایی و شکوه و کمال هر کدام پرتوی از امتیازات یوسف را داشتند.
امّا به باور «جُبّائی» یعقوب نگران آن بود که مباد برخی از مردم از دیدن جمال و کمال و شمار و توان فرزندانش بر آنان حسد برند و آن گاه نزد فرمانروای مصر بروند و با سخنچینی و دروغ بافی و فتنه انگیزی بر ضدّ آنان، خطری برایشان پدید آورند … وگرنه موضوع چشم زخم، از نظر «جُبّائی» بیدلیل و بیاساس است.
آیا چشم زخم حقیقت دارد؟
در این مورد دو نظر است:
1 پارهای بر آنند که چشم زخم و چشم زدن دلیل و سندی ندارد و آن را انکار کردهاند، که «جُبّائی» از آن جمله است.
2 امّا به باور بسیاری از محقّقان این موضوع حقیقت دارد، که در این مورد پارهای از روایات رسیده را از نظر میگذرانیم:
شماری از روایات در مورد چشم زخم
1 از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در این مورد آوردهاند که فرمود:
اِنَّ العَیْنَ حَقٌّ … (1)
چشم زخم حقیقت دارد و چشم میتواند قلّههای سر به آسمان کشیده را فرود آورد.
و این بیان نشانگر اثر ویرانگر چشم زخم و چشم زدن است.
2 و نیز آوردهاند که آن حضرت دو فرزند گرانمایهاش حسن و حسین را برای مصون ماندن از این آفت با این دعا و جملات در پناه خدا قرار داد: اُعیذُکُما بِکَلِماتِ اللّهِ التّامَّةِ مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ وَ هامَةٍ وَ مِن کُلِ عَیَن لامَةٍ. (2)
شما دو فرزند ارجمندم را از شرارت هر شیطان و هر دیو و دد و از خطر هر جنبنده و از شرارت هر چشم زخمی در پناه نام خدا و کلمات او قرار میدهم.
3 و نیز آوردهاند که ابراهیم خلیل برای جلوگیری از خطر چشم زخم، همین دعا را بر دو فرزند خویش میخواند.
4 و حضرت کاظم علیهالسلام نیز با همین دعا دو پسر هارون را از خطر چشم زخم در پناه خدا و کلمات او قرار داد.
5 و نیز آوردهاند که جعفر طیّار پسرانی سپیدرو و زیبا چهره داشت. همسرش «اَسْماء» نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:
ای، پسرانم زیبا چهره و با کمال و چشم گیرند و از خطر چشم زخم برایشان نگرانم، آیا وسیلهای برای جلوگیری از خطر چشم زخم برایشان بگیرم؟
1. مُسْنَد احمد، ج 1، ص 274؛ مُسْتَدْرَک حاکم، ج 4، ص 251.
2. سُنَن تِرْمِذی، ج 4، ص 396؛ سُنَن ابن ماجَه، ج 2، ص 1665.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:
آری. فَقالَ صلی الله علیه و آله: نَعَمْ. (1)
6 و نیز آوردهاند که جبرئیل برای پیامبر صلی الله علیه و آله دعای چشم زخم خواند و آن را اینگونه به آن بزرگوار آموخت:
بِسْمِ اللّهِ أُرْقیکَ مِنْ کُلِّ عَیْنٍ حاسِدٍ، اَللّهُ یَشْفیکَ. (2)
تو را از شرارت هر چشم حسودی به نام خدا پناه میدهم و خدا شفایت ارزانی دارد.
7 و نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود:
لَوْ کانَ شَیْءٌ یَسْبِقُ القَدَرَ لَسَبَقَتْهُ العَیْنُ. (3)
اگر چیزی بر قضا و اندازهگیری خدا سبقت جوید، همان اثر ویرانگر چشم زخم است.
چگونگی اثرگذاری چشم زخم
در مورد چگونگی اثرگذاری چشم زخم، از «عَمْرو بن جاحِظ» آوردهاند که میگوید:
این واقعیت قابل انکار نیست که از چشمهای «شور» یا «بد» ، پارهای اجزای غیر مرئی جدا میگردد و در دیگران اثر میگذارد و این خاصیتی است که همانند خاصیّتهای دیگری که در دیگر پدیدهها موجود است در اینگونه چشمها یافت میشود.
