134. «فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ ...
آیه
«فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقایَةَ فی رَحْلِ أَخیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ»
ترجمه
و هنگامی که بارهای آنها را بست ظرف آب خوری ملک را در بار برادرش قرار داد سپس کسی صدا زد: ای اهل قافله! شما سارق هستید. (70 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در این هنگام طبق بعضی از روایات، یوسف به برادرش بنیامین گفت:
آیا دوست داری نزد من بمانی، او گفت:
آری ولی برادرانم هرگز راضی نخواهند شد، چرا که به پدر قول دادهاند و سوگند یاد کردهاند که مرا به هر قیمتی که هست با خود بازگردانند، یوسف گفت:
غصه مخور من نقشهای میکشم که آنها ناچار شوند تو را نزد من بگذارند، «سپس هنگامی که بارهای غلات را برای برادران آماده ساخت دستور داد پیمانه گران قیمت مخصوص را، درون بار برادرش بنیامین بگذارد» (چون برای هر کدام باری از غله میداد). البته این کار در خفا انجام گرفت و شاید تنها یک نفر از مأموران، بیشتر از آن آگاه نشد، در این هنگام مأموران کیل مواد غذایی مشاهده کردند که اثری از پیمانه مخصوص و گران قیمت نیست، در حالی که قبلاً در دست آنها بود: لذا همین که قافله آماده حرکت شد، کسی فریاد زد: «ای اهل قافله شما سارق هستید». برادران یوسف که این جمله را شنیدند، سخت تکان خوردند و وحشت کردند، چرا که هرگز چنین احتمالی به ذهنشان راه نمییافت که بعد از این همه احترام و اکرام، متهم به سرقت شوند.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
سِقایَة: جام و ظرفی که از آن و یا به وسیله آن مایعی مینوشند.
یوسف با فراخواندن برادر مادریاش «بنیامین» به نزد خویش، تدبیری اندیشید که او را نزد خود نگاه دارد؛ از این رو به بیان قرآن چنین کرد:
فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقایَةَ فی رَحْلِ أَخیهِ
پس هنگامی که آنان را به خوار و بار مورد نظرشان مجهز ساخت و برای هر کدامشان بار شتری مقرر فرمود، با تدبیری از سوی او یکی از کارگزارانش، جام، یا پیمانه ویژه حکومت را در درون بار برادرش قرار داد.
با این که این کار را جوانان خدمتگزار او انجام دادند، بدان دلیل قرآن به خود آن حضرت نسبت میدهد که به دستور و اشاره وی صورت گرفت.
به باور پارهای «سِقایَة» ، نام ظرف خاصّی بود که بسیار گرانقیمت و ارزشمند مینمود و پیش از سال های سخت قحطی و گرفتاری مردم، فرمانروای مصر با آن آب و شربت مینوشید و در آن سالها به خاطر بها دادن به دانه و موادّ غذایی، به عنوان پیمانه، مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
«ابن زید» میگوید:
آن جام یا پیمانه ویژه، از طلا بود و بهایی بسیار سنگین داشت.
و از حضرت صادق علیهالسلام نیز طلا بودن آن روایت شده است.
ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ.
و آن گاه که آنان از شهر بیرون آمدند، به ناگاه نداگری ندا در داد که هان ای کاروانیان! شما دزد هستید!
«جُبّائی» میگوید:
یکی از کارگزاران یوسف که از گم شدن پیمانه آگاهی یافت و از نهان جریان بیخبر بود، چنین گفت.
امّا به باور «ابومُسلِم» این ندا به دستور خود آن حضرت طنین انداخت و منظورش این بود که:
هان ای کاروانیان! شما بودید که یوسف را از پدرش با نیرنگ ربودید و در چاه افکندید!
و پارهای نیز بر آنند که این فراز از آیه شریفه به صورت پرسشی است و همزه استفهام از آغاز آیه حذف شده و منظور این است که:
هان ای کاروانیان! آیا شما دزد هستید؟
در اشعار عرب از این نمونهها بسیار است، از آن جمله این شعر است که:
کَذَبَتْکَ عَیْنُکَ اَمْ رَأَیْتَ بِواسِط
غَلَسَ الظِّلامِ مِنَ الرَّباب خَیالاً
آیا دیدهات به تو دروغ گفت یا در تیرگی شب در شهر «واسط» پنداری، «رَباب» را در برابر دیدگان خود دیدی؟! گفتنی است که همزه استفهام از آغاز شعر حذف شدهاست.
از حضرت صادق علیهالسلام آوردهاند که فرمود:
نه آنان دست به دزدی زده بودند و نه یوسف دروغ میگفت؛ که این بیان این دیدگاه را تأیید میکند.
چگونه یوسف به برادرانش اتهام دزدی زد؟
اینک جای این پرسش است که چگونه یوسف با این که پیامبر خدا و مرد توحید و تقوا بود، زدن این اتهام را به برادران خود روا دانست و بدین وسیله، هم آنان و هم پدرشان را اندوهگین ساخت؟
در این مورد سه پاسخ میتوان داد:
1 نخست این که او به راستی این اتهام را به آنان نبست، بلکه گویندهای به ظاهر چنین چیزی گفت تا بدین وسیله یوسف بتواند برادرش بنیامین را نزد خود نگاه دارد.
2 ممکن است این گفتار به دستور یوسف و از جانب خدا باشد و مصالح آن برای ما روشن نیست و نرسیده است.
3 و در روایت است که آن حضرت پیش از اقدام به این کار جریان را با طرف اصلی خویش که برادرش «بنیامین» باشد در میان نهاده بود و این اندازه ایجاد نگرانی نسبت به برادران دیگر و پدرش در راه زدودن اندوه و ناراحتیهای دیگر از دلهای آنان، این کار را روا خواهد ساخت.
چرا یوسف همه کاروانیان را سارق خواند؟
پاسخ این است که:
1 یوسف کسی را به سرقت متّهم نساخت، بلکه هنگامی که پیمانه در بار «بنیامین» پیدا شد، این پندار پدید آمد و میدانیم که خود او پیش از بر نامه در جریان آن قرار گرفته و خود بدان راضی بود.
2 افزون بر این، خود یوسف هرگز چنین نسبتی را، نه به کاروان داد و نه به «بنیامین» و این سخن از سوی یکی از کارگزاران یا غلامان او بود که در جریان کار نبود و دچار اشتباه شد و چنین گفت.
3 و تازه اگر پرسش و اشکالی باشد بر کسی وارد است که عجولانه چنین گفت و دانسته یا ندانسته به نسل و تبار و فرزندان پیامبران این نسبت را داد.