امّا به این بیان اشکال شده است که:
1 اگر چنین است، چرا در همه چیز اثر نمیگذارد و تنها در پارهای از موارد چنین اثری دارد؟
2 و نیز گفته شده است که همه اجزای این جهان از «جوهر» است و جوهر در پدیدهای همانند خود اثر نمیگذارد تا در برخی از چشمها این اثرگذاری را بپذیریم.
از «ابوهاشم» در این مورد آوردهاند که میگوید:
اثرگذاری چشم، کار خداست
1. سُنَن ابن ماجَه، ج 2، ص 1160.
2. سُنَن ابن ماجَه، ج 2، ص 1164.
3. سُنَن ابن ماجَه، ج 2، ص 1160؛ سُنَن تِرْمِذی، ج 4، ص 395.
که بر اساس برخی از مصالح که برای ما روشن نیست آن را مؤثر قرار داده است.
و «قاضی» نیز همین دیدگاه را در موضوع برگزیده است.
از مرحوم «سیّد شریف رضی» در این موضوع آوردهاند که چنین میگوید:
آفریدگار هستی بر اساس مصالحی که خود میداند با بندگانش رفتار میکند؛ از این رو ناممکن نیست که دگرگونی نعمت در زندگی فردی برای دیگری دارای مصلحت باشد و از آنجایی که خدا از وضع و حال نفر دوّم آگاه است که اگر نعمت نفر اوّل را نگیرد، این نفر دوّم رو به دنیا و ارزشهای مادی آورده و از آخرت و ارزشهای معنوی دور میگردد؛ و نیز اگر آن نعمت را از نفر اوّل بگیرد، در آخرت یا زودتر از آن، به گونهای آن را جبران میکند، از این رو ممکن است روایت رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله را که میفرماید:
«چشم حق است.» به همین معنی تفسیر و تأویل نمود و گفت:
چشم زخم اثر میگذارد.
در روایت دیگری نیز از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله آوردهاند که فرمود:
هنگامی که چیزی در نظر بندگان خدا بزرگ جلوه کند، خدا از ارزش و منزلت آن میکاهد و آن را حقیر میشمارد. با این بیان ممکن است حال پارهای از چیزها در اثر نگاه برخی از مردم، دگرگون شود و همان بزرگ جلوه کردن آن چیزها در چشم مردم، سبب دگرگونی وضعیت در آن چیزها شود، چنان که در روایت است که وقتی شتر «عَضْباءْ» که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله بر آن سوار بود، در مسابقه عقب ماند و دیگر شترها از آن پیشی جستند و به طور بیسابقهای آن را شکست دادند، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:
واقعیّت این است که بندگان خدا چیزی را بالا نمیبرند و به مقامی نمیرسانند، جز این که خدا از مقام آن میکاهد.
و نیز ممکن است این نکته که دستور رسیده است وقتی چیزی به چشم انسان خوش جلوه کرد و چشمگیر شد، آن چیز را در پناه خدا قرار دهند و بر پیامبرش درود فرستند، مصلحتی در این کار باشد که جلوی دگرگونی حالت آن چیز را بگیرد؛ چرا که بیننده با این کار به خدا توجّه میکند و به او پناه میبرد و همین کار حکایت از این حقیقت میکند که او به دنیا توجّه نداشته و به آن مغرور نشده است. کوتاه سخن این که اثرگذاری چشمهای شور و یا بد، روی مصالحی که نمیدانیم و از راههایی که برای ما ناشناخته است، ناممکن نیست.
در ادامه آیه شریفه میفرماید:
وَ ما أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ شَیْءٍ
و من با این سفارش خود چیزی از قضای خدا را نمیتوانم از شما دور سازم.
إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ
داوری و فرمانروایی تنها از آن خداست و من بر او اعتماد نمودم؛ چرا که او تواناست که انسان را از چشم زخم یا حسدورزی دیگران حراست کند و سالم و برخوردار از نعمت گرداند.
عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ.
و همه توکّل کنندگان در زندگی خویش تنها باید بر خدا توکّل کنند و کارهای خود را به او واگذارند.